۱۳۹۳ خرداد ۲۲, پنجشنبه

وضعیت بلاتکلیف و نگران کنندۀ نوکیشان مسیحی بازداشتی

خبرگزاری هرانا – احسان صادقی، نازی ایرانی، مریم اسدی، علی ارفع، وحید صافی، عنایت صافی و امین مظلومی، تعدادی از نوکیشان مسیحی بازداشتی، همچنان در شرایط بلاتکلیفی بسر می‌برند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، چندی پیش احسان صادقی، نازی ایرانی، مریم اسدی، علی ارفع، وحید صافی، عنایت صافی و امین مظلومی، همچنین یکی دیگر از نوکیشان دیگر، در جریان یورش ماموران امنیتی به یک کلیسای خانگی در جنوب تهران بازداشت شده‌اند.
بر اساس این گزارش، روز جمعه ۲۹ فروردین ماه ۹۳ تعدادی از نوکیشان مسیحی که جهت مراسم و نیایش عید پاک مسیحیان در منزل خانم اسدی واقع در جنوب تهران حضور داشتند، با ورود ناگهانی و اهانت آمیز تعدادی از ماموران لباس شخصی مسلح به سلاح کمری و بی سیم، بازداشت شدند. ماموران امنیتی همزمان به تفتیش منزل و ضبط و انتقال جزوات، کتب و برخی موارد آموزشی موجود پرداختند.
این هشت نوکیش مسیحی که سه تن از ایشان بنام‌های احسان صادقی، وحید صافی و عنایت صافی تبعه کشور افغانستان هستند همچنان بصورت بلاتکلیف و در بازداشت یکی از ارگان های نظامی نگهداری می‌شوند.
بر اساس گزارش هرانا، در پی مراجعات مکرر خانواده‌های برخی از بازداشت شدگان به پلیس امنیت تهران، دفتر پیگری وزارت اطلاعات و مراجع قضایی، به آن‌ها اطلاع داده شده که افراد مذکور توسط بخش اطلاعاتی یکی از نهادهای نظامی بازداشت شده و در اختیار‌‌‌‌ همان نهاد هستند و تنها در صورت اتمام تحقیقات اولیه امکان تماس خواهند داشت. به این خانواده‌ها همچنین تاکید شده است که از هرگونه رسانه‌ای کردن و «مصاحبه با افراد نا‌شناس» پیرامون موضوع خودداری کنند.
منبع هرانا گزارش داده است که خانواده های مظلومی و اسدی موفق شده‌اند با فرزنداشان به صورت کوتاه صحبت کنند.
احضار، ربایش، تعقیب، آزار، ارعاب، بازداشت و صدور احکام قضایی سنگین برای نوکیشان مسیحی ایرانی، طی سالهای اخیر و بعد از هشدارهای رهبران جمهوری اسلامی – به ویژه آقای خامنه ای- پیرامون رشد کلیساهای خانگی روندی شتابان داشته و صدها نوکیشان مسیحی در شهرهای مختلف ایران مورد حمله و آزار و بازداشت ماموران امنیتی قرار گرفته اند.
طی سالهای اخیر همچنین کلیساهای پذیرنده فارسی زبانان با فشار وزارت اطلاعات و برخی نهادهای امنیتی – نظامی تعطیل شده و فشار بر مراکز مسیحی نیز، موجب رشد کلیساهای خانگی در کشور گردید؛ که تمرکز فشارها را بر اینگونه کلیساها را افزایش داد.
رهبر ارشد جمهوری اسلامی چند سال پیش طی سخنانی تند در قم، از “تهدیدهای کلیساهای خانگی برای تضعیف اعتقادات دینی مردم” خبر داده و گفته بود: “… دشمنان برای اینکه ایمان مردم را به اسلام و مقدسات اسلامی کم کنند، از طرق مختلفی، پایه‌های ایمان مردم، بخصوص نسل جوان را متزلزل می کنند؛ از اشاعه‌ی بی‌بندوباری و اباحیگری، تا ترویج عرفانهای کاذب تا ترویج شبکه‌ی کلیساهای خانگی؛ این‌ها کارهائی است که امروز با مطالعه و تدبیر و پیش‌بینی دشمنان اسلام دارد انجام می‌گیرد؛ هدفش هم این است که اسلام را در جامعه ضعیف کنند”.

