۱۳۹۳ تیر ۱۱, چهارشنبه

انسان های نئاندرتال و انسان مدرن

دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

اگر به موزه های تاریخ انسان و انسان شناسی بروید، به احتمال زیاد جمجمه های بزرگ انسان هایی را خواهید دید. در کنار هر جمجمه، اطلاعات مربوط به آن مشاهده می شود:"جمجمه انسان نئاندرتال".
انسان های نئاندرتال در چین، روسیه و قسمت های غرب اروپا و بخش هایی از قاره آفریقا زندگی می کردند. اولین نشانه‌ها از نئاندرتال‌های اولیه به حدود 350 هزار سال پیش در اروپا برمی‌گردد. 130 هزار سال پیش، مشخصه‌های کامل نئاندرتال‌ها ظاهر شدند و در50 هزار سال قبل نئاندرتال‌ها دیگر در آسیا دیده نشدند. نسل آن ها در اروپا از 33 تا 24 هزار سال پیش به طور اسرارآمیزی منقرض شد. آن ها جمجمه بزرگ تر از انسان امروزی داشتند، کوتاه قامت و بسیار قوی بودند. نئاندرتال ها ابزارهای ساده ای برای شکار و دفاع از خود ساخته بودند.
احتمالا تغییرات آب و هوایی سبب انقراض نسل نئاندرتال گردید. فرضیه هایی مطرح شده که شاید انسان مدرن با نئاندرتال ها ازدواج کرده اند و صاحب فرزندانی شده اند. ولی شواهدی برای اثبات این نظریه یافت نشده است. با این توصیف، این سئوالات مطرح می شود که اگر انسان های مدرن هم زمان با نئاندرتال ها می زیستند، چرا تغییرات آب و هوا سبب انقراض انسان مدرن نگردید؟ چرا استخوان های انسان های مدرن در کنار انسان های نئاندرتال یافت نشده است؟ اگر انسان مدرن حاصل تغییرات ژنتیکی نئاندرتال هاست، چرا مراحل تغییرات بدن و استخوان بندی کشف نشده است؟ به عبارت دیگر، حلقه میانی و گمشده نسل انسان های نئاندرتال و انسان مدرن کجاست؟
بنابراین می توان نتیجه گرفت که انسان های امروزی از نسل نئاندرتال نبوده اند. همان طور که کتاب مقدس می گوید، آدم از خاک سرشته شد. اگر والدین آدم یا انسان های مدرن، نئاندرتال بودند، بدون تردید در کتیبه های سومری و بابلی بدان اشاره می گردید. کتیبه های اولین تمدن بشری یعنی سومر و بابل، از "آدم" به عنوان اولین انسان که در جنوب بین النهرین ( جنوب عراق) می زیست، نام برده اند. در این کتیبه ها می خوانیم که خدایان "آدم" را آفریده اند. بنابراین ذکری از اجداد آدم و نسل نئاندرتال ها نشده. هم چنین باید بدانیم که فسیل های نئاندرتال ها در عراق تا زمان حاضر کشف نشده اند. در کتاب مقدس و کتیبه های سومری و بابلی، منطقه بین النهرین به عنوان اولین زادگاه انسان مدرن معرفی شده است.
شاید خوانندگان عزیز بپرسند که چرا خداوند نئاندرتال ها را آفرید. این مشابه همان پرسشی است که درباره آفرینش دایناسورها مطرح می شود. در کتاب مقدس به آفرینش دایناسورها و سپس نسل نئاندرتال ها هرگز اشاره نشده. شرح آفرینش عالم هستی، کلی و فشرده است. آنچه مسلم است تاکید اصلی کتاب مقدس به معرفی خدا و راه حلی برای نجات انسان از قلمرو گناه است. بنابراین، بهتر است درباره آنچه کتاب مقدس سکوت کرده، ما نیز سکوت کنیم. شاگردان از مسیح درباره وقایع آینده پرسیدند و پاسخ مسیح چنین بود:"این زمان ها را پدرم تعیین می کند و دانستن آن ها کار شما نیست" (اعمال فصل اول آیه 7). هدف خدا در مورد آینده هر چه باشد، ربطی به رسولان نداشت. آن ها فقط ماموریت داشتند تا انجیل نجات بخش مسیح را به مردم معرفی کنند. فراموش نکنید که کتاب مکاشفه (رویای یوحنا درباره وقایع آینده) به طور سمبولیک و استعاره بیان شده است، تا ذهن ایمانداران مسیحی را از ماموریت و هدف شان منحرف نسازد. ما باید وقت خود را صرف اعلان انجیل و خدمت به گسترش ملکوت خدا کنیم. 

