۱۳۹۳ خرداد ۱۴, چهارشنبه

در روزگار نوح، آیا خدا از ساختن انسان پشیمان شد؟ (پیدایش فصل 6 آیه 6)

دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

اگر ما از کاری که انجام داده ایم، احساس تاسف می کنیم منطقی است که از تکرار آن کار اجتناب می کنیم. در این گونه مواقع، خودمان را سرزنش می کنیم که ای کاش آن کار را نمی کردیم. هنگامی که خدا به ویرانی فزاینده ناشی از گناه نگریست، عمیقا ناراحت شده، از ساختن نوع بشر متاسف شد. برخی از ترجمه های کتاب مقدس از پیدایش فصل 6 آیه 6 بیان می دارند که خدا از ساختن انسان پشیمان شد. پشیمانی خدا را نباید به عنوان تغییر عقیده نسبت به اقدام گذشته اش تلقی کنیم، بلکه آن بیانی است از اندوه عمیق او و این که او در شرف دست زدن به اقدامات جدیدی است. بنابراین، او از آفرینش انسان ها متاسف شد، اما اذعان به اشتباه نکرد. اظهار تاسف خدا بدان معنا نبود که کنترل جهان از اختیارش خارج شده است.
در پیدایش فصل 6 آیه 6 بیان می دارد که خدا در دل خود محزون گشت. نویسندگان کتاب مقدس غالبا اشکالی از گفتار را به کار می برند که آن را انسان گونه می نامند. انسان گونگی با عبارات انسانی به خدا اشاره کرده، از دل، دست و چشمانش سخن می گوید. این امر تنها به منظور کمک به ما در درک خدا است. مارتین لوتر، بنیانگزار نهضت پروتستان، می گوید که این گونه اصطلاحات از این رو در متن کتاب مقدس یافت می شوند که به ما انسان های فانی با درک ضعیف مان کمک کنند تا بر طبق مقیاس توانایی انسانی ناچیزمان، حقیقت الهی را دریابیم. این سخن خدا، در واقع اظهار تاسف او بود از ظلمی که انسان ها در حق خود روا داشته بودند. خدا متاسف بود که انسان ها به جای برقراری رابطه با او، راه گناه را انتخاب کرده اند. گناه مردم، "دل خدا را شکست". گناهان امروز ما نیز به همان اندازه زمان نوح دل خدا را می شکند و او را محزون می سازد. آیه ششم نشان می دهد که خدا دارای احساسات و عواطف عمیق است. مخالفان وجود خدا، ادعا می کنند که خدا عاری از هرگونه احساسات و عواطف است و تمایلی به ارتباط با انسان ندارد. در حالی که او نسبت به گناه و یاغی گری واکنش نشان داده و عدالت را برقرار می سازد. اندوه خدا، تغییر دیدگاه خدا نسبت به تغییر رفتار انسان ها است. خداوند قدوس است و باید در برابر گناه واکنش نشان دهد.
با این توصیف، فصل ششم نشان می دهد که خدا نقشه ای داشت. او از قبل از آفرینش عالم هستی، از گناهان بشر آگاهی داشت.
در دوران آفرینش جهان، خدا از تمام چیزهایی که آفرید، خشنود گردید چون از هر لحاظ عالی بود. اما وجود گناه در دنیا، خدا را ناخشنود و اندوهگین کرد. خدا متاسف بود که انسان ها به جای برقراری رابطه با او، گناه را انتخاب کرده اند. این گناه مردم، دل خدا را شکست. با این توصیف، خدا به مدت صد و بیست سال به مردمان دوران نوح فرصت داد تا توسط موعظه نوح، هشدار خدا را مبنی بر نابودی قریب الوقوع جدی بگیرند و توبه کنند. اما مردم فکر نمی کردند، چنین اتفاقی رخ دهد. باستان شناسان با بررسی لایه های زمین در عراق و هم چنین روایات کتیبه های بعد از طوفان بزرگ، این واقعه تاریخی را تایید کرده اند. هم چنین کشتی بزرگ نوح در کوه های آرارات یافت شده است. 
عکس: ‏در روزگار نوح، آیا خدا از ساختن انسان پشیمان شد؟ (پیدایش فصل 6 آیه 6)

