۱۳۹۳ تیر ۲۲, یکشنبه

بخشـش

بخشش در کتاب‌مقدس ریشه در ذات خدا دارد. عفو گناهکار و به‌یاد نیاوردن خطایای او، از قلب خدای فیاضی ساطع می‌گردد که مشتاقانه در پی اِعطای فرصتی دوباره به شخصِ خاطی است. از آنجا که خدای کتاب‌مقدس خدایی قدوس است، نمی‌تواند عدالت را زیر پا بگذارد و به‌یکباره گناه را ببخشد. این خدا در عهدعتیق به‌خاطر فیض و کَرَمِ خود، حیوانات قربانی را به‌جای جانِ خود شخص می‌پذیرفت. اما این فیض و کرمِ خدا در بخشش گناهان، در عهدجدید به اوج می‌رسد و خودِ خدا در وجودِ مسیح قربانیِ کاملِ گناه بشر می‌گردد. بدین ترتیب پایه و اساسِ بخشش در مسیحیت، بر واقعه‌ای ملموس و تاریخی استوار است.
خدایی که کتاب‌مقدس معرفی می‌کند، خدای عبوسی نیست که با اکراه و از سرِ ناچاری از گناهِ مخلوق خویش چشم‌پوشی ‌کند. او از خطایای انسان به‌عنوان بهانه‌ای استفاده نمی‌کند تا با به مجازات رساندن او، به‌اصطلاح درسِ عبرتی به مخلوق خود داده باشد. بلکه خدای کتاب‌مقدس حتی آنگاه که قومش از او نافرمانی می‌کنند و در برابر او می‌ایستند، باز لطف و رحمتِ خود را از آنان دریغ نمی‌دارد (نحمیا ۹:‏۱۷؛ دانیال ۹:‏۹). کتاب‌مقدس قاطعانه خدا را شخصیتی رحیم و رئوف معرفی می‌کند (خروج ۳۴:‏۶). خدایی که وقتی می‌بخشد، دیگر خطا و گناه را به‌یاد نمی‌آورد (مزمور ۱۰۳:‏۱۲؛ اشعیا ۳۸:‏۱۷، ۴۳:‏۲۵، ارمیا ۳۱:‏۳۴؛ میکا ۷:‏۱۹). اما بخشش در کتاب‌مقدس همواره فرایندی متقابل و دوجانبه است. برای برخوردار شدن از این بخشش باید قلبی نیازمند داشت. بخشش خدا گرچه کامل است، اما بدون واکنش مناسب از جانب شخص خاطی و ابراز نیاز او برای دریافت چنین بخششی، بی‌تأثیر خواهد بود. دیگر آنکه کسی که بخشش الهی را تجربه می‌کند، ‌باید او نیز دیگران را ببخشد (کولسیان ۳:‏۱۳ ؛ متی ۱۸:‏۲۳-۳۵). در واقع اگر روحیۀ بخشش بر رفتار و روابط فرد مسیحی حاکم نیست، باید جداً در رابطه خود با خدا تجدیدنظر کند (لوقا ۶:‏۳۷). به همین خاطر است که عیسی مسیح وقتی می‌خواهد طرز دعا کردن را به ما یاد دهد، از ما می‌خواهد به‌هنگام طلب بخشش از پدر آسمانی‌مان، خطاب به او اینطور دعا کنیم: «قرض‌های ما را ببخش، چنانکه ما نیز قرضدارانِ خود را می‌بخشیم...» (دعای ربانی، متی ۶:‏۱۲).


اقتباس از Anchor Bible Dictionary

سایت کلمه

فرقۀ منحرف "يگانه‌باوران" - تعليم نادرست در مورد تثلیث/۲

آرمان رشدی

 


"اين مقاله، با کسب اجازه از مؤسسۀ خدمات رسانهای ندای مسيح (راديو مژده) درج شده است".
 
 
در این مقاله، پیش از اینکه به بحث در بارۀ اعتقاد انحرافی "یگانهباوران" در خصوص موضوع نجات بپردازیم، لازم میدانیم نکاتی را در بارۀ اعتقاد آنان در مورد تثلیث اضافه کنیم. همانگونه که در بخش نخست این مقاله گفتیم، یگانهباوران به تثلیث اعتقاد ندارند و بر این باورند که خدایی یگانه، خود را گاه به صورت "پدر" ظاهر کرده، گاه به صورت "پسر" و گاه نیز به صورت "روحالقدس". بنا بر نظر ایشان، اینها سه شخص متمایز نیستند، بلکه فقط "شکلهای" متفاوتی از یک شخص واحد میباشند.
 

