۱۳۹۳ فروردین ۳۱, یکشنبه

حتی در بدترین حالت نیز می توانید شاد باشید

مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

پولس رسول کلیساهای زیادی در اروپا تاسیس کرد و بیش از نیمی از عهد جدید را نوشته است. او تعدادی از نامه هایش را در سلول انفرادی کوچک که بزرگ تر از یک دستشویی نبود، نوشت. بعضی از مورخین و مفسرین کتاب مقدس اظهار می کنند که ممکن است برخی از آن نامه های برجسته اش را زمانی نوشت که سیستم فاضلاب شهر روم از کنار سلول او می گذشت. بوی تعفن، غذای کم و بدمزه، سلول مرطوب و نیمه تاریک، رفتار خشن زندانبانان، پاها در زنجیر، نبود مراقبت های پزشکی... از مشکلات پولس در زندان بودند. با این توصیف، پولس کلمات آکنده از نگرش مثبت ایمان را نوشت:"قوت هر چیز را دارم در مسیح که مرا تقویت می بخشد" (فیلیپیان فصل چهارم آیه سیزدهم) در خداوند شاد باشید و باز هم می گویم شاد باشید" (فیلیپیان فصل چهارم آیه چهارم). آیا پولس دیوانه شده بود؟ متن نامه هایش این نکته را ثابت نمی کند. مسیح نیز در ساعات آخر قبل از مرگ، علی رغم شکنجه های جسمی و روحی، ثبات روانی خود را حفظ کرد. عامل موفقیت مسیح و پولس چه بود؟ فقط یک چیز:"قدرت الهی و مافوق طبیعی روح القدس". شادی ثمره روح القدس است. این شادی از سوی روح القدس وارد ایماندار مسیحی می شود. در نتیجه، مردم از دیدن ایماندار شاد در اوج بحران و فشار مشکلات، دچار حیرت و شگفتی می شوند.
ممکن است بگویید:"ولی من یک دنیا مشکل دارم..." سئوال من این است:" اگر قرار نباشد به خدا اعتماد کنید، پس چکار خواهید کرد؟" اگر بخواهید کنترل امور را در دست خودتان بگیرید، در واقع از چاله به چاه خواهید افتاد. ما حاصل هدف خدا و برای هدف خدا به دنیا آمده ایم. پس اگر بخواهیم به چیزی غیر از خدا تکیه و اعتماد کنیم، قطعا شکست خواهیم خورد. نمونه اش یونس نبی است. حتی لازم نیست به ماجراهای کتاب مقدس رجوع کنید. تجربیات خودتان را در نظر بگیرید. آخرین باری که به نقشه الهی پشت کردید و موفق و پیروز شدید، کی بود؟ شاید بگویید:"شما موقعیت من را درک نمی کنید". یوسف را که برادرانش او را به بردگی فروختند، در نظر بگیرید: در مصر نه دوستی داشت و نه فامیلی. نه کلیسایی که از او پشتیبانی کند، نه آزادی، نه پول و نه کتاب مقدس و نه صدایی از آسمان. اما او به پدر آسمانی اش امین ماند و خدا هم نسبت به او وفادار.
پولس را سنگسار کردند و بعد به حال خودش گذاشتند تا بمیرد. کتک خورد. با چوب او را شلاق زدند. مار گزیده شد. کشتی شکسته شد. و بالاخره به زندان افتاد. افراد زیادی را دیده ام که در موقعیت هایی بسیار راحت از پولس پر از خشم و غضب شده اند. آن ها به خاطر چیزی که به سرشان آمده بود، از دست خدا عصبانی شدند. ولی پولس عصبانی نبود. چرا؟ زیرا متوجه شده بود که آنچه بر او واقع می شود، با اجازه خدا و به منظور بهتر انجام دادن اراده او می باشد. هرچه پولس بیشتر برای دریافت نیرو به روح القدس (خدا) توکل نمود، بیشتر به این کار عادت کرد و ایمان او در مسیح آنقدر رشد کرد که با کمال صداقت گفت:"از ضعف هایم شادمانم" (دوم قرنتیان فصل 12 آیات نهم و دهم).
من به این شخص نمی گویم "ضعیف". اگر پولس در کار تجارت وارد می شد، بدون شک به موفقیت ها و ثروت فراوانی می رسید، زیرا او خوب می دانست چگونه هدف ها را تعیین کرده، آن ها را به اتمام برساند. بعضی از مردم معتقدند که اگر مشکلات شان حل شود، زودتر به شادی می رسند. غافل از این که ما در دنیای سقوط کرده و آغشته به گناه زندگی می کنیم. وقتی بر مشکلی غلبه کردید، مشکل دیگری پیش می آید تا با آن مقابله کنید. در این دنیا هرگز به جایی که همه چیز کامل است و دیگر چالشی نخواهیم داشت، نخواهیم رسید. اگر چنین طرز تفکری دارید، به سیاره اشتباه پا گذاشته اید!
وقایع بزرگ شما را شاد نگه نخواهند داشت. آن ها شما را برای مدتی شاد می کنند. اما بعد از این که کهنه شوند، مثل معتادی که دنبال تزریق است، نیاز به چیز دیگری خواهید داشت. شاید هم از آن دسته آدم هایی هستید که خود را عادت داده اید تا آنقدر منتظر بمانید که سرانجام همه چیز روال عادی خود را بیابد و مشکلات حل شوند. سپس به شادی روی بیاورید! اما چرا همین الان شاد نباشید؟ شاید سال ها بگذرد و اتفاقی نیفتد. پس از آن در نهایت تاسف خواهید دید که از سفر زندگی لذت نبردید.
پولس گفت:"در خداوند شاد باشید". او نگفت:"شاد باشید". بدون کمک قدرت مافوق طبیعی الهی هرگز قادر نخواهید بود در اوج مشکلات و رنج ها، شاد باشید. این گونه عکس العمل خود به خود اتفاق نمی افتد. باید تصمیم بگیرید که دعا کنید و از خدا بخواهید تا روح او در شما فعالیت کند. آنگاه از تجربه "شادی در اوج رنج و مشکلات" شگفت زده خواهید شد. 

