۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۶, سه‌شنبه


خدا برای شما چیزهای بزرگی در راه دارد

مطالعه کتاب مقدس

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

ممکن است بگویید:"من سال های سختی را گذراندم. من ناامیدی های زیادی را متحمل شده ام. من یک عالم چیزهای خوب را از دست دادم".
بله، درست است. اما این را در نظر گرفته اید که اگر به خاطر نیکویی خدا نبود، شما "همه چیز" را از دست داده بودید. شاید حتی امروز این جا نبودید. چرا به خاطر آنچه دارید، شکرگزار نیستید؟ دست از نگاه کردن به آنچه نادرست است بردارید و شروع به شکر خدا برای آنچه دارید، کنید. به جای دیدن نیمه خالی لیوان، نیمه پر آن را ببینید.
هر روز برخیزید و انتظار چیزهای خوبی را داشته باشید. شروع کنید به انتظار لطف الهی نشستن. شروع کنید به انتظار برکات و معجزات او. درباره امروز هیجان زده باشید. اگر این کار برای تان مشکل یا غیرممکن است، با کمک روح القدس (خدا) قطعا به این مهم دست می یابید.
زمانی که افسرده و شکست خورده اید، زمانی که تنهایید و هیچکس کنارتان نیست که شما را دلگرمی دهد، به خودتان دلگرمی دهید: امروز می تواند آن روزی باشد که همه چیز زیرو رو می شود. امروز می تواند روزی باشد که معجزه خداوند را ببینم. به این دلیل است می توان پرشور باقی ماند.
اگر بعد از یک نومیدی دیگر، دلسرد به رتختخواب می روید، این طور دعا کنید:"خدایا، گرچه امروز اتفاقی نیفتاد، اما من هنوز به تو اعتماد دارم. من هنوز معجزات و کارهای برجسته تو را در زندگی ام باور دارم. می دانم که یک روز به معجزه نزدیک تر شدم. من یک روز به تغییر اوضاع نزدیک تر شدم. من یک روز به موفقیت نزدیک ترم". این است معنای سرشار از اشتیاق ماندن. ما نه فقط باید از خدا اطاعت کنیم، بلکه باید بیش از فرمانبردار صرف باشیم. ما باید مشتاق باشیم. خدا دنبال قلبی مشتاق می گردد.
همه ما کسی را می خواهیم که بخواهد عاشق مان باشد. کسی با یک قلب مشتاق. کسی که از بودن کنار ما پر شور باشد. خدا هم همین طور است. او نمی خواهد که ما فقط او را از روی ترس یا حتی احترام اطاعت کنیم. او می خواهد ما او را به عنوان پدر آسمانی دوست بداریم. وقتی با اشتیاق دعا می کنید، او تحت تاثیر قرار می گیرد. هیجان زده می شود. خدا می خواهد ما مشتاق باشیم. این ایمان ماست که ما را مشتاق نگه می دارد. این ایمان ماست که خدا را به جنب و جوش می اندازد. اگر مشتاق به اعتماد به خدا باشید، بهترین چیزهایی را که این زندگی می تواند ارائه کند، خواهید داشت. و حتی بیشتر!
دوست عزیز، خدا نمی خواهد که شما افسرده و شکست خورده در زندگی خود را به زور این طرف و آن طرف بکشید. مهم نیست که متحمل چه شده اید. مهم نیست که تقصیر کیست. مهم نیست که موقعیت شما چقدر غیرممکن به نظر می آید. خبر خوش این است که خدا می خواهد آن را تغییر دهد و هر چه از شما ربوده شده را به شما بازگرداند. او می خواهد ازدواج شما، شغل و خانواده شما از نو جان بگیرد. او می خواهد آرزوهای خوب بر باد رفته شما را از نو زنده کند. او می خواهد شادی تان را به شما برگرداند. آرامش مافوق طبیعی که هرگز تا پیش از این نمی شناختید، به شما عطا کند. او بیش از همه می خواهد رابطه شما را با خودش از نو جان ببخشد. او می خواهد با رضایت خاطر زندگی کنید.
بیایید دست از محدود کردن خدا با طرز فکر محدودمان برداریم و شروع به باور چیزهای بزرگ تر و بهتر از جانب او کنیم. به یاد داشته باشید اگر خدا را اطاعت کنید و با اشتیاق به او اعتماد کنید، او شما را در آن جایی قرار خواهد داد که هرگز خوابش را هم نمی دیدید. 

خدانشناس ها نیز ایمان دارند!

 دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

وقتی مردم واژه "ایمان" را می شنوند، فورا به یاد "ایمان مذهبی" می افتند. مردم مذهبی به خدا، کتاب مقدس و سایر چیزهای نادیدنی مانند بهشت، روح، فرشتگان و شیطان ایمان دارند. اما نکته ای که غالبا نادیده انگاشته می شود این است که ایمان فقط به مردم مذهبی محدود نمی شود. همه به چیزی ایمان دارند، حتی خدانشناس ها و ملحدین!
اگر به غذایی که می خورید، اعتماد نداشته باشید، آن را نمی خورید. شما به تجربه و دانش خلبان هواپیمای مسافربری اعتماد دارید. به هنگام رانندگی در بزرگراه ها، به رانندگان اتومبیل های اطراف خود اعتماد دارید. به روکش سیم برق اعتماد دارید، وقتی آن را در دست می گیرید!... شما اگر در طبقه دهم ساختمان تجاری یا مسکونی زندگی یا کار کنید، اعتماد دارید که آن ساختمان فرو نمی ریزد.
البته ممکن است غذای ناسالم باعث مسمومیت شود یا هواپیما سقوط کند یا آسیب دیدگی روکش سیم به شوک یا مرگ منجر شود. شاید ساختمان محل کار یا زندگی ناگهان فرو بریزد. اما این اتفاقات به ندرت رخ می دهند. به دلیل تجربه ای که داریم، هر روز به موارد زیادی اعتماد و اطمینان می کنیم. بنابراین، سئوال اصلی این نیست که آیا ایمان داریم، بلکه شالوده ایمان ما چیست؟ آیا پایه و اساس ایمان ما جهل و نادانی است یا تجربه و دانایی؟
ملحدین نیز مانند ایمانداران مسیحی به چیزهایی اعتقاد و ایمان دارند. اما کریستفر هیچنز (ملحد انگلیسی) صراحتا مدعی شد:"باور ما، ایمان نیست. اصل و منشاء باور ما، ایمان نمی باشد". علی رغم این ادعا، ملحدین از جمله هیچنز ایمان زیادی به اعتقادشان دارند، اعتقاداتی که عجیب تر از ایمان به خداست! به اعتقادات آن ها توجه کنید:
آن ها معتقدند که عالم هستی از هیچ و در اثر اتفاق و تصادف پدید آمده است. ذهن و فکر از ماده به وجود آمده است. ریچارد داوکینز (ملحد انگلیسی) ادعا کرد:" اگر دانشمندان تا چند سال دیگر موضوع خلقت تصادفی را برای همیشه حل کنند، اصلا غافلگیر نخواهد شد". علت این اعتقاد راسخ چیست؟ فقط "ایمان".
کسی که ادعا می کند خدایی نیست، باید یقین داشته باشد که اعتقادش درست است. هم چنین باید ادعا کند که دانای کل است و همه چیز را می داند، زیرا این امکان همیشه هست که خارج از آگاهی و دانش او، خدایی وجود داشته باشد. با توجه به این واقعیت که اکثر مردم معتقدند که فقط بخش کوچکی از دانش عالم هستی را دارا می باشند، احتمال وجود خدا خارج از دانش شخصی بسیار بالا است. آنچه مهم است فقط اندیشه وجود خدا نیست. خدا باید وجودی واقعی باشد که عملا قادر است تحولی اساسی در درون فرد ایجاد کند.
وقتی مسیح و رسولان از مردم می خواستند ایمان بیاورند، منظورشان "ایمانی کورکورانه" نبود، بلکه ایمانی "منطبق بر عقل و منطق". شخصی که زندگی اش توسط خداوند متحول شده و به انسان مفید و مثبت تغییر یافته، نمی تواند این تجربه غنی و ارزشمند را که با چشمان خود مشاهده کرده (شاهد عینی) و با فکر، اراده و احساسات (عقل و منطق) پذیرفته، هرگز فراموش کند. روح القدس در قلوب افراد، ایمانی کورکورانه و بی اساس به عمل نمی آورد. جاش مک داول که زمانی مخالف سرسخت مسیحیت بود، چنین شهادت می دهد:"در مورد خودم باید بگویم پذیرش مسیحیت به هیچ وجه "جهشی در تاریکی نبود بلکه بر عکس، "گامی بود به سمت روشنایی". تمام شواهد و قرائن موجود و دلایل تاریخی مربوط به کتاب مقدس و ادعاهای مسیح را که در اختیار داشتم، خوب سنجیدم و سبک و سنگین کردم. عاقبت کفه ترازو به نفع اعتقاد به مسیح به عنوان پسر خدا و قیامت او از مردگان، سنگین تر شد. شواهد و قرائن موجود چنان به حقانیت ایمان مسیحی گواهی می داد که با پذیرش مسیح به عنوان خداوند خود، نه "جهشی در تاریکی" بلکه "گامی به سوی روشنایی" برداشتم. اگر به داشتن "ایمانی کورکورانه" قانع بودم، عیسی مسیح را رد می کردم و به تمام دلایل و شواهد موجود نیز پشت می نمودم". جاش مک داول در زمانی که اعتقاد به وجود خدا نداشت و کتاب مقدس را سراسر دروغ و افسانه می پنداشت، کوشید تا با جمع آوری شواهد تاریخی و کشفیات باستان شناسی، اعتبار مسیحیت را زیر سئوال ببرد. اماپس از تحقیقات به شدت سرخورده و محزون شد. او فهمید که دیدگاهش کاملا غلط از آب درآمد. در این هنگام بود که خدا با قلب او سخن گفت. امروز او نه فقط کشیش است، بلکه نتایج همان تحقیقات خود را در خدمت دفاعیات مسیحی قرار داد. مسیح فرمود:"حقیقت را خواهید شناخت(نه این که از آن غافل خواهید ماند) و حقیقت شما را آزاد خواهد کرد (یوحنا فصل هشتم آیه سی و دوم). به عبارت دیگر مقصود مسیح این بود که به جای باور کورکورانه، حقیقت را "تجربه" کنید. پولس رسول فرمود:"می دانم به که ایمان آوردم" (دوم تیموتاوس فصل اول آیه دوازدهم). ایمان همانا اطمینان دل است بر اساس شواهد و قرائن کافی.