مسیحیان نخستین یهودیانی بودند که ایمان میآوردند عیسای ناصری همان مسیح موعود است. لذا آنان عقاید یهودی خود را حفظ میکردند، اما این عقیده را نیز به آنها میافزودند که مسیح موعود ظهور کرده است. به این ترتیب، اصول عقاید آنان بر پایه عهدعتیق و تلمود شفاهی (تفاسیر و احادیث ربّیهای یهود) و تعالیم شفاهی رسولان قرار داشت.
در دهههای بعدی قرن اول وقتی غیر یهودیان نیز ایمان آوردند، رهبران کلیسا اصول اساسی ایمان یهودی-مسیحی را به ایشان تعلیم دادند. این امر به صورت شفاهی صورت میگرفت.
به طور کلی میتوان گفت که در قرن اول، تعلیم مسیحیت به صورت شفاهی صورت میگرفت. عاملی که باعث حفظ اعتقادات مسیحی میشد، کلیسا بود.
ممکن است بپرسید نقش کتابهای عهدجدید در این میان چه بود. نخستین کتاب عهدجدید به زعم دانشمندان، در حول و حوش سال ۵۰ میلادی به نگارش در آمد و بقیه آنها اکثراً تا سال ۷۰ میلادی تکمیل شد، به استثنای انجیل یوحنا، رسالات او، و کتاب مکاشفه که گمان میرود در حدود سالهای ۹۰ میلادی به رشته تحریر در آمد. اما باید توجه داشت که هر کتابی از عهدجدید در نقطه خاصی از دنیای آن روزگار یافت میشد؛ یا به بیانی دیگر، در قرن اول میلادی، همه کتابهای عهدجدید در همه کلیساها یافت نمیشد. برای مثال، رسالات قرنتیان در شهر قرنتس بایگانی شده بود و کلیسای اورشلیم از آنها برخوردار نبود. رساله یعقوب نیز احتمالاً در شهر روم نبود.
از دیدگاه تاریخی، مسیحیت اولیه بر پایه ”کتاب“ بنا نشده بود، بلکه بر پایه سنت رسولان (یعنی تعالیم شفاهی ایشان)، زیرا یا هنوز کتابهای عهدجدید نوشته نشده بودند، یا این کتابها هنوز یکجا گردآوری نشده بودند. با این حال مسیحیت وجود داشت. حافظ مسیحیت و اعتقادات آن کلیسای واحد رسولی بود.
واقعیت انکارناپذیر تاریخی این است که کلیسا بر کتابعهدجدید مقدم بوده است. اگر کتابهای عهدجدید نوشته شد، یا برای این بود که این تعالیم شفاهی ثبت و حفظ شود (انجیلهای همدید)، یا اینکه مشکلاتی که در کلیساها پیش آمده بود حل و فصل شود یا به سؤالات آنها پاسخ داده شود.
اشاره به سنت شفاهی رسولان را در بعضی از قسمتهای عهدجدید مییابیم. پولس رسول در اول قرنتیان ۱۱:۲۳ میفرماید: «زیرا من از خداوند یافتم آنچه را به شما نیز سپردم…» (ترجمه هزاره نو). کلمه سپردم در اینجا به لاتین traditionمیباشد، همان کلمهای که ما «سنت» مینامیم. این کلمه لاتین به معنی «سپردن» یا «تحویل دادن» است. پولس پیش از آنکه در این قسمت از رساله خود در باره شام خداوند تعلیم دهد، قبلاً شفاهاً به مسیحیان قرنتس تعالیمی داده بود. نمونه بارز دیگر از این «سنت» را در اول قرنتیان ۱۵:۱-۲ مییابیم که میفرماید: «ای برادران، اکنون میخواهم انجیلی را که به شما بشارت دادم به یادتان آورم، همان انجیل که پذیرفتید و بدان پایبندید و بهوسیله آن نجات مییابید، به شرط آنکه کلامی را که به شما بشارت دادم استوار نگاه دارید. در غیر این صورت، بیهوده ایمان آوردهاید.» (ترجمه هزاره نو). باز در اینجا میبینیم که پولس به تعلیمی اشاره میکند که به شفاهاً ایشان تعلیم داده بود («بشارت دادم»، یعنی موعظه کردم).
نمونه دیگر را در رساله دوم تسالونیکیان ۲:۵ مییابیم که میفرماید: «آیا به یاد ندارید هنگامی که با شما بودم اینها را به شما میگفتم؟» (ترجمه هزاره نو). پولس در این قسمت در باره رویدادهای مربوط به بازگشت مسیح و روزهای آخر سخن میگوید. اما او قبلاً در این زمینه حضوراً و شفاهاً به ایشان تعلیم داده بود.
به بیانی دیگر، اکثر کتابهای عهدجدید به این منظور نوشته شد تا آنچه را که قبلاً به صورت شفاهی به مؤمنین تعلیم داده شده بود استحکام بخشد. مسیحیان قرن اول شفاهاً از نکات برجسته زندگی مسیح آگاهی داشتند، زیرا بههنگام ایمان آوردن، رسولان یا رهبران کلیسا آنها را به ایشان تعلیم داده بودند. نوشته شدن انجیلها به این منظور بود که تعالیمی که قبلاً به صورت شفاهی به مؤمنین داده شده بود برای نسلهای بعدی، یعنی زمانی که شاهدان عینی دیگر در صحنه حاضر نمیبودند، حفظ شود. رسالات نیز عمدتاً برای آن نوشته شد تا یا مشکلات جدید کلیساها رتق و فتق شود یا به سؤالات آنها پاسخ داده شود. یهودای رسول این نکته را به روشنی بیان میدارد: «ای عزیزان، گرچه اشتیاق بسیار داشتم تا در باره نجاتی که در آن سهیم هستیم به شما بنویسم، اما لازم دیدم با نوشتن این چند خط، شما را به ادامه مجاهده در راه ایمانی بر انگیزم که یک بار برای همیشه به مقدسان سپرده شده است.» (یهودا ۳، ترجمه هزاره نو). به عبارتی سادهتر، این ایمان (یعنی اعتقادات) به صورت شفاهی «به مقدسان سپرده شده است (traditio)»، و حال یهودا آن را در «چند خط» به یاد ایشان میآورد. به بیانی دیگر، سنت (تعلیم شفاهی) بر کتب عهدجدید تقدم داشته است.
آرمان رشدی