آنگاه عیسی نزدیک آمد و به ایشان فرمود :((تمامی قدرت در آسمان و بر زمین به من سپرده شده است. پس بروید و همه قومها را شاگرد سازید و ایشان را به نام پدر, پسر وروح القدس تعمید دهید.))
۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۹, جمعه
رویاهای تان را دنبال کنید
زندگی هدفمند
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
نحمیا یک یهودی بود که در کاخ سلطنتی اردشیر پادشاه (امپراطور پارس) ساقی بود. او فردی موفق و از امنیت کامل برخوردار بود. قدرت او چندان زیاد نبود، اما نفوذ فراوانی داشت، زیرا علاوه بر آن که مورد اعتماد پادشاه بود، مرد خدا نیز بود. روزی از چند تن از یهودیان که به تازگی از سفر به اورشلیم بازگشته بودند، شنید که حصار و دروازه های اورشلیم هم چنان ویران است. این خبری نگران کننده برای نحمیا بود. فکر بازسازی حصار، ذهن ساقی پادشاه را به خود مشغول کرد.
نحمیا با این که تمام مدت عمر در خارج از اسرائیل زندگی کرده بود، اما سرزمین مادری اش را دوست داشت. او نگران وضع اورشلیم بود، زیرا اورشلیم شهر مقدس یهودیان محسوب می شد. او به سرنوشت اورشلیم بسیار اهمیت می داد. نحمیا می خواست به اورشلیم بازگردد تا حصار ویران را بازسازی کند. در واقع، خداوند اشتیاق بازسازی حصار را در قلب نحمیا گذاشت و برای این کار به او دید و رویا داد. حصار در شهرهای امروزی مفهومی ندارد، اما در زمان نحمیا، امری ضروری بود. حصار، امنیت شهر را در برابر یورش دشمنان تضمین می کرد و مظهر قدرت و آرامش بود.
آیا خداوند دید و رویایی به شما داده است؟ آیا امروز در زندگی تان "حصارهایی" وجود دارد که لازم است از نو بازسازی شوند؟ اگر ما چشمان مان را باز کنیم و به نیازهای جدی دنیای اطرف مان نگاه کنیم، خدا اشتیاق "بازسازی" را در ما به وجود خواهد آورد و برای این کار به ما دید و رویا خواهد داد.
نحمیا در آغاز کار، مشکل را تشخیص داد. او غمگین شد و حتی گریست. اجرای آن رویا در محدوده توانایی نحمیا نبود. مکان اجرای طرح، هزاران کیلومتر دور بود و نحمیا پول و افراد کاردان و متخصص برای تحقق رویایش در اختیار نداشت. او حتی روی کاغذ هم هیچ شانسی برای موفقیت نداشت. از دیدگاه انسانی، غیرممکن بود. اما نحمیا به جای آن که زانوی غم به سینه بزند، فورا دعا کرد. نحمیا می دانست که لطف خداوند با اوست (نحمیا فصل 2 آیه 8). دعا (گفتگوی صمیمانه و دوستانه با خدا) نیروی قدرتمندی است که خدا از طریق آن، مشکلات را از میان برمی دارد. خدا از طریق دعا تدارکاتی را برای تحقق رویا فراهم می کند. دعا سبب شد تا نحمیا قدرت خدا را ملموس تر احساس کند.
سپس نحمیا دست به کار شد. او برای بهبود اوضاع چاره ای اندیشید و از تمام دانش، تجربه و امکانات خود استفاده کرد تا برای این مشکل راه حلی بیابد. کافی نیست که شما فقط هدف و برنامه ای در ذهن داشته باشید. تفاوت برنده و بازنده، در عمل و بی عملی است. دونده ای که با تمام نیروی خود می دود، وکیلی که با صرف وقت، پرونده ها را می خواند و برای حصول نتیجه درباره دلایل می اندیشد، پزشکی که پای خود را از اتاق جراحی بیرون نمی گذارد... کسانی هستند که در مسیر موفقیت گام برمی دارند. بیشتر مردم وقتی به وضع موجود خود راضی می شوند، از ارتقاء به مراحل بهتر بازمی مانند.
