۱۳۹۳ آبان ۲۶, دوشنبه

پاسخ به مخالفان وجود خدا (بخش چهارم)

دفاعیات مسیحی
مهران پورپشنگ

ماده به سازنده اش وابسته است. زندگی به بخشنده حیات وابسته است. طراحی عالم هستی، به طراح وابسته است. عقل وهوشمندی به خالق هوشمند وابسته است. امور اخلاقی به کسی که قوانین اخلاقی را ارائه داد، وابسته است. معجزات به معجزه گر وابسته است.

هیچ انسان عاقلی واقعیت وجود ماده را انکار نمی کند. اتم هایی که سبب پدید آمدن عالم هستی شده اند، واقعیتی انکارناپذیر است. این سئوال منطقی مطرح می شود:"منشاء عالم هستی چیست؟ دلیل پیدایش عالم هستی چه بوده است؟ چه عاملی سبب پدید آمدن ماده شده است؟"

منشاء گرد و غبار که به ادعای تکامل باوران عامل پیدایش عالم هستی بوده، چه بود؟ منشاء ستارگان چیست؟ اگر ستارگان نتیجه بیگ بنگ باشند، بیگ بنگ چگونه پدید آمد؟ منشاء انرژی که بیگ بنگ را به وجود آورد، چه بود؟

نتیجه گیری منطقی آن است که بپذیریم که زمان، فضا و ماده از خودشان نمی توانستند به وجود آیند، بلکه از "علت" که ازلی، نامحدود و غیرمادی است، آفریده شده اند. اگر این "علت" فیزیکی بود و در چارچوب و کنترل قانون طبیعت قرار داشت، هرگز نمی توانست خالق باشد. "علت" ازلی، نامحدود و غیر مادی است.

اگر ماده در لحظه ای از آفرینش، هستی یافت، بنابراین عاملی که ماده را پدید آورده است بایستی غیرمادی یا روح باشد.

از هنگام پیدایی فضا در اثر بیگ بنگ، عامل ایجاد فضا بایستی بدون فضا بوده باشد. زمان، از لحظه شروع بیگ بنگ آغاز شد، بنابراین عامل وجود زمان، بایستی لایتناهی بوده باشد. از آن جا که تغییر محصول زمان است، عامل زمان نیز بایستی ثابت و بدون تغییر بوده باشد. انرژی عظیم و ماده، عالم هستی را تشکیل داد، بنابراین عامل ماده و انرژی بایستی از قدرتی غیرقابل تصور برخوردار بوده باشد.

بررسی مواد موجود در جهان این نکته را ثابت می کند که هر چیزی از تحت تاثیر رویدادی به وجود آمده است. این تعریف به قانون علت و معلول معروف است. هیچ معلولی بدون علت به وجود نمی آید. ما به عنوان بشر و حتی عالم هستی، معلول هایی هستیم که باید علتی داشته باشیم. اگر ایمیل دریافت می کنیم، کسی آن را فرستاده است. کتابی را که می خوانید، حاصل همکاری نویسنده و ناشر است. بنابراین آنچه عالم هستی را پدید آورد، به مراتب بزرگ تر عالم هستی است.

استیون هاوکینگ (فیزیکدان ملحد انگلیسی) در صفحه 180 کتابش تحت عنوان "طراحی بزرگ" (نسخه انگلیسی/2010) نوشته است:"ستارگان و سیاه چاله ها از چیزهایی ساخته شده اند، در حالی که منشاء عالم هستی، از نیستی به وجود آمده است". عاملی که عالم هستی را آفریده، خلق یا نابود نمی شود. درحالی که ماده و انرژی خلق و نابود می شوند. این نکته ما را به سئوال عمیق تر رهنمون می سازد:"چگونه چیزها جایگزین نیستی شدند؟"

در سال 2012 ریچارد داوکینز (ملحد انگلیسی) در مصاحبه با تلویزیون استرالیا، چنین اظهار نظر کرد:"این واقعیتی است انکارناپذیر که مواد از نیستی به وجود آمده اند، اگرچه این رویدادشگفت انگیز با عقل سلیم جور درنمی آید و حواس پنجگانه انسان آن را نمی پذیرد". داوکینز به اولین پیش فرض تئوری تکامل اعتقاد دارد که می گوید مواد بی جان به مواد جاندار تبدیل شدند، یعنی تولید آنی، خودجوش و تصادفی صورت گرفت و بدین ترتیب عالم هستی شکل گرفت. اما او و همفکرانش نمی دانند منشاء این رویداد چه بوده است. فقط به سادگی دخالت خدا را در خلقت جهان رد می کنند.

