دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
خداوند مردمان را در سراسر زمین پراکنده ساخت (پیدایش فصل 11 آیات 5- 9)
"اما هنگامی که شهر و برج در حال بنا شدن بود خداوند پایین آمد و گفت:"زبان همه مردم یکی است و متحد شده، این کار را شروع کرده اند. اگر اکنون از کار آن ها جلوگیری نکنیم، در آینده هر کاری بخواهند انجام خواهند داد. پس زبان آن ها را تغییر خواهیم داد تا سخن یکدیگر را نفهمند".
این اختلاف زبان موجب شد که آن ها از بنای شهر دست بردارند و به این ترتیب خداوند آن ها را روی زمین پراکنده ساخت. از این سبب آن جا را "بابل" (یعنی "اختلاف") نامیدند، چون در آن جا بود که خداوند در زبان آن ها اختلاف ایجاد کرد و آن ها را روی زمین پراکنده ساخت."
"اما هنگامی که خداوند به شهر و برجی که در حال بنا شدن بود نظر انداخت"
خداوند همواره به نقشه ها و اهداف انسان توجه می کند. در این موقعیت، خداوند تصمیم گرفت تا مانع از دستیابی اهالی بابل به اهداف شان شود. تاریخ نشان داده است که خداوند در مورد شهرهای سدوم و عموره، کنعان و اقوام بی رحم و حکومت های دیکتاتور هرگز بی تفاوتی نشان نداده است. در قرن بیستم نیز دنیا شاهد سرنگونی هیتلر و حزب کمونیست شوروی سابق و حکومت های کشورهای اروپای شرق در کوتاه ترین زمان بود. هیچ چیز، مطلقا هیچ گناه شخصی یا گناه یک قوم نمی تواند از نگاه خداوند مخفی بماند. واقعه برج بابل، درس مهمی است برای کسانی که عدالت خداوند را زیر سئوال می برند.
در بعضی از ترجمه ها آیه 5 چنین است "خداوند پایین آمد تا شهر و برجی را که آن مردم ساخته بودند، ببینند". قبل از تجسم مسیح و شروع خدمت او، موارد متعدد ظهور مسیح در عهد عتیق، ازلی بودن او را ثابت کرد. به عنوان مثال، آدم و حوا صدای خداوند را که در باغ عدن راه می رفت، شنیدند (پیدایش فصل سوم آیه 8). خداوند به ابراهیم (پیدایش فصل 17 آیه اول و فصل 18 آیه 1)، و هم چنین به یعقوب (پیدایش فصل 32 آیه اول) ظاهر شد.
خدا از درون گردباد با ایوب سخن گفت (ایوب فصل 38 آیه 1) و مانند شعله آتش از میان بوته ای بر موسی ظاهر شد (خروج فصل 3 آیه 2). او به شباهت انسان درآمد و خود را به ابراهیم و یعقوب ظاهر نمود. به عبارت دیگر، خداوند به طور خاص در عیسی مسیح (شخصیت دوم تثلیث) خود را مکشوف کرد.
تردیدی نیست که مسیح در زمان ساخت برج بابل بر روی زمین حضور یافت. در ادامه به تثلیث (پدر، پسر و روح القدس) اشاره می شود (پیدایش فصل 11 آیات 6- 7):"زبان همه مردم یکی است و متحد شده، این کار را شروع کرده اند. اگر اکنون از کار آن ها جلوگیری نکنیم، در آینده هر کاری بخواهند انجام خواهند داد. پس زبان آن ها را تغییر خواهیم داد تا سخن یکدیگر را نفهمند".
وقتی خدا به صورت جمع سخن می گوید، به تثلیث اشاره دارد. یعنی به خدا که پدر است و به پسرش عیسی مسیح و به روح القدس که هر سه یک خدای واحد را تشکیل می دهند. در انجیل یوحنا فصل 14 آیه 26 از پدر، پسر و روح القدس نام برده شده است.
"اگر اکنون از کار آن ها جلوگیری نکنیم، در آینده هر کاری بخواهند انجام خواهند داد"
خدا نقشه اهالی بابل را تایید نکرد. انسان گناهکار و سقوط کرده، به فردی ترسناک تبدیل شده و درد و رنج را برای همنوعانش به ارمغان می آورد. خدا می دانست که نقشه نجات او با اسکان متمرکز انسان های بت پرست و متکبر در یک شهر، هرگز عملی نخواهد شد.
