کلیسای اولیه از الهیات سیستماتیک برخوردار نبود، یعنی اصول اعتقادیاش هنوز مدون و منظم نشده بود، زیرا اولاً اکثر تعالیم آن به شکل شفاهی منتقل شده بود، و ثانیاً کتابمقدس نیز این اصول را به صورت پراکنده ارائه میکرد. همچنین نباید از نظر دور داشت که کلیسا در بخشهای عمدهای از سه قرن اول درگیر جفاها و آزارهای شدید بود و مجال این را نمییافت تا اصول اعتقادی خود را به صورت سیستماتیک تدوین کند. مسائل مهمی همچون رابطه خدای پدر و پسر او عیسی مسیح، شخصیت و طبیعت روحالقدس، رابطه طبیعت الهی و انسانی مسیح، و نظایر آن هنوز به طور دقیق مشخص نشده بود.
اما قرن چهارم میرفت تا فصل جدیدی در تاریخ کلیسا آغاز کند. کنستانتین، امپراطور روم، در سال ۳۱۲ به مسیحیت گروید. پس از مدتی مسیحیت در این امپراطوری رسمیت یافت. جفاها جای خود را به آرامشی نسبی داد. این امر موقعیت را آماده کرد تا کلیسا به امور داخلی خود بپردازد. در چنین وضعیت تثبیتشدهای بود که کمکم برخی از سؤالات اعتقادی خود را پررنگتر از گذشته نمایان ساختند. مشکل از رابطه مسیح با خدای پدر شروع شد.
آریوس، یکی از کشیشان ارشد اسکندریه (مصر) در سال ۳۱۹ میلادی شروع کرد به تعلیم دادن این که پسر خدا وجودی ازلی نبوده و خدای پدر او را از نیستی خلق کرده است. به این ترتیب، مسیح مخلوق خدا است. پسر یگانه آفریده خدای پدر بوده است. این مخلوق، یعنی پسر، ابزاری بود در دست خدای پدر برای آفریدن عالم هستی. پدر از آنجا که عدالت مسیح را در آینده میدید، او را پسر خود خواند. مسیح مخلوقی بود که پدر او را یاور خود ساخت.
نظرات آریوس طرفدارانی پیدا کرد و چیزی نگذشت که اختلاف نظر میان اسقفان بالا گرفت، طوری که امپراطورْ کنستانتین احساس خطر کرد که مبادا این اختلاف عقیدتی موجب بروز اختلال در امور سیاسی گردد. از این رو، دستور داد تا شورایی متشکل از همه اسقفان سراسر جهان تشکیل گردد. این شورا به سال ۳۲۵ میلادی در شهر نیقیه (واقع در ترکیه امروزی) برگزار شد و خودِ امپراطور با اینکه از مسائل عقیدتی اطلاعی نداشت ریاست آن را بر عهده گرفت. این نخستین شورای بینالکلیسایی به شمار میرود. در این شورا اعتقاد به تثلیث با حمایت امپراطور بر کرسی نشست و الوهیت مسیح و برابری ذات او با پدر بهعنوان عقیده درست رسمیت یافت. متن این اعتقادنامه که در ابتدای کتاب آمده بر اساس اعتقادنامهای تنظیم شد که به رسولان نسبت داده میشد.
اما مناقشه بر سر الوهیت مسیح کماکان ادامه یافت، زیرا متن اعتقادنامه در این زمینه فاقد صراحت لازم بود. لذا در سال ۳۸۱ میلادی شورای دیگری در شهر قسطنطنیه (استانبول امروزی) تشکیل شد که دومین شورای بینالکلیسایی بود. در این شورا اعتقادنامه نیقیه بسط داده شد و در آن رابطه پسر با پدر و ذات الهی او بهصراحت تأیید شد. از آن زمان به بعد، این اعتقادنامه ملاک مسیحیت راستدین به شمار میآید. عنوان درست آن اعتقادنامه نیقیه-قسطنطنیه میباشد که گاه بهصورت مخفف اعتقادنامه نیقیه خوانده میشود. متن آن در ابتدای کتاب آمده است و با مقایسه آن با اعتقادنامه نیقیه میتوان بهروشنی مشاهده کرد که الوهیت مسیح با صراحت کامل مورد تأکید قرار گرفته است.
همان گونه که مشاهده میشود، اعتقادنامه نیقیه-قسطنطنیه شامل چهار بند است که با عبارت ”من ایمان دارم“ آغاز میشود. بند اول در باره خدای پدر است. بند دوم که طولانیترین بند اعتقادنامه است، به شخصیت و کار مسیح میپردازد. بند سوم نیز در باره الوهیت روحالقدس و کار او مربوط میشود. بند چهارم به چند اعتقاد مهم دیگر میپردازد. از ترکیب این اعتقادنامه نتیجه میشود که آن اعتقادنامهای است مبتنی بر تثلیث.
میتوان گفت که اعتقادنامه نیقیه-قسطنطنیه نخستین سند الهیات سیستماتیک مسیحی است. در فصلهای بعد بهتفصیل به بررسی این اعتقادنامه خواهیم پرداخت.
آرمان رشدی