۱۳۹۲ آبان ۹, پنجشنبه

قربانیان افراد شرور، دچار رنج و مصیبت می شوند. چرا خداوند ساکت است؟ چرا کاری نمی کند؟ چرا اجازه می دهد آن ها به کشتار خود ادامه دهند و مردم را بی رحمانه نابود کنند؟ (بخش اول)

تفسیر کتاب مقدس
10/29/2013
هفتم آبان 1392

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

بررسی کتاب حبقوق نبی
چارچوب تاریخی
بابل و مصر پس از سقوط حکومت آشور، دو قدرت برتر دنیا بودند. حبقوق سقوط یهودا توسط بابل را در سالی که در نبرد کرکمیش در شمال سوریه، مصر از بابل شکست خورد، نبوت کرد (605 ق. م). در سال 609 قبل از میلاد، نکو پادشاه مصر برای کمک به آشوری هاعازم کرکمیش شد. بابلی ها سه سال قبل، نینوا پایتخت آشور را نابود کرده بودند. آشوری های شکست خورده دوباره در حاران و کرکمیش جمع شدند، اما بابل سپاه خود را فرستاد تا آن ها را یک بار برای همیشه نابود سازد. از سوی دیگر، نکو، فرعون مصرکه می خواست کشورش قدرت جهانی باشد، از قدرت فزاینده بابل نگران بود. از اینرو، سپاهش را از طریق یهودا عازم شمال کرد تا در کرکمیش به آشوری ها کمک کند. اما یوشیا، پادشاه حکومت یهودا، سعی کرد در مجدو از عبور نکو از سرزمینش و رسیدن به کرکمیش جلوگیری کند. یوشیا کشته شد و یهودا تابع مصر گردید. نکو به کرکمیش رسید و به مدت چهار سال حمله بابلی ها را به تاخیر انداخت. اما در سال 605 مصری ها و آشوری ها شکست سختی خوردند و بابل ابر قدرت تازه بود.
نکو یکی از پسران یوشیا را به نام یهویاقیم برگزید تا پادشاه یهودا باشد. یهویاقیم دست نشانده ای بیش نبود. با آن که یوشیا از خدا اطاعت کرد، اما پسرش یهویاقیم شرور بود. او اوریای نبی را کشت (ارمیاء فصل بیست و ششم آیات بیست تا بیست و سوم). او متقلب و طماع و با مردم ناراست بود (ارمیاء فصل بیست و دوم آیات سیزدهم تا نوزدهم).
در سال 601 ق.م. ارتش بابل به رهبری نبوکدنصر به مصر لشکرکشی نمود. کتیبه های بابلی بدون پرده پوشی اظهار می دارند که در این نبرد هر دو طرف تلفات سنگینی را متحمل گردیدند. همین شکست، نبوکدنصر را به عقب نشینی واداشته و موجب گردید که او طی سال بعد تمام هم خود را صرف جمع آوری اسب و تهیه عرابه های جنگی برای تجهیز مجدد ارتش خود نماید. در نتیجه پادشاه بابل برای سال های متمادی از حمله مجدد به مصر بازداشته شد.
در دسامبر 598 ق.م. نبوکدنصر بار دیگر به سمت غرب لشکر کشید. گزارش مربوط به این واقعه در کتیبه های بابلی موجود است که در آن ها اورشلیم قاطعانه به عنوان هدف این لشکرکشی معرفی شده است. یهویاقیم با تکیه بر مصر، از دادن جزیه به نبوکدنصر ابا کرد و شورش نمود. کار او اشتباه بزرگی بود که سرنوشت کشور را رقم زد. نبوکدنصر شورش یهویاقیم را در هم کوبید و او را به بابل برد (دوم تواریخ فصل سی و ششم آیه ششم). پس از مرگ یهویاقیم، پسرش یهویاکین، پادشاه یهودا شد، اما تنها چند هفته بعد از تاجگذاری (597 ق. م) بود که او با قدرتمندترین ارتش آن روزگار رو در رو شد. بابلی ها در دومین حمله از سه تهاجم خود، معبد را غارت کردند و بیشتر رهبران از جمله پادشاه را به اسارت بردند. پادشاه مصر هرگز از مرزهای خود خارج نشد، زیرا پادشاه بابل تمام متصرفات مصر را که شامل یهودا هم می شد، از نهر مصر تا رود فرات، اشغال نمود. شرارت، یهودا را فرا گرفته بود و خشم خدا از قوم سرکش فزونی یافت. ارتش بابل وارد اورشلیم شد، معبد را آتش کشیدند، دیوارهای عظیم شهر را منهدم ساختند و مردم را به اسارت بردند. علی رغم آن که یهودیان مستحق مجازات بودند، اما خدا یک بار دیگر با دادن فرصت های مکرر به آنان برای توبه، رحمت خود را نشان داد.


شکایت حبقوق (فصل اول آیات یک تا چهار)
آنچه در آیه دوم مایه شگفتی حبقوق شده، انتظار طولانی او برای عملکرد خدا علیه ظلم و ستم است. در آیه سوم، حبقوق می خواهد بداند که چرا خداوند و او باید شش مشکل را تحمل کنند. این مشکلات عبارتند از بی عدالتی، درد و رنج غیر منصفانه، خرابی، خشونت، نزاع و جنگ. در آیه چهارم مشکلات مذکور به چهار بخش تقسیم می شوند:
قانون اجرا نمی شود و کارایی خود را از دست داده، عدالت بر ظلم چیره نمی شود و شروران، درستکاران را در تنگنا گذاشته اند. دلیل وجود سه مشکل مذکور آن است که عدالت به تباهی کشانده شده است. در واقع، فساد سیاسی حکومت جنوبی (یهودا) زمینه ساز شکایت حبقوق بوده است.
حبقوق زمانی پرسش خود را مطرح کرد که به بازگشت عدالت و نیکوکاری که درزمان یوشیا پادشاه برقرار گردید، امیدوار بود. بعد از کشف کتاب تثنیه (622 قبل از میلاد- دوم پادشاهان فصل های بیست و دوم و بیست و سوم)، یوشیا پادشاه مردم را به اجرای احکام خداوند سوق داد، تا عدالت و نیکویی دوباره فعال و پویا شود. اما یوشیا در نبرد با نکو، فرعون مصر، در سال 609 ق. م کشته شد. حبقوق در زمان یهویاقیم (پسر یوشیا) زندگی و نبوت می کرد (دوم پادشاهان فصل بیست و سوم آیه سی و چهارم تا فصل بیست و چهارم آیه پنجم). بنابراین، فساد سیستم سیاسی حکومت یهویاقیم در یهودا، عامل اصلی شکایت تاریخی حبقوق از اوضاع و احوال شد.
با آن که یوشیا از خدا اطاعت کرد، اما پسرش یهویاقیم شرور بود. او متقلب، طماع و با مردم ناراست بود (ارمیا فصل بیست و دوم آیات سیزدهم تا نوزدهم). یهویاقیم، اوریای نبی را نیز کشت (ارمیا فصل بیست و ششم آیات بیست تا بیست و سوم).
پاسخ خداوند (فصل اول آیات پنجم تا یازدهم)
حبقوق از مشکلات وطن خود شکایت کرد، اما پاسخ خداوند جنبه بین المللی داشت. عملکرد خداوند فقط به یهودا محدود نبود، بلکه فراتر از مرزهای یهودا بود. خداوند به حبقوق گفت که او و مردم یهودا شاهد اتفاقات باورنکردنی خواهند بود: افول قدرت مصر، شکست مجدد باقیمانده سپاهیان آشور و ظهور بابل به عنوان ابر قدرت جدید. باور کردن سخنان خدا، آسان نبود، با این توصیف مردم این رویدادها را در سال های بعد مشاهده کردند.
شکایت دوم حبقوق (فصل اول آیه دوازدهم تا فصل دوم آیه اول)
اعتراض حبقوق به خدا در آیات سیزدهم و هفدهم به دو چیز است:
یک. بابلی ها از مردم یهودا گناهکارترند، بنابراین چرا خدا بی انصافی را تحمل می کند؟
دو. قربانیان افراد شرور، دچار رنج و مصیبت می شوند. چرا خداوند ساکت است؟ چرا کاری نمی کند؟ چرا اجازه می دهد آن ها به کشتار خود ادامه دهند و مردم را بی رحمانه نابود کنند؟

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "تفسیر کتاب مقدس" محفوظ است. درج کامل مقالات "تفسیر کتاب مقدس" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

چه دلایلی ثابت می کند که مسیح خداوند است؟ (بخش دوم)

