۱۳۹۳ تیر ۱۸, چهارشنبه

برای تغییر زندگی آماده شوید

مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

در این دنیا، هیچ چیز ثابت و دائمی نیست. حوادث غیرمترقبه، فوت عزیزان، ورشکستگی مالی، جنگ، مهاجرت، از دست دادن شغل، خیانت همسر، طلاق، همسر یا فرزند مبتلا به سرطان و... اجتناب ناپذیر است و زندگی آرام و یکنواخت را دچار تغییر و تحول می کند. واکنش درست به تغییرات اجباری چیست؟ اصلا چرا خدا اجازه می دهد در زندگی تغییرات رخ دهد؟
شاید از شغل یا حرفه ای که دارید، راضی نیستید. پس از مدت ها دعا کردن که سر آن کار بمانید یا نمانید، هیچ گونه آرامشی به شما دست نمی دهد. شما می خواهید آنچه لازم است انجام دهید، ولی انگار خدا چیزی نمی گوید. شاید مصیبتی دامنگیر شما شده و می خواهید به خود بقبولانید که خدا در این واقعه هدفی دارد، ولی ته قلب تان چیز دیگری فکر می کنید:"شاید خدایی وجود ندارد. یا اگر هست علاقه ای به من ندارد". کم کم ایمان تان تحلیل می رود. به خودتان می گویید:"ای کاش خدا چیزی می گفت". ولی خبری از خدا نمی شود. بنابراین، موقع مشکلات دو سئوال مطرح می شود:
یک. در موقع درد و رنج، خدا کجاست؟
دو. تا زمانی که نمی دانم اراده خدا چیست، باید چکار کنم؟
واقعیت این است که زمانی که خدا، آدم و حوا را آفرید می دانست که انسان نیاز دارد از معصومیت رو به تقدس رشد کند. تحقق این امر از طریق تصمیم و اراده آزاد بشر عملی می شد. قدوسیت از معصومیت مهم تر است و به مفهوم پاکی روحانی است که بعد از آزمایش و امتحان به وجود آمده است. به همین دلیل، خدا درخت معرفت خوب و بد را در وسط باغ عدن قرار داد و اولین ممانعت را اعلام کرد. اطاعت از خدا منجر به بلوغ در شخصیت و رشد روحانی می شود.
اگر خدا عده ای را کاملا مقدس می آفرید، این پرسش در مردم مطرح می شد که چرا خدا تفاوت و تبعیض قائل شده است؟ چرا من باید برای دست یابی به پاکی و قدوسیت، سعی و تلاش کنم تا مقبول خدا واقع شوم، در حالی که دیگری کاملا مقدس و کامل آفریده شده؟
طبق نگرش مسیحیت، افراد در هر مقام و موقعیت باید وفاداری خود را به خدا "ثابت" کنند. هنگامی شما می توانید ادعای وفاداری کنید که قبل از آن فرصت بی وفا بودن داشته اید، ولی خودتان برگزیدید که وفادار بمانید. خدا افرادی را می خواهد که با خواست و اراده خودشان، وفاداری خود را ثابت کرده اند و نه این که عده ای کاملا مقدس را خلق کند. باید بدانیم خدا کیست؟ انسان کیست؟ ما انسان هستیم.
اگر درک کنید که زندگی یک امتحان است، آنگاه خواهید فهمید که هیچ واقعه بی ارزش و بدون هدف در زندگی وجود ندارد. حتی کوچک ترین اتفاقات برای رشد شخصیت شما موثر و مهم است. برخی مشکلات هم سخت شما را می پیچانند، ولی همه این وقایع برای بلوغ شخصیت و به شباهت مسیح درآمدن است.
