۱۳۹۲ مهر ۲۳, سه‌شنبه

منبع اصول اعتقادی کلیسای اولیه

مسیحیان نخستین یهودیانی بودند که ایمان می‌آوردند عیسای ناصری همان مسیح موعود است. لذا آنان عقاید یهودی خود را حفظ می‌کردند، اما این عقیده را نیز به آنها می‌افزودند که مسیح موعود ظهور کرده است. به این ترتیب، اصول عقاید آنان بر پایه عهدعتیق و تلمود شفاهی (تفاسیر و احادیث ربّی‌های یهود) و تعالیم شفاهی رسولان قرار داشت.
در دهه‌های بعدی قرن اول وقتی غیر یهودیان نیز ایمان آوردند، رهبران کلیسا اصول اساسی ایمان یهودی-مسیحی را به ایشان تعلیم دادند. این امر به صورت شفاهی صورت می‌گرفت.
به طور کلی می‌توان گفت که در قرن اول، تعلیم مسیحیت به صورت شفاهی صورت می‌گرفت. عاملی که باعث حفظ اعتقادات مسیحی می‌شد، کلیسا بود.
ممکن است بپرسید نقش کتاب‌های عهدجدید در این میان چه بود. نخستین کتاب عهدجدید به زعم دانشمندان، در حول و حوش سال ۵۰ میلادی به نگارش در آمد و بقیه آنها اکثراً تا سال ۷۰ میلادی تکمیل شد، به استثنای انجیل یوحنا، رسالات او، و کتاب مکاشفه که گمان می‌رود در حدود سالهای ۹۰ میلادی به رشته تحریر در آمد. اما باید توجه داشت که هر کتابی از عهدجدید در نقطه خاصی از دنیای آن روزگار یافت می‌شد؛ یا به بیانی دیگر، در قرن اول میلادی، همه کتاب‌های عهدجدید در همه کلیساها یافت نمی‌شد. برای مثال، رسالات قرنتیان در شهر قرنتس بایگانی شده بود و کلیسای اورشلیم از آنها برخوردار نبود. رساله یعقوب نیز احتمالاً در شهر روم نبود.
از دیدگاه تاریخی، مسیحیت اولیه بر پایه ”کتاب“ بنا نشده بود، بلکه بر پایه سنت رسولان (یعنی تعالیم شفاهی ایشان)، زیرا یا هنوز کتاب‌های عهدجدید نوشته نشده بودند، یا این کتاب‌ها هنوز یکجا گردآوری نشده بودند. با این حال مسیحیت وجود داشت. حافظ مسیحیت و اعتقادات آن کلیسای واحد رسولی بود.
واقعیت انکارناپذیر تاریخی این است که کلیسا بر کتاب‌عهدجدید مقدم بوده است. اگر کتاب‌های عهدجدید نوشته شد، یا برای این بود که این تعالیم شفاهی ثبت و حفظ شود (انجیل‌های همدید)، یا اینکه مشکلاتی که در کلیساها پیش آمده بود حل و فصل شود یا به سؤالات آنها پاسخ داده شود.
اشاره به سنت شفاهی رسولان را در بعضی از قسمت‌های عهدجدید می‌یابیم. پولس رسول در اول قرنتیان ۱۱:‏۲۳ می‌فرماید: «زیرا من از خداوند یافتم آنچه را به شما نیز سپردم…» (ترجمه هزاره نو). کلمه سپردم در اینجا به لاتین traditionمی‌باشد، همان کلمه‌ای که ما «سنت» می‌نامیم. این کلمه لاتین به معنی «سپردن» یا «تحویل دادن» است. پولس پیش از آنکه در این قسمت از رساله خود در باره شام خداوند تعلیم دهد، قبلاً شفاهاً به مسیحیان قرنتس تعالیمی داده بود. نمونه بارز دیگر از این «سنت» را در اول قرنتیان ۱۵:‏۱-‏۲ می‌یابیم که می‌فرماید: «ای برادران، اکنون می‌خواهم انجیلی را که به شما بشارت دادم به یادتان آورم، همان انجیل که پذیرفتید و بدان پایبندید و به‌وسیله آن نجات می‌یابید، به شرط آنکه کلامی را که به شما بشارت دادم استوار نگاه دارید. در غیر این صورت، بیهوده ایمان آورده‌اید.» (ترجمه هزاره نو). باز در اینجا می‌بینیم که پولس به تعلیمی اشاره می‌کند که به شفاهاً ایشان تعلیم داده بود («بشارت دادم»، یعنی موعظه کردم).
نمونه دیگر را در رساله دوم تسالونیکیان ۲:‏۵ می‌یابیم که می‌فرماید: «آیا به یاد ندارید هنگامی که با شما بودم اینها را به شما می‌گفتم؟» (ترجمه هزاره نو). پولس در این قسمت در باره رویدادهای مربوط به بازگشت مسیح و روزهای آخر سخن می‌گوید. اما او قبلاً در این زمینه حضوراً و شفاهاً به ایشان تعلیم داده بود.
به بیانی دیگر، اکثر کتاب‌های عهدجدید به این منظور نوشته شد تا آنچه را که قبلاً به صورت شفاهی به مؤمنین تعلیم داده شده بود استحکام بخشد. مسیحیان قرن اول شفاهاً از نکات برجسته زندگی مسیح آگاهی داشتند، زیرا به‌هنگام ایمان آوردن، رسولان یا رهبران کلیسا آنها را به ایشان تعلیم داده بودند. نوشته شدن انجیل‌ها به این منظور بود که تعالیمی که قبلاً به صورت شفاهی به مؤمنین داده شده بود برای نسل‌های بعدی، یعنی زمانی که شاهدان عینی دیگر در صحنه حاضر نمی‌بودند، حفظ شود. رسالات نیز عمدتاً برای آن نوشته شد تا یا مشکلات جدید کلیساها رتق و فتق شود یا به سؤالات آنها پاسخ داده شود. یهودای رسول این نکته را به روشنی بیان می‌دارد: «ای عزیزان، گرچه اشتیاق بسیار داشتم تا در باره نجاتی که در آن سهیم هستیم به شما بنویسم، اما لازم دیدم با نوشتن این چند خط، شما را به ادامه مجاهده در راه ایمانی بر انگیزم که یک بار برای همیشه به مقدسان سپرده شده است.» (یهودا ۳، ترجمه هزاره نو). به عبارتی ساده‌تر، این ایمان (یعنی اعتقادات) به صورت شفاهی «به مقدسان سپرده شده است (traditio)»، و حال یهودا آن را در «چند خط» به یاد ایشان می‌آورد. به بیانی دیگر، سنت (تعلیم شفاهی) بر کتب عهدجدید تقدم داشته است.
آرمان رشدی