تمثیلهای نادرست در بارۀ تثلیث

اما ما که به تثلیث اعتقاد داریم، باید مراقب باشیم برای توضیح و توجیه این عقیده، تمثیلهایی بهکار نبریم که دقیقاً تعلیم یگانهباوران را بیان میکنند. برای مثال، بسیار متداول است که مسیحیانِ تثلیثباور، در توضیح آموزۀ تثلیث، از "آب" تمثیل میآورند. میگویند که مولکول "هاش-‏‏‏‏‏۲-‏‏‏‏اُو" (H20) گاه به شکل مایع دیده میشود، گاه به شکل یخ و گاه نیز به شکل بخار. اما مولکول همان است. این تمثیل اساساً حاوی نکتۀ انحرافی است. ما خدایی نداریم که گاه به شکل “پدر”، گاه به شکل “پسر” و گاه به شکل “روحالقدس” در بیاید، بلکه “پدر” همیشه “پدر” است و به شکل “پسر” و “روحالقدس” در نمیآید. پسر و روحالقدس نیز همینطور. پس مراقب باشیم از این تمثیل استفاده نکنیم، زیرا حق مطلب را ادا نمیکند. اما متأسفانه دیده میشود که بعضی از معلمین کلیسا، یا حتی بعضی از کتابهای تعلیمی نیز از این تمثیل استفاده میکنند.
 
تمثیل دیگری که متداول شده، از این نیز خطرناکتر است. میگویند شخص واحدی را در نظر بگیرید. این شخصْ در آنِ واحد، هم پدر فرزندانش است، هم پسر پدرِ خود، و هم شوهر همسرش، اما او شخص واحدی است که در نقشها و شکلهای مختلف ظاهر میشود. طبق این تمثیل خطرناک، خدا نیز خود را به “شکلها” و در “نقشهای” مختلف ظاهر کرده است. ما چنین عقیدهای نداریم. پدر و پسر و روحالقدس، سه شخص متمایز هستند که خدایی واحد را تشکیل میدهند. و این یک راز است، رازی الهی.
 
تمثیل دیگری که از همه بیشتر بهکار میرود، نمونه “مثلث” است. گفته میشود که در حالی که مثلث یک شکل هندسی واحد است، اما از سه ضلع تشکیل شده است. این تمثیلْ بسیار نادرست است، زیرا در مثلث، هر ضلع فقط یک “ضلع” است نه یک “مثلث”. در حالی که در تثلیث، هر یک از شخصها (یعنی پدر و پسر و روحالقدس) فینفسه خدا هستند و با هم خدایی واحد را تشکیل میدهند. در واقع، ما سه مثلث داریم که با هم مثلثی واحد را تشکیل میدهند.
 

عقیدۀ یگانهباوران در بارۀ تعمید

بهغیر از تثلیث، یگانهباوران اعتقاد دارند که شخص نوایمان باید حتماً و فقط به نام “عیسی” تعمید بگیرد، نه به نام “پدر و پسر و روحالقدس”. ایشان هیچ نوع تعمید دیگری را قبول ندارند و آن را باعث نجات نمیدانند. یگانهباوران برای اثبات این عقیدۀ خود، به کتاب اعمال رسولان استناد میکنند که در آن، چند بار ذکر شده که رسولان مسیح، بعد از صعود او به آسمان، داوطلبین را به نام عیسی تعمید میدادند. این در حالی است که عیسی مسیح بهصراحت فرمود که تعمید باید به نام “پدر و پسر و روحالقدس” باشد، چنانکه در متی ۲۸:‏۱۸-‏‏‏‏‏۲۰ آمده که او پیش از صعود به آسمان، به رسولان خود چنین فرمود: «تمامی قدرت در آسمان و بر زمین به من سپرده شده است. پس بروید و همۀ قومها را شاگرد سازید و ایشان را به نام پدر، پسر و روحالقدس تعمید دهید. و به آنان تعلیم دهید که هر آنچه به شما فرمان دادهام، بهجا آورند.». حال ممکن است سؤال شود که چرا در کتاب اعمال رسولان ذکر شده که رسولان مسیح، در نام “عیسی” تعمید میدادند، نه در نام “پدر و پسر و روحالقدس”؟ در پاسخ باید گفت که در کتاب اعمال رسولان، منظور این نبوده که “روش” تعمید تعلیم داده شود، بلکه هدف دیگری مد نظر بوده است. در آن زمان، گروههای مختلفی بین یهودیان بودند که آنها نیز تعمید میدادند. برای مثال، پیروان یحیای تعمیددهنده نیز تعمید میدادند، زیرا ایشان یحیی را پیامبر میدانستند و به سخنان او توجه نکرده بودند که گفته بود بعد از خودش، میبایست مسیح موعود بیاید و اینکه او عیسای ناصری را بهعنوان مسیح موعود معرفی کرده بود. مقصود کتاب اعمال رسولان این بود که مشخص سازد تعمیدی که رسولان میدادند، تعمید “عیسی” بود، نه تعمید شخص یا گروهی دیگر، یعنی تعمیدی بود که عیسی مسیح حکم کرده بود، نه مثلاً تعمید یحیی.
 
