آنگاه عیسی نزدیک آمد و به ایشان فرمود :((تمامی قدرت در آسمان و بر زمین به من سپرده شده است. پس بروید و همه قومها را شاگرد سازید و ایشان را به نام پدر, پسر وروح القدس تعمید دهید.))
۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۱, پنجشنبه
زندگی شما در کدام مسیر است؟
مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
خدا به ابراهیم گفت که خانواده اش را بردارد و عازم سرزمین دیگر شود (پیدایش فصل دوازدهم). ابراهیم همه گله و رمه و خانواده و حتی پسر برادر خود (لوط) را برداشت و حرکت کرد. خدا ابراهیم را از شهر بت پرست ها و انسان محور "اور" به سرزمین حاصلخیز کنعان فرا خواند، سرزمینی که امتی پاک و خداترس می توانست در آن سکنی گزیند.
خدا همان طور که ابراهیم را برکت داد، لوط را نیز برکت داد. در منطقه ای از سرزمین کنعان که زندگی می کردند، چراگاه ها برای گله و رمه ابراهیم و لوط کافی نبود. در نتیجه، چوپان های لوط و ابراهیم بر سر چراگاه ها شروع به نزاع کردند. این خطر وجود داشت که نزاع تلخی بین لوط و ابراهیم درگرفته و روابط شان را برهم زند. این امر نشان می دهد که به همراه برکت و رونق اقتصادی، مشکلاتی مانند خودخواهی، رقابت بر سر امتیازات مادی و در هم شکسته شدن روابط دوستی و حتی خانوادگی نیز پدیدار می شود.
ابراهیم به لوط گفت:"باید از هم جدا شویم، تو هر قسمت از سرزمین را دوست داری انتخاب کن و من بقیه را برمی دارم". توجه داشته باشید که او چقدر نسبت به لوط مهربان بود. ابراهیم برای حل مشکل و برقراری صلح، این پیشنهاد را با لوط درمیان گذاشت. لوط به دور و بر نگاه کرد و دره زیبایی با مراتع سرسبز و زیبا و برکه های آب دید. او به ابراهیم گفت:"آن جا جایی است که من می خواهم. من و خانواده ام در آن جا سکونت خواهیم کرد". ابراهیم مسن تر بود و رهبری خانواده را بر عهده داشت، لذا حق داشت که او چراگاه را انتخاب کند، اما ابراهیم این حق را به لوط اعطا کرد. ابراهیم می توانست بگوید:"لوط، آن سرزمین مال تو نیست. آن جا بهترین بخش این سرزمین است . این من بودم که همه کارها را کردم. من این سفر را هدایت کردم. خدا با من حرف زد نه با تو. من باید اولین انتخاب را داشته باشم". ابراهیم این جملات را بر زبان نیاورد. او بزرگوارتر از این حرف ها بود. او می دانست خدا می بیند. به عبارت دیگر، ابراهیم بر طبق ظواهر قضاوت نکرد، بلکه با خدا راه می رفت. او حاضر بود امتیازات مادی را ترک گوید تا چیزهایی را که ارزش روحانی دارند، به دست آورد.
آنچه برای ابراهیم باقی ماند، زمین بایر و لم یزرع، متروک و بی حاصل بود! فکرش را بکنید: ابراهیم این همه راه را پیموده بود، آن وقت باید در صحرا زندگی کند!
در این گونه مواقع ما از خدا می پرسیم:"خدایا، چرا مردم از خوبی من سوءاستفاده می کنند؟ خدایا چرا من همیشه ضرر می بینم؟ آن شخص هیچ چیز نداشت، اگه من چیزی به او نداده بودم...". شاید مادر یا پدر بچه ناسپاسی هستید، شاید همسر سابق شما در جریان طلاق سودجویی کرده و یا شرکتی که در آن سال ها مشغول کار هستید، شما را بدون دلیل موجه اخراج کند. یا از آن جا که مردم می دانند مهربان و سخاوتمند هستید، از شما سودجویی می کنند...