معرفی اعتقادنامه نیقیه

اعتقادنامه سندی است که در آن اصول اعتقادات کلیسایی به شکلی کلی مطرح می‌شود. اعتقادنامه نیقیه نخستین سندی است در تاریخ کلیسا که در آن معتقدات مسیحی درج شده است.
سؤالی که مناسب است در اینجا مطرح کنیم این است که مسیحیت اصول اعتقادی خود را از کدام منبع اخذ می‌کنند. بسیاری با قاطعیت در پاسخ خواهند گفت: کتاب‌مقدس! این پاسخ گرچه اساساً درست است، اما دقیق و کامل نیست. کسی ممکن است بپرسد که اگر منبع اعتقادات مسیحی کتاب‌مقدس است، پس چرا میان فرقه‌های مختلف مسیحیت تا این حد اختلاف وجود دارد. برای آنکه دیدی روشنتر از موضوع داشته باشیم، ضروری است به عقب بر گردیم و ببینیم مسیحیان قرون اولیه معتقدات خود را بر چه پایه‌ای قرار داده بودند.
آرمان رشدی

کار روح‌القدس‌

در خلقت‌ و عالم‌ هستی
           خدای پدر طراح‌ تمامی عالم‌ هستی است‌. پولس‌ میفرماید: «سرچشمه‌ و وسیله‌ و مقصد همه‌ چیز خداست‌» (نامه‌ به‌ رومیان‌ 11:36، ترجمه‌ مژده‌ برای عصر جدید). پسر خدا، عیسی مسیح‌ مجری طرح‌ خدای پدر است‌. او عامل‌ آفرینش‌ میباشد. او هر آنچه‌ را که‌ پدر طرح‌ کرده‌ بوده‌، به‌ موقع‌ اجرا گذاشت‌. یوحنای رسول‌ میفرماید: «همه‌ چیز به‌ وسیله‌ او هستی یافت‌ و بدون‌ او چیزی آفریده‌ نشد. حیات‌ از او به‌وجود آمد» (یوحنا ۱:۳-۴، ترجمه‌ مژده‌).
             به‌ این‌ ترتیب‌، پدر طراح‌ عالم‌ هستی است‌؛ پسر خدا این‌ طرح‌ را به‌اجرا در آورد؛ و اینک‌ روح‌القدس‌ این‌ نظام‌ هستی را نگاه‌ میدارد و به‌ آن‌ قوام‌ میبخشد.
             ما دست‌ روح‌القدس‌ را از همان‌ ابتدای آفرینش‌ در کار میبینیم‌. در کتاب‌ پیدایش‌ چنین‌ آمده‌ است‌: «در ابتدا، خدا آسمانها و زمین‌ را آفرید. و زمین‌ تهی و بایر بود و تاریکی بر روی لُجّه‌ و روح‌ خدا سطح‌ آبها را فرو گرفت‌» (پیدایش‌ 1:1 و ۲). یعنی در ابتدای آفرینش‌، زمین‌ بیشکل‌ بود و اقیانوسهای عظیم‌، متلاطم‌ بودند. در چنین‌ حالتی، روح‌ خدا بر این‌ تلاطم‌ و آشفتگی سلطه‌ افکند و نظم‌ بوجود آورد.
             در مزمور ۱۰۴ آیه‌ 30 در مورد نقش‌ روح‌القدس‌ در عالم‌ هستی میفرماید: «چون‌ روح‌ خود را میفرستی آفریده‌ میشوند و روح‌ زمین‌ را تازه‌ میگردانی.» به‌ این‌ ترتیب‌، روح‌ خدا موجب‌ حیات‌ و تازگی جهان‌ و موجودات‌ است‌.