این نکته را از فصل نوزدهم کتاب اعمال رسولان بهروشنی درک میکنیم. در آیات ۱-‏‏‏‏‏۷ آمده که پولس رسول در سفر بشارتی خود، به شهر اَفِسُس میرسد که امروز در ترکیه، در کنار دریای اژه قرار دارد. در این شهر، پولس به چند نفر بر میخورد که میگفتند شاگردان عیسی مسیح هستند. پس از ایشان میپرسد: «آیا هنگامی که ایمان آوردید، روحالقدس را یافتید؟» این افراد در جواب گفتند که اصلاً نام روحالقدس را هم نشنیدهاند. پولس با تعجب از ایشان میپرسد: «پس به چه چیز تعمید یافتید؟» در واقع، منظور پولس این بود که اگر تعمید مسیحی گرفته باشید، حتماً بههنگام تعمید، باید نام روحالقدس به گوشتان خورده باشد، زیرا موقع تعمید، گفته میشود: به نام پدر و پسر و روحالقدس. پس شما چگونه تعمید گرفتید؟ ایشان گفتند: «به تعمید یحیی». در واقع، ایشان تعمیدی را گرفته بودند که یحیی تعلیم داده بود، نه تعمید مسیحی. کلام خدا میفرماید: «چون این را شنیدند، به نام خداوندْ عیسی تعمید گرفتند»، یعنی تعمیدی را گرفتند که عیسی حکم کرده بود، تعمیدی که میبایست به نام پدر و پسر و روحالقدس باشد.
 
نکتهای که باید در اینجا اضافه کنیم، این است که بهغیر از دستور صریح و مشخصی که در متی ۲۸:‏۱۹ در خصوص کاربرد نام پدر و پسر و روحالقدس آمده، ما نوشتههای پدران کلیسا را داریم که در قرن اول میلادی نوشته شدهاند، یعنی تقریباً همزمان با اواخر عمر یوحنای رسول. عنوان یکی از این نوشتهها هست: "تعلیم دوازده رسول" یا به یونانی: "دیداکه". در این کتاب کوتاه، بهصراحت ذکر شده که تعمید باید به نام پدر و پسر و روحالقدس باشد. جالب این است که وقتی شورای کلیساها اقدام به تصدیق کتابهای الهامی عهدجدید کرد، این کتاب کوتاه نیز جزو فهرست بود، اما چون نویسندۀ آن یکی از رسولان طراز اول نبود، از قرار دادن آن در بین کتابهای الهامی خودداری کردند، اما گفتند که خواندن آن برای ایمانداران مفید است. علاوه بر این، همۀ کلیساها از همان قرن اول میلادی، به همین روش تعمید میدادند، یعنی به نام پدر و پسر و روحالقدس. حالا جالب است که بعد از دو هزار سال، یگانهباوران روش جدیدی را برای تعمید کشف کردهاند.
 

نجات بهواسطۀ تعمید

اما آنچه که در تعلیم یگانهباوران در خصوص تعمید بسیار خطرناک است، این است که ایشان میگویند هر کسی که فقط به نام عیسی تعمید نگیرد، نجات نمییابد. چنین تعلیمی کاملاً بر خلاف عهدجدید است. در عهدجدید، چه در انجیلها و چه در نوشتههای رسولان مسیح، آمده که برای نجات تنها یک راه وجود دارد که همانا ایمان به عیسی مسیح است. در این زمینه، تعداد آیات آنقدر زیاد است که ما فقط به ذکر معروفترین آنها اکتفا میکنیم. در یوحنا ۳:‏۱۶ میفرماید: «زیرا خدا جهان را اینقدر محبت نمود که پسر یگانۀ خود را داد تا هر که بر او ایمان آوَرَد، هلاک نگردد، بلکه حیات جاودانی یابد.» بله، یگانه راه برای نجات یافتن، ایمان آوردن به عیسی مسیح است، ایمان به این که او پسر خدا است که از آسمان، از نزد پدر به این جهان آمد، به شکل انسان در آمد، بر روی صلیب جانش را در راه ما قربانی کرد، روز سوم زنده شد و زنده به آسمان صعود کرد و روزی باز خواهد گشت. در ضمنِ اعتقاد به این اصول اساسی، باید زندگی خود را نیز کاملاً تسلیم او بنماییم و او را پیروی کنیم. راه نجات همین است و بس. منظور این نیست که تعمید اهمیتی ندارد، ولی تعمید خود به خود کسی را نجات نمیدهد. تعمیدْ روشی جادویی برای نجات نیست. تعمید اگر با ایمانی قلبی و اصیل همراه نباشد، هیچ ارزشی ندارد. پس ملاحظه میفرمایید که چگونه تأکید یگانهباوران بر روش جدید تعمید نادرست است.
 

