نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
مخالفان کتاب مقدس، خدا را به تبعیض متهم می کنند و می گویند با انتخاب قوم اسرائیل، به قوم های دیگر بی مهری و بی توجهی نشان داد.
در پاسخ باید گفت که خدا اسرائیل را به واسطه ابراهیم برگزید، نه به دلیل این که قوم اسرائیل استحقاق آن را داشت (تثنیه فصل 7 آیات 6- 8 و فصل 9 آیات 4-6)، زیرا ابراهیم ایمان حقیقی به خدا داشت. ابراهیم بت پرست نبود، ولی در جهانی بت پرست زندگی می کرد. هموطنان و پدر او بت پرست بودند. روایت های غیرواقعی در مورد سرپیچی ابراهیم از پرستش بت ها وجود دارد. اما این سئوال مطرح می شود که چگونه ابراهیم از خدا اطلاع داشت؟ بی تردید، به واسطه مکاشفه مستقیم خدا.
هم چنین حدس کارشناسان کتاب مقدس آن است که ابراهیم از سام (پسر نوح) درباره قبل و بعد از طوفان و و نیز پراکندگی انسان ها در سرزمین های مختلف چیزهایی شنیده است. سام از خدای حقیقی سخن گفت و ابراهیم به خدا ایمان آورد. کلام خدا می فرماید:"خدا زمانی ابراهیم را بی گناه حساب آورد که به وعده های او ایمان آورد. از این جا به این نکته پی می بریم که در نظر خدا، فقط ایمان ما مطرح است. در نتیجه فرزندان واقعی ابراهیم آنانی هستند که به خدا ایمان حقیقی دارند" (غلاطیان فصل 3 آیات 6- 7). ابراهیم نمونه ای است از اطاعت و رشد ایمان.
ابراهیم متکی به هدایت خداوند بود. عبرانیان فصل 11 آیه 8 بیان می کند که ابراهیم به واسطه ایمان به راه افتاد. او حتی نمی دانست به کجا می رود. احتمالا در آن هنگام خدا به ابراهیم نگفت که کنعان خانه دائمی او می شود. با این توصیف، خدا او را گام به گام هدایت می کرد (پیدایش فصل 12 آیه 5). بنابراین ابراهیم به سوی زندگی سرشار از ایمان و راه رفتن با خدا دعوت شده بود.
دعوت خدا از ابراهیم، او را در وضعیتی قرار داد که می بایست، رفاه، آسایش، امنیت و دلبستگی به اقوام و دوستان و سرزمین خویش را برای همیشه ترک کند. اطاعت ابراهیم از خدا مبتنی بر اعتماد بود. نتیجه و پیامد وعده های خداوند بر ایمان خالص ابراهیم متکی بود.
هنگامی که خدا، ابراهیم را فرا خواند تا گذشته اش را ترک کرده و به سوی آینده نامعلوم حرکت کند، تنها انگیزه ابراهیم اعتماد او به وعده خدا بود.
چیزی که اهمیت ابراهیم را مشخص می کند، آن است که یازده فصل از کتاب پیدایش به توصیف تاریخ بشر می پردازد، اما سیزده فصل بعدی به طور انحصاری به زندگی ابراهیم اختصاص دارد. ابراهیم از لحاظ تاریخی به عنوان جد یهودیان و اعراب دارای اهمیت است. خدا، ابراهیم و نسل او را برای خداپرستی به کار برد. در زمان مسیح، یهودیان افتخار می کردند که از جد ابراهیم هستند. امروزه نیز همین ادعا را یهودیان و حتی مسلمانان تکرار می کنند. یهودیت، مسیحیت و اسلام، همگی ابراهیم را به عنوان نبی خدا محترم می شمارند. در سوره بقره آیه 47 به برگزیدگی قوم اسرائیل اشاره شده:"ای فرزندان اسرائیل، از نعمت هایم که بر شما ارزانی داشتم و از این که من شما را بر جهانیان برتری دادم، یاد کنید."
ابراهیم از لحاظ الهیاتی اهمیت دارد. عهد جدید از تجربه او به عنوان اساس تعلیم عادل شمردگی از طریق ایمان استفاده می کند. عهد خدا با ابراهیم و با نسل او به واسطه مسیح محقق شد که شامل کسانی می شود که به او ایمان دارند.