 در رستگاری بشر
           سه‌ شخصیت‌ الوهیت‌ عین‌ همین‌ نقش‌ را در مورد نجات‌ بشر ایفا میکنند. خدای پدر نقشه‌ نجات‌ را طرح‌ کرد. پسر او، به‌ این‌ جهان‌ آمد و این‌ نقشه‌ را به‌ مرحله‌ اجرا درآورد. سپس‌ روح‌القدس‌ کار مسیح‌ را بر روی زمین‌ ادامه‌ داد. هنگامی که‌ عیسی مسیح‌ پس‌ از قیام‌، به‌ آسمان‌ صعود فرمود، روح‌القدس‌ برنامه‌ نجات‌ بشر را ادامه‌ داد.
             مسیح‌ در شب‌ آخر، پیش‌ از مصلوب‌ شدن‌، این‌ مطلب‌ را با شاگردان‌ خود در میان‌ گذارد. او در حالیکه‌ در مورد مرگ‌ خود و بازگشت‌ به‌ آسمان‌ با ایشان‌ سخت‌ میگفت‌، فرمود: «من‌ از پدر سؤال‌ میکنم‌ و تسلیدهنده‌ای دیگر به‌ شما عطا خواهد کرد تا همیشه‌ با شما بماند، یعنی روح‌ راستی که‌ جهان‌ نمیتواند او را قبول‌ کند زیرا که‌ او را نمیبیند و نمیشناسد و اما شما او را میشناسید، زیرا که‌ با شما میماند و در شما خواهد بود… تسلیدهنده‌ یعنی روح‌القدس‌ که‌ پدر او را به‌ اسم‌ من‌ میفرستد، او همه‌ چیز را به‌ شما تعلیم‌ خواهد داد و آنچه‌ به‌ شما گفتم‌، به‌ یاد شما خواهد آورد… من‌ به‌ شما راست‌ میگویم‌ که‌ رفتن‌ من‌ برای شما مفید است‌، زیرا اگر نروم‌، تسلیدهنده‌ نزد شما نخواهد آمد، اما اگر بروم‌، او را نزد شما میفرستم‌… چون‌ او یعنی روح‌ راستی آید، شما را به‌ جمیع‌ راستی هدایت‌ خواهد کرد…» (یوحنا ۱۴:۱۶-۱۷ و ۲۶ و ۱۶:۷ و ۱۳).
             عیسی میبایست‌ پس‌ از قربانی شدن‌ بر صلیب‌، به‌ آسمان‌ باز میگشت‌. رسالت‌ او همین‌ بود. او از آغوش‌ پدر به‌ این‌ جهان‌ آمده‌ بود تا برای گناهان‌ ما فدا و قربانی شود. او پس‌ از انجام‌ خدمت‌ خود، میبایست‌ باز جهان‌ را گذارده‌، نزد پدر بازگردد. اما روح‌القدس‌ کار او را ادامه‌ میداد. به‌ این‌ ترتیب‌، عیسی وعده‌ آمدن‌ روح‌القدس‌ را به‌ شاگردان‌ خود داد. روح‌القدس‌ بود که‌ میبایست‌ کار مسیح‌ را در این‌ جهان‌ ادامه‌ دهد.
کار روح‌القدس‌ در زندگی مسیحیان‌

