آنگاه عیسی نزدیک آمد و به ایشان فرمود :((تمامی قدرت در آسمان و بر زمین به من سپرده شده است. پس بروید و همه قومها را شاگرد سازید و ایشان را به نام پدر, پسر وروح القدس تعمید دهید.))
۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۸, یکشنبه
مکاشفه 21 . 4
خدا تمام اشکها را از چشمان آنها پاک خواهد ساخت. دگر نه مرگی
خواهد بود و نه غمی ، نه ناله ای نه دردی ، زیرا
تمام اینها متعلق به دنیای پیشین بود که از بین رفت.
خواهد بود و نه غمی ، نه ناله ای نه دردی ، زیرا
تمام اینها متعلق به دنیای پیشین بود که از بین رفت.
مزامیر 5 : 11،12
اما بگذار همه کسانی که به تو پناه میآورند، خوشحال شوند و
همیشه با شادی سرود بخوانند. از کسانی که تو را دوست دارند
محافظت نما تا آنها در پناه تو شادمان باشند.
تو ای خداوند، درستکاران را برکت میدهی و ایشان را با سپر
محبت خود محافظت مینمایی.
همیشه با شادی سرود بخوانند. از کسانی که تو را دوست دارند
محافظت نما تا آنها در پناه تو شادمان باشند.
تو ای خداوند، درستکاران را برکت میدهی و ایشان را با سپر
محبت خود محافظت مینمایی.
خدا برای شما چیزهای بزرگی در راه دارد
زندگی هدفمند
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
ممکن است بگویید:"من سال های سختی را گذراندم. من ناامیدی های زیادی را متحمل شده ام. من یک عالم چیزهای خوب را از دست دادم".
بله، درست است. اما این را در نظر گرفته اید که اگر به خاطر نیکویی خدا نبود، شما "همه چیز" را از دست داده بودید. شاید حتی امروز این جا نبودید. چرا به خاطر آنچه دارید، شکرگزار نیستید؟ دست از نگاه کردن به آنچه نادرست است بردارید و شروع به شکر خدا برای آنچه دارید، کنید. به جای دیدن نیمه خالی لیوان، نیمه پر آن را ببینید.
هر روز برخیزید و انتظار چیزهای خوبی را داشته باشید. شروع کنید به انتظار لطف الهی نشستن. شروع کنید به انتظار برکات و معجزات او. درباره امروز هیجان زده باشید. اگر این کار برای تان مشکل یا غیرممکن است، با کمک روح القدس (خدا) قطعا به این مهم دست می یابید.
زمانی که افسرده و شکست خورده اید، زمانی که تنهایید و هیچکس کنارتان نیست که شما را دلگرمی دهد، به خودتان دلگرمی دهید: امروز می تواند آن روزی باشد که همه چیز زیرو رو می شود. امروز می تواند روزی باشد که معجزه خداوند را ببینم. به این دلیل است می توان پرشور باقی ماند.
اگر بعد از یک نومیدی دیگر، دلسرد به رتختخواب می روید، این طور دعا کنید:"خدایا، گرچه امروز اتفاقی نیفتاد، اما من هنوز به تو اعتماد دارم. من هنوز معجزات و کارهای برجسته تو را در زندگی ام باور دارم. می دانم که یک روز به معجزه نزدیک تر شدم. من یک روز به تغییر اوضاع نزدیک تر شدم. من یک روز به موفقیت نزدیک ترم". این است معنای سرشار از اشتیاق ماندن. ما نه فقط باید از خدا اطاعت کنیم، بلکه باید بیش از فرمانبردار صرف باشیم. ما باید مشتاق باشیم. خدا دنبال قلبی مشتاق می گردد.
