۱۳۹۲ شهریور ۸, جمعه

نزول روح القدس چگونه اتفاق افتاد ؟

عمانوئیل

اعمال باب ۲
نزول روح القدس
۱ وقتی روز پنطیکاست رسید ، همۀ شاگردان در یکجا جمع بودند. ۲ ناگهان صدائی شبیه وزش باد شدید از آسمان آمد و تمام خانه ای را که در آن نشسته یودند پر ساخت . ۳ در برابر چشم آنان زبانه هائی مانند زبانه های آتش ظاهر شد که از یکدیگر جدا گشته و برهریک از آنان قرار گرفت. ۴ همه از روح القدس پر گشتند وبطوریکه روح به ایشان قدرت تکلم بخشید به زبانهای دیگر شروع به صحبت کردند. ۵ در آن زمان یهودیان خدا پرست از جمیع ملل زیر آسمان ، در اورشلیم اقامت داشتند. ۶ وقتی آن صدا بگوش رسید ، جمعیت گرد آمدند و چون هر کس بزبان خود سخنان رسولان را شنید، همه غرق حیرت شدند ۷ و در کمال تعجب اظهار داشتند: « مگر همۀ این کسانیکه صحبت می کنند جلیلی نیستند؟ ۸ پس چطور است که همۀ ما فردأ فرد پیام آنان را بزبا ن خودمان می شنویم ؟ ۹ ما که از پارتیان و مادیان و ایلامیان و اهالی بین النهرین و یهودیه و کپدوکیه و پنطوس و استان آسیا ۱۰ و فریجیه و پمفلیه و مصر و نواحی لیبی که متصل به قیروان است و زائران رومی ، هم یهودیان وهم آنانی که دین یهود را پذیرفته اند ، ۱۱ و اهالی کریت و عربستان هستیم ، شرح کارهای بزرگ خدا را بزبان خودمان می شنویم .» ۱۲ همه حیران و سرگردان به یکدیگر می گفتند :« یعنی چه ؟ » ۱۳ اما بعضی مسخره کنان می گفتند :« اینها از شراب تازه مست شده اند. »
پیام پطرس
۱۴ اما پطرس با آن یازده رسول برخاست و صدای خود را بلند کرد و خطاب به جماعت گفت :« ای یهودیان و ای ساکنان اورشلیم ، توجه کنید : بدانید و آگاه باشید که ۱۵ برخلاف تصور شما این مردان مست نیستند زیرا تازه ساعت نه صبح است. ۱۶ بلکه این همان چیزی است که یوئیل نبی در نظر داشت وقتی گفت: ۱۷ « خدا می فرماید در زمان آخر چنین خواهم کرد : از روح خود بر جمیع انسانها فرو خواهم ریخت و پسران و دختران شما نبوت خواهند کرد و جوانان شما رؤیاها و پیران شما خوابها خواهند دید. ۱۸ آری ، حتی بر غلامان و کنیزان خود در آن ایام از روح خود فرو خواهم ریخت و ایشان نبوت خواهند کرد. ۱۹ و در آسمان شگفتی ها و بر روی زمین نشانه هائی ظاهر خواهم نمود ، یعنی خون ،آتش و دود غلیظ. ۲۰ پیش از آمدن آن روز بزرگ و پر شکوه خداوند ، خورشید تاریک خواهد شد و ماه رنگ خون خواهد گرفت ۲۱ و چنان خواهد شد که هر که نام خداوند را بخواند نجات خواهد یافت .»

چگونه خدای مهربان، نخست زادگان مصر را کشت؟ (خروج فصل دوازدهم آیه بیست و نهم)

دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ


فرعون قصد نداشت دست از لجاجت بردارد و قوم اسرائیل را آزاد کند. خدا نیز عواقب دردناک اعمالش را گریبانگیر او و همفکرانش کرد. فرعون نمی توانست باور کند که کسی بزرگ تر از او وجود دارد. این بی ایمانی لجوجانه سبب شد دلش سخت گردد. چنان سخت که حتی آن همه بلایای عظیم هم نتواند او را تغییر دهد. تا این که عاقبت وقوع بزرگ ترین بلا، یعنی مرگ پسرش، او را واداشت قدرت و اقتدار خدا را باور کند. قبل از آن، خدا به فرعون بارها فرصت داد تا نظرش را تغییر دهد.