" زبان آن ها را تغییر خواهیم داد تا سخن یکدیگر را نفهمند"
از این آیه درمی یابیم که زبان ها توسط انسان اختراع نشده اند.
"این اختلاف زبان موجب شد که آن ها از بنای شهر دست بردارند و به این ترتیب خداوند آن ها را روی زمین پراکنده ساخت"
اولین داوری خداوند در بعد از طوفان بزرگ، به وقوع پیوست. مهم نبود که چه تعداد افراد با تکبر علیه خدا در ستیز بودند. خداوند نقشه خود را تحقق بخشید. او در بابل فقط با تغییر دادن زبان مردم، هماهنگی آن ها را غیرممکن ساخت. هر خانواده یا طایفه با زبان خاص خود از بابل خارج شدند. خدا از طریق پراکنده کردن اهالی شهر بابل، هدف خود را به اجرا درآورد. آنچه را خداوند خواست، به اجرا درآورد.
وقتی خدا بخواهد کاری را انجام دهد، فرقی نمی کند اوضاع و شرایط چگونه است. فرقی نمی کند مردم به شما چه می گویند. او خواست خود را محقق می کند. هیچکس و هیچ چیزی نمی تواند جلوی قدرت معجزه خداوند را در زندگی شما بگیرد. وقتی خدا بخواهد، موانع و مشکلات غیر قابل حل، محو و نابود خواهند شد. به خدا اعتماد کنید.
هدف خداوند از ایجاد مشکلات این است که توجه ما به او جلب شود و نزد او بازگشت کنیم. اما سئوالی مطرح می شود: آیا راه دیگری وجود ندارد که خدا توجه انسان گناهکار را به خودش جلب کند؟ آیا حتما لازم است این کار با مشکلات و بحران ها انجام بگیرد؟
تردیدی نیست که راه های دیگر هم وجود دارند: خداوند به روش های گوناگون با انسان سخن می گوید. پیام خدا فقط محدود به کتاب مقدس نیست. او از طریق کلیسا، رادیو و تلویزیون و فیلم های مسیحی، سرود های روحانی و موسیقی پرستشی، فیس بوک، یوتیوب، وب سایت ها و مقاله ها در اینترنت، کتاب های تفسیر کتاب مقدس و بررسی موضوعات مختلف کلام خدا، موزها (شواهد تاریخی و کشفیات باستان شناسی)، سفرهای بشارتی مبشران مسیحی، روزنامه ها و مجلات مسیحی، بنیادهای خیریه و سازمان های امداد رسانی مسیحی به نیازمندان در سراسر جهان، کتاب های تاریخی و باستان شناسی، وقایع و اتفاقات روزمره و حتی خواب با انسان صحبت می کند. غالب اوقات منتقدان مسیحیت یا مخالفان وجود خدا با ایمانداران مسیحی به بحث و گفتگو می پردازند و بدین ترتیب با پیام مسیح آشنا می شوند.
اما واقعیت این است که برای جلب توجه ما، غالبا به چیزی بیشتر از یک موعظه و یا شهادت احتیاج داریم. حتی اعتقاد به خدا کافی به نظر نمی رسد. یک تکان محکم لازم است که توجه و حواس ما را به خدا معطوف کند. سی اس لوئیس، نویسنده شهیر انگلیسی در کتاب بی نظیر خود به نام "مشکل رنج" نوشت:"خدا در لذت های ما نجوا می کند، در وجدان ما صحبت می کند و در رنج های ما فریاد می کشد: این رنج ها در واقع بلندگوی خداوند برای بیدار کردن دنیای ناشنوا می باشند".
وقتی همه چیز مطابق میل ما پیش می رود، به سختی حواس خود را به خدا معطوف می کنیم. زمانی که راحت و آسوده هستیم، به راحتی به دام غرور و خوپسندی می افتیم. دعاهای مان ضعیف و کم می شود. کلام خدا در ذهن انسان های مغرور چندان اثر نمی کند.