اما هاوکینگ معتقد است که عالم هستی به طور کاملا تصادفی و شانسی پدید نیامده، بلکه طراحی هوشمند عامل پیدایی عالم بوده است. البته او به خدا اعتقاد ندارد، اما در کتابش تحت عنوان "تاریخ زمان" فصل هشتم صفحه 127 (نسخه انگلیسی) می گوید:"اگر الگوی بیگ بنگ به عنوان آغاز عالم هستی درست باشد، وضعیت اولیه عالم هستی باید به گونه ای دقیق انتخاب شده باشد. توجیه این امر که چرا عالم هستی درست به این شکل آغاز شده، بسیار دشوار است، مگر این که آن را به خدایی نسبت دهیم که قصد داشت موجوداتی هم چون ما بیافریند". در واقع هاوکینگ می گوید که در پشت پرده چیزهایی می گذرد. این که طرحی در پس همه چیز است و انسان را به شگفتی وا می دارد.

کتاب مقدس می فرماید:"خدا همه چیز را از نیستی به وجود آورد" (عبرانیان فصل 11 آیه 3، مکاشفه فصل 4 آیه 11). انسان می تواند ماده را به انرژی تبدیل کند (مانند سوختن چوب که به انرژی یعنی گرما تبدیل می شود)، ولی خداوند از نیستی، انرژی و ماده را به وجود آورد.

عاملی که عالم هستی را آفریده، خلق یا نابود نمی شود. درحالی که ماده و انرژی خلق و نابود می شوند. در نهایت به علتی بدون علت می رسیم و آن همانا خدا است.

زندگی نمی تواند از نیستی حاصل شود. در سال 1933 یکی از پیروان نظریه تکامل به نام جان سولیوان گفت:"زندگی از نبود حیات به وجود نمی آید". حیات نمی تواند ناشی از مواد غیرجاندار بوده باشد، بلکه حاصل عملکرد شخصیت هوشمندی است که خود نیز دارای حیات بوده است. زندگی به بخشنده حیات وابسته است.

آیا می توان طراحی عالم هستی را به دقت توصیف کرد؟ در این صورت خواهیم توانست به منشاء آن پی ببریم. مثلا اگر خورشید به زمین نزدیک تر یا دورتر بود، چه تاثیری بر زندگی موجودات زنده داشت؟ آیا فاصله زمین تا خورشید، از قبل طراحی و تنظیم نشده بود؟

آنچه ساخته و تکمیل شده است، به طراح و سازنده هوشمند بستگی دارد. طراحی عالم هستی، به طراح وابسته است. آیا باور می کنید طراحی عالم هستی بدون هوشمندی و هدفمندی شکل گرفته است؟

طراحی شامل این موارد است:

یک. طرحی هدفمند که بر اساس نگرش هوشمندانه شخص طراح یا گروه طراحان می باشد.

دو. تمام مراحل طراحی و ساخت پروژه هوشمندانه، بر اساس عقل (خلاقیت)، تدبیر (نظیر محاسبات پیچیده و بررسی جوانب مختلف) و تجربه ساخته می شود.

به عنوان مثال، سیاره زمین برای زندگی مکان کاملا مناسبی است در مقایسه با شرایط کره ماه یا سیاره مریخ.

مطابق نگرش نظریه تکامل، میلیاردها سال قبل "گرد و غبار" عامل پیدایش عالم هستی بوده است. این در حالی است که همه می دانند که گرد و غبار قادر به اندیشه و طراحی هوشمند نیست. بنابراین چگونه هوش، تفکر و عواطف در انسان پدید آمد؟

اگر خداوند از شخصیت اخلاقی برخوردار نبود، انسان نیز به قوانین اخلاقی احترام نمی گذاشت. همه می توانند نیکی را از شرارت تشخیص دهند. وجود قوانین اخلاقی، پلیس، دادگاه، غیرت برای همسر و فرزندان بیانگر وجود نگرش اخلاقی در باطن انسان ها است. این نکته را حتی در میان حیوانات نیز می توان مشاهده کرد: حیوان نر هرگز به زور به حیوان ماده تجاوز نمی کند.

امور اخلاقی از سنگ و لجن به وجود نیامده است.