نکته دیگر این که اشتباه است که فرض کنیم از آن جا که مردم هیچ گونه کنترلی بر تصمیمات فرعون نداشتند، صرفا قربانی تصمیمات فرعون بودند. قطعا هر مصری این فرصت را داشت تا از داوری هولناک خدا بگریزد و به موسی و قوم اسرائیل پناه آورد. تردیدی نیست که در نتیجه داوری خدا، عده زیادی از اهالی مصر به عبرانیان ملحق شده بودند. خروج فصل دوازدهم آیه سی و هشتم می گوید که از قوم های دیگر نیز در میان عبرانیان بودند که همراه ایشان از مصر بیرون آمدند.
از سوی دیگر، این تصور هم غلط است که چون فرعون بر تصمیم خود پافشاری می کرد و تغییرناپذیر بود، پس مردم مصر نیز نمی توانستند تغییر کنند! اگرچه مصریان زیر سلطه فرعون بودند، اما می توان تصور کرد که آن ها می توانستند علیه سیاست غلط فرعون، به مخالفت و اعتراض بپردازند و یا حکومت او را سرنگون کنند. در خروج فصل دوازدهم آیه سی و سوم می خوانیم که اهالی مصر به قوم اسرائیل اصرار کردند تا هر چه زودتر از مصر بیرون بروند. مصریان از هیچ کاری فروگذار نبودند تا اسرائیلی ها کشورشان را ترک کنند. خروج فصل دوازدهم نشان می دهد که مردم مصر آشکارا مایل بودند از مشکلی که فرعون به وجود آورده بود، رهایی یابند.

کتاب مقدس می گوید که عالم هستی از یک شروع برخوردار است، در حالی که علم توضیح می دهد که انرژی آغازی نداشته است. کدامیک از اظهارات صحیح است؟

دفاعیات مسیحی

نویسندگان: جاش مک داول/ نورمن گایسلر
مترجم: مهران پورپشنگ

طی قرون، دانشمندان می پنداشتند که عالم هستی ساکن می باشد و آغازی نداشته است. در اوایل قرن بیستم، جامعه علمی با نظریه نسبیت آلبرت انیشتین مواجه شد. انیشتین، مانند بیشتر دانشمندان هم عصر خود، فرض کرد عالم هستی ازلی است. نظریه نسبیت بیان می کند که عالم هرگز منقبض و منبسط نمی شود. در آن زمان، دانشمندان متقاعد شده بودند که عالم ساکن است. انیشتین حتی موضوع شناخته شده ای با عنوان پایداری کیهانی به معادلات خود افزود تا دانشمندان را هم چنان موافق با عالمی پایدار و ساکن نگاه دارد. اما بعد از طرح این نظریه، انیشتین دچار تشویش و نگرانی شد. او بعدها پذیرفت که عالم هستی از گذشته نامحدود برخوردار نیست. علت تغییر عقیده او چه بود؟
در سال 1929 یک کیهان شناس به نام ادوین هابل از تلسکوپ صد اینچی خود برای اثبات این نکته استفاده کرد که نور دریافتی از کهکشان های دور به رنگ قرمز متمایل شده است. این به آن معنا بود که عالم هستی در حال انبساط است. هنگامی که انیشتین متوجه شد که مشاهدات هابل بیانگر عالم در حال انبساط است، مسئله ساکن بودن عالم هستی را بزرگ ترین اشتباه خود نامید. پل دیویس، پروفسور و استاد دانشگاه اورگن چنین اظهار نظر کرد:"اکنون اکثر کیهان شناسان معتقدند که عالم هستی آغازی داشته است".
البته تایید دانشمندان به این مفهوم نیست که همه آن ها لزوما خدا را به عنوان بهترین توضیح برای پیدایش عالم هستی بپذیرند، بلکه اکثر آن ها معتقدند که عالم هستی از نقطه ای در گذشته به وجود آمده است. بنابراین، جامعه علمی به حقیقتی که کتاب مقدس بیان می کند:"در ابتدا" (پیدایش فصل اول آیه اول) پی برده است.
با این توصیف، برخی از منتقدان کتاب مقدس هم چنان به ازلی بودن جهان اعتقاد دارند. آن ها برای تایید ادعای خود به قانون اول ترمودینامیک رجوع می کنند. قانون اول ترمودینامیک می گوید که انرژی می تواند از یک شکل به شکل دیگر تغییر یابد، اما نمی تواند خلق شود یا نابود گردد.
نخست باید در نظر داشت که علم نه فقط بر اساس تحقیقات و گزارش ها است، بلکه بر تئوری و فرضیه نیز استوار است. قانون اول ترمودینامیک ادعا می کند که انرژی نمی تواند نابود گردد، در حالی که قانون دوم ترمودینامیک می گوید انرژی در جهان هستی رو به کاهش است. طبق نظر قانون دوم، فعالیت عالم روزی خاتمه می یابد، زیرا انرژی از دوران گذشته فعالیتش کم تر شده است. به عبارت دیگر، اگرچه عالم هستی ازلی و پایان ناپذیر بوده، اما اکنون دارد به انتها نزدیک و نزدیک تر می شود. در حالی که همه می دانند که انرژی بی پایان، هرگز تمام نمی شود. قانون دوم ترمودینامیک نشان می دهد که جهان بدون آغاز نبوده است، بلکه مطابق اظهار نظر کتاب پیدایش فصل اول آیه اول، عالم آغازی داشته است.