نجات بهواسطۀ تعمید به روحالقدس

تعلیم نادرست دیگر یگانهباوران این است که معتقدند کسی که ایمان میآورد و فقط به نام عیسی تعمید میگیرد، باید تجربۀ تعمید به روحالقدس را نیز دریافت کند، وگرنه نجات نمییابد. شاید سؤال شود که «تعمید به روحالقدس چیست؟» در کتاب اعمال رسولان، در سه جای مختلف، آمده که کسانی که ایمان میآوردند، با گذاشتن دستهای رسولان بر ایشان، تعمید به روحالقدس را دریافت میکردند، یعنی از روحالقدس پر میشدند. طبق همین کتاب، نشانۀ پر شدن از روحالقدس این بود که ایمانداران میتوانستند با زبانهای جدیدی که قبلاً نمیدانستند، خدا را پرستش و تمجید کنند. بعد از دورۀ رسولان، این تجربه بهندرت اتفاق میافتاد، تا اینکه در اوائل قرن بیستم، گروهی در آمریکا دعا کردند تا خدا این تجربه را به ایشان عطا کند. این دست از ایمانداران شروع کردند به سخن گفتن به زبانهای جدید. نام این گروه را گذاشتند "پنطیکاستی" و امروز نیز نهضت ایشان ادامه دارد. یگانهباوران نیز یکی از شاخههای انشعابی از پنطیکاستیها هستند که در بخش اول این مقاله، بهتفصیل به تاریخچۀ ایشان اشاره کردیم. اما یگانهباوران اعتقاد دارند که برای کسب نجات، نه تنها ضروری است که فقط به نام عیسی تعمید گرفت، بلکه باید تجربۀ تعمید به روحالقدس را نیز داشت، یعنی اینکه از روحالقدس پر شد و به زبانهای جدید سخن گفت. ایشان این تجربه را برای نجات ضروری میدانند و معتقدند که هر کس که به زبانهای جدید سخن نگفته باشد، نجات را بهطور کامل دریافت نکرده است.
 

راه درست نجات

آیا ملاحظه میفرمایید که چطور فرقههای مختلف، از جمله یگانهباوران، انجیل سادۀ خداوندگار ما عیسی مسیح را تغییر میدهند و برای نجات که فقط محض ایمان به مسیح بهدست میآید، شرایط میگذارند؟ دو هزار سال پیش، رسول بزرگ عیسی مسیح، یعنی پولس رسول، همین مشکل را با مسیحیان غلاطیه، واقع در ناحیۀ شمال مرکزی ترکیۀ امروزی، پیدا کرده بود. ایشان نیز مانند یگانهباوران و شاهدان یهوه و سایر فرقههای انحرافی، پیام سادۀ انجیل مسیح را تغییر داده بودند و میگفتند که برای دستیابی به نجات و رستگاری، باید علاوه بر ایمان به خون عیسی مسیح، تشریفات شریعت موسی را نیز اجرا کرد، تشریفاتی نظیر ختنه. پولس در پاسخ به این عده، در غلاطیان ۱:‏۶-‏‏‏‏‏۹ چنین میفرماید: «در شگفتم که شما بدین زودی از آن که شما را بهواسطۀ فیض مسیح فرا خوانده است رویگردان شده، بهسوی انجیلی دیگر میروید. البته انجیلی دیگر وجود ندارد، اما کسانی هستند که فکر شما را مغشوش میسازند و بر آنند که انجیل مسیح را تحریف کنند. اما حتی اگر ما یا فرشتهای از آسمان، انجیلی غیر از آنچه ما به شما بشارت دادیم موعظه کند، ملعون باد! چنانکه پیشتر گفتیم، اکنون باز میگویم: اگر کسی انجیلی غیر از آنچه پذیرفتید به شما موعظه کند، ملعون باد!» لحن گفتار پولس بسیار جدی و قاطعانه است. پیام انجیل همواره استوار است بر این که انسان تنها بهواسطۀ ایمان به عیسی مسیح، پسر خدا که خود را قربانیِ کفارهکنندۀ بشر کرد، نجات مییابد، همین و بس! پیام دیگری وجود ندارد. نه روش تعمید و نه حتی تعمید به روحالقدس، جای ایمان صادقانه و اصیل به خون مسیح را نمیگیرد.
 
در فصل دوم همین رساله، در آیۀ ۲۰، پولس رسول میفرماید: «با مسیح بر صلیب شدهام، و دیگر من نیستم که زندگی میکنم، بلکه مسیح است که در من زندگی میکند؛ و این زندگی که اکنون در جسم میکنم، با ایمان به پسر خداست که مرا محبت کرد و جان خود را بهخاطر من داد.» بله، تنها یک راه برای نجات وجود دارد و آن هم صلیب خداوندگار ما عیسی مسیح است. به همین دلیل، پولس رسول باز در همین رساله، در فصل ۶، آیۀ ۱۴ میفرماید: «اما مباد که من هرگز به چیزی افتخار کنم، جز به صلیب خداوندمان عیسی مسیح، که بهواسطۀ آن، دنیا برای من صلیب شد و من برای دنیا.» تنها راه نجات، کاری است که مسیح بر روی صلیب برای ما انجام داد. پولس در آیهای که ذکر کردیم، میفرماید که یگانه افتخارش صلیب عیسی مسیح است که بهوسیلۀ آن دنیا برای او جذبۀ خود را از دست داد و او نیز برای دنیا مُرد.
 