چه کسی به خاطر آنچه می داند دروغ است، خود را به کشتن می دهد؟

 دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
قبل از بررسی موضوع، ابتدا باید بدانیم که تعریف تاریخ چیست. تاریخ به معنای "کسب اطلاعات بر اساس شهادت افراد می باشد". اگر کسی بگوید که من اعتقادی به این تعریف ندارم، باید از او سئوال کرد:"آیا ناپلئون شخصیت تاریخی بوده است؟" پاسخ او مثبت است. سئوال دوم:"آیا تا به حال او را از نزدیک دیده ای؟" آن شخص اعتراف می کند که هرگز ناپلئون را ندیده است. سئوال بعدی این است که "اگر ناپلئون را ندیده ای، چگونه او را می شناسی؟"
آن شخص ناگزیر است تا آن تعریف تاریخ را بپذیرد. مدارک و شواهد تاریخی، وجود ناپلئون را تایید کرده اند. این تعریف دقیق از تاریخ دارای یک نکته تفکیک ناپذیر است. شواهد و شهادت ها بایستی کاملا موثق باشند. آنچه مشاهده یا شنیده شده، بایستی صحیح و درست باشد. بنابراین، آیا می توان به آنچه عیسی و شاگردانش ادعا کردند و انجام دادند، باور کرد؟ من ایمان دارم که می شود به دلایل ذیل اعتماد کرد:
یک. یازده شاگرد مسیح، به خاطر ادعاهای شان شهید شدند. یوحنا هم دوران سخت زندان را گذراند.
دو. اگر مسیح و شاگردانش، قصد فریب مردم را داشتند، چرا جان خود را به خاطر ادعای دروغ از دست دادند؟ افراد به خاطر آنچه می دانند درست است جان خود را فدا می کنند (حتی اگر آن عقیده نادرست باشد)، اما هیچکس جان خود را در راه چیزی که خودش هم می داند دروغ است، به خطر نمی اندازد.
سه. شواهد تاریخی (مورخان یهودی، یونانی، رومی و هم چنین گزارش های امپراطور روم در قرن اول میلادی) تایید می کنند که مسیح ادعا کرد که خداوند است و شاگردانش همین ادعا را تایید کردند و به خاطر این ادعا، دستگیر، شکنجه و شهید شدند.
چهار. چرا وقتی ایمانداران مسیحی، با ایمان و اعتقاد راسخ درخواست ها و دعاهای شان را به نام عیسی خداوند مطرح می کنند، شاهد معجزات و دگرگونی عمیق روحانی در زندگی خود می شوند؟ اگر مسیح خداوند نیست، چرا خدا به دعاهای ایمانداران پاسخ مثبت می دهد؟ چرا یک شخص غیر قابل تحمل در نام عیسی مسیح خداوند، به فرد مثبت و مفید تبدیل می شود؟ اگر این معجزات و رویدادهای شگفت انگیز به نام عیسی خداوند رخ نمی داد، بدون تردید هیچکس پیرو مسیح نمی شد. فرض کنید به شما دارویی معرفی کنند که هیچگونه تاثیر موثری در رفع بیماری نداشته باشد، آیا مبادرت به خرید مجدد آن دارو خواهید کرد؟