ابراهیم از لحاظ الهیاتی اهمیت دارد. عهد جدید از تجربه او به عنوان اساس تعلیم عادل شمردگی از طریق ایمان استفاده می کند. عهد خدا با ابراهیم و با نسل او به واسطه مسیح محقق شد که شامل کسانی می شود که به او ایمان دارند.
پیدایش فصل 11 آیه 26 برای اولین بار به نام ابرام که بعدها به "ابراهیم" تغییر یافت، اشاره می کند. در کتاب مقدس 312 بار نام ابراهیم ذکر شده است. شاید او معروف ترین شخصیت در عهد عتیق باشد و بی تردید تاثیرگذار ترین شخص در تاریخ.
ابراهیم در کتاب مقدس، "دوست خدا" لقب گرفته (یعقوب فصل 2 آیه 23). هم چنین "دوست جاودانی" (دوم تواریخ فصل 20 آیه 7) و "دوست من، ابراهیم" (اشعیاء فصل 41 آیه 8) و پدر ملل (رومیان فصل 4 آیات 16- 17).
خداوند به ابراهیم وعده داد:"تو را پدر امت بزرگی می گردانم. تو را برکت می دهم و نامت را بزرگ می سازم و تو مایه برکت خواهی بود. آنانی که به تو خوبی کنند، برکت می دهم و آنانی که به تو بدی نمایند، لعنت می کنم. همه مردم دنیا از تو برکت خواهند یافت" (پیدایش فصل 12 آیات 2- 3)
خداوند به ابراهیم وعده داد:"تو را پدر امت بزرگی می گردانم. تو را برکت می دهم و نامت را بزرگ می سازم و تو مایه برکت خواهی بود. آنانی که به تو خوبی کنند، برکت می دهم و آنانی که به تو بدی نمایند، لعنت می کنم. همه مردم دنیا از تو برکت خواهند یافت" (پیدایش فصل 12 آیات 2- 3)
"تو را پدر امت بزرگی می گردانم" (پیدایش فصل 12 آیه 2).
دو نکته را باید در نظر گرفت: نخست آن که سارا (همسر ابراهیم) نازا بود. نکته دوم، لوط برادرزاده یتیم ابراهیم بود که ظاهرا ابراهیم او را به فرزندی پذیرفته بود. لوط ابراهیم را همراهی می کرد و به نظر می رسید که اگر سارا صاحب فرزندی نمی شد، وارث ابراهیم می گردید. اما خداوند نقشه دیگری داشت.
دو نکته را باید در نظر گرفت: نخست آن که سارا (همسر ابراهیم) نازا بود. نکته دوم، لوط برادرزاده یتیم ابراهیم بود که ظاهرا ابراهیم او را به فرزندی پذیرفته بود. لوط ابراهیم را همراهی می کرد و به نظر می رسید که اگر سارا صاحب فرزندی نمی شد، وارث ابراهیم می گردید. اما خداوند نقشه دیگری داشت.
"سرزمینی که من تو را بدانجا هدایت خواهم نمود" (آیه 2)
بعد از آن که خداوند از ابراهیم خواست تا سرزمین و خویشاوندانش را ترک کند، او وعده سرزمین دیگر را داد.
پیدایش فصل 11 درباره نقشه های انسان است، در حالی که توجه فصل 12 به نقشه های خداوند معطوف است.
بعد از آن که خداوند از ابراهیم خواست تا سرزمین و خویشاوندانش را ترک کند، او وعده سرزمین دیگر را داد.
پیدایش فصل 11 درباره نقشه های انسان است، در حالی که توجه فصل 12 به نقشه های خداوند معطوف است.
" تو را برکت می دهم و تو مایه برکت خواهی بود" (آیه 2)
خداوند به ابراهیم گفت:"تو را برکت می دهم و تو مایه برکت خواهی بود" (پیدایش فصل 12 آیه 2). خدا می خواهد ما را به فراوانی برکت دهد تا ما نیز مایه برکت دیگران باشیم، اگر در جایگاه ایمان باشیم.
خداوند به ابراهیم گفت:"تو را برکت می دهم و تو مایه برکت خواهی بود" (پیدایش فصل 12 آیه 2). خدا می خواهد ما را به فراوانی برکت دهد تا ما نیز مایه برکت دیگران باشیم، اگر در جایگاه ایمان باشیم.