اما به محض این که مصیبتی دامنگیر ما می شود، ناگهان همه چیز فرق می کند. آنچه زمانی بی اهمیت بود، دارای اهمیت می شود. و بر عکس، آنچه زمانی اهمیت داشت، دیگر رنگ و روی خود را می بازد. وقتی ما لجباز و یکدنده هستیم، برای خدا چاره دیگری باقی نمی ماند جز آن که اجازه دهد مشکلات و بحران ها وارد زندگی ما شوند. این نکته ممکن است برای عده ای ظالمانه و غیرمنصفانه به نظر برسد. ولی برچسب "ظالم" بر خدا زدن، در حقیقت بی انصافی ما خواهد بود. وقتی مشکلات وارد زندگی ما می شوند، می تواند به این دلیل باشد که خدا مشغول جلب توجه شماست. شاید دارد توجه شما را به دوری از گناه بخصوصی معطوف می کند. یا این که می خواهد هدف و نقشه خود را تغییر دهید. او می بیند که شما در شرف ارتکاب یک اشتباه یا گناه بزرگ می باشید. در نتیجه توسط مشکلات می خواهد رابطه شما را با خودش مستحکم کند.
وضعیت کنونی شما هر چه باشد، مطمئن باشید که خدا کارهایش را بدون دلیل انجام نمی دهد. اگر اجازه داده است سختی وارد زندگی شما شود، بدانید برای تان نقشه مهمی در نظر گرفته است.
اما عطای زبان ها در روز پنطیکاست (تاسیس کلیسا)، برخلاف اغتشاش زبان ها در بابل بود. آن روز در شهر اورشلیم، همه زائران و غیر یهودیان پیام انجیل را به زبان خود شنیدند که سبب ایمان آوردن و اتحاد گردید (اعمال رسولان فصل دوم). هم چنین زمانی فرا خواهد رسید که "ایمانداران از تمام قوم ها، قبیله ها، نژادها و زبان ها، در پیشگاه تخت خداوند و در برابر مسیح خواهند ایستاد" (مکاشفه فصل 7 آیه 9).
"آن جا را "بابل" (یعنی "اختلاف") نامیدند"
بابل به معنی "دروازه خدا" می باشد، ولی کتاب مقدس لقب درست تر را به آن اطلاق می کند: "اختلاف" یا "مشوش ساخت".
بابل، شهری که نمرود تاسیس کرد، بعدها در کتاب مقدس بدل به سمبول نظام جهان عاصی نسبت به خدا و سمبل ستمگری بر قوم اسرائیل شد. در مکاشفه فصل 18، از "بابل" برای معرفی اتحادیه مادی گرایانه و منکر خدا استفاده می کند که اضمحلال آن، پیروزی نهایی مسیح را مشخص می کند. در نمرود چهره "مرد کفر" (دجال/ضد مسیح) را مشاهده می کنیم که رئیس امپراطوری ضد خدا خواهد بود (دوم تسالونیکیان فصل 2 آیات 3- 10، مکاشفه فصل 13 آیات 5- 8).
نسخه های بابلی در مورد روایات آفرینش و طوفان به گونه ای تنظیم شده بود که نشان می داد بابل مرکز مذاهب جهان باستان است و دارای عالی ترین نوع تمدن بشری می باشد.
با مطالعه کتاب پیدایش، خوانندگان درمی یابند که متن کتاب مقدس به گونه ای تنظیم شده که ثابت می کند روایات غیر کتاب مقدسی خیالی و غیرواقعی است. به جای خدایان فقط یک خدا وجود دارد. او که قادر مطلق است، فرمان داد و جهان هستی یافت. خورشید و ماه خودشان را به عنوان خدا تایید نمی کنند، بلکه پدیده هایی هستند که توسط خدا آفریده شده اند. بابلی ها معتقد بودند که با تقدیم قربانی ها، به خدا غذا می دهند، در حالی که خدای حقیقی نیازی ندارد تا توسط بشر تغذیه شود. او غذا را برای انسان تهیه کرد.
موسی در آیه 9 پرونده شهر بابل را می بندد و فصل دیگری را آغاز می کند: نسل سام، ابراهیم و آغاز مسیری به سوی عهد جدید. برج بابل، روایت ابدی دوری انسان و خدا نبود. از آیه دهم به بعد درمی یابیم که خدا دنیا را خلق نکرد تا آن را رها سازد. خدا دنیا را آفرید تا با آن ارتباط برقرار کند.