در خاتمۀ این مقالات، خوانندگان گرامی را تشویق میکنیم تا شخصاً کلام خدا را دقیق مطالعه کنند تا به مرحلهای برسند که خودشان تعلیم درست را از نادرست تشخیص بدهند و در مسیر درست، راه رستگاری را پیروی نمایند.

سایت کلمه

فرقۀ منحرف "يگانه‌‌باوران"تثلیث

آرمان رشدی


"اين مقاله، با کسب اجازه از مؤسسۀ خدمات رسانه‌‌ای ندای مسيح (راديو مژده) درج شده است".
در این مقاله، خواهیم کوشید با یکی از فرقه‌‌های معاصر بدعتگذار و منحرف از تعاليم بنيادی مسيحيت آشنا شویم. نام این فرقۀ منحرف، "يگانه‌‌باوران" است که در زبان انگلیسی تحت عناوینی نظیر Oneness و Jesus Only (فقط عیسی) شناخته شده‌‌اند. مشخصۀ عمدۀ این فرقۀ منحرف این است که به تعلیم تثلیث اعتقاد ندارند و اظهار می‌‌دارند که پدر و پسر و روح‌‌القدس یک شخص واحد هستند، نه سه شخص.
مسیحیت راستین، بر اساس کتاب عهدجدید، یا همان انجیل مقدس، از همان آغاز تثلیث‌باور بود، یعنی به این اعتقاد داشت که خدای واحد، دارای سه شخص متمایز است، یعنی پدر و پسر و روح‌‌القدس. این سه شخص، یک خدای واحد را تشکیل می‌‌دهند. این اعتقاد را در تمام کتاب‌‌مقدس مشاهده می‌‌کنیم. چنین اعتقادی طبعاً با ذهن انسانی و فکر غیر الهی او در تناقض قرار دارد. به همین جهت، از همان سدۀ دوم میلادی، عده‌‌ای برای ساده ساختن موضوع، تعالیمی ابداع کردند که مخالف تعلیمات صریح کتاب عهدجدید بود. بعضی از این افراد، اظهار می‌‌داشتند که عیسی، انسانی عادی بود که فقط قدرت خدا بر او قرار گرفته بود و خودش ذات الهی نداشت. بعضی دیگر نیز می‌‌گفتند که پدر، پسر و روح‌‌القدس، فقط شکل‌‌ها یا عملکردهای خدایی واحد هستند، به این ترتیب که خدا، گاهی خصوصاً در عهدعتیق، خود را به شکل "پدر" نشان داده است؛ و بعد، در عهدجدید، به شکل "پسر" یا همان مسیح، و بعد از صعود مسیح به آسمان، خود را به شکل "روح‌‌القدس" نمودار ساخته است. بنا بر اعتقاد این گروه از افراد، پدر و پسر و روح‌‌القدس، اشخاص متمایزی نیستند، بلکه خدای واحد در هر مقطع از زمان، خود را به شکل یکی از این شخص‌‌ها متجلی ساخته است. این عقاید در همان زمان نیز از سوی شوراهای بین‌‌الکلیسایی رد شد و پدران اولیۀ کلیسا چنین عقایدی را بدعت و انحراف از مسيحيت راستين به‌‌حساب آوردند.
اما این اعتقاد انحرافی باز در طول تاریخ به شکل‌‌های گوناگون سر بر آورد. در قرن بیستم نیز شاهد ظهور مجدد این عقیدۀ منحرف نزد "یگانه‌‌باوران" هستیم، گرچه فرقۀ منحرف "شاهدان یَهْوه" نیز در اواسط قرن نوزدهم، منکر تثلیث مقدس و ذات الهی مسیح شدند.
 