06/04/2014
14 خرداد 1393

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

اگر ما از کاری که انجام داده ایم، احساس تاسف می کنیم منطقی است که از تکرار آن کار اجتناب می کنیم. در این گونه مواقع، خودمان را سرزنش می کنیم که ای کاش آن کار را نمی کردیم. هنگامی که خدا به ویرانی فزاینده ناشی از گناه نگریست، عمیقا ناراحت شده، از ساختن نوع بشر متاسف شد. برخی از ترجمه های کتاب مقدس از پیدایش فصل 6 آیه 6  بیان می دارند که خدا از ساختن انسان پشیمان شد. پشیمانی خدا را نباید به عنوان تغییر عقیده نسبت به اقدام گذشته اش تلقی کنیم، بلکه آن بیانی است از اندوه عمیق او و این که او در شرف دست زدن به اقدامات جدیدی است. بنابراین، او از آفرینش انسان ها متاسف شد، اما اذعان به اشتباه نکرد. اظهار تاسف خدا بدان معنا نبود که کنترل جهان از اختیارش خارج شده است. 
در پیدایش فصل 6 آیه 6 بیان می دارد که خدا در دل خود محزون گشت. نویسندگان کتاب مقدس غالبا اشکالی از گفتار را به کار می برند که آن را انسان گونه می نامند. انسان گونگی با عبارات انسانی به خدا اشاره کرده، از دل، دست و چشمانش سخن می گوید. این امر تنها به منظور کمک به ما در درک خدا است. مارتین لوتر، بنیانگزار نهضت پروتستان، می گوید که این گونه اصطلاحات از این رو در متن کتاب مقدس یافت می شوند که به ما انسان های فانی با درک ضعیف مان کمک کنند تا بر طبق مقیاس توانایی انسانی ناچیزمان، حقیقت الهی را دریابیم. این سخن خدا، در واقع اظهار تاسف او بود از ظلمی که انسان ها در حق خود روا داشته بودند. خدا متاسف بود که انسان ها به جای برقراری رابطه با او، راه گناه را انتخاب کرده اند. گناه مردم، "دل خدا را شکست". گناهان امروز ما نیز به همان اندازه زمان نوح دل خدا را می شکند و او را محزون می سازد. آیه ششم نشان می دهد که خدا دارای احساسات و عواطف عمیق است. مخالفان وجود خدا، ادعا می کنند که خدا عاری از هرگونه احساسات و عواطف است و تمایلی به ارتباط با انسان ندارد. در حالی که او نسبت به گناه و یاغی گری واکنش نشان داده و عدالت را برقرار می سازد. اندوه خدا، تغییر دیدگاه خدا نسبت به تغییر رفتار انسان ها است. خداوند قدوس است و باید در برابر گناه واکنش نشان دهد. 
با این توصیف، فصل ششم نشان می دهد که خدا نقشه ای داشت. او از قبل از آفرینش عالم هستی، از گناهان بشر آگاهی داشت. 
در دوران آفرینش جهان، خدا از تمام چیزهایی که آفرید، خشنود گردید چون از هر لحاظ عالی بود. اما وجود گناه در دنیا، خدا را ناخشنود و اندوهگین کرد. خدا متاسف بود که انسان ها به جای برقراری رابطه با او، گناه را انتخاب کرده اند. این گناه مردم، دل خدا را شکست. با این توصیف، خدا به مدت صد و بیست سال به مردمان دوران نوح فرصت داد تا توسط موعظه نوح، هشدار خدا را مبنی بر نابودی قریب الوقوع جدی بگیرند و توبه کنند. اما مردم فکر نمی کردند، چنین اتفاقی رخ دهد. باستان شناسان با بررسی لایه های زمین در عراق و هم چنین روایات کتیبه های بعد از طوفان بزرگ، این واقعه تاریخی را تایید کرده اند. هم چنین کشتی بزرگ نوح در کوه های آرارات یافت شده است.    

  مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی اس‏

ستیز و ستایش (مزمور ۱۴۹: ۶)

نویسنده افشین لطیف زاده
ستایش خدا در دهانشان باشد
و شمشیر دو دم در دستانشان
این افتخار است برای همۀ سرسپردگان او (مزمور ۱۴۹: ۶و۹)
چند وقت پیش هنگامی که مشغول مطالعۀ مزمور ۱۴۹ بودم، آیۀ ۶ این مزمور توجه من را به طرز عجیبی جلب کرد. چه رابطه‌ای بین ستیز و ستایش وجود دارد؟ آیا عداوت می‌تواند با عشق، آن هم عشق به خدا سازگار باشد؟ به نظر می‌آید که مزمورنگار، خوانندگانش را ترغیب می‌کند که این دو مقوله را با هم بکار گیرند. افزون براین، آخرین آیۀ مزمور نیز چنین رویکردی را افتخاری برای سرسپردگان خدا می‌پندارد. بنابراین مزمور ۱۴۹، فضایی را می‌آفریند که در آن از خواننده انتظار می‌رود چنین باوری را در پیش گیرد و مطابق آن عمل کند. اما به‌راستی رابطۀ شمشیر و ستایش چیست؟
براین باورم که تعلیم جامع کتاب‌مقدس خصوصاً در عهدجدید و به ویژه در تعالیم خداوند ما عیسی مسیح به ضد بکارگیری خشونت است. اما ستیزی وجود دارد که فراتر از مشروعیت آن، بسیار ضروری است. این ستیز، رویکردی درونی و نه خارجی دارد. جنگی است به ضد شرارت درون و نه پلیدی برون. جنگی است که به ضد تنبلی روحانی و سازش‌کاری اخلاقی، بر خود عارض می‌کنیم و آن را تا زمانی که قلمروهای تاریک درون و اربابان‌شان را با پابندهای آهنین به بند نکشیم، پایان یافته قلمداد نمی‌کنیم (آیۀ ۸).
بلی بدون ستیز نمی‌توانیم پرستندگان واقعی خدای حقیقی باشیم. بدون شمشیر درون نمی‌توان وفادارانه خدا را خدمت کرد زیرا تنها و تنها این ستیز درونی است که ما را با افتخار، سرسپردگان خدا می‌کند. بسیاری از اوقات، پرستش ما فاقد تمرکز و تاثیری است که شایستۀ خداوند ما باشد. این امر بدان سبب است که ما گاه به راحتی فراموش می‌کنیم که مهمترین قلمروی نبرد ما، ”درونمان“ می‌باشد. اگر ستیز درونی خود را به کناری نهیم، تبدیل به سایه‌ای از ارادۀ خدا می‌گردیم. در این شرایط، کارهایی می‌کنیم اما باور خود را از دست داده‌ایم چرا که می‌دانیم جنگ را از پیش باخته‌ایم. در نظر دیگران کار بلد هستیم اما در نظر خود و خدا بازنده‌ایم. برادران و خواهران عزیز بیایید شمشیر را به ضد دنیای شر درون، آگاهانه برداریم. بیایید هر روزه هر چند با درد این خشونت را بر خود روا داریم، همان ستیزی که کلام خدا آن را ”توبه“ می‌نامد و تنها آن زمان خدمتمان را آغاز کنیم. خدا عطا کند که مدرسۀ الهیات پارس، مکان پرستندگان واقعی خدا باشد یعنی آنانی که شمشیر خود را فراموش نکرده‌اند.