همه ما کسی را می خواهیم که بخواهد عاشق مان باشد. کسی با یک قلب مشتاق. کسی که از بودن کنار ما پر شور باشد. خدا هم همین طور است. او نمی خواهد که ما فقط او را از روی ترس یا حتی احترام اطاعت کنیم. او می خواهد ما او را به عنوان پدر آسمانی دوست بداریم. وقتی با اشتیاق دعا می کنید، او تحت تاثیر قرار می گیرد. هیجان زده می شود. خدا می خواهد ما مشتاق باشیم. این ایمان ماست که ما را مشتاق نگه می دارد. این ایمان ماست که خدا را به جنب و جوش می اندازد. اگر مشتاق به اعتماد به خدا باشید، بهترین چیزهایی را که این زندگی می تواند ارائه کند، خواهید داشت. و حتی بیشتر!
دوست عزیز، خدا نمی خواهد که شما افسرده و شکست خورده در زندگی خود را به زور این طرف و آن طرف بکشید. مهم نیست که متحمل چه شده اید. مهم نیست که تقصیر کیست. مهم نیست که موقعیت شما چقدر غیرممکن به نظر می آید. خبر خوش این است که خدا می خواهد آن را تغییر دهد و هر چه از شما ربوده شده را به شما بازگرداند. او می خواهد ازدواج شما، شغل و خانواده شما از نو جان بگیرد. او می خواهد آرزوهای خوب بر باد رفته شما را از نو زنده کند. او می خواهد شادی تان را به شما برگرداند. آرامش مافوق طبیعی که هرگز تا پیش از این نمی شناختید، به شما عطا کند. او بیش از همه می خواهد رابطه شما را با خودش از نو جان ببخشد. او می خواهد با رضایت خاطر زندگی کنید.
بیایید دست از محدود کردن خدا با طرز فکر محدودمان برداریم و شروع به باور چیزهای بزرگ تر و بهتر از جانب او کنیم. به یاد داشته باشید اگر خدا را اطاعت کنید و با اشتیاق به او اعتماد کنید، او شما را در آن جایی قرار خواهد داد که هرگز خوابش را هم نمی دیدید.
ممکن است بگویید:"من سال های سختی را گذراندم. من ناامیدی های زیادی را متحمل شده ام. من یک عالم چیزهای خوب را از دست دادم".
بله، درست است. اما این را در نظر گرفته اید که اگر به خاطر نیکویی خدا نبود، شما "همه چیز" را از دست داده بودید. شاید حتی امروز این جا نبودید. چرا به خاطر آنچه دارید، شکرگزار نیستید؟ دست از نگاه کردن به آنچه نادرست است بردارید و شروع به شکر خدا برای آنچه دارید، کنید. به جای دیدن نیمه خالی لیوان، نیمه پر آن را ببینید.
هر روز برخیزید و انتظار چیزهای خوبی را داشته باشید. شروع کنید به انتظار لطف الهی نشستن. شروع کنید به انتظار برکات و معجزات او. درباره امروز هیجان زده باشید. اگر این کار برای تان مشکل یا غیرممکن است، با کمک روح القدس (خدا) قطعا به این مهم دست می یابید.
زمانی که افسرده و شکست خورده اید، زمانی که تنهایید و هیچکس کنارتان نیست که شما را دلگرمی دهد، به خودتان دلگرمی دهید: امروز می تواند آن روزی باشد که همه چیز زیرو رو می شود. امروز می تواند روزی باشد که معجزه خداوند را ببینم. به این دلیل است می توان پرشور باقی ماند.
اگر بعد از یک نومیدی دیگر، دلسرد به رتختخواب می روید، این طور دعا کنید:"خدایا، گرچه امروز اتفاقی نیفتاد، اما من هنوز به تو اعتماد دارم. من هنوز معجزات و کارهای برجسته تو را در زندگی ام باور دارم. می دانم که یک روز به معجزه نزدیک تر شدم. من یک روز به تغییر اوضاع نزدیک تر شدم. من یک روز به موفقیت نزدیک ترم". این است معنای سرشار از اشتیاق ماندن. ما نه فقط باید از خدا اطاعت کنیم، بلکه باید بیش از فرمانبردار صرف باشیم. ما باید مشتاق باشیم. خدا دنبال قلبی مشتاق می گردد.