به یاد داشته باشید: هیچ کاری نیست که انجام دهید و از نظر خدا دور بماند. او امتیازها را جمع می کند و به موقع به شما پاداش می دهد. این کاری است که برای ابراهیم کرد.
خداوند از رفتار ابراهیم در این آزمایش، خشنود بود. بنابراین، او را تشویق کرد و پاداش داد. خدا به ابراهیم گفت:"تمام این سرزمین را به تو و نسل تو می بخشم" (پیدایش فصل سیزدهم آیات چهاردهم تا هفدهم). در ابتدا، ابراهیم در ناحیه نامطلوبی زندگی می کرد. لوط ابتدا دره سبز و خرم را انتخاب کرد، اما به تدریج به سمت شهر "سدوم" که مرکز بت پرستی و شرارت بود، روان شد، تا این که سرانجام در خود شهر ساکن گردید. پیامد انتخاب غلط لوط آن بود که سال ها بعد، زن و ثروت و مایملک خود را از دست داد و در غاری ساکن شد (پیدایش فصل نوزدهم آیه 30). در نتیجه اعتماد ابراهیم به خدا ، خدا کل سرزمین را به او بخشید.
از انجام نیکوکاری و صلح و دوستی خسته نشوید. خدا، خدایی منصف است و نه تنها می بیند که چه می کنید، بلکه می بیند که چرا می کنید. روزی خدا مثل ابراهیم به شما می گوید:"تا جایی که می بینی، به تو تعلق دارد".
خدا به ابراهیم گفت که خانواده اش را بردارد و عازم سرزمین دیگر شود (پیدایش فصل دوازدهم). ابراهیم همه گله و رمه و خانواده و حتی پسر برادر خود (لوط) را برداشت و حرکت کرد. خدا ابراهیم را از شهر بت پرست ها و انسان محور "اور" به سرزمین حاصلخیز کنعان فرا خواند، سرزمینی که امتی پاک و خداترس می توانست در آن سکنی گزیند.
خدا همان طور که ابراهیم را برکت داد، لوط را نیز برکت داد. در منطقه ای از سرزمین کنعان که زندگی می کردند، چراگاه ها برای گله و رمه ابراهیم و لوط کافی نبود. در نتیجه، چوپان های لوط و ابراهیم بر سر چراگاه ها شروع به نزاع کردند. این خطر وجود داشت که نزاع تلخی بین لوط و ابراهیم درگرفته و روابط شان را برهم زند. این امر نشان می دهد که به همراه برکت و رونق اقتصادی، مشکلاتی مانند خودخواهی، رقابت بر سر امتیازات مادی و در هم شکسته شدن روابط دوستی و حتی خانوادگی نیز پدیدار می شود.
ابراهیم به لوط گفت:"باید از هم جدا شویم، تو هر قسمت از سرزمین را دوست داری انتخاب کن و من بقیه را برمی دارم". توجه داشته باشید که او چقدر نسبت به لوط مهربان بود. ابراهیم برای حل مشکل و برقراری صلح، این پیشنهاد را با لوط درمیان گذاشت. لوط به دور و بر نگاه کرد و دره زیبایی با مراتع سرسبز و زیبا و برکه های آب دید. او به ابراهیم گفت:"آن جا جایی است که من می خواهم. من و خانواده ام در آن جا سکونت خواهیم کرد". ابراهیم مسن تر بود و رهبری خانواده را بر عهده داشت، لذا حق داشت که او چراگاه را انتخاب کند، اما ابراهیم این حق را به لوط اعطا کرد. ابراهیم می توانست بگوید:"لوط، آن سرزمین مال تو نیست. آن جا بهترین بخش این سرزمین است . این من بودم که همه کارها را کردم. من این سفر را هدایت کردم. خدا با من حرف زد نه با تو. من باید اولین انتخاب را داشته باشم". ابراهیم این جملات را بر زبان نیاورد. او بزرگوارتر از این حرف ها بود. او می دانست خدا می بیند. به عبارت دیگر، ابراهیم بر طبق ظواهر قضاوت نکرد، بلکه با خدا راه می رفت. او حاضر بود امتیازات مادی را ترک گوید تا چیزهایی را که ارزش روحانی دارند، به دست آورد.