منشأ تاریخی یگانه‌‌باوران

به‌‌منظور پی بردن به ریشۀ این نهضت انحرافی، باید به اوائل قرن بیستم باز گردیم. در سال ۱۹۰۶، در ایالات متحدۀ آمريکا نهضتی پدید آمد، تحت عنوان "نهضت پنطیکاستی" که تأکید داشت ایمانداران بعد از نجات، باید به زبان‌‌ها صحبت کنند تا معلوم شود که نجات‌‌ يافته‌‌اند. مسیحیان پنطیکاستی در سال ۱۹۱۴، شورایی تشکیل دادند و در یکی از کنفرانس‌‌های این شورا، در حدود همان سال، یکی از شبانان پنطیکاستی به نام جان شیپی (JohnScheppe)، ادعا کرد که از خدا مکاشفه‌‌ای دریافت کرده که بر اساس آن، تعمید آب باید تنها به نام عیسی انجام شود، نه به نام "پدر، پسر و روح‌‌القدس". این تعلیم تازه، مانند تعلیم سایر فرقه‌‌های انحرافی، نه در اثر بررسی دقیق کتاب‌‌‌‌مقدس، بلکه صرفاً بر پایۀ مکاشفه‌‌ای ذهنی شکل گرفت، مکاشفه‌‌ای که او ادعا می‌‌کرد از جانب خدا است. چیزی نگذشت که شبانان دیگری هم به تعلیم دادن این "مکاشفۀ جدید" پرداختند.
البته ناگفته نماند که در کتاب اعمال رسولان، چند بار ذکر شده که افراد "به نام عیسی" تعمید می‌‌گرفتند. اما با توجه به کلام صریح متی ۲۸:‏۱۹، این موارد را این‌گونه می‌‌توان برداشت کرد که منظور از تعمید یافتن "به نام عیسی" این بوده که این نوع تعمید از تعمید یحیی متمایز شود. به بیانی دیگر، منظور تعمید مسیحی بود، نه تعمید یحیوی.
هنگامی که پیروان این نهضت جدید رو به فزونی گذاشت، شکافی در "‌کلیساهای جماعت ربانی" ‌پدید آمد که موجب گردید این کلیسا در سال ۱۹۱۶، این عقیده را محکوم سازد و حدود ۱۵۰ نفر از شبانان را اخراج کند. اما پیروان جان شیپی برای خود شورایی تشکیل دادند که در سال ۱۹۴۵ منجر به شکل‌‌گیری "‌کلیسای متحد پنطیکاستی" ‌گردید (United Pentecostal Church). این فرقه به نام "‌پنطیکاستی‌‌های یگانه‌‌باور" ‌نیز معروف هستند. همان گونه که قبلاً ذکر شد، اساس اعتقاد این فرقه این است که خدا از سه شخص متمایز تشکیل نشده، بلکه فقط یک خدا هست که گاه خود را به شکل پدر ظاهر کرده، گاه به شکل پسر، و گاه نیز به شکل روح‌‌القدس. اما باز باید خاطرنشان ساخت که این چیزی نیست جز تکرار همان اعتقاد انحرافی که در سدۀ دوم ظاهر شد.
همان گونه که اشاره کردیم، اساس و شالودۀ این اعتقاد، "‌مکاشفه‌‌ای ذهنی" ‌بود. در واقع، جان شیپی "‌احساس کرد" ‌که خدا چنین چیزی به او گفته است. امروزه نیز چنین واعظانی کم نیستند که از برنامه‌‌های تلویزیونی اعلام می‌‌کنند که خدا به ایشان چنین یا چنان گفته است که با کتاب‌‌مقدس هماهنگی ندارد و عده‌‌ای را به‌‌دنبال خود می‌‌کِشند. حال آنکه برای مسیحیان راستین، تنها یک مرجع معتبر برای ایمان و عمل وجود دارد که همانا کتاب‌‌‌‌مقدس است. هر تعلیمی که خارج از این کتاب باشد، برای مسیحیان قابل پذیرش نیست.
 

تعلیم کتاب‌‌‌‌مقدس در بارۀ تثلیث

الوهیت روح‌‌القدس
برای آنکه موضوع "یگانه‌‌باوری" روشن شود، لازم است به کتاب‌‌مقدس رجوع کنیم. این کتاب به‌‌روشنی تعلیم می‌‌دهد که خدا در ذات واحد است و به‌لحاظ شخص سه، یعنی پدر، پسر و روح‌‌القدس که در ذات واحدند و به‌لحاظ شخصیت‌مندی از یکدیگر متمایزند. در همان آغاز کتاب‌‌مقدس، در پیدایش ۱:‏۱-‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏۲ می‌‌خوانیم که وقتی خدا آسمان‌‌ها و زمین را آفرید، روح او سطح آب‌‌ها را فرو گرفت و به جهان ابتدایی، نظم و ترتیب بخشید. به بیانی دیگر، روح خدا یا همان روح‌‌القدس، در اتحاد با پدر و پسر، لیکن متمایز از آنان وجود داشته و عمل می‌‌کرده است. یا در کتاب داوران در عهدعتیق، می‌‌خوانیم که روح خدا رهبران قوم اسرائیل را برای ادارۀ امور قوم، همچون لباس می‌‌پوشانید. یا در مزمور ۱۰۴:‏۳۰ چنین می‌‌خوانیم: «چون روح خود را می‌‌فرستی، آفریده می‌‌شوند و روی زمین را تازه می‌‌گردانی». همۀ اینها حاکی از آن است که بر خلاف تعلیم یگانه‌‌باوران، روح‌‌القدس فقط بعد از صعود مسیح به آسمان، وارد صحنه نشد، بلکه در دوره‌‌های مختلف پیش از ظهور مسیح نیز فعال بود. روح‌‌القدس شکل دیگری از خدای پدر یا از عیسای مسیح نبود، بلکه در اتحاد لیکن متمایز از آنان وجود داشته و عمل می‌‌کرده است، و طبعاً در هماهنگی کامل با آنان. در عهدجدید، این موضوع، یعنی تمایز روح‌‌القدس از پدر و پسر، بسیار مشخص‌‌تر بیان شده است. برای مثال، در لوقا ۴:‏۱ چنین می‌‌خوانیم: «اما عیسی پر از روح‌‌القدس بوده، از اردن مراجعت کرد و روح (یعنی روح‌‌القدس) او را به بیابان برد». این آیه به‌‌روشنی بیان می‌‌دارد که روح‌‌القدس همان عیسی نبود، زیرا نه تنها عیسی را پر کرد، بلکه او را به بیابان نیز هدایت نمود. روح‌‌القدس با پدر و مسیح فرق می‌‌کند. اینها هر سه با اینکه خدا و در ذات واحدند، اما از یکدیگر متمایزند و شکل‌‌های مختلف همان شخص نیستند.
 