  
             یکی از عوامل‌ مهمی که‌ ما را در زمینه‌ داشتنِ زندگی مقدس‌ کمک‌ میکند، روح‌القدس‌ است‌. پولس‌ رسول‌، در فصل‌ پنجم‌ نامه‌ خود به‌ مسیحیان‌ غلاطیه‌ واقع‌ در ترکیه‌ امروزی، (آیات‌ 16 تا ۲۲)، مینویسد که‌ تمایلات‌ نفسانی میکوشند ما را بسوی گناه‌ بکشند. اما روح‌القدس‌ که‌ در ما ساکن‌ است‌، خداست‌ و اراده‌ دیگری دارد. اگر عنان‌ زندگی رابه‌ دست‌ روح‌القدس‌ بسپاریم‌، او به‌ ما کمک‌ خواهد کرد که‌ تسلیم‌ وسوسه‌ و گناه‌ نشویم‌ و پیروز و مقدس‌ باقی بمانیم‌. این‌ روح‌القدس‌ است‌ که‌ ما را در پیکار با نفس‌ یاری میبخشد و ما را پیروز میسازد. پولس‌ میفرماید: «اگر تحت‌ فرمان‌ روح‌القدس‌ بسر برید، به‌ هیچوجه‌ خواهشهای نفس‌ را ارضا نخواهید کرد.» بلی، کافی است‌ که‌ فرمان‌ اتومبیل‌ زندگی را به‌ دست‌ روح‌القدس‌ بسپاریم‌. او ما را در جاده‌ پاکی و قدوسیت‌ هدایت‌ خواهد کرد و آن‌ قدرت‌ را به‌ ما خواهد داد تا بجای تسلیم‌ به‌ تمایلات‌ نفسانی، خواست‌ و اراده‌ خدای پدر را بجا آوریم‌. البته‌ وقتی راجع‌ به‌ تمایلات‌ نفسانی سخن‌ میگوییم‌، مقصود فقط‌ مسائل‌ اخلاقی و جنسی نیست‌، بلکه‌ بسیاری از حالات‌ درونی و رفتارهای دیگر نیز جزو این‌ تمایلات‌ هستند. پولس‌ در همان‌ قسمت‌ میفرماید: «اعمال‌ طبیعت‌ نفسانی آشکارند: زنا، ناپاکی، هرزگی، بت‌پرستی، افسونگری، دشمنی، ستیزه‌جویی، رشک‌، خشم‌، خودخواهی، اختلافات‌، دسته‌بندی، حسادت‌، مستی، عیاشی و امثال‌ اینها. اکنون‌ مانند گذشته‌ به‌ شما میگویم‌: کسانی که‌ این‌ چنین‌ اعمال‌ را بجا آورند، در پادشاهی خدا نصیبی نخواهند داشت‌.» سپس‌ پولس‌ ایمانداران‌ را تشویق‌ میکند که‌ با سپردن‌ افسار و عنان‌ زندگی به‌ دست‌ روح‌ خدا، ثمراتی را که‌ روح‌ به‌ بار میآورد، از خود نشان‌ دهند. او این‌ ثمرات‌ را چنین‌ نام‌ میبرد: محبت‌، خوشی، آرامش‌، بردباری، مهربانی، خیرخواهی، وفاداری، فروتنی و خویشتنداری. اگر این‌ ثمرات‌ در زندگی فرد مسیحی به‌ چشم‌ بخورند، این‌ نشان‌ میدهد که‌ روح‌القدس‌ در وجود او فعال‌ است‌.