آیا مجازات خدا برای نابودی انسان های شریر در دوران نوح، خشن و بی رحمانه بود؟

دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

"اما در این میان نوح مورد لطف خداوند قرار گرفت. این است سرگذشت او:
" نوح سه پسر داشت به نام های سام، حام و یافث. او تنها مرد درستکار و خدا ترس زمان خودش بود و همیشه می کوشید مطابق خواست خدا زندگی کند" (پیدایش فصل 6 آیات 8 - 10)

زمانی که خدا فرمان داد که زمین را از گناه و شرارت پاکسازی کند، مردی را یافت که می توانست توسط او شروع دوباره ای را آغاز نماید. آن مرد، نوح نام داشت. نوح با کوشش و تلاش خویش، لطف خدا را به دست نیاورد، بلکه آن را یافته بود. کلام خدا می فرماید:"هر چه بیشتر به طبیعت گناهکار خود پی می بریم، بیشتر لطف و بخشش بی پایان خدا را درک می کنیم" (رومیان فصل 5 آیه 20).
"اما در این میان نوح مورد لطف خداوند قرار گرفت"
در دوران نوح، مردم فاسد شده بودند. هر کسی برای رضایت خودش و نه برای رضایت خدا زندگی می کرد. فقط یک نفر بود که خدا را شادمان می ساخت:"اما در این میان نوح مورد لطف خداوند قرار گرفت". واقعیت این است که چون در گذشته نوح خدا را خشنود گردانید، امروز ما زنده هستیم. در آن زمان، خدا از انسان های آن دوره چنان دلخور بود که تصمیم گرفت آن ها را از بین ببرد.
زمانی که هیچکس خدا را دوست نمی داشت، نوح خدا را بیشتر از هر چیز دیگری در دنیا محبت می نمود. "نوح تنها مرد درستکار و خدا ترس زمان خودش بود و همیشه می کوشید مطابق خواست خدا زندگی کند" (آیه 10). برقراری رابطه دوستانه و صمیمانه با خدا، والاترین چیزی است که خدا از ما انتظار دارد. عظیم ترین حقیقت تکان دهنده این است که خدای قادرمطلق مشتاق است دوست ما باشد. انسان ها برای زیستن دائمی در حضور خدا آفریده شده اند. در باغ عدن شاهد رابطه ایده آل خدا و انسان هستیم. آدم و حوا از رابطه صمیمانه با خدا برخوردار بودند. هیچ گونه تشریفات، مراسم و آئین های مذهبی وجود نداشت، بلکه فقط رابطه ای ساده بین خدا و انسان ها برقرار بود. ولی پس از سقوط، آن رابطه ایده آل گم شد.
خدا ما را آفرید تا محبت مان نماید. او مشتاق است تا ما هم متقابلا او را محبت نماییم. خداوند می فرماید:"من از شما محبت می خواهم، نه قربانی. من از هدایای شما خشنود نیستم، بلکه خواهان آنم که مرا بشناسید" (هوشع فصل 6 آیه 6). با این که نوح در بین مردم شریر زندگی می کرد، سعی داشت با زندگی کردن مطابق خواست خدا، او را خشنود سازد. او برای مردم شریر روزگار خود، نمونه ای زنده بود. ما نیز مانند نوح در دنیایی زندگی می کنیم که پر از شرارت است. آیا ما بر دیگران تاثیر می گذاریم یا دیگران بر ما؟ آیا اطرافیان روز به روز شبیه ما می شوند یا ما روز به روز شبیه آن ها می شویم؟