خداوند مردمان را در سراسر زمین پراکنده ساخت (پیدایش فصل 11 آیات 5- 9)
"اما هنگامی که شهر و برج در حال بنا شدن بود خداوند پایین آمد و گفت:"زبان همه مردم یکی است و متحد شده، این کار را شروع کرده اند. اگر اکنون از کار آن ها جلوگیری نکنیم، در آینده هر کاری بخواهند انجام خواهند داد. پس زبان آن ها را تغییر خواهیم داد تا سخن یکدیگر را نفهمند".
این اختلاف زبان موجب شد که آن ها از بنای شهر دست بردارند و به این ترتیب خداوند آن ها را روی زمین پراکنده ساخت. از این سبب آن جا را "بابل" (یعنی "اختلاف") نامیدند، چون در آن جا بود که خداوند در زبان آن ها اختلاف ایجاد کرد و آن ها را روی زمین پراکنده ساخت."
"اما هنگامی که خداوند به شهر و برجی که در حال بنا شدن بود نظر انداخت"
خداوند همواره به نقشه ها و اهداف انسان توجه می کند. در این موقعیت، خداوند تصمیم گرفت تا مانع از دستیابی اهالی بابل به اهداف شان شود. تاریخ نشان داده است که خداوند در مورد شهرهای سدوم و عموره، کنعان و اقوام بی رحم و حکومت های دیکتاتور هرگز بی تفاوتی نشان نداده است. در قرن بیستم نیز دنیا شاهد سرنگونی هیتلر و حزب کمونیست شوروی سابق و حکومت های کشورهای اروپای شرق در کوتاه ترین زمان بود. هیچ چیز، مطلقا هیچ گناه شخصی یا گناه یک قوم نمی تواند از نگاه خداوند مخفی بماند. واقعه برج بابل، درس مهمی است برای کسانی که عدالت خداوند را زیر سئوال می برند.
در بعضی از ترجمه ها آیه 5 چنین است "خداوند پایین آمد تا شهر و برجی را که آن مردم ساخته بودند، ببینند". قبل از تجسم مسیح و شروع خدمت او، موارد متعدد ظهور مسیح در عهد عتیق، ازلی بودن او را ثابت کرد. به عنوان مثال، آدم و حوا صدای خداوند را که در باغ عدن راه می رفت، شنیدند (پیدایش فصل سوم آیه 8). خداوند به ابراهیم (پیدایش فصل 17 آیه اول و فصل 18 آیه 1)، و هم چنین به یعقوب (پیدایش فصل 32 آیه اول) ظاهر شد.
خدا از درون گردباد با ایوب سخن گفت (ایوب فصل 38 آیه 1) و مانند شعله آتش از میان بوته ای بر موسی ظاهر شد (خروج فصل 3 آیه 2). او به شباهت انسان درآمد و خود را به ابراهیم و یعقوب ظاهر نمود. به عبارت دیگر، خداوند به طور خاص در عیسی مسیح (شخصیت دوم تثلیث) خود را مکشوف کرد.
تردیدی نیست که مسیح در زمان ساخت برج بابل بر روی زمین حضور یافت. در ادامه به تثلیث (پدر، پسر و روح القدس) اشاره می شود (پیدایش فصل 11 آیات 6- 7):"زبان همه مردم یکی است و متحد شده، این کار را شروع کرده اند. اگر اکنون از کار آن ها جلوگیری نکنیم، در آینده هر کاری بخواهند انجام خواهند داد. پس زبان آن ها را تغییر خواهیم داد تا سخن یکدیگر را نفهمند".
وقتی خدا به صورت جمع سخن می گوید، به تثلیث اشاره دارد. یعنی به خدا که پدر است و به پسرش عیسی مسیح و به روح القدس که هر سه یک خدای واحد را تشکیل می دهند. در انجیل یوحنا فصل 14 آیه 26 از پدر، پسر و روح القدس نام برده شده است.
"اگر اکنون از کار آن ها جلوگیری نکنیم، در آینده هر کاری بخواهند انجام خواهند داد"
خدا نقشه اهالی بابل را تایید نکرد. انسان گناهکار و سقوط کرده، به فردی ترسناک تبدیل شده و درد و رنج را برای همنوعانش به ارمغان می آورد. خدا می دانست که نقشه نجات او با اسکان متمرکز انسان های بت پرست و متکبر در یک شهر، هرگز عملی نخواهد شد.
