۱۳۹۲ آذر ۱۲, سه‌شنبه

شکل‌گیری آموزه تثلیث‌

 پس از عروج مسیح به آسمان پس از مرگ و قیامش‌، رسولان و بعدها پدران کلیسا با بررسی زندگی و تعالیم او، تحت هدایت روح‌القدس به این آگاهی رسیدند که مسیح همان «تجلی قابل رؤیت‌» خدا در عهدعتیق بوده که در مقطعی خاص از زمان‌، تن گرفت و انسان شد و در میان ما زیست تا کفاره گناهان ما را بپردازد. آنان ایمان داشتند که عیسی مسیح صاحب الوهیت بود؛ و همیشه با خدا بوده است‌.
 اما تبیین و بیان دقیق این موضوع سؤالاتی را بر می‌انگیخت‌. آیا مسیح‌، این «تجلی قابل رؤیتِ» خدا با خدا برابر است‌؟ آیا با خدا هم‌ذات است‌؟ آیا با خدای پدر هم‌مرتبه است یا پایین‌تر از او قرار دارد؟ آیا مخلوق است یا مولود، یا اینکه همراه با خدا ازلی است‌؟ آیا به این ترتیب سه خدا نخواهیم داشت‌، یعنی پدر و پسر و روح‌القدس؟ رابطه این سه با هم چگونه است‌؟
 جمع‌بندی و بیان و تبیین این اصول کار ساده‌ای نبود. در کتاب‌مقدس حقایق به‌صورت غیرسیستماتیک و عمدتاً در لابلای رویدادها و تعالیم مختلف ابراز شده بود، حال چگونه می‌شد تمام آنها را به شکل یک اصل منسجم بیان داشت که هم جامع باشد و هم مانع‌؟ هم تمامی حقایق کتاب‌مقدسی را بیان دارد و هم از شرک و چندخدایی به‌دور ماند؟ هم تمامی مندرجات کتاب‌مقدس را مد نظر داشته باشد و هم پاسخ بدعتکاران را بدهد، بدعتکارانی که پسر خدا را در مرتبه‌ای پایین‌تر از خدای پدر قرار می‌دادند؟
 در قرون دوم و سوم‌، علمای الهیات و پدران برجسته کلیسا به‌تدریج نیاز به تدوین یک آموزه رسمی و جامع را احساس کردند. از اینرو، علمای الهی برجسته‌ای چون ایرِنه‌ئوس‌، ترتولیان‌، اُریجن و دیگران‌، در کتاب‌ها و رسالات الهیاتی و فلسفی خود، به تشریح این آموزه بر اساس کتاب‌مقدس و سنت رسولان پرداختند. تا اینکه سرانجام‌، با برگزاری چند شورای بین‌الکلیسایی در سده‌های چهارم و پنجم میلادی‌، آموزه و عقیدتی تدوین شد که برای نامگذاری آن‌، از کلمه «تثلیث‌» استفاده کردند. برای این منظور، نوشته‌های علمای الهی برجسته نیز که از بعضی از آنها نام بردیم‌، مد نظر قرار داده شد.
armanroshdi