نکته دیگر این که بدانیم خدا نه فقط از مشکلات ما آگاه است، بلکه ما را نیز هدایت می کند. برای نمونه، داود سال ها در حال جنگ و گریز بود. در تمام این مدت، او در غارها زندگی می کردد. حتی یک بار همراهانش خواستند او را سنگسار کنند. اما خواست خداوند آن بود تا شخصیت داود برای پادشاهی اسرائیل شکل بگیرد. در طی این دوران سخت و طاقت فرسا، خداوند او را برای مسئولیت مهم تری آماده می کرد. هدف خدا از تغییرات در زندگی تان این است که برکت بیشتری به شما عطا کند. اتفاق مشابه در زندگی موسی (از چوپانی در بیابان تا رهبری قوم اسرائیل)، یوسف (از بردگی تا نخست وزیر مصر) و پولس (فریسی ضد مسیح تا مبشر مسیحی و موسس کلیساها در اروپا و نویسنده اصول الهیات مسیحی) رخ داد. خدا خواهان رشد و پیشرفت شماست. رویای خدا برای زندگی شما بزرگ تر و بهتر از آنچه است که همواره تصورش را می کنید.
بسیاری از ایمانداران مسیحی موفقیت خود را در امور روحانی یا روزمره زندگی، مدیون مشکلات و بحران هستند. مثلا مهاجرت اجباری سبب شد تا زن و شوهری به دانشگاه بروند و اکنون آن ها از لحاظ مالی بسیار موفق هستند. در کشور خودشان، زن خانه دار بود و تامین معاش خانواده را مرد بر عهده داشت. او کارگری ساده و بدون داشتن تخصص بود.
خدا می خواهد تا با بروز بحران و مشکلات، درهای برکت و فرصت های عالی را که در گذشته بسته بودند، باز کند. ممکن است اکنون احساس یاس و ناامیدی کنید. ولی باید بدانید همین مشکلات دارند زمینه را برای معجزات و برکات مساعد می کنند، مشروط بر این که در همین وضعیت نامطلوب فعلی، با خدا همکاری نمایید.
مشکلات فرصتی را فراهم می آورند تا از وقت و استعدادهای تان برای رهایی از بحران، استفاده کنید. مشکلات در واقع دست خداوند هستند که در حال تغییر سرنوشت شما می باشند. مشکلات شما را به جایی می برند که قبلا حتی تصورش را نمی کردید که در آن مرحله ارتقاء و موفقیت حضور داشته باشید. بنابراین، نگرش شما باید چنین باشد:"ای خداوند، من آماده تغییر هستم. با قدرت مافوق طبیعی روح القدس (روح خدا) این مرحله سخت و توان فرسا را می گذرانم. شاید نتوانم مسیر حرکت رو به جلو و چشم انداز آینده را ببینم، اما می دانم در مسیر موفقیت گام برمی دارم. با ایمان اعتراف می کنم که این تغییر به نفع من و خانواده ام است. ایمان دارم که چه احساس بکنم و چه نکنم، تو در کنار من هستی، زیرا تو در همه جا حضور داری، به خصوص در کنار ایمانداران می باشی. آینده من در دست های معجزه گر تو قرار دارد. آمین".
اگر این نگرش را دائما داشته باشید، هرگز طفره نمی روید و به عقب بازنمی گردید. شاید در گذشته اهداف عالی داشته اید، مانند ادامه تحصیل و اجرای پروژه های بزرگ، ازدواج موفق، ایمان آوردن اعضای خانواده و دوستان، همسایگان، تاسیس کلیسا... خدا توسط مشکلات، شما را وادار می کند تا آن رویاها و اهداف مدفون شده، زنده شده و تحقق عینی یابند. امروز روز جدیدی است. امروز روز تغییر است. امروز روز گام برداشتن به سوی رویاها و اهداف عالی است. درهایی که در گذشته به دلایلی بسته شدند، باز خواهند شد، اگر منفعل نباشید و نگرش ایمان را حفظ کنید.
به هنگام مشکلات و سکوت خدا، تنها راه منطقی، اعتماد، تحمل و انتظار برای خداوند است. هر چند ممکن است صدایی از خدا نرسد، ولی او هرگز از ما دست برنمی دارد. وضعیت کنونی شما هر چه باشد، مطمئن باشید که خدا کارهایش را بدون دلیل انجام نمی دهد. اگر اجازه داده است سختی وارد زندگی شما بشود، بدانید که برای تان و برای آینده تان، نقشه مهمی در نظر گرفته است. 