" نامت را بزرگ می سازم"(آیه 2)
به نظر می رسد که هیچکس در طول تاریخ مانند ابراهیم نیکنام و سرشناس نبوده است. در زمان مسیح، یهودیان افتخار می کردند که از جد ابراهیم هستند. امروزه نیز همین ادعا را یهودیان و حتی مسلمانان تکرار می کنند. یهودیت، مسیحیت و اسلام، همگی ابراهیم را به عنوان نبی خدا محترم می شمارند.
به نظر می رسد که هیچکس در طول تاریخ مانند ابراهیم نیکنام و سرشناس نبوده است. در زمان مسیح، یهودیان افتخار می کردند که از جد ابراهیم هستند. امروزه نیز همین ادعا را یهودیان و حتی مسلمانان تکرار می کنند. یهودیت، مسیحیت و اسلام، همگی ابراهیم را به عنوان نبی خدا محترم می شمارند.
"آنانی را که به تو بدی نمایند، لعنت می کنم" (آیه 3)
موسی دید که بوته ای شعله ور است، ولی نمی سوزد. در آن جا بود که برای اولین بار خداوند با موسی سخن گفت (خروج فصل 3 آیات 2- 3). بوته، سمبل قوم اسرائیل بود که آتش امپراطورهای فرعون تا هیتلر و دشمنان قسم خورده یهودیان قادر نیستند اسرائیل را نابود سازند.
موسی دید که بوته ای شعله ور است، ولی نمی سوزد. در آن جا بود که برای اولین بار خداوند با موسی سخن گفت (خروج فصل 3 آیات 2- 3). بوته، سمبل قوم اسرائیل بود که آتش امپراطورهای فرعون تا هیتلر و دشمنان قسم خورده یهودیان قادر نیستند اسرائیل را نابود سازند.
امپراطورهای مصر، بابل، آشور، روم و هیتلر سرنگون شدند و موفق نشدند نسل قوم اسرائیل ریشه کن نمایند. آتش به شدت از درون بوته زبانه می کشید، ولی نمی توانست آن را تباه سازد! اگر خدا به وعده اش مبنی بر حمایت از قوم اسرائیل عمل نمی کرد، در واقع به عهدشکنی متهم می گردید. قوم اسرائیل فرزندان ابراهیم هستند و از طریق این قوم خدای حقیقی معرفی گردید و نجات بشر توسط عیسی مسیح تضمین شد.
وقتی خدا کسی را برکت می دهد، آن شخص تحت حفاظت الهی و لطف و رحمت خداوند قرار می گیرد. قبل از آن که کسی بتواند شما را لعنت و نفرین نماید، خداوند شما را به عنوان ایماندار مسیحی برکت داده است. این برکت الهی همواره بر لعنت دشمن در زندگی تان غلبه کرده و آن را محو و نابود می سازد.
وقتی خدا کسی را برکت می دهد، آن شخص تحت حفاظت الهی و لطف و رحمت خداوند قرار می گیرد. قبل از آن که کسی بتواند شما را لعنت و نفرین نماید، خداوند شما را به عنوان ایماندار مسیحی برکت داده است. این برکت الهی همواره بر لعنت دشمن در زندگی تان غلبه کرده و آن را محو و نابود می سازد.
به چه دلایلی خدا قوم اسرائیل را برگزید؟
یک. در دوران باستان، قوم اسرائیل برگزیده شد تا مایه برکت قوم های دیگر شوند، زیرا خداوند به ابراهیم گفت:"من تو را پدر امت بزرگ می گردانم. تو را برکت می دهم و نامت را بزرگ می سازم و تو مایه برکت خواهی بود" (پیدایش فصل 12 آیه 2).
دو. قوم اسرائیل وظیفه داشت که بر خلاف همسایگان بی رحم و بت پرست، به غریبه ها و غیر یهودی ها محبت الهی را نشان دهد:"خداوند شما غریبان را دوست می دارد و به آن ها غذا و لباس می دهد. شما هم باید غریبان را دوست بدارید، زیرا خودتان هم در سرزمین مصر غریب بودید" (تثنیه فصل 10 آیه 19).