 هدایت‌ و کمک‌ در امر بشارت‌ انجیل‌
             عیسی مسیح‌ به‌ شاگردان‌ خود مأموریت‌ داد تا به‌ تمام‌ نقاط‌ جهان‌ بروند و همه‌ اقوام‌ را بسوی نور او هدایت‌ کنند و ایشان‌ را شاگردان‌ او سازند. در زمینه‌ این‌ مأموریت‌، همه‌ ایمانداران‌ مسؤولیت‌ و وظیفه‌ای به‌عهده‌ دارند و هیچ‌ ایمانداری از آن‌ معاف‌ نیست‌. وظیفه‌ای که‌ در این‌ خصوص‌ بر دوش‌ هر مسیحی گذاشته‌ شده‌، این‌ است‌ که‌ در مورد مسیح‌ به‌ دیگران‌ شهادت‌ دهد و او را به‌ اطرافیان‌ خود بشناساند. این‌ کار، میتواند هم‌ توسط‌ شهادت‌ زبانی ضورت‌ گیرد و هم‌ توسط‌ شهادت‌ عملی یعنی نشان‌ دادن‌ زندگی پاک‌ و مهربان‌ ما به‌ دیگران‌. این‌ امر، نیاز شدید به‌ قدرت‌ و حکمت‌ روح‌القدس‌ دارد. او باید اولاً شجاعت‌ این‌ کار را در مسیحی ایجاد کند و ثانیاً حکمت‌ و هوشیاری لازم‌ را عطا کند تا ایماندار بداند هر کس‌ را چگونه‌ بسوی مسیح‌ هدایت‌ کند. از اینرو، مسیح‌ پیش‌ از صعود خود به‌ آسمان‌، شاگردان‌ را سفارش‌ کرد که‌ در اورشلیم‌ بمانند تا از عالم‌ بالا قدرت‌ و قوت‌ دریافت‌ کنند. او فرمود: «وقتی روح‌القدس‌ بر شما نازل‌ شود، قدرت‌ خواهید یافت‌ و در اورشلیم‌ و تمام‌ یهودیه‌ و سامره‌ و تا دورافتاده‌ترین‌ نقاط‌ عالم‌، شاهدان‌ من‌ خواهید بود» (اعمال‌ 1:8، ترجمه‌ مژده‌). به‌عبارت‌ دیگر روح‌القدس‌ به‌ شخص‌ نجات‌ یافته‌ قدرت‌ میدهد که‌ آینه‌ تمام‌ قد عیسی مسیح‌ باشد. او باید با زندگی خود، وجود عیسی مسیح‌ را به‌ دیگران‌ نشان‌ دهد. این‌ است‌ معنی واقعی شاهد بودن‌. روح‌القدس‌ به‌ ما کمک‌ میکند تا شاهدان‌ واقعی مسیح‌ باشیم‌.
             در ضمن‌، روح‌القدس‌ در مواقع‌ ضروری و حساس‌، پشتیبان‌ و حامی ایمانداران‌ است‌ و ایشان‌ را در سخن‌ گفتن‌ یاری میدهد. عیسی مسیح‌ دراین‌ زمینه‌ فرمود: «اما وقتی شما را دستگیر میکنند، نگران‌ نباشید که‌ چه‌ چیز و چطور بگویید، چون‌ در همان‌ وقت‌ آنچه‌ باید بگویید به‌ شما داده‌ خواهد شد، زیرا گوینده‌، شما نیستید بلکه‌ روح‌ پدر آسمانی شماست‌ که‌ در شما سخن‌ میگوید» (متی ۱۰:۱۹، ترجمه‌ مژده‌).
 کمک‌ در دعای مؤثر
             روح‌القدس‌ حتی در دعاهای ما نیز ما را یاری میکند. گاه‌، ناله‌ها و درخواست‌ ما از خدا چنان‌ عمیق‌ است‌ که‌ نمیدانیم‌ با چه‌ کلماتی آن‌ را بیان‌ کنیم‌. در این‌ گونه‌ موارد نیز روح‌القدس‌ به‌ ما کمک‌ میکند و رابطه‌ای میان‌ روح‌ ما و خدای پدر بوجود میآورد که‌ فراتر از کلمات‌ و سخن‌ است‌ و ما میتوانیم‌ یقین‌ داشته‌ باشیم‌ که‌ خدای پدر، بدون‌ رد و بدل‌ شدن‌ کلمه‌ای، از نیت‌ دل‌ ما آگاه‌ شده‌ است‌. پولس‌ میفرماید: «روح‌ خدا … ما را یاری میکند زیرا ما هنوز نمیدانیم‌ چگونه‌ باید دعا کنیم‌. اما روح‌ خدا با ناله‌هایی که‌ نمیتوان‌ بیان‌ کرد، برای ما شفاعت‌ میکند» (رومیان‌ 8:26، ترجمه‌ مژده‌).
             از اینروست‌ که‌ باید گوشهای مسیحیان‌ همواره‌ به‌ ندای لطیف‌ روح‌ خدا حساس‌ باشد و هدایت‌ او را با دل‌ و جان‌ بپذیرند. او رئیس‌ کلیسا در جمع‌، و رهبر ایمانداران‌ در زندگی فردیشان‌ میباشد. اوست‌ که‌ از جانب‌ خدای پدر و از سوی عیسی مسیح‌، رسالت‌ خود را برای نجات‌ انسان‌ به‌ کمال‌ رسانده‌ و اکنون‌ در آسمان‌ بر دست‌ راست‌ خدا قرار دارد. این‌ روح‌القدس‌ است‌ که‌ تمام‌ عالم‌ هستی را پر ساخته‌ و در همه‌ جا حضور دارد. توسط‌ روح‌القدس‌ است‌ که‌ خدای پدر حضور خود را در تمام‌ نقاط‌ عالم‌ هستی میگستراند. اگر میخواهیم‌ حضور خدای پدر را احساس‌ کنیم‌ و با او سخن‌ بگوییم‌، در واقع‌ حضور روح‌ خدا را احساس‌ میکنیم‌ و با او سخن‌ میگوییم‌. از طریق‌ روح‌القدس‌ است‌ که‌ صدای دعای ما به‌ حضور تحت‌ پدر در آسمان‌ میرسد و از طریق‌ روح‌ خداست‌ که‌ صدای خدای پدر را از آسمان‌ در قلب‌ خود میشنویم‌.