آیا خدا مردم آفریقا را لعنت کرد تا برده شوند؟

دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

برخی می گویند که خدا مردم آفریقا را لعنت کرد تا برده شوند. بسیاری همواره این ادعا مطرح می کنند که خدا اعقاب حام (فرزند نوح) را نفرین کرده است، زیرا او برهنگی پدرش را در حالت مستی دید و برادرانش را خبر داد. لعنت چنین بود که "برادران خود را بنده بندگان باشد (پیدایش فصل نهم آیه بیست و پنجم). در نتیجه وقتی اعقاب حام دریافتند که آفریقایی هستند، این نتیجه منطقی حاصل گردید که خدا بر علیه کلیه نسل های آفریقایی تبعیض قائل شد و آن شامل محکومیت ایشان به بردگی بود!
رفع سوءتفاهم
اتهامی که علیه خدا مطرح شده، ناشی از سوءتفاهم و عدم درک روایات کتاب مقدس است. نخست این که "خدا" حام را برای آنچه انجام داده بود، لعنت نکرد، بلکه این "نوح" بود که از لعنت سخن گفت. علاوه بر این، نوح پسرش حام را لعنت نکرد، بلکه "کنعان" (پسر حام) را نفرین نمود:"کنعان، ملعون باد". نوح افزود:"کنعان برادران خود را بنده بندگان باشد. خدا یافث را برکت دهد و او را شریک سعادت سام گرداند و کنعان بنده او باشد" (پیدایش فصل نهم آیات بیست و پنجم و بیست و ششم). بنابراین نوح، کنعان (پسر حام) را هدف لعنت خود قرار داد. او قاطعانه نسل کنعان را لعنت کرد و حام نفرین نشد.
واقعیت آن است که حداقل دو پسر حام به نام های کوش و مصرایم در آفریقا سکنی گزیدند (پیدایش فصل دهم آیات ششم تا بیستم). اما نسل کنعان فقط در شرق دریای مدیترانه سکونت کرد، در منطقه ای که بعدها به عنوان سرزمین کنعان شناخته شد (پیدایش فصل دهم آیات پانزدهم تا نوزدهم) و امروزه اسرائیل نامیده می شود. این ادعای نامعقول که خدا تعصب نژادی دارد، صرفا بر پایه برداشت کاملا غلط از متن کتاب پیدایش به وجود آمده است. با این توصیف، هنوز هم مردم نگرش های مبنی بر تبعیض نژادی را در مورد سیاهان آفریقا و سیاه پوستان آمریکا با برداشتی غلط از متن کتاب مقدس توجیه می کنند.
در داستان زندگی نوح به ماجرای مستی او اشاره شده تا آگاه باشیم که حتی مردان پرهیزکار هم ممکن است گناه کنند و تاثیر بدی از خود بر جا گذاشته، خانواده شان را نیز گرفتار نمایند. انسان، خدا نیست. طبق نگرش کتاب مقدس، افراد در هر مقام و موقعیت باید وفاداری خود را به خدا "ثابت" کنند. کتاب مقدس، نقاط ضعف پیامبران را مخفی نکرده، بلکه آن را با صداقت بیان نموده است، چرا که آنان انسان های مافوق طبیعی نبوده اند. پولس رسول چنین نوشت: "ما ضعیف هستیم، لیکن با قوت خدا زیست خواهیم کرد" (دوم قرنتیان فصل سیزدهم آیه پنجم). هر گاه احساس ضعف می کنیم، خدا دارد به ما یادآوری می کند که به او متکی باشیم و توکل نماییم. اگر خدا عده ای را کاملا مقدس می آفرید، این پرسش در مردم مطرح می شد که چرا خدا تفاوت و تبعیض قائل شده است؟ چرا من باید برای دست یابی به پاکی و قدوسیت، سعی و تلاش کنم تا مقبول خدا واقع شوم، در حالی که دیگری کاملا مقدس و کامل آفریده شده؟