" زبان آن ها را تغییر خواهیم داد تا سخن یکدیگر را نفهمند"
از این آیه درمی یابیم که زبان ها توسط انسان اختراع نشده اند.
"این اختلاف زبان موجب شد که آن ها از بنای شهر دست بردارند و به این ترتیب خداوند آن ها را روی زمین پراکنده ساخت"
اولین داوری خداوند در بعد از طوفان بزرگ، به وقوع پیوست. مهم نبود که چه تعداد افراد با تکبر علیه خدا در ستیز بودند. خداوند نقشه خود را تحقق بخشید. او در بابل فقط با تغییر دادن زبان مردم، هماهنگی آن ها را غیرممکن ساخت. هر خانواده یا طایفه با زبان خاص خود از بابل خارج شدند. خدا از طریق پراکنده کردن اهالی شهر بابل، هدف خود را به اجرا درآورد. آنچه را خداوند خواست، به اجرا درآورد.
وقتی خدا بخواهد کاری را انجام دهد، فرقی نمی کند اوضاع و شرایط چگونه است. فرقی نمی کند مردم به شما چه می گویند. او خواست خود را محقق می کند. هیچکس و هیچ چیزی نمی تواند جلوی قدرت معجزه خداوند را در زندگی شما بگیرد. وقتی خدا بخواهد، موانع و مشکلات غیر قابل حل، محو و نابود خواهند شد. به خدا اعتماد کنید.
هدف خداوند از ایجاد مشکلات این است که توجه ما به او جلب شود و نزد او بازگشت کنیم. اما سئوالی مطرح می شود: آیا راه دیگری وجود ندارد که خدا توجه انسان گناهکار را به خودش جلب کند؟ آیا حتما لازم است این کار با مشکلات و بحران ها انجام بگیرد؟
تردیدی نیست که راه های دیگر هم وجود دارند: خداوند به روش های گوناگون با انسان سخن می گوید. پیام خدا فقط محدود به کتاب مقدس نیست. او از طریق کلیسا، رادیو و تلویزیون و فیلم های مسیحی، سرود های روحانی و موسیقی پرستشی، فیس بوک، یوتیوب، وب سایت ها و مقاله ها در اینترنت، کتاب های تفسیر کتاب مقدس و بررسی موضوعات مختلف کلام خدا، موزها (شواهد تاریخی و کشفیات باستان شناسی)، سفرهای بشارتی مبشران مسیحی، روزنامه ها و مجلات مسیحی، بنیادهای خیریه و سازمان های امداد رسانی مسیحی به نیازمندان در سراسر جهان، کتاب های تاریخی و باستان شناسی، وقایع و اتفاقات روزمره و حتی خواب با انسان صحبت می کند. غالب اوقات منتقدان مسیحیت یا مخالفان وجود خدا با ایمانداران مسیحی به بحث و گفتگو می پردازند و بدین ترتیب با پیام مسیح آشنا می شوند.
اما واقعیت این است که برای جلب توجه ما، غالبا به چیزی بیشتر از یک موعظه و یا شهادت احتیاج داریم. حتی اعتقاد به خدا کافی به نظر نمی رسد. یک تکان محکم لازم است که توجه و حواس ما را به خدا معطوف کند. سی اس لوئیس، نویسنده شهیر انگلیسی در کتاب بی نظیر خود به نام "مشکل رنج" نوشت:"خدا در لذت های ما نجوا می کند، در وجدان ما صحبت می کند و در رنج های ما فریاد می کشد: این رنج ها در واقع بلندگوی خداوند برای بیدار کردن دنیای ناشنوا می باشند".
وقتی همه چیز مطابق میل ما پیش می رود، به سختی حواس خود را به خدا معطوف می کنیم. زمانی که راحت و آسوده هستیم، به راحتی به دام غرور و خوپسندی می افتیم. دعاهای مان ضعیف و کم می شود. کلام خدا در ذهن انسان های مغرور چندان اثر نمی کند.