نحمیا برای گفتگو با پادشاه، در موقعیتی منحصر به فرد قرار داشت. او ساقی قابل اعتماد پادشاه بود و می بایست مراقب باشد که نوشیدنی او سالم بوده و از کیفیتی مطلوب برخوردار باشد. بنابراین، نحمیا در حین خدمت به پادشاه، به دنبال فرصت مناسبی بود تا با او راجع به حصار ویران اورشلیم صحبت کند. مدام در تفکر و دعا بود و خود را آماده می کرد. نحمیا، خدا را در برنامه ها و افکار خود دخالت داد. دعا باعث گردید قلب نحمیا آماده شود و به خدا اجازه عمل دهد.
نحمیا موضوع را با پادشاه در میان گذاشت. او در حین گفتگو با پادشاه و دیگران دعا می کرد. او می دانست که خدا همواره در راس امور قرار دارد و هر دعایی را می شنود و جواب می دهد. بنابراین، او می توانست در طول روز با اطمینان در حضور خدا دعاهای کوتاه کند، زیرا در نتیجه دعاهای طولانی اش با خدا، رابطه ای صمیمانه و دوستانه برقرار نموده بود. اگر می خواهید مطمئن شوید که دعاهای کوتاه مستجاب می شوند، باید وقتی را به دعاهای عمیق در حضور خدا اختصاص دهید و از این طریق با او رابطه ای مستحکم ایجاد کنید.
نحمیا پس از دعا، پاسخ مثبت پادشاه را شنید. پادشاه به نحمیا اجازه کتبی داد و از مسئول جنگل های سلطنتی خواست تا چوب در اختیار نحمیا بگذارد. نحمیا چنین نوشت:"پادشاه تمام درخواست های مرا قبول کرد، زیرا دست مهربان خدایم بر سر من بود" (نحمیا فصل 2 آیه 8). وقتی بدانید که لطف خدا با شماست، هیچکس و هیچ چیزی مانع تحقق نقشه خداوند نیست.
با این توصیف، نحمیا به هنگام ورود به یهودا با مخالفت هایی مواجه شد. کسانی که در طول دوره تبعید یهودیان، سرزمین اسرائیل را تصاحب کرده بودند، با بازسازی حصار اورشلیم مخالفت می کردند. بدون شک حتی در شهر شوش (پایتخت امپراطوری پارس) و زمانی که پادشاه پارس از نحمیا حمایت می کرد، افرادی بودند که می گفتند:"غیرممکن است. این کار انجام شدنی نیست. تو نمی توانی. برای اجرای این طرح بزرگ، واجد شرایط نیستی، تجربه اش را نداری. اورشلیم منطقه ناامنی است و دشمنان و اشخاص حسود اجازه فعالیت نمی دهند. هیچکس با تو همکاری نمی کند..." وقتی می خواهید رویای تان را تحقق بخشید، همواره عده ای با شما مخالفت خواهند کرد و حتی بعضی نیز آرزو خواهند داشت تا شما شکست بخورید. باید منتظر مخالفت باشید، زیرا در این صورت به جای غافلگیری و تعجب، برای رویارویی با این گونه مخالفت ها آماده خواهید بود. یوحنا چنین نوشت:"تعجب نکنید از این که مردم دنیا از شما نفرت داشته باشند" (اول یوحنا فصل 3 آیه 13). با دانستن این واقعیت که خدا در تمام کارها پشتیبان شما است، تشویق خواهید شد تا به رغم مخالفت ها به کار خود ادامه دهید. وقتی خدا با رویای شما موافق باشد، موفقیت حتمی است. اگر در امور مالی دچار مشکل هستید، نگرش تان باید این طور باشد:"خدا مشکل مالی ندارد، بنابراین لطف خدا ورای مشکلات مالی ام است". به هنگام رویارویی با مشکلات و در سخت ترین ساعات، به لطف خدا اعتراف کنید. ایمان یعنی اعتماد به خدا و این که خدا آزادانه و بدون مخالفت شما، نقشه عالی اش را در زندگی شما تکمیل کند. وقتی شما با مشکلی نظیر آنچه نحمیا داشت، مواجه می شوید، به مردم نگویید که "ببینید مشکل من چقدر بزرگ و تغییرناپذیر است. هیچ شانسی ندارم..." این نوع نگرش سبب می شود تا مشکل شما هرگز از زندگی تان خارج نشود.