چگونگی شکل‌گیری آموزه تثلیث‌ در عهدجدید

 موضوع «تجلی قابل رؤیت خدا» در عهدجدید بسیار روشنتر از عهدعتیق مطرح می‌شود.
 نخست‌، پیش از تولد عیسی ناصری‌، فرشته‌ای در خواب به یوسف‌، نامزد مریم‌، ظاهر می‌شود و به او می‌گوید که فرزندی که از مریم به‌دنیا خواهد آمد، از جانب روح‌القدس در بطن مریم قرار گرفته و او همان نجات‌دهنده‌ای خواهد بود که اشعیا در مورد او پیشگویی کرده و گفته است که نامش «عمانوئیل‌» خواهد بود، یعنی «خدا با ما» (اشعیا ۷:‌1۴ و متی ۱:‌20-2۴). در واقع‌، لقب عیسی ناصری‌، «عمانوئیل‌» بود، زیرا او خدایی بود که «با انسانها» و «در میان انسانها» بود.
 همین عیسی ناصری‌، چون رسالت خود را آغاز کرد، در مباحثه‌هایی که با علما و فقهای یهود داشت‌، خود را «پسر خدا» و «مساوی با خدا» معرفی می‌کرد . به چند نمونه توجه بفرمایید:‌
 روزی عیسی در روز شنبه بیماری را شفا داد. کاهنان یهود به او اعتراض کردند. «عیسی در جواب ایشان گفت‌:‌ "پدر من تا کنون کار می‌کند و من نیز کار می‌کنم‌." پس از این سبب‌، یهودیان بیشتر قصد قتل او کردند زیرا که نه‌تنها سبت را می‌شکست بلکه خدا را نیز پدر خود گفته‌، خود را مساوی خدا می‌ساخت‌» (انجیل یوحنا ۵:‌16 و ۱۷).
 در مباحثه دیگری با سران مذهبی یهود، عیسی فرمود:‌ «من و پدر یک هستیم‌.» واکنش سران یهود این بود:‌ «آنگاه یهودیان باز سنگها برداشتند تا او را سنگسار کنند. عیسی بدیشان جواب داد:‌ "از جانب پدر خود بسیار کارهای نیک به شما نمودم‌. به‌سبب کدامیک از آنها مرا سنگسار می‌کنید؟" یهودیان در جواب گفتند:‌ "به‌سبب عمل نیک تو را سنگسار نمی‌کنیم بلکه به‌سبب کفر، زیرا تو انسان هستی و خود را خدا می‌خوانی‌!» (یوحنا ۱۰:‌30-33).
 و یک بار نیز وقتی در شب آخر با شاگردانش صحبت می‌کرد، چنین گفت‌وگویی رد و بدل شد:‌ «عیسی بدو گفت‌:‌ "من راه و راستی و حیات هستم‌. هیچکس جز به‌وسیله من نزد پدر نمی‌آید. اگر مرا می‌شناختید، پدر مرا نیز می‌شناختید و بعد از این او را می‌شناسید و او را دیده‌اید." فیلیپس بدو گفت‌:‌ "ای آقا، پدر را به ما نشان ده که ما را کافی است‌." عیسی بدو گفت‌:‌ "ای فیلیپس‌، در این مدت با شما بوده‌ام‌، آیا مرا نشناخته‌ای‌؟ کسی که مرا دید، پدر را دیده است‌؛ پس چگونه تو می‌گویی پدر را به ما نشان ده‌؟"» (یوحنا ۱۴:‌6-9).
armanroshdi