اما به محض این که مصیبتی دامنگیر ما می شود، ناگهان همه چیز فرق می کند. آنچه زمانی بی اهمیت بود، دارای اهمیت می شود. و بر عکس، آنچه زمانی اهمیت داشت، دیگر رنگ و روی خود را می بازد. وقتی ما لجباز و یکدنده هستیم، برای خدا چاره دیگری باقی نمی ماند جز آن که اجازه دهد مشکلات و بحران ها وارد زندگی ما شوند. این نکته ممکن است برای عده ای ظالمانه و غیرمنصفانه به نظر برسد. ولی برچسب "ظالم" بر خدا زدن، در حقیقت بی انصافی ما خواهد بود. وقتی مشکلات وارد زندگی ما می شوند، می تواند به این دلیل باشد که خدا مشغول جلب توجه شماست. شاید دارد توجه شما را به دوری از گناه بخصوصی معطوف می کند. یا این که می خواهد هدف و نقشه خود را تغییر دهید. او می بیند که شما در شرف ارتکاب یک اشتباه یا گناه بزرگ می باشید. در نتیجه توسط مشکلات می خواهد رابطه شما را با خودش مستحکم کند.
وضعیت کنونی شما هر چه باشد، مطمئن باشید که خدا کارهایش را بدون دلیل انجام نمی دهد. اگر اجازه داده است سختی وارد زندگی شما شود، بدانید برای تان نقشه مهمی در نظر گرفته است.
اما عطای زبان ها در روز پنطیکاست (تاسیس کلیسا)، برخلاف اغتشاش زبان ها در بابل بود. آن روز در شهر اورشلیم، همه زائران و غیر یهودیان پیام انجیل را به زبان خود شنیدند که سبب ایمان آوردن و اتحاد گردید (اعمال رسولان فصل دوم). هم چنین زمانی فرا خواهد رسید که "ایمانداران از تمام قوم ها، قبیله ها، نژادها و زبان ها، در پیشگاه تخت خداوند و در برابر مسیح خواهند ایستاد" (مکاشفه فصل 7 آیه 9).
"آن جا را "بابل" (یعنی "اختلاف") نامیدند"
بابل به معنی "دروازه خدا" می باشد، ولی کتاب مقدس لقب درست تر را به آن اطلاق می کند: "اختلاف" یا "مشوش ساخت".
بابل، شهری که نمرود تاسیس کرد، بعدها در کتاب مقدس بدل به سمبول نظام جهان عاصی نسبت به خدا و سمبل ستمگری بر قوم اسرائیل شد. در مکاشفه فصل 18، از "بابل" برای معرفی اتحادیه مادی گرایانه و منکر خدا استفاده می کند که اضمحلال آن، پیروزی نهایی مسیح را مشخص می کند. در نمرود چهره "مرد کفر" (دجال/ضد مسیح) را مشاهده می کنیم که رئیس امپراطوری ضد خدا خواهد بود (دوم تسالونیکیان فصل 2 آیات 3- 10، مکاشفه فصل 13 آیات 5- 8).
نسخه های بابلی در مورد روایات آفرینش و طوفان به گونه ای تنظیم شده بود که نشان می داد بابل مرکز مذاهب جهان باستان است و دارای عالی ترین نوع تمدن بشری می باشد.
با مطالعه کتاب پیدایش، خوانندگان درمی یابند که متن کتاب مقدس به گونه ای تنظیم شده که ثابت می کند روایات غیر کتاب مقدسی خیالی و غیرواقعی است. به جای خدایان فقط یک خدا وجود دارد. او که قادر مطلق است، فرمان داد و جهان هستی یافت. خورشید و ماه خودشان را به عنوان خدا تایید نمی کنند، بلکه پدیده هایی هستند که توسط خدا آفریده شده اند. بابلی ها معتقد بودند که با تقدیم قربانی ها، به خدا غذا می دهند، در حالی که خدای حقیقی نیازی ندارد تا توسط بشر تغذیه شود. او غذا را برای انسان تهیه کرد.
موسی در آیه 9 پرونده شهر بابل را می بندد و فصل دیگری را آغاز می کند: نسل سام، ابراهیم و آغاز مسیری به سوی عهد جدید. برج بابل، روایت ابدی دوری انسان و خدا نبود. از آیه دهم به بعد درمی یابیم که خدا دنیا را خلق نکرد تا آن را رها سازد. خدا دنیا را آفرید تا با آن ارتباط برقرار کند.