آیا "تکامل" از نظر علمی ثابت شده است؟ (بخش پنجم)

دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

از همه افراد روشنفکر دعوت می کنم که این مقاله را مورد بررسی قرار دهند. کسی که دارای "صداقت روشنفکرانه" باشد، آماده است صحت اعتقادات خود را به دقت مورد بررسی قرار دهد و به شواهد موجود دیگر نیز توجه کافی نشان دهد.
هر نظریه، مخالفان و موافقان دارد. آنچه مسلم است نظریه تکامل مورد تایید تمام دانشمندان نیست. دلایل دانشمندان مخالف چیست؟

لطفا چهار بخش قبلی را مطالعه کنید تا سئوالاتی را نپرسید که در متن مقاله پاسخ شان وجود دارد.

منشاء عالم هستی چیست؟
منشاء گرد و غبار که به ادعای تکامل باوران عامل پیدایش عالم هستی بوده، چه بود؟ منشاء ستارگان چیست؟ اگر ستارگان نتیجه بیگ بنگ باشند، بیگ بنگ چگونه پدید آمد؟ منشاء انرژی که بیگ بنگ را به وجود آورد، چه بود؟ نتیجه گیری منطقی آن است که بپذیریم که زمان، فضا و ماده از خودشان نمی توانستند به وجود آیند، بلکه از "علت" که ازلی، نامحدود و غیرمادی است، آفریده شده اند. اگر این "علت" فیزیکی بود و در چارچوب و کنترل قانون طبیعت قرار داشت، هرگز نمی توانست خالق باشد. "علت" ازلی، نامحدود و غیر مادی است.
اگر ماده در لحظه ای از آفرینش، هستی یافت، بنابراین عاملی که ماده را پدید آورده است بایستی غیرمادی یا روح باشد.
از هنگام پیدایی فضا در اثر بیگ بنگ، عامل ایجاد فضا بایستی بدون فضا بوده باشد. زمان، از لحظه شروع بیگ بنگ آغاز شد، بنابراین عامل وجود زمان، بایستی لایتناهی بوده باشد. از آن جا که تغییر محصول زمان است، عامل زمان نیز بایستی ثابت و بدون تغییر بوده باشد. انرژی عظیم و ماده، عالم هستی را تشکیل داد، بنابراین عامل ماده و انرژی بایستی از قدرتی غیرقابل تصور برخوردار بوده باشد.
عالم هستی دارای "علت" است. بنابراین، این سئوال مطرح می شود که چه کسی علت را به وجود آورده است؟ پاسخ این پرسش را می توان از منشاء زمان، فضا و ماده به دست آوریم. نتیجه گیری منطقی آن است که بپذیریم که زمان، فضا و ماده از خودشان نمی توانستند به وجود آیند، بلکه از "علت" که ازلی، نامحدود و غیرمادی است، آفریده شده اند. اگر این "علت" فیزیکی بود و در چارچوب و کنترل قانون طبیعت قرار داشت، هرگز نمی توانست خالق باشد. "علت" ازلی، نامحدود و غیر مادی است.
منحصر به فرد بودن کره زمین را خاطر نشان کنم. زمین پدیده‌ای است که به خودی خود به یک طراح و خالق اشاره می‌کند. دوم، زمین به‌صورتی طراحی شده است که باعث تداوم حیات گردد. هدف اصلی زمین، حفظ زندگی است. زمین به گونه‌ای طراحی شده است که زندگی در آن بقا پیدا کند. سوم، عناصر این جهان به صورت مشخصی در هماهنگی هستند. این هماهنگی پیچیده تر از آن است که آن را تصادفی تلقی کنیم. بنابراین، مشخص است که این عناصر برای حفظ حیات طراحی شده اند.