یک. در دوران باستان، قوم اسرائیل برگزیده شد تا مایه برکت قوم های دیگر شوند، زیرا خداوند به ابراهیم گفت:"من تو را پدر امت بزرگ می گردانم. تو را برکت می دهم و نامت را بزرگ می سازم و تو مایه برکت خواهی بود" (پیدایش فصل 12 آیه 2).
دو. قوم اسرائیل وظیفه داشت که بر خلاف همسایگان بی رحم و بت پرست، به غریبه ها و غیر یهودی ها محبت الهی را نشان دهد:"خداوند شما غریبان را دوست می دارد و به آن ها غذا و لباس می دهد. شما هم باید غریبان را دوست بدارید، زیرا خودتان هم در سرزمین مصر غریب بودید" (تثنیه فصل 10 آیه 19).
سه. قوم اسرائیل استحقاق برگزیدگی را نداشت، اما لطف و محبت خدا و هم چنین ایمان جد ایشان ابراهیم سبب شد تا آنان قوم برگزیده محسوب شوند:"خداوند خدای تان به این دلیل این سرزمین حاصلخیز را به شما نمی دهد که مردم خوبی هستید. شما مردمی سرکش هستید" (تثنیه فصل 9 آیه 6). نسل اول یهودیان که مصر را ترک کرده بودند، به علت کم ایمانی و گله و شکایت اجازه نیافتند وارد سرزمین کنعان شوند.
چهار. مسیح از نسل داود پادشاه ظهور نمود و با قربانی خود، نجات بشر را از قلمرو گناه تضمین کرد.
چهار. مسیح از نسل داود پادشاه ظهور نمود و با قربانی خود، نجات بشر را از قلمرو گناه تضمین کرد.
پنج. برگزیدگی قوم اسرائیل به آن معنا نبود که همه یهودیان وارد ملکوت خدا خواهند شد. در طول تاریخ این قوم، بسیاری از یهودیان با عملکردشان برگزیدگی خود را ثابت نکردند. بنابراین این سئوال مطرح می شود که اگر قوم اسرائیل سرکش بوده اند، چرا خدا وعده های عالی به آن ها داد؟
خدا و قوم اسرائیل پیمانی با هم بسته بودند (پیدایش فصل های 15 و 17 و خروج فصل های 19 و 20). خدا وعده داد که به آن ها وفادار باشد و آن ها وعده دادند که از او اطاعت کنند. اما در طول تاریخ، قوم اسرائیل به ندرت شرایط معاهده را رعایت نمود. خداوند بارها و بارها قوم اسرائیل را تنبیه کرد. برای مثال، خداوند قوم اسرائیل را به مدت هفتاد سال به تبعید فرستاد. خداوند فرمود:"سراسر این سرزمین، به ویرانه ای متروک تبدیل خواهد شد و شما برای مدت هفتاد سال، پادشاه بابل را بندگی و خدمت خواهید کرد" (ارمیاء فصل 25 آیه 11).
اگر مخالفان با دقت کتاب مقدس را خوانده باشند، ابتدا درمی یابند که نسل اول قوم اسرائیل که شاهد عینی معجزات بزرگ خداوند در مصر و صحرای سینا بود، به علت گله و شکایت و کم ایمانی، اجازه نیافتند تا وارد سرزمین موعود شوند. از آن نسل فقط دو مرد وفادار به خدا یعنی یوشع و کالیب با خانواده شان به همراه نسل دوم وارد سرزمین کنعان شدند. حتی خود موسی نیز به علت نااطاعتی از ورود به کنعان منع شد. خداوند بارها و بارها در دوران عهد عتیق، قوم اسرائیل را به علت نااطاعتی و بت پرستی تنبیه کرد و حتی آن ها را به تبعید فرستاد. بنابراین، خدا تبعیض قائل نشد. در تبعید بود که قوم اسرائیل هرگز به بت پرستی روی نیاورد، بلکه به شریعت خداوند وفادار ماند.