بگذارید خدا افکارتان را دگرگون کند

مطالعه کتاب مقدس

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

مردی به کشیش گفت:"پیغام شما را درباره شادی در مشکلات را شنیدم، اما به نظر نمی آید به درد من بخورد". او شرح داد که چند سال قبل در روابط زناشویی اش متحمل شکست دردناکی شده است. او شکسته دل و از پا درآمده بود. او گفت:"نمی توانم آن عواطف را به دست فراموشی بسپارم. کاملا افسرده و ناامیدم". او حتی به چندین جلسه مشاوره هم رفته بود، ولی بهبودی حاصل نشده بود. کشیش گفت:"باور نمی کنم که شما مشکل عاطفی داشته باشید. من معتقدم شما یک مشکل فکری دارید".
مرد پرسید:"منظورتان چیست؟" کشیش پاسخ داد:"صبح که از خواب پا می شوید، به چی فکر می کنید؟" مرد جواب داد:"به این فکر می کنم که چقدر تنهایم". کشیش:"در طول مدتی که سرکارید، اغلب به چه فکر می کنید؟" مرد:"درباره این که چقدر زندگی ام آشفته است. چه اشتباهاتی مرتکب شد و چقدر دوست دارم همه آن ها را جبران کنم". کشیش:"خب، وقتی به رختخواب می روید، به چی فکر کنید؟" مرد جواب داد:"به همین چیزها". کشیش گفت:"فکر می کنم عواطف شما به درستی کار می کنند. آن ها همان طوری کار می کنند که خدا خواسته. عواطف ما فقط به آنچه درباره اش تفکر می کنیم، واکنش نشان می دهند. عواطف صرفا اجازه می دهند که آنچه به آن فکر می کنیم را احساس کنیم. اگر در تمام مدت به چیزهای غم انگیز فکر کنید، وقتی این طرف و آن طرف می روید، احساس غم انگیزی دارید. اگر عصبانی هستید، هر جا بروید عصبانی خواهید بود. اگر به شادی فکر کنید، همه جا احساس شادی خواهید کرد. اگر فقط به اشتباهات گذشته فکر کنید، نباید انتظار داشته باشید که زندگی شاد و مثبتی داشته باشید. ابتدا به حضور خداوند بروید و انتظار داشته باشید که روح القدس (روح خدا) به شما شادی و صبر الهی را عطا کند. به این حقیقت فکر کنید که خدا نقشه خوبی برای آینده تان دارد. به این فکر کنید که خداوند قادر است وضعیت فعلی شما را تغییر دهد. فکر کردن به چیزهای خوب را انتخاب کنید".
چند ماه بعد، آن مرد با کشیش ملاقات کرد. در چهره اش نه فقط اثری از افسردگی و نومیدی مشاهده نمی شد، بلکه چهره اش شاد و بشاش بود. با خانمی نامزد شده بود و به آینده بسیار امیدوار بود. او راه شاد زیستن را با کمک خدا آموخته بود.
کتاب مقدس می گوید:"امروز زندگی و مرگ، برکت و لعنت را در برابر شما قرار داده ام. زندگی را انتخاب کنید تا شما و فرزندان تان زنده بمانید. خداوند را دوست داشته، از او اطاعت کنید و به او بچسبید، زیرا او زندگی شماست" (تثنیه فصل 30 آیات 19 و 20). کتاب مقدس تعلیم می دهد که اطاعت از خدا را انتخاب کنید و بدین سان پیوسته طعم برکات او را بچشید. خدا اراده اش را بر هیچکس تحمیل نخواهد کرد. او به ما اجازه می دهد که خودمان تصمیم بگیریم که از او پیروی کنیم یا او را رد نماییم. این انتخابی است که ما باید نه فقط هر روز، بلکه لحظه به لحظه بکنیم. ما باید برگزینیم که با کمک خدا مثبت فکر کنیم. به چیزهای خوب فکر کنیم. امیدوار باشیم و در هر لحظه به خدا اعتماد نماییم.
چیزهای منفی همیشه در اطراف ما هستند. نمی توانید افکار منفی را از کوبیدن در ذهن شما، باز دارید. اما اختیار با شماست که در را به روی شان باز کنید و راه شان بدهید یا نه. اگر جلو در به مراقبت بایستید و ذهن تان را متوجه چیزهای خوب خدا کنید، کلام خدا می فرماید:"دل ثابت را در سلامتی کامل نگاه خواهی داشت، زیرا بر تو توکل دارد" (اشعیا فصل 26 آیه 3). به عبارت دیگر، شما در میان طوفان های زندگی آرامش خواهید داشت، اگر فقط یاد بگیرید که افکار درست را انتخاب کنید. باید تصمیم بگیرید به خدا اعتماد کنید و درباره معجزات و کارهای بزرگ او فکر کنید. به این حقیقت فکر کنید که خدا حاضر مطلق است. یعنی در همه جا حضور دارد. بنابراین، او در کنار شماست. به این نکته فکر کنید که خالق عالم هستی برای مشکل شما می جنگد. در نتیجه، هیچ حربه ای علیه شما کارگر نخواهد بود. اگر این شکل اندیشیدن را آغاز کنید، سرشار از ایمان و اطمینان خوهید شد. اهمیتی هم ندارد که چه چیز در زندگی شما علیه شماست.
ممکن است متحمل نومیدی هایی شده باشید و یک سری چیزها در زندگی تان آن طور که امیدش را داشتید، از آب در نیامده باشند. ممکن است مردم با شما بد رفتاری کرده باشند. شاید از بدبیاری های بزرگی رنج می کشید. اما هنوز به نقطه پایان نرسیده اید، زیرا دارید زندگی می کنید. وقتی تنفس می کنید و حیات دارید، به آن معناست که خدا برای ایجاد شروع تازه، در دسترس شماست. به این حقیقت فکر کنید که او نه فقط هنوز نقشه بزرگی برای زندگی شما دارد، بلکه به شما کمک هم خواهد کرد تا به هدف برسید.
به یاد داشته باشید: خدا وقتی دری را می بندد، همیشه در بزرگ تر و بهتری را باز می کند. آن در سرشار از برکت و معجزات است. اما شما باید سهم خود را ادا کنید و نگرش ایمانی را حفظ نمایید و امیدوار باشید. خدا جایی معجزه می کند که ایمان باشد.