نحمیا دید و رویای خود را با رهبران اورشلیم در میان گذاشت. ما غالبا رویا و برنامه های مان را با دیگران در میان نمی گذاریم. البته نمی توان به همه اعتماد کرد، اما کسانی هستند که قادر به کمک می باشند. اگر خدا فکری را در ذهن شما می گذارد تا کاری برای او انجام دهید، آن را با افراد کاردان و صاحب صلاحیت درمیان بگذارید. گمان نکنید که شما تنها کسی هستید که خدا از طریق او عمل می کند. خدا اغلب از یک نفر به عنوان ارائه دهنده رویا استفاده می کند و از دیگران جهت تحقق بخشیدن به آن. با تشویق و ترغیب دیگران، باعث می شوید کار به صورت گروهی انجام شود و از این طریق، اهداف خدا را بهتر تحقق خواهید بخشید.
نحمیا ماموریتی "غیرممکن" را به انجام رساند و حصار اورشلیم ظرف 52 روز بازسازی شد. او از ابتدای کار تا به انتها، تنها از خدا یاری خواست. ممکن است شما احساس کنید که در موقعیتی نیستید که بتوانید هر کاری انجام دهید. اما بدانید که باید کسی باشید که با "خدا" سخن می گوید. او را در افکار خود بپذیرید و مسائل، احساسات و رویاهای تان را با او در میان بگذارید. تردیدی نداشته باشید که خدا ماموریت "غیرممکنی" را از طریق شما عملی خواهد کرد. وقتی با خداوند راه بروید، در موقعیتی هستید که می توانید در این دنیا تغییراتی ایجاد کنید.
نحمیا یک یهودی بود که در کاخ سلطنتی اردشیر پادشاه (امپراطور پارس) ساقی بود. او فردی موفق و از امنیت کامل برخوردار بود. قدرت او چندان زیاد نبود، اما نفوذ فراوانی داشت، زیرا علاوه بر آن که مورد اعتماد پادشاه بود، مرد خدا نیز بود. روزی از چند تن از یهودیان که به تازگی از سفر به اورشلیم بازگشته بودند، شنید که حصار و دروازه های اورشلیم هم چنان ویران است. این خبری نگران کننده برای نحمیا بود. فکر بازسازی حصار، ذهن ساقی پادشاه را به خود مشغول کرد.
نحمیا با این که تمام مدت عمر در خارج از اسرائیل زندگی کرده بود، اما سرزمین مادری اش را دوست داشت. او نگران وضع اورشلیم بود، زیرا اورشلیم شهر مقدس یهودیان محسوب می شد. او به سرنوشت اورشلیم بسیار اهمیت می داد. نحمیا می خواست به اورشلیم بازگردد تا حصار ویران را بازسازی کند. در واقع، خداوند اشتیاق بازسازی حصار را در قلب نحمیا گذاشت و برای این کار به او دید و رویا داد. حصار در شهرهای امروزی مفهومی ندارد، اما در زمان نحمیا، امری ضروری بود. حصار، امنیت شهر را در برابر یورش دشمنان تضمین می کرد و مظهر قدرت و آرامش بود.
آیا خداوند دید و رویایی به شما داده است؟ آیا امروز در زندگی تان "حصارهایی" وجود دارد که لازم است از نو بازسازی شوند؟ اگر ما چشمان مان را باز کنیم و به نیازهای جدی دنیای اطرف مان نگاه کنیم، خدا اشتیاق "بازسازی" را در ما به وجود خواهد آورد و برای این کار به ما دید و رویا خواهد داد.
نحمیا در آغاز کار، مشکل را تشخیص داد. او غمگین شد و حتی گریست. اجرای آن رویا در محدوده توانایی نحمیا نبود. مکان اجرای طرح، هزاران کیلومتر دور بود و نحمیا پول و افراد کاردان و متخصص برای تحقق رویایش در اختیار نداشت. او حتی روی کاغذ هم هیچ شانسی برای موفقیت نداشت. از دیدگاه انسانی، غیرممکن بود. اما نحمیا به جای آن که زانوی غم به سینه بزند، فورا دعا کرد. نحمیا می دانست که لطف خداوند با اوست (نحمیا فصل 2 آیه 8). دعا (گفتگوی صمیمانه و دوستانه با خدا) نیروی قدرتمندی است که خدا از طریق آن، مشکلات را از میان برمی دارد. خدا از طریق دعا تدارکاتی را برای تحقق رویا فراهم می کند. دعا سبب شد تا نحمیا قدرت خدا را ملموس تر احساس کند.