اشاره به پسران نوح بیانگر آن است که خدا می خواست از طریق فرزندان نوح، نسل جدیدی پدید آورد.
افزایش گناه و حکم خداوند (پیدایش فصل 6 آیات 11-13)
"در این زمان، افزونی گناه و ظلم در نظر خدا به منتها درجه رسیده و دنیا به کلی فاسد شده بود. وقتی خدا فساد و شرارت بشر را مشاهده کرد، به نوح فرمود:"تصمیم گرفته ام تمام این مردم را هلاک کنم، زیرا زمین را از شرارت پر ساخته اند. من آن ها را همراه زمین از بین می برم".
عده ای معتقدند که مجازات خدا برای مردم آن روزگار خشن و بی رحمانه بود. در حالی که خدا به همین مردم شریر فرصت داد تا توبه کنند. زمان برای ادامه حیات و نحوه مرگ بشر را خدا تعیین می کند. در میانه شرارت و مجازات، رحمت خدا قرار داشت. او می خواست تا نسل بشر کاملا نابود نشود، بلکه از طریق نوح و پسرانش، نسل جدیدی به وجود آید.
باید در نظر داشت که داوری خدا علیه گناه از طریق طوفان مهیب، به این حقیقت اشاره می کند که "مزد گناه، مرگ است" (رومیان فصل 6 آیه 23). با افزایش گناه و شرارت، خدا مصمم شد که انسان را از روی زمین محو سازد. این تصمیم ضروری بود. خدای قدوس و عادل باید گناه را داوری کرده و آن را تنبیه نماید. ازدواج با خدانشناسان که حاصلش افزایش شرارت بود، نسلی را که نجات دهنده از آن ظهور می کرد، تهدید به نابودی می کرد. بنابراین با نابودی انسان های فاسد و گناهکار، نسل جدیدی پدید می آمد که نجات دهنده از طریق آن ظهور می کرد و آغاز جدید به بشر ارائه می گردید. داوری خدا در دوران نوح به ما می آموزد که فساد و شرارت، هلاکت می باشد و گناه، مرگ است. در واقع، هر شخص با ارتکاب به گناه، دست به خودکشی می زند. تنبیه خدا که حاصل اجتناب ناپذیر ماست، به تخلف ما مربوط می شود.
صمیمیت نوح با خداوند موجب شد تا خداوند به او اعتماد کند و کاری را که تصمیم به انجامش گرفته بود، با نوح در میان بگذارد. همان طور که ابراهیم نیز در واقعه سدوم مورد اعتماد خدا قرار گرفت (پیدایش فصل 18 آیه 17). این رابطه نزدیک انسان با خدا، برخلاف خدایان کتیبه های بابلی قرار داشت که با یکدیگر در رقابت بودند. خدا با نوح در مورد طوفان آینده صحبت کرد و به او گفت که کشتی بسازد تا با خانواده اش مصون بمانند. او حتی جزئیات مربوط به ساختن کشتی را برای نوح توضیح داد.
" من آن ها را همراه زمین از بین می برم"
سهم زمین در این نابودی نسبی بود. در حالی که دوم پطرس فصل 3 آیات 5-13 نشان می دهد که نابودی نهایی چقدر متفاوت خواهد بود. در زمان نوح، خدا انسان ها را با طوفان و آب مجازات کرد. اما در بازگشت او کیفر با آتش خواهد بود. در مکاشفه فصل 19 آیه 20 و فصل 20 آیات 10-15 این آتش توصیف شده است. 