Christian Apologetics دفاعیات مسیحی
10/29/2013
هفتم آبان 1392

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

یازده. مسیح هرگز خود را پیامبر معرفی نکرد و رسولان نیز چنین تعلیمی ندادند.
دوازده. معجزات افسانه های دوران باستان نمی توانست الهام بخش معجزات مسیح باشند. در مواردی، هم روایات اناجیل و هم گزارش های مورخان، معجزات را تایید کرده اند. به هنگام معجزات مسیح، شاگردان، مردم و حتی مخالفان عیسی نیز حضور داشتند. در تلمود یهودیان، به معجزات مسیح اشاره شده است. مورخان (مانند یوسفوس که تقریبا هم عصر مسیح بود)، از مشاهدات مردم اسرائیل درباره وقوع معجزات گزارش تهیه کرده اند. در حالی که هیچ گونه شواهد تاریخی و شاهدان عینی برای افسانه های بت پرستان وجود ندارد.
سیزده. بر خلاف باور مخالفان مسیحیت، مدارک و شواهد مسلم تاریخی درباره مرگ مسیح وجود دارد. مورخین و نویسندگان غیر مسیحی قرن اول میلادی به مرگ مسیح اشاره کرده اند. در کتاب تلمود یهودیان نوشته شده است که در شامگاه عید فصح، یشوع ناصری را اعدام کردند. "یشوع" تلفظ اصلی نام عیسی در زبان عبری است و اشاره به او تحت عنوان ناصری، ارتباط این شخص را با عیسی مسیح محکم تر می سازد. هم چنین اشاره به این نکته که مصلوب شدن مسیح در عید فصح با یوحنا فصل نوزدهم آیه چهاردم توافق دارد. این متن گزارش تلمود به روشنی تاریخی بودن عیسی و مرگ او را تایید می کند. هم چنین دست داشتن مقامات یهودی در محکومیت او را مورد تایید قرار می دهد، اما می کوشد عمل آنان را توجیه کند. در تلمود حتی به معجزات عیسی اشاره می شود، اما آن ها را جادوگری و شعبده بازی جلوه می دهد، همان واکنشی که نویسندگان اناجیل از مخالفان مسیح ذکر کرده اند (مرقس فصل سوم آیه بیست و دوم متی فصل نهم آیه سی و چهارم، متی فصل دوازدهم آیه بیست و چهارم).
لوسیان مورخ و نویسنده یونانی از مسیح به عنوان مردی که به خاطر آوردن آئینی جدید به جهان، در فلسطین مصلوب شد، صحبت می کند.
تالوس مورخ قرن اول میلادی در حدود سال 52 میلادی از تاریکی که در زمان مصلوب شدن عیسی زمین را فرا گرفت، سخن گفت و از آن به عنوان کسوف یاد کرد.
نامه مارا به سراپیون در حدود 73 میلادی که در موزه بریتانیا نگه داری می شود، از مرگ عیسی سخن می گوید و می پرسد:"یهودیان از کشتن مسیح چه نفعی بردند؟"
فلاویوس یوسفوس، مورخ یهودی معاصر مسیح چنین گزارش داده است:"پیلاطس به پیشنهاد مردان مهم و صاحب نفوذ بین ما، او را محکوم به صلیب کرد."
مورخ رومی به نام کرنلیوس تاسیتوس در کتاب مشهور خود "سالنامه" نوشته است:"مرد حکیمی که نامش عیسی بود، پیلاطس او را به مرگ محکوم کرد." او هم چنین اشاره می کند که شاگردان عیسی اظهار کردند که مسیح سه روز بعد از مصلوب شدن، زنده بر آن ها ظاهر شد.
فلگون، مورخ رومی، در کتاب "تاریخ نگاری" خود از مرگ و قیام عیسی مسیح گزارش می دهد:"عیسی وقتی زنده بود، هیچ کاری برای رهایی خود نکرد، اما پس از مرگ برخاست و نشانه های محکومیت خود و جای زخم های خود را که با میخ سوراخ شده بود، نشان داد." فلگون حتی از ذکر این نکته غافل نمانده که در زمان فرمانروایی طیبریوس قیصر که عیسی ظهور کرد و مصلوب شد، کسوف و به دنبال آن زلزله عظیمی روی داد.
سوینونیوس مورخ رومی و از مقامات دربار و نگارنده سالنامه های دربار روم، چنین گزارش داده است که مسیحیان به خاطر اعتقادشان به این که عیسی مسیح واقعا زیست، مرد و بار دیگر زنده شد، شکنجه می شوند و می میرند.


چهارده. چرا وقتی ایمانداران مسیحی، با ایمان و اعتقاد راسخ درخواست ها و دعاهای شان را به نام عیسی خداوند مطرح می کنند، شاهد معجزات و دگرگونی عمیق روحانی در زندگی خود می شوند؟ اگر مسیح خداوند نیست، چرا خدا به دعاهای ایمانداران پاسخ مثبت می دهد؟ چرا یک شخص منفی و غیر قابل تحمل در نام عیسی مسیح خداوند، به فرد مثبت و مفید تبدیل می شود؟ اگر این معجزات و رویدادهای شگفت انگیز به نام عیسی خداوند رخ نمی داد، بدون تردید هیچکس پیرو مسیح نمی شد. فرض کنید به شما دارویی معرفی کنند که هیچگونه تاثیر موثری در رفع بیماری نداشته باشد، آیا مبادرت به خرید مجدد آن دارو خواهید کرد؟
پانزده. مسیح فرمود:"شما شاهدان من خواهید بود" (اعمال رسولان فصل اول آیه هشتم). هر ایماندار مسیحی شاهدی است از کار برجسته مسیح در زندگی اش. مسیح فرمود:"اگر کسی به راستی بخواهد مطابق خواست خدا زندگی کند، پی خواهد برد که آنچه من می گویم، از خداست" (یوحنا فصل هفتم آیه هفدهم).
شانزده. ذات خدا را باید به یاری و مدد خود او بشناسیم‌، نه با کمک عقلی که حتی قادر به شناخت عالم مخلوق نیست‌. از این رو است که کلام خدا می فرماید:" کسی که روحانی نیست‌، نمی‌تواند تعالیم روح خدا را بپذیرد، زیرا به عقیده او این تعالیم پوچ و بی‌معنی هستند. و در واقع‌، چون تشخیص این گونه تعالیم محتاج به بینش روحانی است‌، آنها نمی‌توانند آن را درک کنند" (اول قرنتیان فصل دوم آیه چهاردهم). اگر درباره الوهیت مسیح شک دارید، لطفا با خدا دوست و صمیمی شوید، تا ابهام برای همیشه رفع شود. این تجربه را ایمانداران مسیحی کسب کرده اند.
مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

چه دلایلی ثابت می کند که مسیح خداوند است؟ (بخش اول)

Christian Apologetics دفاعیات مسیحی
10/29/2013
هفتم آبان 1392
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

مسیح فرمود:"من و پدر یکی هستیم (یوحنا فصل دهم آیه 30). یهودیان بلافاصله خواستند او را سنگسار کنند. در موقعیت دیگر فرمود:"من قبل از ابراهیم وجود داشتم" رهبران مذهبی که طاقت شنیدن سخنان او را نداشتند، سنگ برداشتند تا او را بکشند (یوحنا فصل هشتم آیات پنجاه و هشتم و پنجاه نهم).
در مورد ادعای مسیح، چهار احتمال وجود دارد:
یک. آیا مسیح مخاطبین خود را فریب می داد؟ کم تر کسی نظریه دروغگویی مسیح را باور می کند. حتی کسانی که منکر الوهیت مسیح هستند او را یک معلم بزرگ اخلاق می نامند. گزارش های مورخان غیر مسیحی قرن اول میلادی هم بر اخلاق گرا بودن مسیح و مسیحیان تاکید می ورزند. شخصی که فقط یک انسان باشد و ادعای خدایی کند، نمی تواند استاد اخلاقیات باشد. اگر او نمی توانست ادعاهایش را بر مبنای حقیقت ثابت کند، پس او واقعا دروغگو بود. و بالاخره چرا باید به علت ادعاهای غیر واقعی اش، جان خود را بر صلیب از دست بدهد؟ به خاطر همین ادعای مسیح، همه شاگردان مسیح با شکنجه روبرو شدند و همگی جز یوحنا، جان خود را از دست دادند. مردم به خاطر آنچه می دانند درست است، جان خود را از دست می دهند، حتی اگر آن عقیده نادرست باشد. اما هیچکس به خاطر عقیده ای که می داند دروغ است، زندگی خود را به خطر نمی اندازد.
دو. آیا مسیح دیوانه بود؟ اگر امروز کسی ادعا کند که ساندویچ کالباس است، او را دیوانه می پنداریم. اما نسبت دادن دیوانگی به مسیح احمقانه خواهد بود. رفتار مسیح در اناجیل و گزارش های مورخان غیر مسیحی نشان می دهند که او از هوشیاری و عقل سالم برخوردار بوده است. کافی است بخش های مربوط به دستگیر و بازجویی، شکنجه و مصلوب شدن او را با دقت بخوانید، تا دریابید که او وقار و آرامش خود را در سخت ترین ساعات حفظ کرد.
سه. آیا مسیح افسانه بود؟ تاریخ به معنای "کسب اطلاعات بر اساس شهادت افراد می باشد". اگر کسی بگوید که من اعتقادی به این تعریف ندارم، باید از او سئوال کرد:"آیا ناپلئون شخصیت تاریخی بوده است؟" پاسخ او مثبت است. سئوال دوم:"آیا تا به حال او را از نزدیک دیده ای؟" آن شخص اعتراف می کند که هرگز ناپلئون را ندیده است. سئوال بعدی این است که "اگر ناپلئون را ندیده ای، چگونه او را می شناسی؟"
آن شخص ناگزیر است تا آن تعریف تاریخ را بپذیرد. مدارک و شواهد تاریخی، وجود ناپلئون را تایید کرده اند. این تعریف دقیق از تاریخ دارای یک نکته تفکیک ناپذیر است. شواهد و شهادت ها بایستی کاملا موثق باشند. آنچه مشاهده یا شنیده شده، بایستی صحیح و درست باشد. خوشبختانه شواهد تاریخی و کشفیات باستان شناسی، وقایع و رویدادهای کتاب مقدس را تایید کرده اند. مورخین امروزی شکی ندارند که مسیح در تاریخ ظهور کرده است. حتی اگر نوشته های عهد جدید را در دست نداشتیم، می توانستیم از آثار غیر مسیحی نظیر تلمود و نوشته های مورخین یهودی، یونانی و رومی مانند یوسفوس، تاسیتوس، پلینی، فلاویوس، تالوس، لوسیان، فلگون... نتیجه بگیریم که مسیح معجزات به عمل آورد، ادعا کرد که خداوند است، مصلوب شد، زنده شد و به آسمان صعود کرد. هم چنین در قرن اول میلادی، مردم از همه اقشار شهر و روستا، زن و مرد، برده و آزاد، مسیح را همچون خدا پرستش می کردند. این شواهد موجود در موزه ها، نشان می دهد عیسی واقعا در میان انسان ها زیست و کارهای خارق العاده به ظهور رساند.
چهار. چه دلایلی ثابت می کند که عیسی، خداوند است؟
یک. در ابتدا باید در نظر داشت که خدا دنیا را خلق نکرد تا آن را رها کند، خدا دنیا را آفرید تا با آن ارتباط برقرار کند. خدا می خواهد به گونه ای موثرتر با انسان ارتباط برقرار کند.
دو. ملحدها می گویند که خدا وجود ندارد، چون هرگز به جهان نیامده است و خود را نشان نداده. آن ها برای تایید ادعای خود می گویند حتی ادیان دیگر هم تصدیق می کنند که خدا به میان انسان ها نیامده است. در حالی که نگرش مسیحیت این است که خدا به شباهت انسان درآمد.
سه. اگر به وجود خدا اعتقاد داشته باشید، تصور معجزه غیرممکن نیست. کسانی که فقط به خدا اعتقاد دارند می گویند:"دشوار است که باور کنیم انسانی بتواند خدا شود". پاسخ مسیحیان این است:"اما می توانیم باور کنیم که خدا می تواند انسان شود". خدا قادر مطلق است و می تواند معجزه کند. اما او هرگز نمی تواند مرتکب گناه گردد.
چهار. برای خدا فرستادن انبیا بسیار بسیار آسان است. اما آمدنش به میان انسان ها، نشان می دهد که او عاشق انسان ها است. برخلاف ادعای ملحدها، خدا متکبر و مغرور نیست.
پنج. عبادت یهودیان همراه با ترس بود. خدا با ظاهر شدن به صورت یک طفل، همه را حیرت زده کرد. آیا می توان از یک طفل ترسید؟ خدا از طریق عیسی راهی برای ارتباط با انسان یافت که آمیخته به ترس نبود. به عبارت دیگر، خدا مانند یک نقاش، جزیی از نقاشی اش شد. یا مثل یک نمایشنامه نویس، خودش یکی از شخصیت های نمایشش شد.
شش. اگر خدا در قالب انسان مجسم نمی شد و مثلا مانند روح ظاهر می گردید، نمی توانست به خاطر گناهان انسان جان خود را فدا کند و خون از بدنش جاری نمی شد.
هفت. اگر خدا انسان می شد، انتظار داشتیم که به گونه ای منحصر به فرد وارد جهان شود.همه پیامبران طبق روال طبیعت از یک پدر و مادر به وجود آمدند، اما در مورد عیسی چنین نبود. عیسی پدر بشری نداشت. تولد او از یک دختر باکره واقعه ای است منحصر به فرد در تاریخ بشر. نخستین پیشگویی درباره مسیح در پیدایش فصل سوم آیه پانزدهم یافت می شود که خدا وعده می دهد که کسی از "نسل زن" متولد خواهد شد و شیطان را شکست خواهد داد. مسیح از "نسل زن" یعنی مریم باکره بود، نه از نسل مرد.
هشت. عیسی از رهبران مذهبی یهود پرسید:"چرا داود پادشاه با الهام از خدا، مسیح را خداوند می خواند؟"(متی فصل بیست و دوم آیه 43).
نه. عیسی زمانی که کودک بود، ستاره شناسان امپراطوری پارس در برابر او سجده کردند و او را پرستیدند (متی فصل دوم آیه یازدهم). او بارها مورد پرستش قرار گرفت (متی فصل چهاردهم آیه سی و سوم و فصل بیست و هشتم آیه نهم، انجیل یوحنا فصل نهم آیه38). فرشتگان، پیامبران و رسولان هرگز اجازه نمی دادند که مورد پرستش قرار بگیرند.
ده. .مسیح در تعالیم خویش هرگز نمی گفت:"خداوند می فرماید". او با اقتدار تعلیم می داد:"اما من می گویم" (متی فصل های پنجم تا هفتم).