سپس نحمیا دست به کار شد. او برای بهبود اوضاع چاره ای اندیشید و از تمام دانش، تجربه و امکانات خود استفاده کرد تا برای این مشکل راه حلی بیابد. کافی نیست که شما فقط هدف و برنامه ای در ذهن داشته باشید. تفاوت برنده و بازنده، در عمل و بی عملی است. دونده ای که با تمام نیروی خود می دود، وکیلی که با صرف وقت، پرونده ها را می خواند و برای حصول نتیجه درباره دلایل می اندیشد، پزشکی که پای خود را از اتاق جراحی بیرون نمی گذارد... کسانی هستند که در مسیر موفقیت گام برمی دارند. بیشتر مردم وقتی به وضع موجود خود راضی می شوند، از ارتقاء به مراحل بهتر بازمی مانند.
نحمیا برای گفتگو با پادشاه، در موقعیتی منحصر به فرد قرار داشت. او ساقی قابل اعتماد پادشاه بود و می بایست مراقب باشد که نوشیدنی او سالم بوده و از کیفیتی مطلوب برخوردار باشد. بنابراین، نحمیا در حین خدمت به پادشاه، به دنبال فرصت مناسبی بود تا با او راجع به حصار ویران اورشلیم صحبت کند. مدام در تفکر و دعا بود و خود را آماده می کرد. نحمیا، خدا را در برنامه ها و افکار خود دخالت داد. دعا باعث گردید قلب نحمیا آماده شود و به خدا اجازه عمل دهد.
نحمیا موضوع را با پادشاه در میان گذاشت. او در حین گفتگو با پادشاه و دیگران دعا می کرد. او می دانست که خدا همواره در راس امور قرار دارد و هر دعایی را می شنود و جواب می دهد. بنابراین، او می توانست در طول روز با اطمینان در حضور خدا دعاهای کوتاه کند، زیرا در نتیجه دعاهای طولانی اش با خدا، رابطه ای صمیمانه و دوستانه برقرار نموده بود. اگر می خواهید مطمئن شوید که دعاهای کوتاه مستجاب می شوند، باید وقتی را به دعاهای عمیق در حضور خدا اختصاص دهید و از این طریق با او رابطه ای مستحکم ایجاد کنید.
نحمیا پس از دعا، پاسخ مثبت پادشاه را شنید. پادشاه به نحمیا اجازه کتبی داد و از مسئول جنگل های سلطنتی خواست تا چوب در اختیار نحمیا بگذارد. نحمیا چنین نوشت:"پادشاه تمام درخواست های مرا قبول کرد، زیرا دست مهربان خدایم بر سر من بود" (نحمیا فصل 2 آیه 8). وقتی بدانید که لطف خدا با شماست، هیچکس و هیچ چیزی مانع تحقق نقشه خداوند نیست.
با این توصیف، نحمیا به هنگام ورود به یهودا با مخالفت هایی مواجه شد. کسانی که در طول دوره تبعید یهودیان، سرزمین اسرائیل را تصاحب کرده بودند، با بازسازی حصار اورشلیم مخالفت می کردند. بدون شک حتی در شهر شوش (پایتخت امپراطوری پارس) و زمانی که پادشاه پارس از نحمیا حمایت می کرد، افرادی بودند که می گفتند:"غیرممکن است. این کار انجام شدنی نیست. تو نمی توانی. برای اجرای این طرح بزرگ، واجد شرایط نیستی، تجربه اش را نداری. اورشلیم منطقه ناامنی است و دشمنان و اشخاص حسود اجازه فعالیت نمی دهند. هیچکس با تو همکاری نمی کند..." وقتی می خواهید رویای تان را تحقق بخشید، همواره عده ای با شما مخالفت خواهند کرد و حتی بعضی نیز آرزو خواهند داشت تا شما شکست بخورید. باید منتظر مخالفت باشید، زیرا در این صورت به جای غافلگیری و تعجب، برای رویارویی با این گونه مخالفت ها آماده خواهید بود. یوحنا چنین نوشت:"تعجب نکنید از این که مردم دنیا از شما نفرت داشته باشند" (اول یوحنا فصل 3 آیه 13). با دانستن این واقعیت که خدا در تمام کارها پشتیبان شما است، تشویق خواهید شد تا به رغم مخالفت ها به کار خود ادامه دهید. وقتی خدا با رویای شما موافق باشد، موفقیت حتمی است. اگر در امور مالی دچار مشکل هستید، نگرش تان باید این طور باشد:"خدا مشکل مالی ندارد، بنابراین لطف خدا ورای مشکلات مالی ام است". به هنگام رویارویی با مشکلات و در سخت ترین ساعات، به لطف خدا اعتراف کنید. ایمان یعنی اعتماد به خدا و این که خدا آزادانه و بدون مخالفت شما، نقشه عالی اش را در زندگی شما تکمیل کند. وقتی شما با مشکلی نظیر آنچه نحمیا داشت، مواجه می شوید، به مردم نگویید که "ببینید مشکل من چقدر بزرگ و تغییرناپذیر است. هیچ شانسی ندارم..." این نوع نگرش سبب می شود تا مشکل شما هرگز از زندگی تان خارج نشود.