در اناجیل می خوانیم که تعالیم و معجزات مسیح، رهبران مذهبی یهود را به شدت خشمگین کرد، زیرا معجزات توجه مردم را به عیسی بیشتر کرد. رهبران مذهبی یهود برای انحراف افکار عمومی، معجزات مسیح را به شیطان نسبت دادند (انجیل متی فصل فصل 9 آیه 34). از سوی دیگر، تعالیم مسیح با نگرش آن ها هماهنگی نداشت. علمای مذهبی وقت زیادی را صرف تشریح مجموعه بزرگ سنت های مذهبی و مباحثه درباره آن ها می کردند. سنتی که بیش از چهارصد سال پیش، از زمان مراجعت یهودیان از تبعید (امپراطوری پارس) به بعد روی هم انباشته شده بود. در حقیقت آن ها به قدری با این سنت های انسانی مشغول بودند که بیشتر اوقات توجهی به کتاب مقدس (عهد عتیق) نمی کردند. این رهبران مذهبی احساس می کردند که عیسی تهدیدی برای آن ها است، چون قوانینی را که آن ها وضع کرده بودند، زیر سئوال می برد و مردم زیادی به او توجه نشان می دادند.
نکته دیگر آن بود که مسیح خود را با خدا برابر می دانست. حداقل دو بار تصمیم گرفتند او را سنگسار کنند. سرانجام توطئه چیدند و مسیح محکوم به اعدام شد. در کتاب تلمود، مسیح به عنوان جادوگر معرفی شده که با معجزات شیطانی مردم را گمراه می کرد.
وقتی یهودیان از فرمانده رومی برای مسیح تقاضای اعدام کردند، چنین فریاد زدند:"خونش به گردن ما و فرزندان ما باشد!" (انجیل متی فصل 27 آیه 25).
رد کردن مسیح توسط یهودیان در طول تاریخ برای آن ها فجایع و مشکلات بزرگی به وجود آورد. عیسی واقعه هفتاد میلادی را پیشگویی کرد (متی فصل 24 آیات 1 و 15- 16). مسیح زمانی این پیشگویی را به زبان آورد که مردم و رهبران مذهبی یهود، نسبت به خدا بی توجه شده بودند (متی فصل 23) و او راهی اورشلیم شده بود تا جان خود را برای نجات انسان ها از قلمرو قدرتمند گناه و شیطان، فدا سازد. هفتاد میلادی زمانی بود که تیطس ( سردار رومی)، اورشلیم را ویران کرد و بسیاری از یهودیان را کشت.
بعد از تاسیس کلیسا، رهبران مذهبی یهود هم چنان به مخالفت و جفا ادامه می دادند. آن ها حاضر بودند دست به هر کاری بزنند تا مانع فعالیت رسولان (شاگردان مسیح) و مسیحیان شوند. رهبران یهود، رسولان را دستگیر کردند و به زندان انداختند. با چوب و تازیانه زدند و به آن ها را با اتهامات مختلف متهم کردند. رسولان می بایست در خانه ها تعلیم می دادند، چون اجازه تعلیم در عبادتگاه های یهود و خانه خدا را نداشتند. طی آزار و اذیت هایی که بعدها گریبانگیر کلیسا شد، تعلیم در خانه ها روش اصلی انتقال ایمان کتاب مقدسی به سایرین بود.
رهبران مذهبی یهود، یکی از مسیحیان به نام استیفان را متهم کردند که به خانه خدا کفر گفته است (اعمال رسولان فصل 6 آیه 13). اگرچه استیفان به اهمیت معبد خدا واقف بود، اما می دانست که معبد مهم تر از خدا نیست. سلیمان وقتی به هنگام اهدای معبد خدا دعا کرد، این را می دانست:"آسمان ها گنجایش تو را ندارند، چه رسد به معبدی که من ساخته ام!" (دوم تواریخ فصل 6 آیه 18). خدا محدود نیست. او در محدوده عبادتگاه ساکن نیست، بلکه هر جا که قلبی برای پذیرفتن او باز باشد.
بعد از شهادت استیفان، آزار و اذیت مسیحیان بیشتر شد، به طوری که بسیاری از مسیحیان را مجبور کردبه خارج از اورشلیم و سرزمین های دیگر بروند. این آزار و اذیت به انتشار انجیل کمک کرد و پیغام انجیل به مناطق دیگر رسید.