آرمان رشدی

چرا خدا ایوب را دچار رنج و زحمت کرد؟

Christian Apologetics دفاعیات مسیحی
10/15/2013
23 مهر 1392

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

کتاب مقدس می فرماید که ایوب مردی درستکار و خداترس بود (کتاب ایوب فصل اول آیه اول). اما چرا خدا او را دچار رنج و زحمت کرد؟
یک. خداوند به شیطان گفت:" ایوب مردی درستکار و خداترس است و از گناه دوری می ورزد. بر روی زمین، کسی هم چون او پیدا نمی شود" (ایوب فصل اول آیه هشتم). اما کتاب مقدس ادعا می کند که "هیچکس نیکوکار نیست، در تمام عالم، یک بی گناه هم یافت نمی شود، زیرا همه گناه کرده اند و هیچکس به آن کمال مطلوب و پر جلالی که خدا انتظار دارد، نرسیده است (رومیان فصل سوم آیات دهم و بیست و سوم).
تحسین خداوند از ایوب، کامل نبود. بعدها ایوب محکوم شد (فصل سی و هشتم)، و چنین اعتراف کرد:"از خود بیزار شده، در خاک و خاکستر توبه می کنم" (فصل چهل و دوم آیه ششم). کاملیت ایوب در مقایسه با مردم شرور و بت پرست آن روزگار قابل سنجش است. علاوه بر این، خدا فقط گفت که ایوب "مردی درستکار و خدا ترس است"، در حالی که نامه به رومیان از "هیچکس" سخن می گوید.
دو. رنج و مصیبت ایوب نشان می دهد که در دنیای آغشته به گناه و سقوط کرده به سر می بریم. وقتی می بینیم که مجرمین به موفقیت می رسند و قربانی در رنج و درد به سر می برد، می گوییم:"عادلانه نیست". بله درست است. گناه باعث شده تا عدالت به اجرا در نیاید.
سه. خدا و شیطان درباره ایوب گفتگو کردند. شیطان به خدا گفت که ایوب به این دلیل خدا را متابعت می کند چون برکات مادی زیادی از سوی خدا دریافت کرده است. به عبارت دیگر، ثروت و محافظت خدا باعث پیروی ایوب از خدا شده. گزارش شیطان به خدا نکته ای را آشکار می سازد: بعضی فقط به خاطر برکاتی که از خدا دریافت می کنند، پیرو او هستند. مشکلات این ایمان تقلبی را از بین می برد.
چهار. از گفتگوی خدا با شیطان درمی یابیم که خدا کنترل امور را در اختیار دارد و شیطان بدون اجازه خدا هیچ کاری نمی تواند انجام دهد. خدا که می خواست اتهامات شیطان را باطل کند و ثابت کند که انسان خداترس، تحت هر شرایطی از خدا اطاعت می کند، به شیطان اجازه داد تا ایوب را دچار رنج و مصیبت سازد.
پنج. سه دوست ایوب به دیدار او شتافتند و معتقد بودند که جون او گناه کرده، دچار این درد و بلا شده است. اما این حقیقت نداشت.
شش. نفر چهارم که الیهو نام داشت، گفت که خدا دارد ایوب را تحت فشار گذاشته تا شخص بهتری از او بسازد. ادعای او صحیح بود، اما تعریف کاملی نبود.
هفت. نگرش ایوب چنین بود:"این آزمایش خداوند است. او مرا می آزماید و مثل طلا بیرون می آیم" (ایوب فصل بیست و سوم آیه یازدهم). بااین توصیف، ایوب تحت فشار مشکلات، عملکرد خدا را زیر سئوال برد. خداوند خطاب به ایوب چنین فرمود:"آیا هنوز هم می خواهی با من که خدای قادر مطلق هستم، مباحثه کنی؟" (ایوب فصل چهلم آیه اول)