آنچه برای ابراهیم باقی ماند، زمین بایر و لم یزرع، متروک و بی حاصل بود! فکرش را بکنید: ابراهیم این همه راه را پیموده بود، آن وقت باید در صحرا زندگی کند!
در این گونه مواقع ما از خدا می پرسیم:"خدایا، چرا مردم از خوبی من سوءاستفاده می کنند؟ خدایا چرا من همیشه ضرر می بینم؟ آن شخص هیچ چیز نداشت، اگه من چیزی به او نداده بودم...". شاید مادر یا پدر بچه ناسپاسی هستید، شاید همسر سابق شما در جریان طلاق سودجویی کرده و یا شرکتی که در آن سال ها مشغول کار هستید، شما را بدون دلیل موجه اخراج کند. یا از آن جا که مردم می دانند مهربان و سخاوتمند هستید، از شما سودجویی می کنند...
به یاد داشته باشید: هیچ کاری نیست که انجام دهید و از نظر خدا دور بماند. او امتیازها را جمع می کند و به موقع به شما پاداش می دهد. این کاری است که برای ابراهیم کرد.
خداوند از رفتار ابراهیم در این آزمایش، خشنود بود. بنابراین، او را تشویق کرد و پاداش داد. خدا به ابراهیم گفت:"تمام این سرزمین را به تو و نسل تو می بخشم" (پیدایش فصل سیزدهم آیات چهاردهم تا هفدهم). در ابتدا، ابراهیم در ناحیه نامطلوبی زندگی می کرد. لوط ابتدا دره سبز و خرم را انتخاب کرد، اما به تدریج به سمت شهر "سدوم" که مرکز بت پرستی و شرارت بود، روان شد، تا این که سرانجام در خود شهر ساکن گردید. پیامد انتخاب غلط لوط آن بود که سال ها بعد، زن و ثروت و مایملک خود را از دست داد و در غاری ساکن شد (پیدایش فصل نوزدهم آیه 30). در نتیجه اعتماد ابراهیم به خدا ، خدا کل سرزمین را به او بخشید.
از انجام نیکوکاری و صلح و دوستی خسته نشوید. خدا، خدایی منصف است و نه تنها می بیند که چه می کنید، بلکه می بیند که چرا می کنید. روزی خدا مثل ابراهیم به شما می گوید:"تا جایی که می بینی، به تو تعلق دارد".
آیا نوح، جفتی از هر یک از حیوانات تمام مناطق دنیا را وارد کشتی کرد؟
دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
نوح به مجرد آن که خدا به او گفت باید یک کشتی بسازد، دست به کار شد. بعد از ساختن کشتی، خدا به نوح فرمود:" همراه خود و خانواده ات، هفت جفت از حیوانات حلال گوشت، هفت جفت از پرندگان و یک جفت از بقیه حیوانات را به درون کشتی ببر، تا بعد از طوفان، نسل آن ها روی زمین بماند" (پیدایش فصل 7 آیات 2-3).
آیا نوح، جفتی از هر یک از حیوانات تمام مناطق دنیا را وارد کشتی کرد؟ وقوع این طوفان طبق محاسبات علمی و یافته های باستان شناسی، محدود و محلی بود و نیازی نبود که نوح به تمام مناطق دنیا برود و انواع جانوران از جمله پنگوئن ها و یا انواع و اقسام عنکبوت های دنیا را جمع آوری کند. سیل فقط آن اندازه از زمین را پوشاند که مسکونی بود. به احتمال زیاد، بشر از منطقه فرات زیاد دور نشده بود. اگر طوفان، سطح کره زمین را زیر آب برده بود، کشتی نوح در جایی مانند کوه های آلپ به گل می نشست. نیازی نبود که خدا برای نابودی نژاد غیر قابل اصلاح که صد و بیست سال به موعظه نوح خندید و فرصت طلایی نجات از سوی خدا را نادیده گرفت، کل قاره ها را به زیر آب فرو برد.