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است

۱۳۹۲ آبان ۸, چهارشنبه

آیا پیامبران هم گناه می‌کنند؟

این سؤالی است که برای بسیاری از هموطنان ما که بدون آگاهی قبلی، دست به مطالعۀ کتاب‌مقدس می‌زنند، مطرح می‌شود. آیا پیامبران هم گناه می‌کنند؟ این دست از افراد با جهان‌بینی اسلامی‌ای که دارند، معتقدند که پیامبران مصون از خطا و معصوم‌اند، در حالی که طبق جهان‌بینی کتاب‌مقدس چنین چیزی مطرح نیست. می‌پرسند چرا در کتاب‌مقدس آمده که «پیامبرانی» نظیر هارون و لوط و داوود و سلیمان گناهان فجیعی مرتکب شدند؟ در این مقالۀ کوتاه، در این زمینه بحث خواهیم کرد و جهان‌بینی کتاب‌مقدس را مطرح خواهیم نمود.
نخست و پیش از هر چیز باید توجه داشته باشیم که طبق تعلیم کتاب‌مقدس، هر موجود بشری که از نسل آدم و حوا هستند، چه به‌لحاظ ارثی و چه به‌لحاظ ارتکابی، گناهکار هستند، حتی اگر به پیامبری هم مبعوث شده باشند. در جهان‌بینی کتاب‌مقدس، هیچ بشری از نسل آدم و حوا معصوم نیست. در این میان، تنها عیسی مسیح معصوم و مصون از گناه بود، چرا که او از نسل آدم و حوا نبود، بلکه نطفۀ او را خدا در رحم مریم مقدس قرار داد. به بیانی، او خلقت دوم خدا بود. از این رو است که پولس رسول، او را «آدم آخر» و   «انسان دوم» می‌نامد (اول قرنتیان ۱۵:‏۴۵ و ۴۷). به همین دلیل است که پولس رسول در بحثی مفصل در فصل‌های اول تا سوم رساله به رومیان، همۀ انسان‌ها را گرفتار گناه به‌شمار می‌آورد و در آخر می‌فرماید: «همه گناه کرده‌اند و از جلال خدا کوتاه می‌آیند.» (رومیان ۳:‏۲۳). همۀ انسان‌ها، از جمله انبیا و مردان بزرگ خدا، نیاز به فیض نجات‌بخش خدا در عیسی مسیح دارند.
دوم، باید توجه داشت که کتاب‌مقدس داستان قوم اسرائیل است. در نتیجه، تمام انبیایی که ذکر آنان را شنیده‌ایم و نزد ما معروف می‌باشند، جزو این قوم می‌باشند و باید جایگاه آنان را در این چارچوب، بر اساس کتاب‌مقدس، تشخیص داد. آنها هیچ یک، به جز حضرت موسی، پیامبر به معنی واقعی کلمه نبودند. برای مثال، لوط در کتاب‌مقدس، پیامبر نیست. او صرفاً برادرزادۀ حضرت ابراهیم بود که از قضا سکونت در شهری فاسد را به زندگی مشترک با عموی خود ترجیح داد. اگر ذکری از او در کتاب‌مقدس آمده، به این دلیل است که از او دو نسل به‌وجود آمد که هر دو دشمنان قسم‌خوردۀ قوم اسرائیل بودند. یا مثلاً هارون شخصاً نبی نبود. او برادر موسی و معاون او بود. داوود و سلیمان در وهلۀ اول، پادشاهان اسرائیل بودند نه پیامبر قومی خاص. کتاب‌مقدس به‌صراحت به فراز و نشیبهای روحانی زندگی ایشان اشاره می‌کند.
سوم آنکه کتاب‌مقدس هیچ انسانی را با عینک آرمان‌گرایانه نگاه نمی‌کند. همۀ انسان‌ها صرف نظر از مقام روحانی خود، بشر هستند و جایزالخطا. هیچ انسانی معصوم نیست، حتی انبیای کتاب‌مقدس، به‌جز عیسی مسیح، آن هم بنا به دلیلی که در بالا به آن اشاره کردیم. کتاب‌مقدس دیدی واقع‌بینانه به انسان دارد، نه دیدی ایده‌آلی. لذا جای تعجب نیست که می‌بینیم کتاب‌مقدس هم به نقاط قوت اینان اشاره می‌کند و هم به نقاط ضعفشان. همۀ ما نیاز داریم فیض خدا را در خداوندگار ما عیسی مسیح دریافت کنیم و رستگار گردیم.
 آرمان رشدی

اگر خدا تغییر ناپذیر است، چطور ممکن است او نظرش را تغییر دهد؟ (خروج فصل سی و دوم آیات نهم تا چهاردهم)

مطالعه کتاب مقدس
10/12/2013
20 مهر 1392

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

یکی از صفات خدا، تغییرناپذیر بودن اوست. سموئیل نبی به شائول (اولین پادشاه اسرائیل) گفت:"خدا دروغ نمی گوید و تصمیم خود را عوض نمی کند، چون او انسان نیست که فکرش را تغییر دهد" (اول سموئیل فصل پانزدهم آیه 29). با این توصیف، در خروج فصل سی و دوم آیات نهم تا چهاردهم، به وضوح می بینیم که خدا نظرش را تغییر داد. خدا می خواست که تمام قوم اسرائیل را به خاطر گناهان شان از میان بر دارد، اما موسی التماس کنان از خدا خواست بر آنان رحم کند. بنابراین، خدا از نابودی آنان صرف نظر کرد. آیا این رویه خدا با صفت تغییرناپذیر بودن او، ضد و نقیص به نظر نمی رسد؟
یک. ذات خداوند مقدس (اشعیاء فصل پنجاه و چهارم آیه پنجم)، عادل (مکاشفه فصل شانزدهم آیه پنجم) و منصف (مزمور صد و نوزدهم آیه 137) است. خدا هرگز بر ضد خودش کاری انجام نمی دهد. او به نیکویی پاداش می دهد و گناه را تحمل نمی کند (حبقوق فصل اول آیه سیزدهم). اگر خدا تغییری حاصل می کند برای بهبود و رشد روحانی بشر است. تصمیم او برای اصلاح انسان، ذات مقدس خدا را خدشه دار نمی سازد. خداوند کامل است و هرگز اشتباه نمی کند. بنابراین، تغییر نظر خدا به معنای کاهش عدالت و قدوسیت الهی نیست.
دو. خدا توانایی پیش دانی و مشاهده آینده را دارد. پس او نیازی به فراگیری، کسب تجربه و آزمایش و خطا ندارد. او دانای مطلق است و همه چیز را می داند.
سه. وقتی خدا تصمیمش را عوض می کند، بدان معنا است که می خواهد انسان ها را اصلاح کند. بسیاری از وعده ها و داوری های خداوند به وضعیت شخص یا افراد بستگی دارد. قبل از آن که خداوند شهرهای سدوم و غموره را مجازات کند، ابراهیم برای لوط، پسر برادرش، شفاعت کرد (پیدایش فصل هجدهم آیات شانزدهم تا سی و سوم). اگر خداود ده انسان عادل را در این دو شهر می یافت، به خاطر ابراهیم از تصمیم خود منصرف می شد و سدوم و عموره را نابود نمی کرد. کاملا روشن است که داوری خدا به شرایط انسان ها مرتبط است.
خدا از طریق نبی خود ارمیاء توضیح می دهد که داوری و برکت به نوع واکنش قوم اسرائیل بستگی دارد. خداوند می فرماید:"تنها من که خدا هستم می دانم در دل انسان چه می گذرد! تنها من از درون انسان آگاهم و انگیزه های او را می دانم و هر شخص را مطابق اعمالش جزا می دهم" (ارمیاء فصل هفدهم آیه دهم).
خداوند مطابق کنش مردم، واکنش نشان می دهد. او دنیا را نیکو و زیبا خلق کرد و رابطه صمیمانه با آدم و حوا داشت، تا این که آن ها به علت نافرمانی و هم چنین عدم توبه و پشیمانی، تنبیه شدند. خدا گناه را تحمل نمی کند، زیرا با ذات مقدس او کاملا در تضاد است. مردم شهر نینوا با شنیدن موعظه یونس توبه کردند و رحمت خداوند جایگزین عقوبت الهی شد.
خداوند تغییرناپذیر است. عوض شدن نظر خداوند، در واقع واکنشی به گناه و نافرمانی انسان است.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