همه ما کسی را می خواهیم که بخواهد عاشق مان باشد. کسی با یک قلب مشتاق. کسی که از بودن کنار ما پر شور باشد. خدا هم همین طور است. او نمی خواهد که ما فقط او را از روی ترس یا حتی احترام اطاعت کنیم. او می خواهد ما او را به عنوان پدر آسمانی دوست بداریم. وقتی با اشتیاق دعا می کنید، او تحت تاثیر قرار می گیرد. هیجان زده می شود. خدا می خواهد ما مشتاق باشیم. این ایمان ماست که ما را مشتاق نگه می دارد. این ایمان ماست که خدا را به جنب و جوش می اندازد. اگر مشتاق به اعتماد به خدا باشید، بهترین چیزهایی را که این زندگی می تواند ارائه کند، خواهید داشت. و حتی بیشتر!
دوست عزیز، خدا نمی خواهد که شما افسرده و شکست خورده در زندگی خود را به زور این طرف و آن طرف بکشید. مهم نیست که متحمل چه شده اید. مهم نیست که تقصیر کیست. مهم نیست که موقعیت شما چقدر غیرممکن به نظر می آید. خبر خوش این است که خدا می خواهد آن را تغییر دهد و هر چه از شما ربوده شده را به شما بازگرداند. او می خواهد ازدواج شما، شغل و خانواده شما از نو جان بگیرد. او می خواهد آرزوهای خوب بر باد رفته شما را از نو زنده کند. او می خواهد شادی تان را به شما برگرداند. آرامش مافوق طبیعی که هرگز تا پیش از این نمی شناختید، به شما عطا کند. او بیش از همه می خواهد رابطه شما را با خودش از نو جان ببخشد. او می خواهد با رضایت خاطر زندگی کنید.
بیایید دست از محدود کردن خدا با طرز فکر محدودمان برداریم و شروع به باور چیزهای بزرگ تر و بهتر از جانب او کنیم. به یاد داشته باشید اگر خدا را اطاعت کنید و با اشتیاق به او اعتماد کنید، او شما را در آن جایی قرار خواهد داد که هرگز خوابش را هم نمی دیدید.
آیا شواهدی وجود دارد مبنی بر این که خدا، عالم هستی را خلق کرده است؟
دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
برای پاسخ به این پرسش، شش نکته را باید در نظر گرفت:
یک. در دهه های اخیر محققان و کارشناسان، مدارک و شواهدی زیادی از افرادی که به طور موقت مرده بودند و سپس به زندگی بازگشتند، تهیه کرده اند. حداقل صدها هزار سند و مدرک که توسط پژوهشگران و کارشناسان ارائه شده نشان می دهند که همه کسانی که به طور موقت مرده اند، در بهشت یا جهنم به سر برده اند. آن ها که در بهشت بوده اند شاهد حضور خدا و مسیح خداوند بوده اند. بنابراین طبق مدارک مذکور، خدا وجود دارد.
دو.کسی که ادعا می کند خدایی نیست، باید یقین داشته باشد که اعتقادش درست است. هم چنین باید ادعا کند که دانای کل است و همه چیز را می داند، زیرا این امکان همیشه هست که خارج از آگاهی و دانش او، خدایی وجود داشته باشد. با توجه به این واقعیت که اکثر مردم معتقدند که فقط بخش کوچکی از دانش عالم هستی را دارا می باشند، احتمال وجود خدا خارج از دانش شخصی بسیار بالا است. آنچه مهم است فقط اندیشه وجود خدا نیست. خدا باید وجودی واقعی باشد که عملا قادر است تحولی اساسی در درون فرد ایجاد کند.