الوهیت مسیح
همین امر نیز در خصوص رابطۀ مسیح با خدای پدر صدق می‌‌کند. در انجیل یوحنا ۱:‏۱-‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏۲ می‌‌فرماید: «در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. همان در ابتدا نزد خدا بود.» در این دو آیه، ذکر شده که «‌کلمۀ خدا»، یعنی همان مسیح، پسر خدا، گرچه «‌خدا بود»، یعنی ذات الهی داشت و با خدا هم‌‌ذات بود، اما از او متمایز بود، زیرا می‌‌فرماید «‌نزد خدا بود». در آیۀ ۱۸ نیز می‌‌فرماید: «خدا را هرگز کسی ندیده است؛ پسر یگانه‌‌ای که در آغوش پدر است، همان او را ظاهر کرد.» همان طور که در این آیه بیان شده، خدا یعنی خدای پدر را هیچ کس ندیده و نمی‌‌تواند دید. اما «‌پسر یگانه‌‌ای» که در آغوش پدر است، همان او را ظاهر کرد. بله، پسر یگانه «‌در آغوش پدر" است، یعنی از ذات خدای پدر است. او با اینکه متمایز از خدای پدر است، اما از همان ذات است، همان گونه که فرزندان ما از ذات خود ما هستند. آنان با اینکه متمایز از ما هستند، اما از گوشت و خون ما هستند، از ذات خودِ ما. آنان به همان اندازه‌‌ای انسان هستند که ما هستیم. (البته تفاوتی که در این مثال وجود دارد آن است که وقتی فرزند از مادر زاده می‌شود تداوم ذاتی او با مادر گسسته می‌گردد لیکن تداوم اتحاد ذاتی مسیح با پدر و روح‌القدس هرگز گسسته نشد حتی پس از تجسم، و این از اسرار تثلیث الاهی است).
بله، پدر، پسر نیست، پسر هم پدر نیست. آنان از هم متمایزند، اما از ذاتی واحد برخوردارند.
 
عیسی به چه کسی دعا می‌‌کرد؟
نکتۀ دیگری که نشان می‌‌دهد مسیح از خدای پدر متمایز است، دعاهایی است که مسیح می‌‌کرد. شاگردان عیسی بارها او را در حالت دعا دیدند. اگر به گفتۀ یگانه‌‌باوران، پدر همان پسر است و بالعکس، پس عیسی به چه کسی دعا می‌‌کرد؟ بهترین نمونه، دعای عیسی در شب آخر زندگی بشری او است که در انجیل یوحنا، فصل ۱۷ ثبت شده است. در آیۀ سوم، مسیح به خدای پدر می‌‌گوید: «حیات جاودانی این است که تو را خدای واحد حقیقی و عیسای مسیح را که فرستادی بشناسند.» در اینجا مسیح، پدر را خدای واحد حقیقی خطاب می‌‌کند و در ضمن، خود را از او جدا کرده، می‌‌فرماید: «عیسی مسیح را که فرستادی». و بعد در ادامه، چنین دعا می‌‌کند: «من بر روی زمین تو را جلال دادم و کاری را که به من سپری تا بکنم، به کمال رسانیدم. و الآن تو ای پدر مرا نزد خود جلال ده، به همان جلالی که قبل از آفرینش جهان نزد تو داشتم.» باز در این آیه ذکر شده که خدای پدر از مسیح جدا است. مسیح پیش از آفرینش جهان نزد پدر بوده و از او متمایز است. در بقیۀ این فصل، همین موضوع بارها تکرار شده است.
 