مسیحیت در ابتدا به عنوان فرقه ای یهودی در نزد یهودیان و امت ها (مردم سرزمین های دیگر) شناخته می شد. این امر به مخالفت و آزار و اذیت کلیسا توسط مقامات یهودی منجر گردید، زیرا آن ها نه فقط اصول اعتقادات مسیحیت را نمی پذیرفتند، بلکه به بشارت انجیل به امت ها بدون پذیرش شریعت، اعتراض داشتند. پس از شورش یهودیان بر علیه دولت روم (73- 66 میلادی)، اکثر مسیحیان خود را از یهودیان جدا نمودند. امتناع یهودیان مسیحی در حمایت از شورش هم نژادهای شان، آن ها را به دشمنان ملی یهود تبدیل کرد. از آن زمان، عده کمی از یهودیان به مسیحیت گرویدند.
با گذشت قرون، جنبش ضد یهود به سرعت در اروپا گسترش یافت و سرانجام در "راه حل نهایی" هیتلر متجلی شد. او شش میلیون یهودی را به قتل رساند. امروزه، همسایگان اسرائیل دشمنان قسم خورده هستند و روحیه ضد یهودی در سراسر جهان مشاهده می شود.
وقتی با دقت کتاب مقدس را بررسی کنیم، درمی یابیم که اتهام تبعیض نژادی و طرفداری خدا از قوم اسرائیل، بی پایه و اساس است. انتخاب یهودیان، همواره با برکت و موفقیت همراه نبود، زیرا این قوم در طول تاریخ، شکست های پی در پی ناشی از تنبیه و داوری خدا را نیز تجربه کردند. خداوند می خواست تا قوم اسرائیل از او اطاعت نمایند.
رهبران مذهبی یهود، یکی از مسیحیان به نام استیفان را متهم کردند که به خانه خدا کفر گفته است (اعمال رسولان فصل 6 آیه 13). اگرچه استیفان به اهمیت معبد خدا واقف بود، اما می دانست که معبد مهم تر از خدا نیست. سلیمان وقتی به هنگام اهدای معبد خدا دعا کرد، این را می دانست:"آسمان ها گنجایش تو را ندارند، چه رسد به معبدی که من ساخته ام!" (دوم تواریخ فصل 6 آیه 18). خدا محدود نیست. او در محدوده عبادتگاه ساکن نیست، بلکه هر جا که قلبی برای پذیرفتن او باز باشد.
بعد از شهادت استیفان، آزار و اذیت مسیحیان بیشتر شد، به طوری که بسیاری از مسیحیان را مجبور کردبه خارج از اورشلیم و سرزمین های دیگر بروند. این آزار و اذیت به انتشار انجیل کمک کرد و پیغام انجیل به مناطق دیگر رسید.
مسیحیت در ابتدا به عنوان فرقه ای یهودی در نزد یهودیان و امت ها (مردم سرزمین های دیگر) شناخته می شد. این امر به مخالفت و آزار و اذیت کلیسا توسط مقامات یهودی منجر گردید، زیرا آن ها نه فقط اصول اعتقادات مسیحیت را نمی پذیرفتند، بلکه به بشارت انجیل به امت ها بدون پذیرش شریعت، اعتراض داشتند. پس از شورش یهودیان بر علیه دولت روم (73- 66 میلادی)، اکثر مسیحیان خود را از یهودیان جدا نمودند. امتناع یهودیان مسیحی در حمایت از شورش هم نژادهای شان، آن ها را به دشمنان ملی یهود تبدیل کرد. از آن زمان، عده کمی از یهودیان به مسیحیت گرویدند.
با گذشت قرون، جنبش ضد یهود به سرعت در اروپا گسترش یافت و سرانجام در "راه حل نهایی" هیتلر متجلی شد. او شش میلیون یهودی را به قتل رساند. امروزه، همسایگان اسرائیل دشمنان قسم خورده هستند و روحیه ضد یهودی در سراسر جهان مشاهده می شود.
وقتی با دقت کتاب مقدس را بررسی کنیم، درمی یابیم که اتهام تبعیض نژادی و طرفداری خدا از قوم اسرائیل، بی پایه و اساس است. انتخاب یهودیان، همواره با برکت و موفقیت همراه نبود، زیرا این قوم در طول تاریخ، شکست های پی در پی ناشی از تنبیه و داوری خدا را نیز تجربه کردند. خداوند می خواست تا قوم اسرائیل از او اطاعت نمایند.