ستایش خدا در دهانشان باشد
و شمشیر دو دم در دستانشان
این افتخار است برای همۀ سرسپردگان او (مزمور ۱۴۹: ۶و۹)

سخنی با افراد مضطرب

نویسنده الیاس زیدیفرد
ممکن است هنگامی که این مقاله را مطالعه می کنید، زندگیتان تحت فشارهای مختلفی باشد، هیچ چیز در جایی که باید باشد نیست و احساس می کنید که زندگیتان به مرحله ی بحرانی خود رسیده است. ممکن است در امور مالی و خانوادگی و در ارتباط با همسرو فرزندانتان و یا مسایل دیگر زندگی دچار مشکل شده باشید. ممکن است اتفاقی در محل کارتان باعث شده باشد که تحت فشار زیادی قرار گیرید و یا از مشکلات جسمانی رنج ببرید. ممکن است در افکار طرد شدگی غرق شده باشید و دا‍یما از خودتان بپرسید که من کجای زندگی قرار دارم؟ من متعلق  به این زندگی نیستم و این زندگی مناسب من نیست. نمی دانم به کجا می روم و هدف خود را از دست داده ام. مانند موشی که در قفسی اسیر است بارها و بارها به دور چرخ زندگی‌ام می گردم و در این دور تسلسل محبوس شده ام.
زندگی شما به مرحله بحرانی رسیده است و در این فکر هستید که باید کاری انجام دهید. باید راه و جهتی متفاوت در زندگیتان انتخاب کنید.
صادقانه می گویم که به مرحله سازنده‌ای از زندگیتان رسیده‌اید. زیرا در این مرحله از زندگی است که به زانوهایمان می‌افتیم و در قلب‌هایمان به دنبال خداوند می‌گردیم و او را می‌یابیم. روی سخن من امروز با کسانی است که در مراحل بحرانی زندگی خود قرار گرفته اند و تحت فشار هستند.
اولین نکته حایز اهمیت این است که به دانسته های خود اتکا نکنید.امثال ۵:۳ـ۸ ‌: به تمام دل خود بر خداوند توکل نما و بر عقل خود تکیه مکن . در همه راه‌های خود او را بشناس‌،و او طریق هایت را راست خواهد گردانید. خویشتن را حکیم مپندار، از خداوند بترس و از بدی اجتناب نما. این برای ناف تو شفا، و برای استخوان‌هایت مغز خواهد بود. ما باید با تمام قلبمان به خداوند اعتماد کنیم و تنها به درک و فهم خود تکیه نکنیم، زیرا مسایل زیادی وجود دارد که مابه‌آنها واقف نیستیم. خداوند از همه چیز آگاه است و همه چیز را می‌بیند. خداوند آنچه را که ما در آینده‌مان باآن مواجه می‌شویم، می‌بیند، در حالی که ما همه چیز را در ابهام می‌بینیم و درک واضحی از وقایع نداریم. بنابراین بر حکمت خودتان تکیه نکنید و فکر نکنید که همه چیز را می‌دانید: اگر مسایلی در زندگیتان باعث شده‌است که زندگی بر شما تحمیل شود، اجازه دهید که خداوند زندگی شما را در دست گیرد. اگر من به  قلبم بی‌بند و باری و فساد راه دهم، عیسی مسیح صدای مرا نخواهد شنید. بنابراین، برای این که خداوند به ندای من  پاسخ دهد، ابتدا باید قلبم را تطهیر سازم.
در حقیقت، اگر شما به امثال ۹:۳-۱۰ توجه کنید: از مایملک خود خداوند را تکریم نما و از نوبرهای همه محصول خویش.آنگاه انبارهای تو به وفور نعمت پر خواهد شد، و چرخشت‌های تو از شیره انگور لبریز خواهد گشت. خداوند می‌گوید:‌  از مایملک خود خداوند را تکریم نماو از نوبرهای همه محصول خویش، ممکن است با خود بگویید که من حکمت خداوند را درک نمی‌کنم، من احتیاج به ماشین، تعطیلات ، لباس‌های نو دارم، من باید زندگی‌ام رابسازم…. اما بهتر است در همین‌جا به افکارتان خاتمه دهید و به دانسته‌های خودتان اتکا نکنید. به عیسی مسیح اطمینان کنید. ممکن است اما‌هایی در فکر شما پیدا شود،و تصور کنید که حکمت خداوند را درنمی‌یابید، چرا که نیازهای ضروری دارید اما قادر به رفع این نیازها نیستید.
اما، در این مرحله از زندگی است که ما فرصت می‌یابیم به خداوند اطمینان کنیم و بر دانسته‌ها و فهم خود اتکا نکنیم. به خودتان اتکا نکنید، زیرا دیری نخواهد گذشت که حکمت انسانی شما باعث سرخوردگیتان خواهد شد.