ظاهرا هیچ مشکلی در جمع آوری حیوانات آن منطقه پیش نیامد. خداوند با حیوانات مشکل ندارد. خداوند فرمود:"گاو مالک خود را و الاغ صاحب خویش را می شناسد، اما قوم اسرائیل (انسان) شعور ندارد و خدای خود را نمی شناسد" (اشعیاء فصل اول آیه 3). حیوانات و پرندگان نسبت به صدای خدا حساس تر از گناهکاران جهان پیش از طوفان بودند. اطاعت حیوانات از نوح، حالت اولیه انسان را یادآوری می کند، هنگامی که خدا به آدم، حکومت بر تمام حیوانات را عطا کرد (پیدایش فصل اول آیه 28). نوح سهم خود را انجام می داد و خدا نیز به نوبه خود به دیگر جزئیات امر می پرداخت. هم چنین خدا نوح را در مورد خوراکی که می بایست در کشتی برای خانواده اش، پرندگان و حیوانات ذخیره کند، هدایت کرد. به نظر می آید که حیوانات و پرندگان به میل خود وارد کشتی شدند. امکان دارد که خدا طی مدت طولانی که می بایست در کشتی سپری می کردند، حیوانات را به خواب زمستانی فرو برده باشد. در این صورت، آن ها نیازی به حرکت در کشتی نداشته، حداقل خوراک را مصرف می کردند.
در اکتبر 2008 یک هیئت علمی به ارتفاعات کوه آرارات صعود کرد تا درباره گزارش های مربوط به کشتی نوح تحقیق کند. این هیئت پس از کشف کشتی نوح، به داخل آن وارد شدند و اتاق های مخصوص انسان ها و نگه داری حیوانات را مشاهده کردند.
سئوال دیگر این است که نوح چگونه با حیوانات حلال و غیر حلال آشنا بود؟ (پیدایش فصل 7 آیات 2-3)
در دوران نوح و قبل از آن حیوانات نجس، حیواناتی بودند که به درد قربانی نمی خوردند یا قابل خوردن نبودند. بنابراین، ورود یک جفت از هر نوع حیوان نجس به کشتی برای بقاء کافی بود. اما نوح حیوانات حلال را چگونه می شناخت؟ طبق نظر کارشناسان کتاب مقدس، خدا بعد از تهیه لباس برای آدم و حوا (پیدایش فصل سوم)، درباره سیستم قربانی و این که چه نوع حیواناتی باید قربانی شوند، توضیحاتی را داده بود. هم چنین در فصل چهارم پیدایش می خوانیم که هابیل از گله خود، برای خداوند قربانی کرد. در زمان نوح، خدا فرمان می دهد که حیوانات طاهر که مخصوص قربانی و هم چنین خوردن بودند، هفت جفت وارد کشتی شوند تا برای قربانی کردن بعد از طوفان به کار روند، بدون آن که نسل شان منقطع شود.
هیئت علمی هم چنین یک دهکده باستانی و کارگاه کوزه گری در نزدیکی کشتی نوح کشف کردند. تردیدی نیست که سرنشینان کشتی زمانی در همین منطقه زندگی می کردند. یک قربانگاه باستانی نیز در نزدیکی کشتی وجود دارد:"نوح قربانگاهی برای خداوند ساخت و از هر حیوان و پرنده حلال بر آن قربانی کرد" (پیدایش فصل هشتم آیه بیستم). اولین اقدام نوح بعد از ترک کشتی، ساختن مذبح (قربانگاه) بود و با شکرگزاری مملو از شادی، قربانی های سوختنی برای خداوند گذراند. این اولین باری است که کتاب مقدس به مذبح اشاره می کند، با وجود این که پیش از آن نیز از مذبح استفاده شده بود (پیدایش فصل 4). نوح از خدا برای نجات خود و خانواده اش ، قربانی گذراند. او با شروع زندگی جدید در جهان، خود را وقف خدا کرد.