نحمیا دید و رویای خود را با رهبران اورشلیم در میان گذاشت. ما غالبا رویا و برنامه های مان را با دیگران در میان نمی گذاریم. البته نمی توان به همه اعتماد کرد، اما کسانی هستند که قادر به کمک می باشند. اگر خدا فکری را در ذهن شما می گذارد تا کاری برای او انجام دهید، آن را با افراد کاردان و صاحب صلاحیت درمیان بگذارید. گمان نکنید که شما تنها کسی هستید که خدا از طریق او عمل می کند. خدا اغلب از یک نفر به عنوان ارائه دهنده رویا استفاده می کند و از دیگران جهت تحقق بخشیدن به آن. با تشویق و ترغیب دیگران، باعث می شوید کار به صورت گروهی انجام شود و از این طریق، اهداف خدا را بهتر تحقق خواهید بخشید.
نحمیا ماموریتی "غیرممکن" را به انجام رساند و حصار اورشلیم ظرف 52 روز بازسازی شد. او از ابتدای کار تا به انتها، تنها از خدا یاری خواست. ممکن است شما احساس کنید که در موقعیتی نیستید که بتوانید هر کاری انجام دهید. اما بدانید که باید کسی باشید که با "خدا" سخن می گوید. او را در افکار خود بپذیرید و مسائل، احساسات و رویاهای تان را با او در میان بگذارید. تردیدی نداشته باشید که خدا ماموریت "غیرممکنی" را از طریق شما عملی خواهد کرد. وقتی با خداوند راه بروید، در موقعیتی هستید که می توانید در این دنیا تغییراتی ایجاد کنید.
خدا می خواهد شما یک برنده باشید، نه یک فرد افسرده و شاکی
مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
در عهد جدید می خوانیم که پولس و سیلاس، دو تن از مبشران اولیه مسیحیت، روزی در باره خبر خوش انجیل موعظه می کردند که ناگهان مقامات شهر آن دو را دستگیر کردند. پولس و سیلاس کتک خوردند و به زندان افتادند.
واکنش دو مبشر چه بود؟ آیا غرغر و شکایت کردند؟ آیا شروع به مقصر دانستن خدا کردند؟ نه. آن ها قبل از بحران ها و مشکلات از روح القدس سرشار شده بودند و با خدا بسیار دوست و صمیمی بودند. در طول روز با خدا خیلی صحبت می کردند. آن طور که کتاب مقدس گزارش می دهد پولس و سیلاس را برهنه کردند و با چوب و شلاق زدند. سپس در زندان به زنجیر بستند. آن ها علی رغم این وضعیت غم انگیز، خدا را می پرستیدند، دعا می کردند و سرود می خواندند، به طوری که سایر زندانیان صدای آن ها را می شنیدند. پولس و سیلاس را به کنده هایی بسته بودند که برای نگه داری خطرناک ترین زندانی ها طراحی شده بود.
وقتی خدا را ستایش می کنید و در میان مشکلات و گرفتاری ها، جایگاه ایمان را حفظ می کنید، قدرت معجزه آسای خدا خود را نشان خواهد داد:"ناگهان زلزله ای رخ داد! شدت آن به قدری زیاد بود که پایه های زندان لرزید و همه درها باز شد و زنجیرها از دست و پای زندانیان فرو ریخت!" (اعمال رسولان فصل شانزدهم آیه 26).
دوست عزیز، اوضاع و احوال شما هم ناگهان تغییر خواهد کرد، اگر با کمک روح القدس مقاوم باشید و به خدا اعتماد کنید. وقتی با گرفتاری روبرو می شوید، مثل یک بچه نق نقو نباشید. شاکی نباشید. در احساس افسوس به حال خود غرق نشوید. با کمک خداوند، نگرش یک فرد پیروز را داشته باشید.
