۱۳۹۲ بهمن ۲۱, دوشنبه

بدون ایمان میتونیم تعمید داشته باشیم؟

جواب: اول ببینیم عیسی به شاگردانش بعد از رستاخیزش چه فرمانی داده است:
متی باب ۲۸ آیه‌ ۱۹ "پس بروید و تمام قومها را شاگرد من سازید و ایشان را به اسم پدر و پسر و روح القدس غسل تعمید دهید؛ ۲۰ و به ایشان تعلیم دهید که تمام دستوراتی را که به شما داده‌ام ، اطاعت کنند. مطمئن باشید هر جا که بروید، حتی دورترین نقطه دنیا باشد، من همیشه همراه شما هستم ! "
نتیجه اول تعمید یعنی‌ فرو رفتن در زندگی‌ پسر و پدر و روح القدس.
اگر ما از این راز سه‌گانه اقدس تا اندازه‌ای خبر نداشته باشیم و ایمان نداشته باشیم، پس تعمید معنی ندارد و عملی بی‌ معنی‌ می‌باشد، عیسی تعلیم دادن و تعمید دادن را به هم به صورت کاملا نزدیک ربط میدهد.همانطور که در مرقس باب ۱۶ آیه‌ ۱۵ و ۱۶ عیسی میگوید : بروید انجیل را به تمام دنیا اعلام کنید، کسی‌ که ایمان بیاورد و تعمید یابد، نجات خواهد یافت.پس اگر روح القدس کسی‌ را به سوی مسیح دعوت می‌کند و می‌کشاند، طبعا باید از کلیسا به این شخص تعلیم داده شود، تا کاملا ایمان بیاورد و تعمید یابد.
در اعمال رسولان نیز باب ۸ آیه‌ ۲۶ تا ۳۸، به شخصی‌ که تعمید می‌خواهد، فیلپوس این شرط را مطرح می‌کند و میگوید:" اگر ایمان دارید، امکان پذیر هست "
حال این سوال پیش میاید که: ایمان آوردن به چگونه می‌باشد و ایمان چیست؟
ببینیم انجیل یوحنا چه جوابی‌ میدهد:
باب ۷ آیه‌ ۱۳، عیسی میگوید که: باشد تو یکتا خدای حقیقی‌ را بشناسند و آنکه تو فرستادی، عیسی مسیح را بشناسند،
در اینجا میبینیم کلمه شناختن خیلی‌ عمیقتر از کلمه دانستن می‌باشد، شناختن کسی‌ یعنی ارتباط با او داشته باشم و در مدت زمان طولانی‌ با هم زندگی‌ کرده باشیم، همانطور که مثلا مرد، زن خود را میشناسد. پس کافی‌ نیست که شخص بداند او کجاست و کجا زندگی‌ می‌کند و چه زبانی صحبت می‌کند و ...، اینها دانسته میباشند و شناختن چیز دیگری است.
بنابراین، شاگرد شدن یعنی‌ قبول کردن و اعتراف کردن که واقعا خدا عیسی مسیح را به عنوان یکتا پسرش نزد ما فرستاده است( یوحنا باب ۱۷ آیه‌ ۲۵)
درباره این ارتباط و صمیمیت مابین شاگرد و استاد خود عیسی مسیح، عیسی مثال خیلی زیباییرا بیان نموده‌اند:
مثال شبان که تمام گوسفندانش را تک تک و به اسم میشناسد و برعکس، گوسفندان در صمیمیت با او زندگی‌ میکنند.
عیسی گفت:" من شبان نیکو هستم و گوسفندان خود را می‌شناسم و گوسفندان نیز مرا می‌شناسند همانطور که پدر مرا میشناسد و من پدر خود را"
بنابراین، برای ایمان داشتن، اطلاعات و دانستن درباره عیسی لازم است ولی‌ کافی‌ نیست و اگر فقط کلیسا این اطلاعات را میدهد، در کار خود کوتاهی می‌کند، چون شخص باید از راه این دانسته‌ها در مورد عیسی به شناخت از عیسی برسد و با او به صمیمیت برسد و طبق گفتار او زندگی‌ کند.
در نتیجه میتونیم ببینیم که برای ایمان داشتن، هم خواستن انسان ، هم تعلیم کلیسا و مخصوصا تعمق و دعا که از این راه روح القدس این صمیمیت با عیسی مسیح را در ایماندار برپا می‌کند لازم می‌باشد.
ایمان نتیجه کوشش انسان ولی‌ اول فیض مجانی‌ خدا توسط روح القدس می‌باشد، بنابراین تعلیم در کلیسا به زمان احتیاج دارد که ایمان در در این راز و در این نور رشد کند، تولد نوین به سرعت داده نمی‌شود.
پس کسی‌ که به این صمیمیت و شناخت و دگرگون ساختن زندگی‌ خود برسد، آنوقت تعمید در پدر و پسر و روح القدس را میتواند داشته باشد.

در دعا و سپاسگزاری با هم

کشیش پطرس


ایران کاتولیک

آیا به هنگام ساخت برج بابل خدا آسمان را ترک کرد تا برج و مردم را ببیند؟ (پیدایش فصل 11 آیه 5)

دفاعیات مسیحی

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

در کتاب پیدایش فصل 11 آیه 5 می خوانیم که "خداوند پایین آمد تا شهر و برجی را که آن مردم ساخته بودند، ببینند". قبل از تجسم مسیح و شروع خدمت او، موارد متعدد ظهور مسیح در عهد عتیق، ازلی بودن او را ثابت کرد. به عنوان مثال، آدم و حوا صدای خداوند را که در باغ عدن راه می رفت، شنیدند (پیدایش فصل سوم آیه 8). خداوند به ابراهیم (پیدایش فصل 17 آیه اول و فصل 18 آیه اول)، و هم چنین به یعقوب (پیدایش فصل 32 آیه اول) و موسی (خروج فصل سوم آیه دوم) ظاهر شد.
خدا از درون گردباد با ایوب سخن گفت (ایوب فصل 38 آیه اول) و مانند شعله آتش از میان بوته ای بر موسی ظاهر شد (خروج فصل سوم آیه دوم). او به شباهت انسان درآمد و خود را به ابراهیم و یعقوب ظاهر نمود. به عبارت دیگر، خداوند به طور خاص در عیسی مسیح (شخصیت دوم تثلیث) خود را مکشوف کرد.
تردیدی نیست که مسیح در زمان ساخت برج بابل بر روی زمین حضور یافت. در ادامه به تثلیث (پدر، پسر و روح القدس) اشاره می شود (پیدایش فصل 11 آیات ششم و هفتم):"زبان همه مردم یکی است و متحد شده، این کار را شروع کرده اند. اگر اکنون از کار آن ها جلوگیری نکنیم، در آینده هر کاری بخواهند انجام خواهند داد. پس زبان آن ها را تغییر خواهیم داد تا سخن یکدیگر را نفهمند".
برج بابل شاهکار دست بشر و از عجایب آن روزگار بود. اما به جای آن که برای خدا ساخته شود، برای جلال یافتن انسان ساخته شد. برج به خودی خود بد نبود، اما انسان ها هویت و ارزش خود را در آن می یافتند. توانایی انسان سقوط کرده در قدرت و ایجاد رعب و وحشت است. اگر خدا دخالت نمی کرد، شرارت انسان ها دنیا را به سمت دیگری سوق می داد. اما لطف و رحمت خداوند، انسان را از برج بابل جدا ساخت تا زمینه برای ظهور قوم برگزیده خدا و هم چنین تجسم مسیح هموار شود.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.