ظاهرا هیچ مشکلی در جمع آوری حیوانات آن منطقه پیش نیامد. خداوند با حیوانات مشکل ندارد. خداوند فرمود:"گاو مالک خود را و الاغ صاحب خویش را می شناسد، اما قوم اسرائیل (انسان) شعور ندارد و خدای خود را نمی شناسد" (اشعیاء فصل اول آیه 3). حیوانات و پرندگان نسبت به صدای خدا حساس تر از گناهکاران جهان پیش از طوفان بودند. اطاعت حیوانات از نوح، حالت اولیه انسان را یادآوری می کند، هنگامی که خدا به آدم، حکومت بر تمام حیوانات را عطا کرد (پیدایش فصل اول آیه 28). نوح سهم خود را انجام می داد و خدا نیز به نوبه خود به دیگر جزئیات امر می پرداخت. هم چنین خدا نوح را در مورد خوراکی که می بایست در کشتی برای خانواده اش، پرندگان و حیوانات ذخیره کند، هدایت کرد. به نظر می آید که حیوانات و پرندگان به میل خود وارد کشتی شدند. امکان دارد که خدا طی مدت طولانی که می بایست در کشتی سپری می کردند، حیوانات را به خواب زمستانی فرو برده باشد. در این صورت، آن ها نیازی به حرکت در کشتی نداشته، حداقل خوراک را مصرف می کردند.
در اکتبر 2008 یک هیئت علمی به ارتفاعات کوه آرارات صعود کرد تا درباره گزارش های مربوط به کشتی نوح تحقیق کند. این هیئت پس از کشف کشتی نوح، به داخل آن وارد شدند و اتاق های مخصوص انسان ها و نگه داری حیوانات را مشاهده کردند.
سئوال دیگر این است که نوح چگونه با حیوانات حلال و غیر حلال آشنا بود؟ (پیدایش فصل 7 آیات 2-3)
در دوران نوح و قبل از آن حیوانات نجس، حیواناتی بودند که به درد قربانی نمی خوردند یا قابل خوردن نبودند. بنابراین، ورود یک جفت از هر نوع حیوان نجس به کشتی برای بقاء کافی بود. اما نوح حیوانات حلال را چگونه می شناخت؟ طبق نظر کارشناسان کتاب مقدس، خدا بعد از تهیه لباس برای آدم و حوا (پیدایش فصل سوم)، درباره سیستم قربانی و این که چه نوع حیواناتی باید قربانی شوند، توضیحاتی را داده بود. هم چنین در فصل چهارم پیدایش می خوانیم که هابیل از گله خود، برای خداوند قربانی کرد. در زمان نوح، خدا فرمان می دهد که حیوانات طاهر که مخصوص قربانی و هم چنین خوردن بودند، هفت جفت وارد کشتی شوند تا برای قربانی کردن بعد از طوفان به کار روند، بدون آن که نسل شان منقطع شود.
هیئت علمی هم چنین یک دهکده باستانی و کارگاه کوزه گری در نزدیکی کشتی نوح کشف کردند. تردیدی نیست که سرنشینان کشتی زمانی در همین منطقه زندگی می کردند. یک قربانگاه باستانی نیز در نزدیکی کشتی وجود دارد:"نوح قربانگاهی برای خداوند ساخت و از هر حیوان و پرنده حلال بر آن قربانی کرد" (پیدایش فصل هشتم آیه بیستم). اولین اقدام نوح بعد از ترک کشتی، ساختن مذبح (قربانگاه) بود و با شکرگزاری مملو از شادی، قربانی های سوختنی برای خداوند گذراند. این اولین باری است که کتاب مقدس به مذبح اشاره می کند، با وجود این که پیش از آن نیز از مذبح استفاده شده بود (پیدایش فصل 4). نوح از خدا برای نجات خود و خانواده اش ، قربانی گذراند. او با شروع زندگی جدید در جهان، خود را وقف خدا کرد.
اشتراک در:
پستها (Atom)