۱۳۹۲ آذر ۱۱, دوشنبه

پاسخ مسیحیت به ادعاهای ریچارد داوکینز

Christian Apologetics دفاعیات مسیحی
11/23/2013
دوم آذر 1392

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

داوکینز می گوید:"انسان و دنیا بدون خدا به صلح، آرامش و آزادی می رسد". اما او فراموش کرده از خود بپرسد که استالین مخالف وجود خدا بود و ده ها میلیون انسان را به قتل رساند. تبعیض نژادی، تجاوز، جنایت، حسادت و بدگویی و پرونده سازی علیه همکاران و رقباء در محل کار و عرصه تجارت، جنگ، سانسور، تهدید به قتل یا شکنجه، فریب و دروغ، زورگویی... بدون اعتقاد به خدا هم انجام می شود. او نمی داند که بعد از رخنه گناه، ذات انسان آلوده به گناه شد.
داوکینز معتقد است که هیتلر یک مسیحی بود. متاسفانه او درس تاریخ را خوب فرا نگرفته است. سرگذشت زندگی هیتلر نشان می دهد که او ایماندار مسیحی نبود. تاریخ شهادت می دهد هیتلر یک نژاد پرست بود. به خاطر داشته باشید که مسیح به عنوان انسان، یک یهودی بود. طبق گزارش کتاب مقدس خداوند از طریق یهودیان خدای حقیقی و مسیحیت را به جهانیان معرفی کرد. از طرفی بسیاری از کشیش ها و اسقف های پروتستان (مانند دیتریش بونهوفر/یکی از آثار او به فارسی ترجمه شده) در زندان های هیتلر کشته شدند. هیتلر از خرد و منطق سخن می گفت.او نگرش مسیح را تعلیم نمی داد.

داوکینز در کشوری زندگی می کند که اکثر مردم آن مسیحی هستند. او آزادانه عقایدش را بیان می کند. مقاله هاکتاب هایش را بر علیه خدا و مسیحیت چاپ و منتشر می کند و در مقابل دوربین های تلویزیون بر ضد خدا سخن می گوید. کلیساها و مردم مسیحی (به خصوص ایمانداران مسیحی) برای او تهدیدنامه ارسال نکردند. مسیحیان به خانه او حمله نکردند. حساب بانکی او مسدود نشد. او به خاطر عقایدش شغل خود را از دست نداد و از سوی مسیحیان راهی دادگاه و زندان نشد. اگر داوکینز عقاید خود را در کشورهای خاورمیانه به زبان می آورد، شکی نبود که به قتل می رسید.
اگر به ادعای داوکینز، خدا و مسیحیت بزرگترین مشکل بشر است، چرا به کوبا و کره شمالی که رهبران شان با عقاید داوکینز کاملا موافق هستند، مهاجرت نمی کند؟ چرا مهاجران کشورهای غیر مسیحی، اروپای غربی، آمریکا، کانادا و استرالیا را برای مهاجرت انتخاب کنند؟ اگر مسیحیت نبود، آیا دنیا جای امن و مناسبی برای آقای داوکینز و پیروانش بود؟

داوکینز معتقد است که مردم اروپا و به خصوص بریتانیا مسیحیت را طرد کرده اند. در پاسخ باید گفت که اگر مردم بریتانیا به مسیح اعتقاد نداشتند، تاریخ میلادی و هم چنین اعیاد کریسمس، سال نو و عید پاک (عید قیام مسیح از مردگان) را تغییر می دادند و مانند کشورهای اسلامی یا برخی از کشورهای جنوب شرق آسیا تقویم دیگری داشتند. تولد مسیح زمان را به دو بخش کرد: قبل از میلاد، بعد از میلاد. کسانی که به خدا اعتقاد ندارند، چک های خود را با سال میلادی تاریخ می زنند.آقای داوکینز بر روی نامه ها، اسناد رسمی و دفتر قرار ملاقات های خود، تاریخ میلاد مسیح را می نویسد!


مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

یکی دو مثال‌( تثلیث‌)

 برای روشن شدن موضوع‌، یکی دو مثال می‌آوریم‌. فراموش نکنید که اینها مَثَل هستند و در مثل نیز مناقشه نیست‌. این مثل‌ها قطعاً ناقصند و تماماً حق مطلب را ادا نمی‌کنند. درضمن‌، جزئیات مثل‌ها الزاماً ربطی به اصل موضوع ندارد.
فرض کنید خانواده «یوسفی‌» متشکل از سه عضو است‌، آقای یوسفی که پدر است‌، و منوچهر و سعید که دو پسر او می‌باشند. این سه نفر به یک میزان «یوسفی‌» هستند؛ منوچهر همانقدر «یوسفی‌» است که آقای یوسفی و سعید هستند، نه کمتر و نه بیشتر. او از همان «ذات‌» پدرش و برادرش سعید برخوردار است‌، و نیز از همان اقتدار. هر که منوچهر را دید، انگار خانواده یوسفی را دیده است‌. هر چه منوچهر بگوید، همان است که «خانواده یوسفی‌» می‌گوید. اما فقط «یک‌» خانواده یوسفی وجود دارد!
حکومت کشوری را در نظر بگیرید. این حکومت متشکل از یک رئیس مملکت است و چند وزیر. آیا به این علت که این حکومت را چند نفر تشکیل می‌دهند، می‌توان گفت که این حکومت واحد نیست‌؟ نه‌! درضمن‌، اگر این حکومت بخواهد با حکومت کشور دیگری مذاکره کند، آیا تمامی اعضای حکومت دست به سفر می‌زنند و به آن کشور می‌روند؟ نه‌! بلکه یکی را از میان خود انتخاب می‌کنند و به‌عنوان نماینده به آن کشور می‌فرستند. هر چه آن نماینده بگوید، همان است که آن حکومت می‌گوید.
و این درست همان چیزی است که در الوهیت رخ داد. خدای یکتا اراده فرمود که برای نجات بشر به کره خاکی بیاید. اما لازم نبود تمامی «حکومت‌» به زمین بیاید. «مجری طرح‌» یعنی عیسی مسیح‌، پسر خدا، انسان شد و به زمین آمد. هر چه «خدا» بود، او نیز «بود». هر که او را دید، خدا را دید. هر چه او گفت‌، سخن خدا بود. هر که به او ایمان آورد، به خدا ایمان آورد. او ذات خدا بود. او پسر خدا بود!
 armanroshdi

کار هر «شخص‌» در تثلیث‌

در تثلیث مقدس‌، هر یک از سه شخص‌، کار و نقش خاصی را ایفا می‌کند. خدای پدر «والد» است‌؛ «پسر» مولود اوست‌. پسر از ازلیت از پدر مولود شده است‌.
 در آفرینش عالم هستی‌، خدای پدر «طراح‌» بود، پسر «مجری طرح‌»، و روح‌القدس «ضامن بقا» یا گرداننده طرحِ اجرا شده می‌باشد. یعنی طرح را پدر ریخت‌؛ پسرش عیسی مسیح این طرح را به‌مرحله اجرا در آورد؛ و روح‌القدس حافظ جهان خلقت و ضامن بقای آن می‌باشد.
 در امر نجات بشر، طرح را باز پدر ریخت‌؛ پسر به آمدنش به این جهان آن را به‌موقع اجرا گذاشت‌؛ و اینک روح‌القدس است که برنامه نجات را در دل انسانها و در این جهان به‌عمل می‌آورد.
armanroshdi