افزایش فشار بر شهروندان مسیحی و وعده‌های حسن روحانی

انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس‌جمهوری ایران، کورسوی امید برای همه اقلیت‌های مذهبی و قومی بود. وی در نطق‌های انتخاباتی خود با تاکید بر حقوق شهروندی، همه ایرانیان را برابر دانست. همچنین در یک بیانیه ده ماده‌ای که به حقوق اقوام، ادیان و مذاهب اختصاص داشت به «رعایت حقوق پیروان همه ادیان و مذاهب بدون دخالت در امور مذهبی ایشان با تامین آزادی در عقاید مذهبی و ایجاد امکان اجرای آداب و دینی اینان با شرایط یکسان» اشاره کرد.
-  این گزارش در مورخ هفتم آبانماه 1392  بقلم آقای کیان ثابتی در رادیو زمانه منتشر شده که سایت محبت نیوز جهت اطلاع و ارتباط بیشتر با کاربران بدون ویرایش مجددن اقدام به بازنشر آن می کند. ازاینجا می توانید به لینک مطلب مراجعه کنید.
« محبت نیوز» - رئیس جمهور حسن روحانی برای به اجرا درآوردن وعده‌های انتخاباتی خود، چندی قبل علی یونسی (وزیر اطلاعات دولت محمد خاتمی) را به معاونت اقلیت‌های دینی و قومی دولت خویش برگزید. بنابراین با وعده‌ها و بیانیه‌های دولت جدید، البته می‌توان به بهبود وضعیت اقلیت‌های مذهبی امیدوار بود، ولی در طی چهارماه گذشته، نه تنها گام موثری جز طرح وعده‌ها در تسهیل و بهبود شرایط اقلیت‌های مذهبی در ایران برداشته نشده، بلکه روند سرکوب پیروان مسیحیت و بهاییت رو به افزایش نیز نهاده است.
ترور عطاء‌الله رضوانی شهروند بهایی در بندرعباس و بازداشت شمار زیادی از شهروندان مسیحی و بهایی در چهارماه اخیر نمونه‌هایی هستند که نشان می‌دهد دولت حسن روحانی هیچ نوع برخوردی با آمران و عاملان این فشارها نداشته است.
- رشد کلیساهای خانگی در ایران
تعطیل کردن بسیاری از کلیساهای متعلق به مسیحیان پروتستان طی یک سال اخیر ازجمله کلیسای جماعت ربانی مرکز، کلیسای جماعت ربانی اهواز و کلیسای جنت‌آبادتوسط اطلاعات سپاه، ممانعت از حضور و ورود نوکیشان مسیحی به کلیسا‌ها، عدم اجازه انتشار انجیل به فارسی و عدم اجازه برگزاری مراسم مذهبی به زبان فارسی موجب رشد کلیساهای خانگی در ایران شده است که معمولاً در صورت اطلاع ماموران وزارت اطلاعات از هم پاشیده می‌شود و برگزارکنندگان دستگیر می‌شوند.
بر اساس آنچه رسانه‌ها اعلام داشته‌اند از آغاز دوران ریاست جمهوری حسن روحانی تعداد زیادی از شهروندان مسیحی به همین اتهام بازداشت شده‌اند. در ضمن طی چند ماه گذشته فشار و آزار مسیحیان منحصر به پروتستان‌ها نبوده و دامنه‌اش به مسیحیان کاتولیک هم رسیده است.
به گزارش محبت نیوز از روز یکشنبه ۲۷ مردادماه، به دستور مقامات امنیتی، ورود مسیحیان فارسی زبان و افرادی که غسل تعمید نگرفته‌اند به کلیسای کاتولیک لاتین «حضرت ابراهیم»، ممنوع اعلام شده است.
این اقدام در پی تهدید ماموران وزارت اطلاعات صورت گرفت که از اسقف این کلیسا خواستند تا از حضور مسیحیان فارسی زبان در کلیسا ممانعت به عمل آورد. به او گفته شده است در غیر این صورت با عدم تمدید ویزا و اخراج از ایران مواجه خواهد شد.
خبرگزاری‌های رسمی و منابع خبری مسیحیان، به شماری از اقدامات حاکمیت ایران علیه شهروندان مسیحی در چهارماه اخیر، از تیرماه تا به امروز پرداخته‌اند. روشن است این اخبار تنها شامل آن دسته از بازداشت‌هایی می‌شود که جنبه رسانه‌ای پیدا کرده است. بنابراین نشان‌دهنده همه ابعاد سرکوب جامعه مسیحیت در ایران نیست:
۱۱ تیرماه: کشیش «روبرت آسریان» که در حمله ماموران امنیتی به کلیسای جماعت ربانی مرکز در اواخر اردیبهشت ماه دستگیر شده بود، پس از شش هفته به قید وثیقه تا زمان برگزاری دادگاه آزاد شد. کلیسای جماعت ربانی مرکز، بزرگ‌ترین کلیسای فارسی زبان ایران است که از اول خردادماه سال جاری به دستور ماموران امنیتی بسته شد.
۱۵ تیرماه: جلسه دادگاه یک نوکیش مسیحی ۲۸ ساله به نام «ابراهیم فیروزی»، در شعبه دوم بازپرسی دادگاه انقلاب رباط کریم به ریاست قاضی بابایی برگزار شد. اتهامات نامبرده راه‌اندازی وب‌سایتی درباره مسیحیت، برگزاری کلیسای اینترنتی و ترویج مسیحیت صهیونیستی بود.
۲۰ تیرماه: سه نوکیش مسیحی به نام‌های «محمدرضا پیری»، «یاشار فرزین نو» و «فرشید مدرس اول» توسط ماموران اداره اطلاعات تبریز در منازل شخصی بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات تبریز منتقل شدند.
۲۱ تیرماه: ماموران اداره اطلاعات تهران ساعت شش صبح یک نوکیش مسیحی به نام «نسیم زنجانی» را در منزل پدری بازداشت کردند.
۲۲ تیرماه: بر اساس رای دادگاه انقلاب رباط کریم، «ابراهیم فیروزی» به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری و به موجب ماده ۱۹ قانون مجازات اسلامی ارتکاب جرم و ماده ۲۳ قانون مجازات اسلامی به عنوان تکمیل و تتمیم جرم به دوسال تبعید به شهرستان سرباز در استان سیستان و بلوچستان محکوم شد.
۲۴ تیرماه: یک نوکیش مسیحی به نام «مریم نقاش زرگران» که به چهارسال حبس تعزیری محکوم شده بود با مراجعه به زندان اوین، بازداشت و برای سپری کردن محکومیت به بند زنان زندان مزبور منتقل شد. نامبرده متهم به تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور از طریق گسترش کلیساهای خانگی است.
۹ مرداد ماه: یک زندانی مسیحی به نام «مصطفی (محمد هادی) بردبار» به اتهام تبانی و اجتماع و شرکت در کلیسای خانگی به ده سال حبس تعزیری محکوم شد.
18 مردادماه: ماموران امنیتی با حمله به یک کلیسای خانگی در تهران، پس از اهانت و تهدید و تفتیش محل، تعدادی از مسیحیان حاضر در محل را بازداشت کردند. «مونا فضلی»، «پرهام فرازمند» و «صدیقه کیانی» ازجمله بازداشت‌شدگان بودند.
۲۵ مردادماه: سه نوکیش مسیحی به نام‌های «صدیقه امیرخانی»، «مهناز رفیعی» و «محمدرضا پیمانی» توسط ماموران اداره اطلاعات در اصفهان بازداشت شدند.
۲۷ مردادماه: ورود مسیحیان فارسی زبان و افرادی که تعمید نشده‌اند به کلیسای کاتولیک لاتین «حضرت ابراهیم» به دستور مقامات امنیتی ممنوع اعلام شد.
۳۰ مردادماه: ماموران وزارت اطلاعات بدون نشان دادن حکم قضائی، سه شهروند مسیحی به نام‌های «ابراهیم فیروزی» (نوکیش مسیحی)، «سوادا آغاسر» از ارامنه تهران و «مسعود میرزایی» نوکیش مسیحی را هنگامی که در دفتر کار مسعود میرزایی در کرج گرد آمده بودند، بازداشت کردند.
چهارم شهریورماه: دادگاه تجدید حکم هشت سال حبس سعید عابدینی، نوکیش مسیحی زندانی را تائید کرد. نامبرده متهم به تشکیل و راه‌اندازی کلیساهای خانگی به قصد برهم زدن امنیت عمومی است. به گفته نغمه عابدینی، وی «مهرماه سال گذشته برای دیدار خانواده و تاسیس پرورشگاه از آمریکا به ایران رفته که در پی هجوم ماموران وزارت اطلاعات به خانه پدری بازداشت» می‌شود.
هفتم شهریورماه: ماموران اداره اطلاعات به یک کلیسای خانگی در غرب تهران هجوم می‌برند و پس از بازجویی از تک تک حضار، سه نفر از شهروندان مسیحی به نام‌های «کامیار برزگر»، «سحر برزگر» و «امیر ابراهیمی» را بازداشت می‌کنند.
۱۶ شهریورماه: جلسه دادگاه کشیش «وروبر آوانسیان» در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران برگزار شد. نامبرده متهم به اقدام علیه امنیت کشور و تبلیغ و ترویج مسیحیت است. کشیش آوانسیان سال گذشته در یک مراسم خانگی بزرگداشت مسیح بازداشت و پس از مدتی به قید وثیقه آزاد شد.
۲۷ شهریورماه: «میترا زحمتی» و «مریم جلیلی» دو زندانی مسیحی در کنار تعداد دیگری از زندانیان سیاسی از زندان اوین آزاد شدند. این دو نوکیش مسیحی محکوم به دو سال و نیم حبس تعزیری بودند که به هنگام آزادی بیش از دو سال از محکومیت را گذرانده بوده‌اند.
۹ مهرماه: دادگاه تجدید نظر استان فارس حکم بدوی سه سال و هشت ماه حبس تعزیری چهار زندانی مسیحی زندان عادل‌آباد شیراز را تایید کرد: همایون شکوهی، مجتبی سیدعلاءالدین حسینی، کوروش پرتویی و وحید حکانی. این شهروندان مسیحی بیش از هشت ماه است که در زندان عادل‌آباد شیراز زندانی و متهم به تبلیغ و ترویج مسیحیت، تبلیغ علیه نظام، شرکت در جلسات کلیسای خانگی و برهم زدن امنیت ملی هستند.