طرفداران نظریه تکامل می گویند که قضاوت ما در مورد این که خدایی وجود ندارد،کاملا صحیح و منطقی است. بنابراین، این سئوال مطرح می شود که اگر شما محصول شانس و تصادف هستید، از کجا مطمئن هستید که تشخیص و قضاوت شما کاملا صحیح و بدون اشتباه است؟ شانس و تصادف که سیر منطقی و معقول ندارد. وقتی از شانس طوری صحبت کنیم که گویی در مورد یک عامل سخن می گوییم، در واقع موضوع را از یک مفهوم علمی به یک مفهوم خرافی و اسطوره ای تغییر داده ایم. چقدر بیشتر باورنکردنی است که عالم هستی، با تمام پیچیدگی های نامحدودش، ماحصل یک تصادف یا شانس بوده است. اعتقاد به نظریه تکامل، عجیب تر از ایمان به خداست.
اگر تکامل یک حقیقت مسلم علمی بود، چرا بسیاری از دانشمندان نظریه تکامل را نمی پذیرند؟ حتی در کتاب های درسی دانشگاه های کشورهای غربی، عبارت "نظریه تکامل" را به کار می گیرند. تکامل حتی در نزد دانشمندان تکامل باور هم کاملا پذیرفتنی نیست. با این توصیف، آن ها معتقدند در آینده کشفیات علمی صحت نظریه را تایید خواهد کرد.
نکته شگفت انگیز این است که کشفیات علمی در خصوص منشاء عالم هستی و نیز انسان از سوی تکامل باوران به شدت مورد حمله قرار گرفته است. زیست شناسی به نام مایکل بی هی، شواهد علمی را مورد حمله قرار داد، زیرا در تضاد با نظریه تکامل می باشد. بی هی در کتاب معروف خود تحت عنوان "جعبه سیاه داروین"، شواهد علمی را کاملا رد کرده است، زیرا علم بیشترین و تکان دهنده ترین دلایل را به نفع وجود خدا ارائه داده است.
نظریه تکامل ادعا می کند زمانی سلول های موجود زنده به وجود آمدند که اکسیژن وجود نداشت. هر شخصی کمی با علم آشنایی داشته باشد، می داند که یک سلول بدون وجود اکسیژن هرگز نمی تواند به حیات خود ادامه دهد، چه رسد به این که تکثیر شود. در حالی که در کتاب پیدایش (اولین کتاب کتاب مقدس) فصل اول آیه دوم به وجود آب اشاره شده. همان طور که می دانید، اکسیژن بخشی از فرمول آب را تشکیل می هد.
در روزگار داروین این عقیده رواج داشت که حیات از اَشکال ساده‌تر به‌سوی اشکال پیچیده‌تر حرکت می‌کند. علم امروزه ثابت کرده است که چیزی به‌نام "شکل سادۀ حیات‌" وجود ندارد. حتی ساده‌ترین سلول باکتری به‌گونه‌ای باورنکردنی پیچیده است‌. آنچه که سلول‌های ساده نامیده می‌شود، شامل دی ان ای و آر ان ای و پروتئین می‌باشد که به یکدیگر وابسته و مرتبط هستند. در واقع‌، تمام سیستم‌های بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی به یکدیگر وابسته می‌باشند. لذا این تصور تکامل‌گرایان که اندام‌ها به‌گونه‌ای مستقل تحول می‌یابند، پذیرفتنی نیست‌.
فرضیه تکامل با کنار گذاشتن خدا از خلقت، از پاسخ به سئوالات مهمی عاجز است. سئوالاتی نظیر:
چگونه ماده به وجود آمد؟
منشاء زندگی کجاست؟ مفهوم بشریت چیست؟
معنی و مقصد انسان چیست؟
اگر فرض کنیم که انسان جز حیوانی برتر مفهوم دیگری نداشته باشد و فقط فرآورده محیط خودش باشد، پس می تواند برای هر کاری که انجام می دهد، از زیر مسئولیت اخلاقی شانه خالی کند. نکته دیگر این که اگر انسان محصول ماده است، چگونه عواطف و اندیشه را به دست آورده است؟ سئوال دیگر این که چرا داروین به خدا اعتقاد نداشت؟ جوهر و ذات فرضیه تکامل در همین نکته نهفته است. با این توصیف، تکامل باوران ایمان زیادی به اعتقادشان دارند، اعتقاداتی که عجیب تر از ایمان به خداست!