خدا برخی از بهترین کارهایش را در شکست های ما انجام می دهد

مطالعه کتاب مقدس

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

داود قبل از این که پادشاه شود، طعم شکست را چشید. او ده سال از زندگی خود را صرف گریز در بیابان کرد. خدا به او قول داده بود که پادشاه خواهد شد، اما او از غاری به غار دیگر و از منطقه ای به منطقه دیگر در حال گریز بود. از دیدگاه انسانی، چنین به نظر می رسید که وعده های خدا به او هرگز تحقق نمی یافت.
داود فراری و همراهانش جامعه کوچکی را تشکیل می دادند. آن ها حتی همسران شان را همراه خود داشتند. یک روز وقتی داود و همراهانش به محل اقامت خود بازگشتند، دیدند که همه چیز ویران شده و زنان و بچه ها را ربوده اند. داود و افرادش زدند زیر گریه. آنقدر گریه کردند که کتاب مقدس می گوید:"دیگر طاقت گریه کردن نداشتند" (اول سموئیل فصل 30 آیه 4). به عبارت دیگر، نای گریه کردن نداشتند. اما اوضاع ناگهان برای داود بدتر شد. غم و غصه مردانش به عصبانیت علیه داود تمام شد. کتاب مقدس چنین گزارش می دهد:"داود بسیار مضطرب بود، زیرا افرادش می خواستند او را سنگسار کنند" (اول سموئیل فصل 30 آیه 6). سربازان داود از شدت ناراحتی، می خواستند داود را بکشند. آن ها به جای پیدا کردن راهی برای نجات زن و فرزندان شان، دنبال کسی بودند که گناه را به گردنش بیندازند.
سپس به یکی از مهم ترین آیات کتاب مقدس می رسیم:"اما داود خویشتن را از خداوند تقویت کرد" (اول سموئیل فصل 30 آیه 6). وقتی تمام تکیه گاه های داود از او گرفته شد و تمام حامیانش را از دست داد و به اوج شکست و ناکامی رسید، او خود را به وسیله خداوند تقویت کرد. داود به دنبال راه حل بود.
داود در مزمور 142 به یاس و ناامیدی خود اعتراف کرد. این اولین گام برای برخورد مناسب با شکست و ناکامی است. شکست و ناکامی، داود را از پا انداخته بود. می خواهید کاری را انجام دهید، اما با انجام آن موافقت نمی کنند. برای رسیدن به هدف خوبی که دارید، تلاش می کنید اما به آن نمی رسید. در نتیجه زمینه برای تلخی و عصبانیت مساعد می شود.
داود به جای آن که در نقش قربانی و مغلوب ظاهر شود، ابتدا به حضور خدا رفت. حضور خدا سرشار است از نیروی ایمان، نگرش مثبت، امید، آرامش، تحمل و یادآوری وعده های عالی خدا. نگرش تلخ و منفی داود، به نگرش مثبت مبدل شد. داود آرامش الهی را دریافت کرد. او بر خلاف همراهان عصبانی اش می دانست که خدا کنترل امور جهان را در اختیار دارد.
قدم بعدی داود این بود که از خداوند سئوال کند که چه باید انجام دهد. پاسخ خدا چنین بود":دشمن را تعقیب کن و آنچه را که برده اند، پس خواهی گرفت" (اول سموئیل فصل 30 آیه 8). وقتی داود به جای تداوم غم و غصه و گله و شکایت، به حضور خداوند رفت، خداوند نیز با نیروی مافوق طبیعی اش به او کمک کرد تا ابتدا روحیه اش تقویت شود و نگرش ایمان را حفظ کند، سپس هرچه را داود و همراهانش از دست داده بودند، به آن ها باز گرداند. جالب است بدانید در فصل 31 کتاب اول سموئیل، یعنی درست بعد از این ماجرا، شائول پادشاه وقت اسرائیل، در محاصره فلسطینی ها قرار می گیرد و خودکشی می کند. در نتیجه، داود سلطنت خود را شروع می کند. معجزات الهی پی در پی انجام گرفت.
ممکن است بنشینید و منتظر شوید تا خدا اوضاع تان را عوض کند. بعد شاد شوید، نگرش خوبی پیدا کنید تا بتوانید خدا را ستایش کنید. اما خدا منتظر است که شما گام اول را بردارید. وقتی سهم خود را انجام دادید، آن وقت او هم شروع می کند به تغییر اوضاع و انجام معجزات در زندگی شما.
شاید کسی فریب تان داده، از شما سودجویی کرده یا با شما بدرفتاری کرده و اکنون وسوسه می شوید که ماتم بگیرید و تلخ و منفی شوید. اگر بنشینید و فکر کنید که این کار چقدر بی انصافی بوده، زندگی تان هرگز به حال عادی برنمی گردد. باید نگرش خود را عوض کنید. به حضور خداوند بروید تا تغییر و تحول در درون شما رخ دهد. وقتی با کمک روح القدس (روح خدا) ذهنیت پیروزمندی را پرورش دهید، خواهید دید که خدا چه معجزاتی انجام خواهد داد.
مسیح به ما یاد داد که در ابتدای دعا فقط خدا را ستایش کنیم. نیازمندی های ما در بعد از ستایش قرار دارد. به عبارت دیگر، درخواست ها و نیازمندی ما در زیر ستایش قرار دارد. ستایش معجزه می آفریند. ستایش نه فقط ایمان شما را تقویت می کند، بلکه به شما صبر و آرامش مافوق طبیعی می دهد. سپس زمینه مساعد می شود برای معجزه شگفت انگیز خدا. معجزه ای که اطرافیان، دوستان و حتی دشمنان تان را مبهوت و حیران می سازد. آن ها درمی یابند که خداوند قادر است همه زنجیرها را پاره کند. او متخصص حل مشکلات است.
خدا می خواهد شما یک برنده باشید، نه یک فرد شاکی. دلیلی ندارد همیشه "تحت سلطه اوضاع و احوال" همیشه افسرده و نومید زندگی کنید. مهم نیست چند بار زمین خورده اید. برخیزید. خدا پایداری شما را می بیند. او عزم راسخ شما را می بیند. هنگامی که هر کاری از دست شما بر بیاید انجام دهید، خدا قدم به میدان می گذارد و آنچه را از دست شما برنمی آید، انجام می دهد. به یاد داشته باشید: شکست جایی است که خدا را ملاقات می کنیم، چون خدا برخی از بهترین کارهایش را در شکست های ما انجام می دهد.