13 مهرماه: با گذشت بیش از یک ماه از بازداشت یک زوج مسیحی به نام کامیار و سحر برزگر همچنین امیر ابراهیمی، هیچ اطلاع از وضعیت آنان دردست نیست.
۲۰ مهرماه: دادگاه تجدید نظر استان فارس حکم شش شهروند مسیحی را تائید کرد.طبق این حکم چهار شهروند مسیحی در بند را پس از ۱۸ ماه بازداشت موقت به اتهام تبلیغ و ترویج مسیحیت، ارتباط با سازمان‌های مسیحی خارج از کشور، شرکت در کلیسای خانگی و برهم زدن امنیت کشور هرکدام به ۴۴ ماه حبس تعزیری محکوم کرد. همچنین دادگاه، «فریبا ناظمیان» و فرزندش «نیما شکوهی غلام‌زاده» را که به قید وثیقه آزاد شده بودند، به دو سال حبس تعلیقی محکوم کرد.
۲۵ مهرماه: پس از گذشت دوماه بی‌خبری از دو شهروند مسیحی بازداشت شده به نام‌های ابراهیم فیروزی و سوادا آغاسر مشخص می‌شود نامبردگان در سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ اوین نگهداری می‌شوند.
در آخرین خبر منتشره از جامعه پیروان مسیحیت در ایران، یک کشیش آمریکایی ساکن کالیفرنیا به نام «ادی رومرو» در برابر زندان اوین در یک حرکت اعتراضی خواستار آزادی زندانیان مسیحی شد که بلافاصله توسط ماموران زندان، بازداشت و به زندان منتقل شد. کشیش رومرو چند روز پس از بازداشت، آزاد و به امریکا برگشت.
- آمار رسمی زندانیان مسیحی
آمار زندانیان مسیحی، به دلیل تهدیدات وزارت اطلاعات با هدف جلوگیری از پخش خبر بازداشت شهروندان مسیحی همواره با مشکل همراه بوده است.
فهرست زیر فقط شامل افرادی می‌شود که در زندان‌های رسمی جمهوری اسلامی در حال گذراندن دوره محکومیت هستند و نام شهروندان مسیحی بلاتکلیف در زندان‌های جمهوری اسلامی را دربرنمی‌گیرد:
۱-مصطفی (محمد هادی) بردبار: ده سال حبس تعزیری، زندان اوین
۲- سعید عابدینی: هشت سال حبس تعزیری، بند ۳۵۰ زندان اوین
۳- علیرضا سیدیان: شش سال حبس تعزیری، بند ۳۵۰ زندان اوین
۴- فرشید فتحی: شش سال حبس تعزیری، بند ۳۵۰ زندان اوین
۵- مریم نقاش زرگران: چهار سال حبس تعزیری، بند زنان زندان اوین
۶- ابراهیم فیروزی: یک۱ سال حبس تعزیری، بند ۲۰۹ زندان اوین
۷- بهنام ایرانی: پنج سال و هشت ماه حبس تعزیری، ندامتگاه مرکزی کرج
۸- فرهاد سبک روح: یک سال حبس تعزیری، زندان کارون اهواز
۹- داد علیجانی: یک سال حبس تعزیری، زندان کارون اهواز
۱۰- ناصر ضامن دزفولی: یک سال حبس تعزیری، زندان کارون اهواز
۱۱- شهناز جیرانی: یک سال حبس تعزیری، زندان کارون اهواز
۱۲- وحید حکانی: سه سال و هشت ماه حبس تعزیری، زندان عادل‌آباد شیراز
۱۳- همایون شکوهی: سه سال و هشت ماه حبس تعزیری، زندان عادل‌آباد شیراز
۱۴- کوروش پرتویی: سه سال و هشت ماه حبس تعزیری، زندان عادل‌آباد شیراز
۱۵- مجتبی سید علاالدین حسینی: سه سال و هشت ماه حبس تعزیری، زندان عادل‌آباد شیراز
- بی‌اعتنایی به قانون اساسی
اصول ۱۳ و ۱۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مسیحیت را به همراه ادیان زرتشتی و یهودی، به عنوان اقلیت‌های دینی رسمی کشور ایران شناخته و پیروان این ادیان را در حدود قانون در اجرای احوال شخصی و مراسم مذهبی، آزاد گذاشته است. همچنین دولت اسلامی و مسلمانان را موظف به رعایت حقوق انسانی و عدل اسلامی با پیروان ادیان مذکور کرده است.
در همین زمینه، طبق تبصره ماده دوم قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی، پنج نماینده از اقلیت‌های دینی رسمی کشور در این مجلس حضور دارند که پیروان دیانت یهود و زرتشت هرکدام یک نماینده، مسیحیان کلدانی و آسوری در مجموع یک نماینده و مسیحیان ارمنی جنوب و شمال هرکدام یک نماینده در مجلس ایران دارند.
براساس قوانین فوق، شهروندان مسیحی در ایران مانند سایر هموطنان‌شان از حقوق اجتماعی برخوردارند و شهروند درجه یک شناخته می‌شوند، ولی خروج بی‌شمار مسیحیان از کشور که از‌‌ همان سال‌های ابتدایی تشکیل نظام اسلامی در ایران آغاز شده و تاکنون ادامه یافته است بر واقعیت دیگری گواهی می‌دهد: ممانعت از پیشرفت و ارتقا به مناصب مهم، بسته و متروک شدن بسیاری از کلیساهای ایران، جلوگیری از پخش و انتشار کتاب انجیل به زبان فارسی، جلوگیری از تبلیغ آیین مسیحیت، بازداشت تعدادی از کشیشان و پیروان جدید دیانت مسیحی مواردی بوده‌اند که موجب عدم امنیت و آسایش شهروندان آئین مسیحیت در ایران شده و آنها را مجبور به مهاجرت اجباری از کشور کرده است.
- قتل‌های مشکوک کشیشان مسیحی
قتل‌های مشکوک کشیشان مسیحی نمونه بارزی از نقض حقوق اجتماعی و مذهبی شهروندان مسیحی در ایران شمرده می‌شود.
موارد زیر شامل نمونه‌هایی از این اقدامات است که در رسانه‌ها علنی شده و احتمالاً مواردی هم بوده که تاکنون به دلیل ترس و عدم امنیت خانواده‌ها بیان نشده است:
- کشیش «ارسطو سیاح» که در سال ۱۳۵۷ خورشیدی در شیراز به قتل رسید.
- در اصفهان، اسقف «حسن دهقانی» در خواب مورد هدف چند گلوله قرار گرفت. او از این سوء قصد جان سالم به‌دربرد، ولی پسر وی، «بهرام دهقانی» در سال ۱۳۵۹ خورشیدی در تهران ربوده شد. پس از چند روز جسد وی در حالیکه بر اثر اصابت گلوله کشته شده بود، پیدا شد.
- در سال ۱۳۶۷ خورشیدی، کشیش «منوچهر افغانی» در اصفهان به قتل رسید.
- کشیش «حسین سودمند» در سال ۱۳۷۱ خورشیدی در مشهد بازداشت و به اتهام ارتداد اعدام شد.
- کشیش «مهدی دیباج» در اواخر سال ۱۳۶۳ خورشیدی در مازندران بازداشت و در دادگاهی در ساری به اتهام ارتداد به اعدام محکوم شد، ولی فشارهای بین‌المللی و اقدامات جامعه مسیحیان ایران بخصوص کشیش «هایک هوسپیان» موجب شد کشیش دیباج پس از ۹ سال و ۲۷ روز از زندان آزاد شود. او شش ماه پس از آزادی در ۱۳ تیر ماه ۱۳۷۳ خورشیدی بار دیگر ربوده و جسد وی چند روز بعد در حوالی کرج پیدا شد.
- کشیش هایک هوسپیان چهار روز پس از آزادی مهدی دیباج در روز ۲۹ دی ماه ۱۳۷۲ خورشیدی در فرودگاه مهرآباد در تهران، ربوده شد و ۱۱ روز بعد جسد وی که با ضربات چاقو مثله شده بود به خانواده‌اش تحویل داده شد.
- در تیرماه ۱۳۷۳ خورشیدی کشیش «طاطائوس میکائیلیان»، ریاست شورای کشیشان پروتستان هنگام خروج از منزل ربوده شد. جسد وی در ۱۱ تیرماه‌‌ همان سال در حالیکه با اصابت گلوله کشته شده بود پیدا شد. روی جسد وی تکه کاغذی پیدا شد که روی آن به محل کشف جسد کشیش دیباج اشاره شده بود.
- در سال ۱۳۷۵ خورشیدی جسد حلق‌آویز شده کشیش «محمد باقر (روانبخش) یوسفی» از کلیسای جماعت ربانی روانبخش در جنگل پیدا شد.
- در آذرماه سال ۱۳۸۴ خورشیدی جسد کشیش «قربان دردی تورانی» در کلیسای خانگی مقابل منزلش در حالیکه گلویش بریده شده بود، پیدا شد.
- در خردادماه ۱۳۸۶ خورشیدی «محمد علی جعفرزاده» و «محمد جابری» هر دو از اعضای کلیسای خانگی به قتل رسیدند.
- در سال ۱۳۸۷ خورشیدی ماموران امنیتی به منزل یک نوکیش کهنسال مسیحی به نام «عباس امیری» در ملک شهر اصفهان هجوم بردند و او و همسرش را در حالیکه با تعدادی از مسیحیان در حال دعا و خواندن انجیل بودند مورد ضرب و شتم قرار دادند. عباس امیری بر اثر ضربات ماموران یادشده، سه روز در کما بود تا آنکه درگذشت. همسر وی نیز سه روز بعد درگذشت.
رهبر جمهوری اسلامی در ۲۷ مهرماه ۱۳۸۹ خورشیدی در اجتماع مردم شهر قم، تاکید کرد که دشمنان اسلام قصد دارند دین را در جامعه ایران تضعیف کنند و برای حصول نتیجه به اشاعه بی‌بند و باری و اباحی‌گری، ترویج عرفان‌های کاذب، ترویج بهاییت و گسترش کلیسای خانگی پرداخته‌اند.
بعد از سخنان آیت‌الله خامنه‌ای، نقض حقوق شهروندان مسیحی ابعاد گسترده‌تری یافت و به نهادهای امنیتی و قضائی کشور اجازه داد تا تحت پوشش قانون و شرع، فشار بر جامعه مسیحیان را افزایش دهند.