سه شخصِ تثلیث در یک صحنه

مهم‌‌تر از همه این است که در بعضی از قسمت‌‌های کلام خدا، هر سه شخص تثلیث مقدس را در یک صحنۀ واحد مشاهده می‌‌کنیم. برای مثال، در زمینۀ تعمید خداوندگارمان عیسی، در متی۳: ‏۱۶ و ۱۷ چنین می‌‌خوانیم: «اما عیسی چون تعمید یافت، فوراً از آب برآمد که در ساعت آسمان بر وی گشاده شد و روح خدا را دید که مثل کبوتری نزول کرده، بر وی می‌‌آید. آنگاه خطابی از آسمان دررسید که این است پسر حبیب من که از او خشنودم.» همانطور که توجه کردید، وقتی عیسی از رود اردن بیرون آمد، روح‌‌القدس به صورت کبوتری بر او فرود آمد. این نشان می‌‌دهد که مسیح با روح‌‌القدس متمایز است و اینها دو شخص متمایزند. در ضمن، در همین صحنه می‌‌بینیم که در همان حال که عیسی به راه خود می‌‌رفت و روح‌‌القدس نیز بر او قرار داشت، خطابی از آسمان در می‌‌رسد و می‌‌فرماید: «این است پسر حبیب من که از او خشنودم.» این خطاب، صدای خدای پدر بود که از آسمان سخن می‌‌گفت. در این صحنۀ واحد، هم خدای پدر در کار است، هم خدای پسر یعنی عیسای مسیح، و هم روح‌‌القدس. اینها سه شخص متمایزند، اما با ذاتی واحد، ذات الهی.
باز در صحنه‌‌ای دیگر، یعنی در صحنۀ تبدیل هیئت مسیح، مشاهده می‌‌کنیم که هم خدای پدر در صحنه هست و هم خداوندگار ما عیسای مسیح. در این ماجرا (متی ۱۷:‏۱‏-‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏۸)، مسیح با سه تن از شاگردانش به فراز کوهی می‌‌رود تا دعا کند. در حین دعا، هیئت یا ظاهر او تغییر می‌‌کند، چهره‌‌اش چون خورشید تابان می‌‌شود و جامه‌‌اش همچون نور، سفید. موسی و الیاس نیز ظاهر می‌‌شوند و با او گفتگو می‌‌کنند. شاگردان که هراسان بودند، نمی‌‌دانستند چه بگویند. در همین لحظات، ابری درخشان بر ایشان سایه‌‌افکن می‌‌شود و ندایی از ابر در می‌‌رسد که «این است پسر حبیب من که از وی خشنودم. او را بشنوید.» باز در اینجا می‌‌بینیم که وقتی خداوندگار ما مسیح بر روی زمین بود، خدای پدر از آسمان آن سه شاگرد را مخاطب قرار می‌‌دهد.
 

چگونه توجیه می‌‌کنند؟

اگر مسیح و خدای پدر فقط شکل‌‌های متفاوتی از یک شخص واحد باشند، چگونه می‌‌توان این نمونه‌‌ها را توجیه کرد؟ آیا ممکن است خدا در آنِ واحد، هم خودش را به صورت مسیح مخاطب قرار دهد و هم به صورت روح‌‌القدس بر خودش که همان عیسای مسیح باشد، نازل شود؟ جای تأسف است که یگانه‌‌باوران به این نمونه‌‌ها و آیه‌‌ها توجه نمی‌‌کنند! چنین انحرافی پیش نمی‌‌آید مگر زمانی که انسان نخواهد به کتاب‌‌مقدس پایبند بماند و به‌‌جای آن، به مکاشفات و رؤیاهای ادعایی خود معتقد باشد. واقعاً جای تأسف است.
خداوندگار ما مسیح، پس از زنده شدن از مردگان، یک بار به شاگردان خود ظاهر شد و به ایشان فرمود: «تمامی قدرت در آسمان و بر زمین به من داده شده است. پس رفته، همۀ امت‌‌ها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم اب و ابن و روح‌‌القدس تعمید دهید» (متی ۲۸:‏ ۱۸ و ۱۹) در این آیات، مسیح به‌‌صراحت فرمود که تعمید باید به نام پدر و پسر و روح‌‌القدس صورت گیرد، یعنی به نام تثلیث مقدس. از کتاب اشعیای نبی می‌‌دانیم که خدا جلال خود را با هیچ مخلوقی تقسیم نمی‌‌کند و کسی نمی‌‌تواند در مجد و جلال او شریک شود. اما همین نکته که در اینجا مسیح تأکید فرمود که غسل تعمید باید به نام «‌پدر و پسر و روح‌‌القدس» باشد، نشان می‌‌دهد که اولاً این سه شخص الهی از ذاتی واحد برخوردارند، یعنی ذات الهی، و ثانیاً اینکه خدای واحد از سه شخص متمایز تشکیل شده، همان چیزی که ما "تثلیث مقدس" می‌‌خوانیم.

سایت کلمه