هشت. خداوند خطاب به ایوب چنین فرمود:"آیا هنوز هم می خواهی با من که خدای قادر مطلق هستم، مباحثه کنی؟" (ایوب فصل چهلم آیه اول). این نگرش درستی نیست که خدا نمی خواهد ما سئوالات مان را مطرح کنیم. هنگامی که شاگردان و پیروان مسیح پرسیدند که آیا او مسیح موعود است، و در چه زمانی ملکوت خدا برقرار خواهد شد، عیسی سئوالات آنان را بی پاسخ نگذاشت و سبب رنجش آن ها نشد (متی فصل یازدهم آیه سوم و اعمال رسولان فصل یکم آیه ششم).
برای کسب آگاهی، ایرادی ندارد که به آنچه خدا انجام می دهد، پی ببریم. اما اگر قرار باشد عدالت یا انگیزه او را زیر سئوال ببریم، این یک مسئله دیگر است. مثلا اتفاقاتی در زندگی رخ می دهند که نمی توان به آن ها پی برد، مانند فجایع و رنج و درد عظیم انسان. در بعضی موارد خداوند ترجیح می دهد تا سکوت کند. این به آن مفهوم نیست که او قادر به توضیح نیست. او می تواند توضیح دهد، اما گاهی ترجیح می دهد این کار را نکند. زیر سئوال بردن عدالت خدا درباره چیزهایی که ما انسان ها شناخت اندکی درباره آن داریم و بعد هم با خدا وارد بحث و جدل شدن، منجر به همان سئوالی می شود که خدا از ایوب پرسید:" آیا هنوز هم می خواهی با من که خدای قادر مطلق هستم، مباحثه کنی؟" به نظر می رسد ایوب از خدا سئوالات دشوار نمی پرسید. او عدالت خدا را زیر سئوال برده بود. خداوند به ایوب گفت:"آیا مرا به بی عدالتی متهم می سازی و مرا محکوم می کنی تا ثابت کنی که حق با توست؟ (ایوب فصل چهل آیه هشتم). خدا ناخشنود می شود از این که محبت، رحمت و عدالت کامل او زیر سئوال برود. او می خواهد ما به او اعتماد کنیم، چون او به آنچه که انجام می دهد، کاملا واقف است، حتی اگر ما دلیلش را درک نکنیم. خدا اجازه می دهد اتفاقات تلخ برای درستکاران رخ دهد.
نه. سرانجام ایوب هم به همین پیام خدا پی برد. واکنش او به خدا چنین بود:"می پرسی که کیست که با حرف های پوچ و بی معنی منکر حکمت من می شود؟ آن شخص منم. من نمی دانستم چه می گفتم. درباره چیزهایی سخن می گفتم که فوق از عقل من بود. پیش از این گوش من درباره تو چیزهایی شنیده بود، ولی اکنون چشم من تو را می بیند. از این جهت از خود بیزار شده در خاک و خاکستر توبه می کنم" (ایوب فصل چهل و دوم آیات سوم و پنجم). ایمانی که ایوب به خدا داشت توسط تجربه شخصی حاصل شده بود. ما هم می توانیم واکنش مشابهی را نشان دهیم. زیر سئوال بردن خدا نمی تواند پاسخ ها را در دسترس ما بگذارد. به جای آن، باید با ایمان زندگی کنیم و اعتماد ما به خدایی باشد که سرشار ازمحبت و رحمت است. او سرانجام انصاف وعدالت را جایگزین بی عدالتی دردنیا خواهد کرد.
ده. بزرگ ترین برکتی که نصیب ایوب شد، این نبود که او سلامتی و ثروت خود را دوباره به دست آورد و خانواده و دوستانش نیز از نو بازسازی شدند. بزرگ ترین برکتی که نصیب ایوب شد، شناخت بهتر از خدا بود. هم چنین شخصیت ایوب در کوره مشکلات و مصیبت، خالص تر شد.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است. خوانندگان عزیز، در صورت مشاهده تخلف، لطفا اطلاع دهید.

آیا واقعا شهرهای سدوم و عموره توسط گوگرد و آتش نابود شدند؟ (پیدایش فصل نوزدهم)