پنج. اگر مسیح بعد از مرگ، زنده نشده بود، پس شاگردان این حقیقت را می دانستند. چرا علی رغم این آگاهی، اجازه دادند تا مخالفان آنان را شکنجه داده و به قتل برسانند؟ باور این نکته برای مردم غیر ممکن است که عده ای بدانند که تبلیغ آن ها دروغ است، اما به خاطر همان ادعای دروغ جان خود را از دست بدهند.
شش. مخالفان مسیحیت ادعا می کنند که شاگردان مسیح دچار توهم روانی بوده اند و آنچه را از زنده شدن مسیح بیان می کردند، در واقع چیزی جز توهم روانی نبوده است. در پاسخ باید گفت که شاگردان مسیح نه فقط ساده لوح نبودند، بلکه بسیار محتاط، شکاک و دیرباور بودند. آن ها بعد از مرگ مسیح، به طور گروهی او را زنده دیدند. ظهورهای مسیح بر گروه های مردم واقع شد و هر فردی در این گروه ها، همان چیزی را می دید که دیگران می دیدند. بعد از چهل روز از زنده شدن مسیح، دیگر هیچ ظهوری از مسیح ثبت نشده است. اگر ظهورهای مسیح توهم بود، چرا یک مرتبه قطع شد و دیگر تکرار نگردید؟
اگر به فرضیه توهم معتقد باشیم، باید از خود بپرسیم که چرا شاگردان بلافاصله عیسی را نشناختند؟ حتی اگر فکر کنیم که این رویاها یا توهمات را خدا برای آن ها می فرستاد تا هدایت شان کند، چرا این کار را به نحو درست تری انجام نمی داد تا آن ها بلافاصله عیسی را بشناسند؟ در خصوص ظهورهای مسیح باید گفت که این پدیده نه از درون ذهن شاگردان، بلکه از بیرون بر آن ها حادث شد. فرضیه توهم زمانی قابل قبول می بود که شاگردان حاضر به پذیرش واقعیت تلخ مصلوب شدن مسیح نمی بودند. آنان چنان نومید و دلسرد بودند که بیرون آمدن از آن مستلزم وقت بود. اگر اصرار داشته باشیم که این افراد دچار چنین وهمی شده اند و آن را به همه اعلان می کردند، پس باید بپذیریم که مسیح در انتخاب آن ها دچار اشتباه شده و افرادی ناپایدار و بیمارگونه را برگزیده بود. آنچه مسلم است، توهم سیر و فرایند منطقی ندارد تا به هدف مشخصی برسد. کسانی که دچار توهم می شوند، هرگز نمی توانند قهرمان اخلاقیات گردند. اثر زنده شدن مسیح در دگرگونی افراد امر دائمی بود و آنانی که شاهدش بودند، تا پای جان در راه اعلان این حقیقت ایستادند. توهم هیچ گاه انسان را به انجام کارهای خارق العاده سوق نمی دهد. هیچ دروغ و توهمی تاکنون دنیا را تکان نداده است.