کار روح‌القدس‌ در رستگاری بشر

  نویسنده آرمان رشدی 
سه‌ شخصیت‌ الوهیت‌ عین‌ همین‌ نقش‌ را در مورد نجات‌ بشر ایفا میکنند. خدای پدر نقشه‌ نجات‌ را طرح‌ کرد. پسر او، به‌ این‌ جهان‌ آمد و این‌ نقشه‌ را به‌ مرحله‌ اجرا درآورد. سپس‌ روح‌القدس‌ کار مسیح‌ را بر روی زمین‌ ادامه‌ داد. هنگامی که‌ عیسی مسیح‌ پس‌ از قیام‌، به‌ آسمان‌ صعود فرمود، روح‌القدس‌ برنامه‌ نجات‌ بشر را ادامه‌ داد.
             مسیح‌ در شب‌ آخر، پیش‌ از مصلوب‌ شدن‌، این‌ مطلب‌ را با شاگردان‌ خود در میان‌ گذارد. او در حالیکه‌ در مورد مرگ‌ خود و بازگشت‌ به‌ آسمان‌ با ایشان‌ سخت‌ میگفت‌، فرمود: «من‌ از پدر سؤال‌ میکنم‌ و تسلیدهنده‌ای دیگر به‌ شما عطا خواهد کرد تا همیشه‌ با شما بماند، یعنی روح‌ راستی که‌ جهان‌ نمیتواند او را قبول‌ کند زیرا که‌ او را نمیبیند و نمیشناسد و اما شما او را میشناسید، زیرا که‌ با شما میماند و در شما خواهد بود… تسلیدهنده‌ یعنی روح‌القدس‌ که‌ پدر او را به‌ اسم‌ من‌ میفرستد، او همه‌ چیز را به‌ شما تعلیم‌ خواهد داد و آنچه‌ به‌ شما گفتم‌، به‌ یاد شما خواهد آورد… من‌ به‌ شما راست‌ میگویم‌ که‌ رفتن‌ من‌ برای شما مفید است‌، زیرا اگر نروم‌، تسلیدهنده‌ نزد شما نخواهد آمد، اما اگر بروم‌، او را نزد شما میفرستم‌… چون‌ او یعنی روح‌ راستی آید، شما را به‌ جمیع‌ راستی هدایت‌ خواهد کرد…» (یوحنا ۱۴:۱۶-۱۷ و ۲۶ و ۱۶:۷ و ۱۳).
             عیسی میبایست‌ پس‌ از قربانی شدن‌ بر صلیب‌، به‌ آسمان‌ باز میگشت‌. رسالت‌ او همین‌ بود. او از آغوش‌ پدر به‌ این‌ جهان‌ آمده‌ بود تا برای گناهان‌ ما فدا و قربانی شود. او پس‌ از انجام‌ خدمت‌ خود، میبایست‌ باز جهان‌ را گذارده‌، نزد پدر بازگردد. اما روح‌القدس‌ کار او را ادامه‌ میداد. به‌ این‌ ترتیب‌، عیسی وعده‌ آمدن‌ روح‌القدس‌ را به‌ شاگردان‌ خود داد. روح‌القدس‌ بود که‌ میبایست‌ کار مسیح‌ را در این‌ جهان‌ ادامه‌ دهد.