مطالعه کتاب مقدس 
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

فقط چهار صد سال از زمان طوفان سهمگین می گذشت و خاطره آن هنوز در ذهن مردم زنده بود. کتیبه های آن دوران همواره به دو دوره قبل و بعد از طوفان اشاره می کردند. اما مردم درسی را که در آن نابودی فاجعه آمیز بشریت نهفته بود، فراموش کردند. شهرهای سدوم و عموره نمونه هایی بودند از گناه و فساد اخلاقی در بعد از طوفان.
محل این دو شهر در منتهی الیه بخش های شمالی و جنوبی "دریای مرده" بود. سدوم (اوسدوم) نام کوهی است که در کناره جنوب غربی دریا قرار دارد. روایات غیر کتاب مقدسی کهن همواره حاکی از آن بودند که به هنگام نابودی سدوم و عموره، تغییرات طبیعی عظیمی در اطراف منتهی الیه جنوبی دریای مرده صورت گرفتند. تصور نویسندگان باستانی عموما بر این بود که این دو شهر در زیر "دریای مرده" مدفون شده اند.
دریای مرده حدود چهل مایل طول و ده مایل عرض دارد. قسمت شمالی آن بسیار عمیق است و در برخی نقاط به هزار فوت می رسد. امروزه، به خاطر ریختن آب رود اردن و برخی رودهای دیگر به دریای مرده، سطح آب آن از زمان ابراهیم بیشتر است، چرا که این دریا خروجی ندارد. بخش جنوبی دریای مرده، در آن روزگار دشت مسطحی بوده است. در سال 1924 باستان شناسان آمریکایی آن مناطق را مورد کاوش قرار دادند. در آن جا مقادیر زیادی تکه های سفال شکسته و بقایای دیگر از دو هزار و پانصد تا دو هزار سال قبل از میلاد کشف شد و نیز شواهدی دال بر این که سکونت در آن جا ناگهان در حدود دو هزار سال قبل از میلاد خاتمه یافت.
در پیدایش فصل نوزدهم آیه بیست و چهارم می خوانیم که "خداوند گوگرد و آتش بر سدوم و عموره بارانید". این انهدام چه بود؟
باستان شناسان بستر وسیعی از قیر معدنی در طرف دریای مرده یافتند که مقادیر عظیمی از آن در زیر دریا نهفته است. هم چنین، در زیر کوه اوسدوم، قشری از خاک آهک دار آمیخته به سولفور وجود داشت. باستان شناسان معتقدند که خدا از یک زمین لرزه به همراه انفجار مواد جوشان زمین نظیر قیر معدنی (ترکیبی از رسوبات نفت و گوگرد) استفاده کرده است. در نتیجه انفجار عظیمی رخ داد و نمک و سولفور داغ قرمز به آسمان فوران کرد، به طوری که واقعا به صورت بارانی از آتش و گوگرد از آسمان بارید و شهرها را نابود کرد و آن ها را با دود غلیظی پوشاند. همان طور که اشاره شد، رسوبات گوگرد و قیر در ناحیه ساحلی دریای مرده یافت شده است.
زن لوط دلش همواره در سدوم بود. پس به عقب نگریست. شکی نیست او آهسته راه می رفت، شاید به دلیل طی مسافت زیاد خسته شده بود و تصمیم گرفت توقف کند و به شهر و محل سابق زندگی خود نگاه کند. او برای ترک زندگی از این شهر، تاسف می خورد. هنگامی که به محل خیره شد، احتمالا توسط دود گوگرد خفه شده و سپس با نمک و مواد داغ گوگرد و سولفور که از آسمان فرو می ریخت، به مجسمه ای تبدیل شد. او بدل به مجسمه شومی شد که احتمالا در آن جا سال های متمادی به عنوان هشداری برای کلیه ایماندارانی که با اشتیاق به امور این دنیا می نگرند، بر جای ماند. در انتهای جنوبی دریای مرده، ستون های نمک زیادی وجود دارند که همگی "زن لوط" نامیده می شوند. در واقع همه چیز در این منطقه، با حکایت کتاب مقدس درباره سدوم و عموره هماهنگ است. حتی امروز نیز، مخلوط نمک و بوی گوگرد، مشام توریست ها را آزار می دهد و سرنوشت زن لوط را در خاطره ها زنده می کند.
آیا انهدام این دو شهر منصفانه بود؟ ساکنان سدوم و عموره زندگی خود را مدیون خدای ابراهیم بودند. ابراهیم به آن ها کمک کرد تا از اسارت پادشاه متجاوز و بی رحم ایلام یعنی "کدرلاعمر" آزاد شوند.سدومی ها مشاهده کردند که ابراهیم و کاهنی به نام ملکیصدق، اعتراف نمودند که پیروزی از آن خداوند بود. اما آن ها قصد نداشتند که خدایی که آن ها را رهانیده بود، خدمت کنند. آن ها به خاطر لوط (برادر زاده ابراهیم) نجات یافتند. اما سال ها بعد، تصمیم گرفتند که به دو مهمان لوط تجاوز کنند. گناه همجنس گرایی در این دو شهر متداول و رایج بود. وقتی مهمانان لوط که در واقع دو فرشته خداوند بودند، مردان را به کوری موقت مبتلا کردند، تا نتوانند در خانه لوط را یافته و بشکنند، آخرین فرصت را برای توبه به آنان دادند. اما از آن جا که این معجزه نیز آن ها را به توبه سوق نداد، لعنت اهالی این دو شهر تایید شد و روز بعد شهر نابود گردید. در ادامه می توانیم نفوذ فرهنگ فاسد سدوم را بر لوط و دخترانش مشاهده کنیم. دخترانش برای نقشه نامقدس صاحب فرزند شدند! خدا بر این دو شهر "آتش و گوگرد بارانید" تا خاطره مردم را درباره واقعه طوفان تازه کند.
مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است. خوانندگان عزیز، در صورت مشاهده تخلف، لطفا اطلاع دهید.

خداوندم شکرت برای بودنت عاشقتم مرسی که تو زندگیم هستی