سه. قانون دوم ترمودینامیک می گوید انرژی در جهان هستی رو به کاهش است. طبق نظر قانون دوم، فعالیت عالم روزی خاتمه می یابد، زیرا انرژی از دوران گذشته فعالیتش کم تر شده است. به عبارت دیگر، اگرچه عالم هستی ازلی و پایان ناپذیر بوده، اما اکنون دارد به انتها نزدیک و نزدیک تر می شود. در حالی که همه می دانند که انرژی بی پایان، هرگز تمام نمی شود. قانون دوم ترمودینامیک نشان می دهد که جهان بدون آغاز نبوده است، بلکه مطابق اظهار نظر کتاب پیدایش فصل اول آیه اول، عالم آغازی داشته است.
چهار. تحقیقات انسان شناختی مشخص ساخته که اعتقاد به خدا در میان مردمان دوران کهن وجود داشته است: اعتقاد به خدای حقیقی یا پرستش بت ها به عنوان خدایان. حتی امروزه، طرفداران نظریه تکامل، به خدایی اعتقاد دارند تحت عنوان "طبیعت هوشمند". بنابراین، تمام انسان ها (حتی ملحدین) به خدا اعتقاد دارند. در نتیجه، همه معتقدند که در این جهان، هیچ معلولی، بدون علت به وجود نمی آید. ایمیلی دریافت می کنید. کسی آن را برای شما ارسال کرده است. تابلوی نقاشی روی دیوار را کسی کشیده است. هیچ چیز، از هیچ به وجود نمی آید. عالم هستی وما به عنوان بشر، معلول هایی هستیم که باید علتی داشته باشیم.
پنج. عالم هستی دارای "علت" است. بنابراین، این سئوال مطرح می شود که چه کسی علت را به وجود آورده است؟ پاسخ این پرسش را می توان از منشاء زمان، فضا و ماده به دست آوریم. نتیجه گیری منطقی آن است که بپذیریم که زمان، فضا و ماده از خودشان نمی توانستند به وجود آیند، بلکه از "علت" که ازلی، نامحدود و غیرمادی است، آفریده شده اند. اگر این "علت" فیزیکی بود و در چارچوب و کنترل قانون طبیعت قرار داشت، هرگز نمی توانست خالق باشد. "علت" ازلی، نامحدود و غیر مادی است.
شش. خدا دنیا را خلق نکرد تا آن را به حال خود رها سازد، او دنیا را آفرید تا با آن ارتباط برقرار کند. خدا نه فقط برکات و امکانات فراوان به انسان داد، بلکه با انسان می خواهد ارتباط مستقیم و صمیمانه برقرار کند. او خواهان دوستی عمیق با انسان است. خدا نمی خواهد ما فقط به او معتقد باشیم. خدا می خواهد بهترین دوست ما شود. بنابراین، دوری از خدا شک و تردید را در ذهن انسان پدیدار می کند: آیا خدایی هست؟ ایمانداران مسیحی، عملکرد خدا را در تغییر و تحول عمیق روحانی شان تجربه و مشاهده کرده اند. آن ها می دانند که خدا قدرت انجام احکامش را به ایمانداران مسیحی بخشیده است. ایمانداران معجزات وکارهای برجسته خدا را در زندگی خود دیده اند. اگر مسیحیت محدود به اصول اعتقادات و اعتقاد به وجود خدا بود و معجزات مشاهده نمی شد، عقل سلیم هرگز به پیروی از مسیح تن نمی داد.
برای پاسخ به این پرسش، شش نکته را باید در نظر گرفت:
یک. در دهه های اخیر محققان و کارشناسان، مدارک و شواهدی زیادی از افرادی که به طور موقت مرده بودند و سپس به زندگی بازگشتند، تهیه کرده اند. حداقل صدها هزار سند و مدرک که توسط پژوهشگران و کارشناسان ارائه شده نشان می دهند که همه کسانی که به طور موقت مرده اند، در بهشت یا جهنم به سر برده اند. آن ها که در بهشت بوده اند شاهد حضور خدا و مسیح خداوند بوده اند. بنابراین طبق مدارک مذکور، خدا وجود دارد.