ممکن است خسته و درمانده باشید، به طوری که آماده دست کشیدن هستید. شاید بگویید که درآمدم خیلی کم است و قرض هایم زیادند، نمی دانم چطور می شود؟ آیا هیچ وقت وضع مالی ام بهبود پیدا می کند؟
اما نه. با کمک خدا بایستید و حتی اگر لازم است فریاد بکشید و بگویید:"خدای من بسیار بسیار بزرگ تر مشکل من است. خدا می خواهد من یک برنده باشم. خدا متخصص حل مشکلات است. او نقشه عالی برایم دارد".
دلیلی ندارد که همیشه تحت سلطه اوضاع و احوال، همیشه افسرده و نومید به سر ببرید. مهم نیست چند بار زمین زده شدید، باز هم برخیزید. خدا پایداری شما را می بیند. او عزم راسخ شما را می بیند. و هنگامی که هر کاری از دست تان بربیاید انجام دهید، خدا قدم به میدان می گذارد و آنچه از دست شما برنمی آید، انجام می دهد.
در عهد جدید می خوانیم که پولس و سیلاس، دو تن از مبشران اولیه مسیحیت، روزی در باره خبر خوش انجیل موعظه می کردند که ناگهان مقامات شهر آن دو را دستگیر کردند. پولس و سیلاس کتک خوردند و به زندان افتادند.
واکنش دو مبشر چه بود؟ آیا غرغر و شکایت کردند؟ آیا شروع به مقصر دانستن خدا کردند؟ نه. آن ها قبل از بحران ها و مشکلات از روح القدس سرشار شده بودند و با خدا بسیار دوست و صمیمی بودند. در طول روز با خدا خیلی صحبت می کردند. آن طور که کتاب مقدس گزارش می دهد پولس و سیلاس را برهنه کردند و با چوب و شلاق زدند. سپس در زندان به زنجیر بستند. آن ها علی رغم این وضعیت غم انگیز، خدا را می پرستیدند، دعا می کردند و سرود می خواندند، به طوری که سایر زندانیان صدای آن ها را می شنیدند. پولس و سیلاس را به کنده هایی بسته بودند که برای نگه داری خطرناک ترین زندانی ها طراحی شده بود.
وقتی خدا را ستایش می کنید و در میان مشکلات و گرفتاری ها، جایگاه ایمان را حفظ می کنید، قدرت معجزه آسای خدا خود را نشان خواهد داد:"ناگهان زلزله ای رخ داد! شدت آن به قدری زیاد بود که پایه های زندان لرزید و همه درها باز شد و زنجیرها از دست و پای زندانیان فرو ریخت!" (اعمال رسولان فصل شانزدهم آیه 26).
دوست عزیز، اوضاع و احوال شما هم ناگهان تغییر خواهد کرد، اگر با کمک روح القدس مقاوم باشید و به خدا اعتماد کنید. وقتی با گرفتاری روبرو می شوید، مثل یک بچه نق نقو نباشید. شاکی نباشید. در احساس افسوس به حال خود غرق نشوید. با کمک خداوند، نگرش یک فرد پیروز را داشته باشید.
ممکن است خسته و درمانده باشید، به طوری که آماده دست کشیدن هستید. شاید بگویید که درآمدم خیلی کم است و قرض هایم زیادند، نمی دانم چطور می شود؟ آیا هیچ وقت وضع مالی ام بهبود پیدا می کند؟
اما نه. با کمک خدا بایستید و حتی اگر لازم است فریاد بکشید و بگویید:"خدای من بسیار بسیار بزرگ تر مشکل من است. خدا می خواهد من یک برنده باشم. خدا متخصص حل مشکلات است. او نقشه عالی برایم دارد".
دلیلی ندارد که همیشه تحت سلطه اوضاع و احوال، همیشه افسرده و نومید به سر ببرید. مهم نیست چند بار زمین زده شدید، باز هم برخیزید. خدا پایداری شما را می بیند. او عزم راسخ شما را می بیند. و هنگامی که هر کاری از دست تان بربیاید انجام دهید، خدا قدم به میدان می گذارد و آنچه از دست شما برنمی آید، انجام می دهد.
اشتراک در:
پستها (Atom)