۱۳۹۲ آبان ۷, سه‌شنبه

ده‌ یک در عهد جدید

در عهدجدید هیچ حکمی به مسیحیان داده نشده مبنی بر اینکه ده‌یک بپردازند. تنها موردی که در عهدجدید کلمۀ ده‌یک (یا عشر) به‌کار رفته در متی ۲۳:‏۲۳ است که می‌فرماید: «وای بر شما، ای کاتبان و فریسیان ریاکار که نعناع و شِبِت و زیره را عشر می‌دهید و اعظم احکام شریعت، یعنی عدالت و رحمت و ایمان را ترک کرده‌اید! می‌بایست آنها را به‌جا آورده، اینها را نیز ترک نکرده باشید.». در اینجا روی سخن خداوندگار عیسی با فریسیان و کاتبان ریاکار است، نه با پیروان خود. این فریسیان و کاتبان چون زیر شریعت بودند، می‌بایست ده‌یک بدهند. در رساله به عبرانیان نیز گفته شده که لاویان از مردم ده‌یک می‌گرفتند. ولی هیچ جا حکم نشده که مسیحیان نیز ده‌یک بدهند.
در ضمن، نباید فراموش کنیم که طبق توضیحات مبسوط عبرانیان فصل ۷، احکام شریعت برای مسیحیان منسوخ شده است. در این فصل می‌فرماید: «حکم پیشین منسوخ شد، چون سست و بی‌فایده بود. زیرا شریعت هیچ چیز را کامل نکرد.» (عبرانیان ۷:‏۱۸-‏۱۹، ترجمۀ هزارۀ نو). اگر بخواهیم از تمامی احکام شریعت، فقط ده‌یک را اجرا کنیم، بنده می‌پرسم: «بر چه اساسی فقط ده‌یک؟» اگر این طور باشد، لطفاً هم روز سبّت را نگاه داریم و هم ختنه بکنیم! یک بار که این را به یکی از رهبران گفتم، در جواب فرمودند که ده‌یک پیش از شریعت هم وجود داشته است. ایشان کاملاً حق داشتند. من نیز در پاسخ گفتم: «ختنه نیز پیش از شریعت موسی وجود داشته است؛ پس لطفاً ختنه را نیز اجباری بفرمایید.» ایشان جوابی ندادند.
در فصل پانزدهم کتاب اعمال رسولان، شورای مهم اورشلیم، مسیحیان غیر یهودی را از انجام شریعت موسی معاف کرد. رسولان و مشایخ اورشلیم طی نامه‌ای به مسیحیان غیر یهودی این گونه فرمودند: «روح‌القدس و ما مصلحت چنین دیدیم که باری بر دوش شما ننهیم، جز این ضروریات که از خوراک تقدیمی به بتها و خون و گوشت حیوانات خفه‌شده و بی‌عفتی بپرهیزید. هر گاه از اینها دوری کنید، کاری پسندیده انجام داده‌اید. والسلام.» (اعمال ۱۵:‏۲۸-‏۲۹، هزارۀ نو). یعنی رسولان و مشایخ از میان تمام احکام شریعت موسی، خواستار این شدند که مسیحیان غیر یهودی فقط این موارد را رعایت کنند. اگر رسولان چنین بار سنگینی بر دوش غیر یهودیان نگذاشتند، آیا ما امروز باید این بار را بر دوش مردم بگذاریم؟
بسیار جالب است که مسیحیان اولیه به‌جای ده‌یک، حتی ده‌ده می‌داند، یعنی تمام دارایی خود را. ملاحظه بفرمایید چه می‌گوید: «املاک و اموال خود را می‌فروختند و بهای آن را بر حسب نیاز هر کس، بین همه تقسیم می‌کردند.» (اعمال ۲:‏۴۵، هزارۀ نو). و باز می‌فرماید: «هیچ کس در میان آنها محتاج نبود، زیرا هر که زمین یا خانه‌ای داشت می‌فروخت و وجه آن را پیش پای رسولان می‌گذاشت تا بر حسب نیاز هر کس، بین همه تقسیم شود.» (اعمال ۴:‏۳۴-‏۳۵). از این آیات دو نتیجه می‌گیریم: نخست اینکه دولتمندان ده‌یک نمی‌دادند، بلکه ده‌ده، یعنی تمام دارایی خود را. دوم اینکه نیازمندان نه تنها ده‌یک نمی‌دادند، بلکه کمکی نیز از کلیسا دریافت می‌داشتند. آن روزها چقدر با امروز تفاوت داشت!
دیگر آنکه پولس رسول همواره بر دادن صدقه و هدیه تأکید داشت، نه بر ده‌یک. در کتاب اعمال رسولان، دو بار ذکر شده که او هدایای کلیساهای اروپا را برای نیازمندان اورشلیم برد. وقتی می‌خواست از مسیحیان قرنتس (در یونان امروزی) به همین منظور اعانه جمع کند، فرمود: «هر کس همان قدر بدهد که در دلْ قصد کرده است، نه با اکراه و اجبار، زیرا خدا بخشندۀ شادمان را دوست می‌دارد.» (دوم قرنتیان ۹:‏۷). به‌طور کلی، در کلیسای عهدجدید، ده‌یک مطلقاً مرسوم نبود، بلکه صدقه.
 آرمان رشدی

چند نتیجه از حکم شریعت موسی

اگر همۀ آیات فوق را به‌دقت مطالعه کرده باشید، یک نکته کاملاً مشخص است و آن اینکه ده‌یک یا می‌بایست از محصول زمین داده شود یا از گله و رمه. اگر کمی فکر کنید، به یک نتیجۀ مشخص می‌رسید: طبق این احکام شریعت، فقط کسانی می‌بایست ده‌یک بپردازند که یا زمیندار و مزرعه‌دار بودند، یا صاحب گله و رمه. طبق این آیات، هیچ مطالبه‌ای از غلامان و کنیزان این ثروتمندان، کارگران مزارع زمینداران، و چوپانان صاحبان گله و رمه نشده است. همچنین به صنعت‌گران و پیشه‌وران اشاره‌ای نشده است. این دست از افراد مزدور بودند. مطلقاً گفته نشده که ایشان می‌بایست از درآمد ناچیزشان ده‌یک بدهند.
نتیجۀ دیگر این است که اگر خوب فکر کنید، متوجه می‌شوید که گفته نشده دقیقاً از چه قسمتی از محصول زمین یا گاو و گوسفند باید ده‌یک داده می‌شد. از کل دارایی یا از مازادی که هر سال به دارایی افزوده می‌شد؟ مثلاً فرض کنید شخصی در آغاز سال ۱۰۰۰ گوسفند دارد. گلۀ او در انتهای سال ۱۰۰ گوسفند دیگر می‌زاید و تعداد گوسفندان او می‌شود ۱۰۰ر۱ گوسفند. گفته نشده که آیا او باید از ۱۰۰ گوسفندی که طی سال اضافه شده‌اند ده‌یک بپردازد یا از کل گله. اگر بگوییم کل گله، در پایان سال اول، نه‌تنها به تعداد گلۀ او چیزی اضافه نشده، بلکه چیزی هم کاسته شده است! اگر همین روال ادامه یابد، او بعد از ده سال تمام گلۀ خود را از دست خواهد داد! واقعیت این است که طبق شریعت موسی نمی‌توان به این سؤال پاسخ داد. از این رو بود که فریسیان و فقهای روزگار عیسی، مقررات خاصی برای این امر تدوین کرده بودند که خداوندگار ما عیسی آن را «رسوم انسانی» نامید (مرقس ۷:‏۷). مرقس نیز آنها را «تقلید مشایخ» نامیده است (مرقس ۷:‏۳ و ۵).
نتیجۀ دیگر این است که باید توجه داشته باشیم که کاهنان و لاویان گردانندگان امور قضایی و قانونی مملکت اسرائیل باستان بودند. ایشان نه فقط عهده‌دار خدمت خیمه یا معبد بودند، بلکه وظیفۀ تعلیم شریعت و نیز داوری را نیز بر عهده داشتند. به‌عبارت دیگر، ده‌یکی که به لاویان تعلق می‌گرفت، نوعی مالیات کشوری بود. در ضمن، طبق مندرجات کتاب تثنیه، ده‌یک به‌منزلۀ نظامی برای تأمین اجتماعی نیز بود، زیرا فقیران و بیوه‌زنان و یتیمان می‌بایست از آن نصیب ببرند. امروزه در کشورها از مردم مالیات گرفته می‌شود که در کشورهای پیشرفته، بخش مهمی از درآمد شخص را شامل می‌شود. آیا باز هم باید ده‌یک بپردازند؟
متأسفانه در دورۀ داوران، قوم اسرائیل دچار انحطاط روحانی شدند. در هیچ جا گفته نشده که در این دوره، افراد این قوم ده‌یک پرداخت کرده باشند. وقتی نیز که نظام داوران جای خود را به نظام سلطنتی داد، پادشاهان به‌جای ده‌یک، از مردم مالیات می‌گرفتند. تنها موردی که ذکر شده که قوم ده‌یک دادند، در دورۀ بیداری روحانی یوشیا بود (دوم تواریخ ۳۱:‏۵). همین امر نشان می‌دهد که پیش از آن و نیز پس از آن، رسم ده‌یک به‌جا آورده نمی‌شد. بعد از دورۀ تبعید، نحمیا این رسم را بار دیگر احیا کرد (نحمیا ۱۰:‏۳۷-‏۳۸). در همین دورۀ بعد از تبعید بود که ملاکی نبی لب به شکایت می‌گشاید و مردم را تشویق می‌کند که حکم شریعت موسی را به‌جا آورند (ملاکی ۳:‏۸). کلام ملاکی در واقع حکمی جدید نبود، بلکه او فقط خواستار این بود که مردم (یعنی همان مزرعه‌داران و گله‌داران) ده‌یک خود را طبق شریعت به خانۀ خداوند بیاورند.
 آرمان رشدی

آیا خدا پدیدآورنده بدی است؟ (اشعیاء فصل چهل و پنجم آیه 7)