چگونگی شکل‌گیری آموزه تثلیث‌در عهدعتیق‌

 در عهدعتیق گرچه موضوع «تثلیث‌» به‌روشنی مکشوف نشده بود، اما رویدادهایی در آن قید شده که برای یهودیان سؤال‌برانگیز بود، رویدادهایی که طی آنها انسانی بر انبیا یا افراد برگزیده ظاهر می‌شد و کاری می‌کرد که آنها یقین بیابند که آن انسان خدا است‌! علمای یهود برای توجیه این مطلب‌، آن وجود را «فرشته خاص‌» خدا می‌دانستند؛ نه فرشته‌ای به‌سان فرشتگان دیگر، بلکه فرشته‌ای که مظهر ذات خدا بود و می‌شد او را خدا خواند.
 به‌عنوان مثال‌، زمانی که یعقوب‌، نوه ابراهیم‌، به سرزمین پدری خود باز می‌گردد، به‌خاطر ترسی که از برادر خود در دل داشت‌، دچار اضطراب و تلاطم روحی می‌شود. در شب پیش از ملاقات دو برادر، مرد ناشناسی بدون مقدمه قبلی‌، به سراغ یعقوب می‌آید و تا پگاه با او کشتی می‌گیرد. پیش از طلوع آفتاب‌، آن مرد که هنوز هویتش آشکار نشده‌، قصد رفتن می‌کند. اما یعقوب به او می‌گوید:‌ «تا مرا برکت ندهی‌، تو را رها نکنم‌!» آن مرد یعقوب را برکت می‌دهد و نام او را به اسرائیل تغییر می‌دهد. یعقوب که عمیقاً تحت تأثیر این رویداد قرار گرفته‌، می‌گوید:‌ «خدا را روبرو دیدم و جانم رستگار شد!» (پیدایش ۳۲:‌2۴-۳۰).
 سالها پس از این ماجرا، وقتی قوم اسرائیل در سرزمین کنعان سکنی گرفته بودند، زن نازایی با مردی مواجه می‌شود که به او نوید تولد پسری را داد، پسری که برگزیده خدا خواهد بود. شوهر آن زن‌، از آن مرد نامش را می‌پرسد. مرد در جواب می‌گوید:‌ «چرا در باره اسم من سؤال می‌کنی چونکه آن عجیب است‌!» شوهر آن زن وقتی در مقام سپاسگزاری از خدا، در حضور آن مرد برای خدا قربانی تقدیم می‌کند، آن شخص ناگهان در میان آتش و دود قربانی به آسمان بالا می‌رود. آن زن و شوهر با دیدن این رویداد خارقالعاده‌، از وحشت بر زمین می‌افتند. در این لحظه‌، شوهر به زن خود می‌گوید:‌ «البته خواهیم مرد زیرا خدا را دیدیم‌!» در واقع آنها، آن مرد یا آن فرشته را مظهر وجود خدا می‌دانستند و کتاب‌مقدس نیز این تصور را نفی نمی‌کند. این ماجرا شباهت زیادی به ماجرای ملاقات یعقوب با آن مرد دارد. وقتی فرزندشان به‌دنیا آمد، او را «سامسون‌» نامیدند، همان قهرمان معروف‌.
 در قسمت‌های دیگر کتاب‌مقدس نیز آیاتی وجود دارد که به شخصی اشاره می‌کند که الوهیت دارد و مظهر وجود خدا شناخته شده است‌. به‌عنوان مثال‌، در کتاب اشعیای نبی‌، در مورد مسیحای موعود چنین پیشگویی شده است‌:‌ «برای ما ولدی زاییده و پسری به ما بخشیده شد و سلطنت بر دوش او خواهد بود؛ و اسم او عجیب و مشیر و خدای قدیر و پدر سرمدی و سَرور سلامتی خوانده خواهد شد» (اشعیا ۹:‌6). این یکی از عجیب‌ترین آیه‌های عهدعتیق می‌باشد. توجه کنید که در این آیه آمده که این پسر، پادشاه بوده‌، نامش نیز «خدای قدرتمند» خوانده خواهد شد. عجیب است که یک پسر، «خدا» خوانده شود. به‌علاوه او «پدر سرمدی‌» نیز نامیده شده است‌، یعنی «سرمنشأ ابدیت‌». تمام این صفات و القاب‌، صفات خدا هستند که به یک موجود انسانی نسبت داده شده است‌.
 جالب اینجاست که این مطالب در کتابی نوشته شده (یعنی عهدعتیق‌) که شدیداً مروج یکتاپرستی است و بارها مؤکداً اعلام داشته که هیچ موجود دیگری نباید در کنار خدا مورد پرستش واقع شود و خدا هیچگاه کس دیگری را در جلال خود شریک نمی‌سازد.

 armanroshdi

چگونگی شکل‌گیری آموزه تثلیث‌

 برای اینکه ببینیم آموزه و عقیدت تثلیث از کجا آمد و چگونه شکل گرفت‌، نخست باید اشاراتی را که در کتاب‌مقدس آمده‌، مطرح کنیم‌. در کتاب‌مقدس‌، چه در عهدعتیق (توارت و کتب انبیای یهود) و چه در عهدجدید (انجیل و نوشته‌های رسولان مسیح‌)، رویدادها و مطالبی عجیبی ذکر شده است‌، رویدادهایی حاکی از آن که در مقاطع خاصی از زمان‌، جلوه‌ای از خدا به‌صورت قابل رؤیت بر بشر ظاهر شده است‌، در عین حال که ذات الهی کماکان در تمام عالم هستی وجود داشته است‌. در واقع مقوله‌ای مطرح می‌شود که می‌توان آن را «تجلی قابل رؤیت خدا» نامید. 
armanroshdi