۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۲, دوشنبه



آیا "تکامل" از نظر علمی ثابت شده است؟

دفاعیات مسیحی
نمی توان تصور کرد که یک کامپیوتر بدون سازنده ای هوشمند به وجود آمده است. غیر ممکن است تابلوی نقاشی، خود به خود طراحی و رنگ آمیزی شده باشد. چقدر شانس لازم است که طوفان سهمگین در قبرستانی که حاوی تمام اجزای بوئینگ 747 است، بوزد و به طور تصادفی همه قطعات را با دقت علمی مونتاژ کند تا هواپیمایی ساخته شود و آماده پرواز باشد؟
چقدر بیشتر باورنکردنی است که عالم هستی، با تمام پیچیدگی های نامحدودش، ماحصل یک تصادف یا شانس بوده است. در حالی که اگر از شانس طوری صحبت کنیم که گویی در مورد یک عامل سخن می گوییم، در واقع موضوع را از یک مفهوم علمی به یک مفهوم خرافی و اسطوره ای تغییر داده ایم. حتی خود داروین در فصلی از کتاب"منشاء انواع" تحت عنوان "مشکلات نظریه" چنین می گوید:"این فرض که چشم و تمام اجزای آن با هم کار کنند که در اثر انتخاب طبیعی شکل گرفته است، باید اذعان کنیم که تا بالاترین درجه باطل است."
علم زیست شناسی نشان داده است که برای به وقوع پیوستن تکامل در اثر عوامل اتفاقی، زمان کافی وجود نداشته است. به عنوان مثال، برای این که اتم های مورد نظر در تشکیل یک مولکول پروتئین، به نحو صحیح به هم بپیوندند، در صورتی که این عمل به طور کاملا اتفاقی به وقوع بپیوندد، عدد احتمال آن قدر کوچک خواهد بود که وقوع چنین چیزی عملا محال است. یا امکان این که یک ظرف خاک بر اثر جهش های زیستی نهایتا به اسب تبدیل شود، ده به توان یک میلیون است. تعداد صفرهای چنین رقمی میلیون ها است. بدین ترتیب به وجود آمدن اسب در نتیجه فرایندی کاملا اتفاقی، یعنی از طریق انتخاب تصادقی محال است.
مثال دیگر: احتمال این که کسی بتواند ده سکه را که روی هر کدام از آن ها شماره ای نوشته شده است، به ترتیب صحیح از جیب خود خارج کند، یک در ده میلیارد است. جهان بی نهایت پیچیده تر از ده سکه شماره دار است و احتمال فراهم آمدن تمامی شرایط لازم برای ظهور و تحول حیات چنان فوق از تصور است که ظهور کاملا اتفاقی حیات بر صحنه گیتی به کلی باورنکردنی است.
طرفداران نظریه تکامل باید بدانند که برای به وقوع پیوستن تکامل توسط انتخاب طبیعی از طریق فرایندی اتفاقی، چیزی حدود پنجاه میلیارد سال زمان لازم است. در حالی که علم ثابت کرده است که پیدایش سیاره زمین، ده میلیون سال است. جهان نمی تواند خودش را آفریده باشد. به عبارت دیگر، طرح و نظم در جهان باید معلول وجودی خارج از جهان باشد که طرح ها و الگوهای مختلف وسایل را به جهان می بخشد. این وجود همان خدا است.
اگر شما به موزه های آثار طبیعی بروید و این سئوال را مطرح کنید که مراحل تکامل این حیوان و یا آن حیوان را به شما نشان دهند، با پاسخ منفی روبرو می شوید. اگر در محافل کارشناسان طرفدار تکامل همین سئوال را مطرح کنید به شما پاسخ خواهند داد:"نمی دانیم." شاید با نشان دادن تصاویر انیمیشن، شما را فریب دهند، ولی آثار تکامل کشف نشده است. طبق ادعای نظریه تکامل، عمر سیاره زمین ده ها میلیارد سال است، پس نشانه های تکامل کجاست؟ آیا تکامل در یک لحظه انجام شد؟
با اختراع روش تاریخ گذاری توسط تشعشعات رادیویی معین شد که سن زمین بر خلاف ادعای نظریه تکامل، ده میلیون سال است.
از طرفی، این نظریه ادعا می کند زمانی سلول های موجود زنده به وجود آمدند که اکسیژن وجود نداشت. هر شخصی کمی با علم آشنایی داشته باشد، می داند که یک سلول بدون وجود اکسیژن هرگز نمی تواند به حیات خود ادامه دهد، چه رسد به این که تکثیر شود. در حالی که در کتاب پیدایش (اولین کتاب کتاب مقدس) فصل اول آیه دوم به وجود آب اشاره شده. همان طور که می دانید، اکسیژن بخشی از فرمول آب را تشکیل می هد.
فرضیه تکامل اقتدارش را از دست داده است: هم از نظر علمی و هم از نظر فلسفه. چرا؟ با کنار گذاشتن خدا از خلقت، فرضیه تکامل به عنوان فلسفه شکست خورده است، زیرا از پاسخ به سئوالات مهمی عاجز است. سئوالاتی نظیر:
چگونه ماده به وجود آمد؟
منشاء زندگی کجاست؟مفهوم بشریت چیست؟
معنی و مقصد انسان چیست؟
اگر فرض کنیم که انسان جز حیوانی برتر مفهوم دیگری نداشته باشد و فقط فرآورده محیط خودش باشد، پس می تواند برای هر کاری که انجام می دهد، از زیر مسئولیت اخلاقی شانه خالی کند.
فرضیه تکامل اقتدار علمی بودن را از دست داده است. مثلا شکاف در اختلاف میان انسان و بوزینه آن قدر کوچک نیست که طرفداران این نظریه ادعا کرده اند: یک. اندازه مغز انسان سه برابر گوریل است. دو. قابلیت انسان برای ساخت ابزار آلات پیچیده با حیوانات قابل مقایسه نیست. سه. زبان انسان قادر است افکارش را تشریح نماید. این خصیصه در حیوانات مشاهده نمی شود. با این توصیف، ملحدین ایمان زیادی به اعتقادشان دارند، اعتقاداتی که عجیب تر از ایمان به خداست!