Christian Apologetics دفاعیات مسیحی
10/29/2013
6 آبان 1392

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

طبق اشعیاء فصل چهل و پنجم آیه هفتم "خدا پدید آورنده خوبی و بدی است". در حالی که آیات زیادی در کتاب مقدس نشان می دهند که در خدا شرارت وجود ندارد. گناه در حضور خدای مقدس جایی ندارد (اول یوحنا فصل اول آیه پنجم). چشمان خدا پاک تر از آن است که بر گناه بنگرد (حبقوق فصل اول آیه سیزدهم). خدا از گناه و بدی به دور است و کسی را نیز به انجام آن، وسوسه و ترغیب نمی کند (یعقوب فصل اول آیه سیزدهم). برای خدا غیر ممکن است که مرتکب گناه شود (عبرانیان فصل ششم آیه هجدهم).
اما منظور از بدی در اشعیاء (فصل چهل و پنجم آیه هفتم)، وقایع ناگوار و مشکلات است. در زبان عبری، کلمه ای که برای بدی به کار رفته، به معنای شرارت اخلاقی نیست. به عبارت دیگر، خدا پدیدآورنده رویدادهای خوب و بد است. زندگی ما شامل هر دو نوع این تجربه ها می شود. هر دو رویداد تلخ و شیرین برای ما لازم است تا از نظر روحانی رشد کنیم.
خدا اراده آزاد را همراه با اخلاق گرایی به انسان بخشید. انسان با اراده آزاد خود از دستورات خدا نافرمانی کرد و اجازه داد تا گناه به جهان رخنه کند. نتیجه و پیامد گناه بر هیچکس پوشیده نیست. خدا چیزهای نیکو را را آفرید، در حالی که ناطاعتی و گناه، ثبات و تعادل اخلاقی را برهم زد و بر رابطه انسان و خدا تاثیر منفی گذاشت.
شکی نیست که خدا اجازه می دهد تا وقایع تلخ رخ دهند، اما از آن برای اهداف خود استفاده می کند. یوسف به برادرانش گفت:"هر چند شما به من بدی کردید، اما خدا عمل بد شما را برای من به نیکویی مبدل نمود و چنان که می بینید مرا به این مقام (نخست وزیر مصر) رسانید" (پیدایش فصل پنجاهم آیه بیستم). تجربیات زندگی یوسف به او یاد داده بود که خدا بدی را برای کسانی که به او اعتماد دارند، به نیکی مبدل می سازد.
بروز مشکلات و سختی ها برای رشد شخصیت ما و تکمیل نقشه الهی کاملا ضروری است. با این توصیف، در خلال سخت ترین مشقت ها دست خدا در کار است تا شخصیت ما را رشد دهد و اراده خود را در زندگی ما به انجام رساند. امکان ندارد که پس از سختی ها چیز خوبی نصیب ایمانداران به مسیح نشود. کلام خدا می فرماید:"خوشا به حال کسی که آزمایش های سخت زندگی را متحمل می شود، زیرا وقتی از این آزمایش ها سربلند بیرون آمد، خداوند تاج حیات را به او عطا خواهد فرمود، تاجی که به تمام دوستداران خود وعده داده است" (یعقوب فصل اول آیه دوازدهم). در عهد عتیق می خوانیم که لوط شخصی بود دودل و مردد، در نتیجه در موقع مشکلات شکست خورد. در عوض ابراهیم در مشکلات، به خدا وفادار ماند و خدا او را پدر تمام ایمانداران جهان نمود. هدف خدا از تجربیات و سختی ها، رشد روحانی و بلوغ شخصیت ایمانداران مسیحی است.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

۱۳۹۲ آبان ۶, دوشنبه

ده‌یک در شریعت موسی

اما حکم ده‌یک در شریعت موسی است که شکل کامل خود را می‌گیرد. اکنون به ذکر آیات مربوطه می‌پردازیم. در لاویان ۲۷:‏۳۰-‏۳۲ چنین می‌فرماید: «و تمامی ده‌یک زمین، چه از تخم زمین، چه از میوۀ درخت، از آن خداوند است و برای خداوند مقدس می‌باشد… و تمامی ده‌یک گاو و گوسفند، یعنی هر چه زیر عصا بگذرد، دهم آن برای خداوند مقدس خواهد بود.». در این آیات گفته نشده که این میوه‌ها و گاوان و گوسفندها به چه کسی باید داده شود. این موضوع در کتاب اعداد روشن می‌شود.
در اعداد ۱۸:‏۲۱، ۲۴، ۲۶-‏۲۸ چنین می‌خوانیم: «و به بنی‌لاوی اینک تمامی عُشر (یعنی ده‌یک) اسرائیل را برای ملکیت دادم به‌عوض خدمتی که می‌کنند، یعنی خدمت خیمۀ اجتماع… زیرا که عشر بنی اسرائیل را که آن را نزد خداوند برای هدیۀ افراشتنی بگذرانند، به لاویان به‌جهت ملک بخشیدم…». طبق این آیات، ده‌یک بنی اسرائیل می‌بایست برای خدمتی که کاهنان و لاویان در خیمۀ اجتماع انجام می‌دادند، به ایشان داده شود. نباید از نظر دور داشت که همۀ لاویان و کاهنان در مجاورت خیمۀ اجتماع (و بعداً معبد اورشلیم) سکونت نداشتند، بلکه در شهرهای مختلف اسرائیل پراکنده بودند. ایشان در دوره‌های متناوب برای خدمت به خیمه می‌آمدند. فقط در این صورت بود که ده‌یک‌ها به ایشان تعلق می‌گرفت.
اما توضیحات کتاب تثنیه موضوع را روشن‌تر می‌سازد. می‌فرماید: «عشر تمامی محصولات مزرعۀ خود را که سال به سال از زمین بر آید، البته بده. و به حضور یهوه خدایت در مکانی که بر گزیند تا نام خود را در آنجا ساکن سازد، عشر غله و شیره و روغن خود را و نخست‌زادگان رمه و گله خویش را بخور تا بیاموزی که از یهوه خدایت همۀ اوقات بترسی. و اگر را از برایت دور باشد که آن را نمی‌توانی برد، و آن مکانی که یهوه خدایت خواهد بر گزید… از تو دور باشد، پس آن را به نقره بفروش و نقره را به‌دست خود گرفته، به مکانی که یهوه خدایت بر گزیند برو و نقره را برای هر چه دلت می‌خواهد از گاو و گوسفند و شراب و مسکرات و هر چه دلت از تو بطلبد بده و در آنجا به‌حضور یهوه خدایت بخور و خودت با خاندانت شادی نما. و لاوی‌ای را که اندرون دروازه‌هایت باشد، ترک منما چونکه او را با تو حصه و نصیبی نیست. و در آخر هر سه سال، تمام عشر محصول خود را در همان سال بیرون آورده، در اندرون دروازه‌هایت ذخیره نما، و لاوی چونکه با تو حصه و نصیبی ندارد، و غریب و یتیم و بیوه‌زنی که درون دروازه‌هایت باشند، بیایند و بخورند و سیر شوند تا یهوه خدایت تو را در همۀ اعمال دستت که می‌کنی برکت دهد.» (تثنیه ۱۴:‏۲۲-‏۲۹).
مندرجات تثنیه هم جالب است و هم عجیب. طبق کتاب‌های لاویان و اعداد، تصور می‌شد که تمام این ده‌یک‌ها باید فقط به کاهنان و لاویان داده شود. ولی در اینجا توضیحی اضافی می‌بینیم. این طور به‌نظر می‌رسد که شخص باید ده‌یک خود را طی یک ضیافت، در مکان مرکزی عبادت، یا در دروازۀ شهر خود، همراه با خانوادۀ خود بخورد و شادی کند، اما در ضمن لاوی را که زمینی به ارث نبرده فراموش نکند، و همچنین غریب و فقیر و یتیم و بیوه‌زن را که جزو طبقات محروم اجتماعی بودند. طبق این آیات، تمامی ده‌یک به‌دست لاویان و کاهنان نمی‌رسید.
 آرمان رشدی

ده‌یک پیش از شریعت موسی

پیش از اعطای شریعت موسی، دو بار در کتاب پیدایش به موضوع ده‌یک بر می‌خوریم. بار نخست در فصل ۱۴ کتاب پیدایش است. ابراهیم به‌منظور نجات برادرزادۀ خود، لوط، به جنگ با چهار پادشاه رفت و آنان را شکست داد. در بازگشت، پادشاه سالیم، یعنی ملکیصدق به استقبال او بیرون آمد و گفته شده که ابراهیم «او را از هر چیز ده‌یک داد.» (پیدایش ۱۴:‏۲۰). از آنجا که ابراهیم از جنگ باز می‌گشت و گله‌ها و رمه‌های خودش همراهش نبود، برداشت طبیعی این است که او از غنائم جنگی به ملکیصدق ده‌یک داد.
مورد دوم در فصل ۲۸ کتاب پیدایش آمده است. یعقوب که از خشم برادرش عیسو می‌گریخت، خوابی الهی می‌بیند و وعده می‌یابد که خدا همراه او خواهد بود. او که از این خواب شگفت‌زده شده بود، با خدا عهد می‌کند که تمام عمرش پیرو او باشد و «از آنچه به من بدهی، ده‌یک آن را به تو خواهم داد.» (پیدایش ۲۸:‏۲۲). وقتی کتاب پیدایش را تا به‌آخر می‌خوانیم، متأسفانه گفته نشده که آیا یعقوب ده‌یک خود را به خدا پرداخت کرد یا نه. سؤال دیگری که مطرح می‌شود این است که در دوره‌ای که هنوز نظام کاهنان و لاویان برقرار نشده بود، حتی اگر یعقوب ده‌یک خود را نیز داده باشد، آن را به چه کسی داده است. این موضوع شاید برای همیشه مبهم باقی بماند.
 آرمان رشدی

ده‌یک در کتاب‌مقدس

در بعضی از کلیساها رسم بر این است که از اعضا بخواهند ده‌یک درآمدشان را به کلیسا تقدیم کنند. آنانی که درآمد کمی دارند، ممکن است در بعضی موارد از این امر تحت فشار قرار گیرند، و کسانی نیز که درآمد بالایی دارند، گاه پرداخت مبلغی هنگفت را دشوار می‌یابند و از خود می‌پرسند این پول صرف چه می‌شود. طبق تجربیات و مشاهدات نگارنده، بسیاری از ایمانداران گرچه ده‌یک خود را با اشتیاق و وفاداری می‌دهند، اما سؤالاتی در این زمینه در ذهنشان مطرح می‌شود، خصوصاً اینکه گاه عنوان می‌شود که پرداخت نکردن ده‌یک در واقع دزدی از خدا است. برای رفع این مسائل، مناسب‌ترین کار این است که ببینیم کتاب‌مقدس در  مورد ده‌یک چه می‌فرماید.
 آرمان رشدی