اعزام اورژانسی زندانی مسیحی «فرشید فتحی» به بیمارستان طالقانی

زندانی مسیحی کشیش «فرشید فتحی» محبوس در بند 350 زندان اوین که در تهاجم خونین روز پنج شنبه دچار شکستی انگشت پا شده بود صبح امروز -یکشنبه- به بیمارستان طالقانی اعزام شد.

به گزارش « محبت نیوز»، در صبح روز پنجشنبه ۲۸ فروردین تعدادی از ماموران سپاه و اطلاعات با هجوم به بند ۳۵۰ اوین که ویژه زندانیان سیاسی و عقیدتی  است، ده‌ها تن از زندانیان را مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند.که در پی آن، شماری از آنها دچار جراحت شده و به مراکز درمانی بیرون از زندان منتقل شده‌اند.
بر اساس گزارش دریافتی کشیش « فرشید فتحی» که به شهادت هم‌بندان‌شان بر اثر ضرب و شتم ماموران امنیتی و زندانبانان، با مصدومیت و جراحات متعدد همراه بود صبح روز یکشنبه 31 فروردین ماه به دلیل شکستی انگشت پا و محدودیت حرکت در مفاصل این ناحیه به بیمارستان طالقانی تهران اعزام شد.
پزشکان متخصص در بیمارستان طالقانی پس از معاینه و انجام رادیولوژی تشخیص دادند وی از ناحیه پا دچار شکستگی شده است و به همین دلیل پای وی را آتل بندی کرده اند و اعلام کرده پس از چند هفته احتمالن باید پای وی نیاز به عمل جراحی داشته باشد.
پیش از این ۷۴ زندانی سیاسی و عقیدتی در شهادت نامه ی خود با ارائه ی شرح آنچه ۲۸ فروردین در زندان اوین گذشت تصریح کرده بودند که کشیش زندانی «فرشید فتحی» دچار کوفتگی و تورم در انگشت شست پای چپ و محدودیت حرکت در مفاصل این ناحیه شده است.
زندانی مسیحی در بند « فرشید فتحی » متولد ۱۳۵۸ ( ۱۹۷۹میلادی) در آستانه سال نو میلادی (۲۶ دسامبر ۲۰۱۰) برابر با ۵ دی ماه ۱۳۸۹ توسط نیروهای امنیتی در تهران بازداشت شد. وی در دادگاه انقلاب اسلامی توسط قاضی صلواتی به اتهام « بر عهده داشتن سمت مسئول ارشد سازمان های خارجی در ایران و تهیه وجه مالی برای این سازمان ها» به شش سال زندان محکوم شد. اتهامی که همانند دیگر پرونده های مسیحیان با زبان سیاسی بیان شده است .
-  نگرانی و هشدار عفو بین الملل
اعزام زندانیان آسیب دیده به درمانگاه و یا بیمارستانها در حالی انجام می گیرد که اسماعیلی رییس سازمان زندان ها، درگیری در بند ۳۵۰ و ضرب و شتم زندانیان را تکذیب کرده بود. وی به خبرگزاری ایلنا گفته است هیچ درگیری و ضرب و شتمی در بند ۳۵۰ زندان رخ نداده است.
همچنین سازمان عفو بین‌الملل در پی انتشار گزارش‌هایی در مورد «ضرب‌وشتم» زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین، جایی که گروهی از زندانیان سیاسی و عقیدتی ایران نگهداری می‌شوند، با ابراز نگرانی در مورد خطری که آنها را تهدید می‌کند، هشدار داده است.
عفو بین‌الملل می‌گوید گزارش‌ها در مورد حمله زندانبانان به بند ۳۵۰، سبب شده است که در مورد امنیت زندانیان ترس و نگرانی به وجود بیاید.
خبرهای منتشره در رسانه ها، ماموران مهاجم به بند ۳۵۰ زندان اوین را «عوامل اطلاعات سپاه، وزارت اطلاعات و بیش از یکصدنفر از سربازان گارد سازمان زندان‌ها» معرفی کرده و نوشته است که «تهاجم روز پنجشنبه در پی اعتراض و مقاومت زندانیان در برابر برنامه خشن بازرسی به وقوع پیوست و بیش از پنج ساعت به طول انجامید. ماموران از کلیه عملیات خود فیلم و عکس تهیه کرده‌اند».
.