دو.کسی که ادعا می کند خدایی نیست، باید یقین داشته باشد که اعتقادش درست است. هم چنین باید ادعا کند که دانای کل است و همه چیز را می داند، زیرا این امکان همیشه هست که خارج از آگاهی و دانش او، خدایی وجود داشته باشد. با توجه به این واقعیت که اکثر مردم معتقدند که فقط بخش کوچکی از دانش عالم هستی را دارا می باشند، احتمال وجود خدا خارج از دانش شخصی بسیار بالا است. آنچه مهم است فقط اندیشه وجود خدا نیست. خدا باید وجودی واقعی باشد که عملا قادر است تحولی اساسی در درون فرد ایجاد کند.
سه. قانون دوم ترمودینامیک می گوید انرژی در جهان هستی رو به کاهش است. طبق نظر قانون دوم، فعالیت عالم روزی خاتمه می یابد، زیرا انرژی از دوران گذشته فعالیتش کم تر شده است. به عبارت دیگر، اگرچه عالم هستی ازلی و پایان ناپذیر بوده، اما اکنون دارد به انتها نزدیک و نزدیک تر می شود. در حالی که همه می دانند که انرژی بی پایان، هرگز تمام نمی شود. قانون دوم ترمودینامیک نشان می دهد که جهان بدون آغاز نبوده است، بلکه مطابق اظهار نظر کتاب پیدایش فصل اول آیه اول، عالم آغازی داشته است.
چهار. تحقیقات انسان شناختی مشخص ساخته که اعتقاد به خدا در میان مردمان دوران کهن وجود داشته است: اعتقاد به خدای حقیقی یا پرستش بت ها به عنوان خدایان. حتی امروزه، طرفداران نظریه تکامل، به خدایی اعتقاد دارند تحت عنوان "طبیعت هوشمند". بنابراین، تمام انسان ها (حتی ملحدین) به خدا اعتقاد دارند. در نتیجه، همه معتقدند که در این جهان، هیچ معلولی، بدون علت به وجود نمی آید. ایمیلی دریافت می کنید. کسی آن را برای شما ارسال کرده است. تابلوی نقاشی روی دیوار را کسی کشیده است. هیچ چیز، از هیچ به وجود نمی آید. عالم هستی وما به عنوان بشر، معلول هایی هستیم که باید علتی داشته باشیم.
پنج. عالم هستی دارای "علت" است. بنابراین، این سئوال مطرح می شود که چه کسی علت را به وجود آورده است؟ پاسخ این پرسش را می توان از منشاء زمان، فضا و ماده به دست آوریم. نتیجه گیری منطقی آن است که بپذیریم که زمان، فضا و ماده از خودشان نمی توانستند به وجود آیند، بلکه از "علت" که ازلی، نامحدود و غیرمادی است، آفریده شده اند. اگر این "علت" فیزیکی بود و در چارچوب و کنترل قانون طبیعت قرار داشت، هرگز نمی توانست خالق باشد. "علت" ازلی، نامحدود و غیر مادی است.
شش. خدا دنیا را خلق نکرد تا آن را به حال خود رها سازد، او دنیا را آفرید تا با آن ارتباط برقرار کند. خدا نه فقط برکات و امکانات فراوان به انسان داد، بلکه با انسان می خواهد ارتباط مستقیم و صمیمانه برقرار کند. او خواهان دوستی عمیق با انسان است. خدا نمی خواهد ما فقط به او معتقد باشیم. خدا می خواهد بهترین دوست ما شود. بنابراین، دوری از خدا شک و تردید را در ذهن انسان پدیدار می کند: آیا خدایی هست؟ ایمانداران مسیحی، عملکرد خدا را در تغییر و تحول عمیق روحانی شان تجربه و مشاهده کرده اند. آن ها می دانند که خدا قدرت انجام احکامش را به ایمانداران مسیحی بخشیده است. ایمانداران معجزات وکارهای برجسته خدا را در زندگی خود دیده اند. اگر مسیحیت محدود به اصول اعتقادات و اعتقاد به وجود خدا بود و معجزات مشاهده نمی شد، عقل سلیم هرگز به پیروی از مسیح تن نمی داد.
اشتراک در:
پستها (Atom)