نتیجه‌گیریهای مسیحیان

مسیحیان در طول تاریخ دوهزارسالۀ خود نتیجه‌گیریهای مختلفی از این آیات و اشارات کرده‌اند. مسیحیت در قرون اولیه، به آزادی ارادۀ انسان اعتقاد داشت. گرچه بعضی از پدران کلیسا مسألۀ جبر و برگزیدگی ازلی را مطرح کردند، اما این نظر مورد تأیید شوراهای کلیسایی قرار نگرفت. امروزه، کلیساهای کاتولیک و ارتودُکس که دنباله‌روِ سنت قدیمی مسیحیت هستند، به آزادی ارادۀ انسان عقیده دارند.
اما پس از نهضت مارتین لوتر در قرن شانزدهم، یکی دیگر از پیشگامان نهضت اصلاحات به نام ژان کالوَن در همان دوره، اعتقاد به برگزیدگی و تعیین ازلی را تعلیم داد و امروزه اکثر کلیساهای پروتستان پیروِ نظر او هستند. طبق تعلیم کالوَن، خدا پیش از آفرینش جهان، عده‌ای را برای نجات بر گزید و عده‌ای را برای هلاکت. ارادۀ انسان در اثر سقوط چنان تباه شده که خودش قادر به انتخاب ایمان نیست. این فیض خدا است که برگزیدگان را به‌سوی نجات هدایت می‌کند و این فیض مقاومت‌ناپذیر است. چنین فیضی نصیب کسانی که برای هلاکت تعیین شده‌اند نمی‌شود. کفارۀ مسیح نیز تنها برای برگزیدگان کارآیی دارد. برگزیدگان که در اثر فیض مقاومت‌ناپذیر خدا نجات می‌یابند، در امنیت ابدی ساکن هستند و هیچ گاه نجات خود را از دست نمی‌دهند.
اما در قرن هفدهم، یک عالم الهیات هلندی به نام هاکوبوس آرمینیوس بیشتر به سمت نظریۀ سنتی کلیسا گرایش پیدا کرد و در محافل پروتستان به تعلیم اراده و انتخاب آزاد انسان پرداخت. او آیات مربوط به تعیین ازلی نجات‌یافتگان را رد نمی‌کرد، اما آنها را در پرتوِ تعلیم پطرس رسول در رسالۀ اول، ۱:‏۲ مورد توجه قرار می‌داد که به «پیشدانی خدا» اشاره می‌کند. یعنی اینکه چون خدا «از پیش می‌دانست» چه کسانی ایمان می‌آورند، نام آنان را از ازل در دفتر حیات خود ثبت کرد و ایشان جزو برگزیدگان شدند.
 آرمان رشدی

۱۳۹۲ آبان ۵, یکشنبه

آیاتی در بارۀ آزادی انتخاب

«زیرا خدا جهان را آنقدر محبت کرد که پسر یگانۀ خود را داد تا هر که به او ایمان آوَرَد هلاک نگردد، بلکه حیات جاویدان یابد.» (یوحنا ۳:‏۱۶).
«هر که تشنه است، نزد من آید و بنوشد.» (یوحنا ۷:‏۳۷). در این زمینه به تمام آیاتی در انجیل یوحنا باید مراجعه کرد که عبارت «هر که» در آنها به‌کار رفته است.
«(خدا) نمی‌خواهد کسی هلاک شود، بلکه می‌خواهد همگان به توبه گرایند.» (دوم پطرس ۳:‏۹).
«بیایید نرد من، ای تمام زحمتکشان و گرانباران، که من به شما آسایش خواهم بخشید.» (متی ۱۱:‏۲۸).
در این زمینه، باید به آزادی انتخاب آدم و حوا اشاره کرد. اگر ایشان صاحب اراده و انتخاب آزاد نبودند، خدا ایشان را در زمینۀ نخوردن میوۀ آن درخت هشدار نمی‌داد. اگر تصور کنیم که ارادۀ ازلی خدا این بود که ایشان گناه کنند، در این صورت، خدا را عامل و منشأ گناه می‌سازیم. همچنین باید به آزادی ارادۀ قوم اسرائیل در مرز کنعان توجه بکنیم. ایشان می‌توانستند به وعدۀ خدا ایمان داشته باشند و ظرف سه ماه بعد از خروج از مصر، وارد کنعان شوند. اما ایشان بی‌ایمانی را انتخاب کردند و چهل سال در بیابان سرگردان شدند. کسی به خود جرأت نمی‌دهد که خدا را مسبب بی‌ایمانی و سرگردانی ایشان تلقی کند. در ضمن، اگر انسان دارای انتخاب آزاد نبود، این همه نصایح رسالات برای چه می‌بود؟ اگر مطمئن باشیم که ما جزو برگزیدگانِ ازلی هستیم و نجات نهایی ما قطعی است، هر طور هم زندگی کنیم بر نجات ما اثری نخواهد داشت.

 آرمان رشدی

آیاتی در بارۀ برگزیدگی

«پس خدا بر هر که بخواهد رحم می‌کند و هر که را بخواهد سختدل می‌سازد. مرا خواهی گفت: “پس دیگر چرا ما را سرزنش می‌کند؟ زیرا کیست که بتواند در برابر ارادۀ او ایستادگی کند؟”. اما ای انسان، تو کیستی که با خدا مجادله می‌کنی؟ آیا مصنوع می‌تواند به صانع خود بگوید چرا مرا چنین ساختی؟ آیا کوزه‌گر اختیار ندارد که از توده گِلی واحد، ظرفی برای مصارف مهم و ظرفی دیگر برای مصارف معمولی بسازد؟ چه می‌توان گفت اگر خدا با اینکه می‌خواهد غضب خود را نشان دهد و قدرت خویش را نمایان سازد، ظروفِ مورد غضب را که برای هلاکت آماده شده‌اند، با بردباری بسیار تحمل کند، تا بتواند عظمت جلال خود را بر ظروف مورد رحمت معلوم گرداند، ظروفی که آنان را پیشاپیش برای جلال آماده کرده است؟» (رومیان ۹:‏۱۸-‏۲۳).
«زیرا پیش از آفرینش جهان، ما را در وی بر گزید تا در حضورش مقدس و بی‌عیب باشیم.» (افسسیان ۱:‏۴).
«شما نبودید که مرا بر گزیدید، بلکه من شما را بر گزیدم و مقرر داشتم…» (یوحنا ۱۵:‏۱۶).
«چون غیر یهودیان این را شنیدند، شادمان شدند و کلام خداوند را حرمت داشتند، و آنان که برای حیات جاوید تعیین شده بودند، ایمان آوردند.» (اعمال ۱۳:‏۴۸).
«زیرا دعوت‌شدگان بسیارند، اما برگزیدگان کم.» (متی ۲۲:‏۱۴).
در این زمینه، می‌توان به ایمان آوردن پولس نیز اشاره کرد. او به انتخاب آزاد خود ایمان نیاورد، بلکه خدا او را بر گزید و بر او ظاهر شد و او را به ایمان هدایت کرد. خودش در این زمینه می‌فرماید: «اما چون خشنودی او که مرا از بطن مادرم وقف کار خود کرد و به‌واسطۀ فیض خود مرا فرا خواند، در این بود که پسر خود را در من آشکار سازد…» 
 آرمان رشدی

خوانده شده‌ایم یا برگزیده هستیم؟‌

آیا ما که نجات یافته‌ایم، به این علت بوده که از ازل و پیش از آفرینش جهان، برگزیده بودیم یا اینکه خودمان با ارادۀ آزاد خودمان انتخاب کردیم که به مسیح ایمان آوریم؟ آیا خدا از ازل بعضی را برای نجات بر گزید و بعضی را برای هلاکت؟ آیا خدا حاکم مطلق بر سرنوشت ما است، یا ما اراده و انتخاب آزاد داریم؟ آیا ما تحت جبر قرار داریم یا از اختیار برخورداریم؟
اینها سؤالاتی است که قرن‌ها است در عرصۀ دین و فلسفه مطرح است. مسیحیان نیز امروز با این مسأله مواجه هستند. ایشان دو نوع نگرانی دارند: آیا جزو برگزیدگان هستند؟ آیا ممکن است نجات خود را از دست بدهند؟ بهتر است ببینیم کتاب‌مقدس در این زمینه چه می‌گوید. مشکل ما این است که کتاب‌مقدس هر دو موضع را مطرح می‌سازد. یعنی هر دو موضع در کتاب‌مقدس مورد اشاره قرار گرفته است. 
 آرمان رشدی

نگرش مسیحیت درباره جنگ های صلیبی

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

به باور مخالفان، مسیحیت مشوق و حامی جنگ های صلیبی بوده است. آیا جنگ های صلیبی مورد تایید مسیحیت بود؟
برای پاسخ به این سئوال، به نکات ذیل توجه کنید:

یک. مسیحیت در واقع همان نگرش عهد جدید است.
دو. مسیح و رسولان هرگز به پیروان خود چنین تعلیم نداده اند که با توسل به زور و اسلحه، به اشاعه و گسترش مسیحیت بپردازند.
سه. یهودیان می خواستند مسیح را پادشاه کنند، اما او موافقت نکرد (یوحنا فصل ششم آیه پانزدهم).

چهار. مسیح به علت شورش مسلحانه دستگیر نشد.
پنج. مسیح بر روی صلیب دشمنان خود را بخشید.
شش. رسولان با کمک روح خدا مسیحیت را در خاورمیانه و اروپا گسترش دادند. در قرن اول میلادی، هیچ گونه گزارشی از سوی مقامات یهودی، رومی و یونانی مبنی بر کاربرد سلاح و خشونت توسط مسیحیان ثبت نشده است.

هفت. برای پروتستان ها فقط نگرش کتاب مقدس مهم است، اما ارتودکس ها و کاتولیک ها آئین ها و اعتقاداتی دارند که ریشه در کتاب مقدس ندارند. یگانه مرجع برای استخراج اصول عقاید و نحوه عبادات در پروتستان، کتاب مقدس است. در حالی که در فرقه های کاتولیک و ارتودکس تعمید کودکان، شیوه تعمید، مجرد بودن کشیش، تکریم مریم، مرجعیت پاپ، طلب شفاعت از مقدسین، سلسله مراتب کلیسایی، نحوه برگزاری عشاء ربانی و نظایر این ها، همگی ریشه در اعتقادات فرقه ای دارد. پیروان کاتولیک و ارتودکس می دانند که در کتاب مقدس به این نکات اشاره نشده، اما آن ها به این اصول معتقدند، زیرا نکات مذکور نتیجه تصمیمات رهبران این دو فرقه بوده است.

هشت. جنگ های صلیبی حاصل تفکرات سیاسی/اقتصادی رهبران فرقه کاتولیک بوده است که هیچ گونه ارتباطی با متن عهد جدید (تعالیم مسیح و رسولان) ندارد. تفتیش عقاید، محاکمه دانشمندان و خرید و فروش زمین های بهشت و جهنم، سوزاندن مخالفان از جمله ایمانداران مسیحی نیز نتیجه سیاست ها و تصمیمات رهبران کاتولیک بوده است. مارتین لوتر(کشیش کاتولیک) که متوجه تضاد رفتار و عملکرد پاپ ها با متن کتاب مقدس شد، این فرقه را ترک کرد و نهضت پروتستان را پایه گذاری نمود.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است


Christian Apologetics دفاعیات مسیحی