۱۳۹۲ آبان ۱۸, شنبه

با اسلحۀ محبت و گذشت‌

  اما او فرمود:‌ «با مردم بدکار مقابله به مثل نکنید، بلکه اگر کسی تو را بر یک گونه‌ات سیلی زند، گونه دیگرت را نیز برای او نگه دار! اگر کسی خواهد قبایت را به‌زور برباید، عبایت را نیز به او ببخش‌... دشمنانتان را نیز دوست بدارید؛ اگر کسی شما را ناسزا گوید، برایش دعای خیر کنید؛ اگر کسی شما را لعنت کند، برایش برکت الهی بطلبید، تا بدینسان فرزندان پدر آسمانی خود شوید که نیکان و بدان را به یک سان دوست می‌دارد! »
             این کسی که تمام نشانه‌های پیشگویی‌شده را تحقق بخشیده‌، چگونه قصد دارد حکومتی با اصولی اینچنین برقرار سازد، با اصولی مبتنی بر ساده‌دلی‌، افتادگی‌، صداقت‌، محبت‌، گذشت‌، بخشش‌، عدم مقابله به مثل‌، و حتی محبت کردن به دشمن‌؟ مگر با چنین روحیه‌ای می‌شد با قشون نیرومند روم مبارزه کرد؟ آیا این اصول عملاً به معنی تسلیم به دشمن و پذیرش حاکمیت او نیست‌؟ آیا منظور این مدعی پادشاهی این بود که یهودیان عملاً حاکمیت رومیها را بپذیرند؟
آرمان رشدی

حکومت فقرا و افتادگان‌

   او اصول حکومت خدا را اینچنین بیان داشت‌، حکومتی که او می‌رفت تا پادشاهش باشد؛ فرمود:‌ «خوشابه‌حال آنان که فقر روحی خود را می‌پذیرند؛ خوشابه‌حال آنان که به‌خاطر فقر روحی و گناهان خود ماتم دارند؛ خوشابه‌حال آنان که می‌گذارند تا فقر روحی و ضعف‌هایشان را دیگران نیز ببینند؛ خوشابه‌حال آنان که رحم می‌کنند؛ خوشابه‌حال آنان که ریایی در وجودشان نیست‌؛ خوشابه‌حال آنان که صلح‌جو هستند... زیرا اینان‌اند که می‌توانند وارد حکومت خدا گردند!»
             چه اصولی‌! مگر نه اینکه زورمندان و زورگویان و هر که شمشیر بزند و زور با زور و ستم را با ستم پاسخ دهد، به حکومت خواهد رسید؟
آرمان رشدی

مفهوم و اهمیت معجزات عیسی‌

  بدینسان معجزات و کارهای خارق‌العادۀ عیسی‌، نه فقط به‌منظور کمک به بینوایان و دردمندان و مطرودین جامعه صورت می‌گرفت‌، بلکه هدف مهم دیگرش اثبات هویت و مقام واقعی عیسای ناصری بود. اینها همه گواه بود بر اینکه او همان مسیح موعود و پسر خداست‌، چرا که با این کارها، عیسی پیشگوییهای انبیا در خصوص مسیح موعود را تحقق می‌بخشید.
             یحیای تعمیددهنده وقتی به‌خاطر افشاگری گناهانِ حاکم منطقۀ جلیل‌، در زندان به‌سر می‌برد، به شک افتاد که آیا عیسای ناصری همان مسیح موعود است‌، از زندان برای عیسی پیغامی فرستاد و پرسید:‌ «آیا آن آینده ] یعنی کسی که قرار است بیاید [ تویی‌، یا منتظر دیگری باشیم‌؟» همانجا عیسی در مقابل چشمان فرستادگان یحیی‌، عده‌ای از بیماران را شفا داد، کوران را بینا ساخت‌، و روح‌های پلید را اخراج کرد. سپس از فرستادگان خواست تا یحیی را از آنچه دیده بودند، خبر دهند. عیسی می‌دانست که یحیی معنی پیام او را درک خواهد کرد. این معجزات همان نشانه‌هایی بود که مسیحای موعود می‌بایست به‌ظهور آوَرَد. عصر مسیحایی آغاز شده بود، عصر «روزهای آخر»!
             و جالب اینکه عیسای ناصری به شاگردانش نیز قدرت انجام این کارهای خارق‌العاده را عطا کرد.

آرمان رشدی

معجزات و متقاعد شدن شاگردان‌

    اما عیسی افزون بر معجزاتی که برای مردم می‌کرد، معجزات و عجایبی که شاگردان و پیروان نزدیکش نیز شاهدشان بودند، کارهای شگفت‌انگیز دیگری نیز فقط در حضور جمع شاگردانش انجام داد، چرا که برای او بسیار مهم بود که این جمع کوچک ۱۲ نفری به هویت واقعی او پی ببرند و یقین کنند که او مسیح موعود و پسر خداست‌. اهمیت این امر برای عیسی این بود که رسالت شناساندن او را به جهانیان ایشان می‌بایست بر عهده گیرند. از اینرو، او بیشتر وقت خود را صرف تعلیم و تربیت آنان می‌کرد و در حضور ایشان کارهایی انجام داد تا ایشان هویت و شخصیت واقعی او را بشناسند.
             یک بار که با کشتی ماهیگیری ایشان‌، از یک سوی دریاچه جلیل به کرانۀ دیگر می‌رفت‌، طوفان سهمگینی در گرفت که نزدیک بود کشتی غرق شود. او را که در انتهای کشتی خوابیده بود بیدار کردند؛ او برخاست و در مقابل چشمان حیرت‌زده ایشان با صدایی بلند به باد و طوفان دستور داد تا خاموش شوند! در یک آن آرامی پدید آمد.
             باری دیگر، باز در کشتی ماهیگیری شاگردانش نشسته بود. ایشان که شب قبل را در تلاش برای ماهیگیری به‌سر برده بودند و دست خالی بازگشته بودند، خسته و دلشکسته می‌نمودند. حال که عیسی با ایشان بود، به پطرس گفت که به وسط دریاچه براند و تور را بیندازد. پطرس فقط به‌خاطر شرم حضور از دستور عیسی اطاعت کرد. وقتی تور را به دریا انداختند، آنقدر ماهی گرفتند که تورشان نزدیک بود پاره شود.
             یک بار دیگر، درست پس از ماجرای خوراک دادن به چندین هزار نفر با چند تکه نان‌، او از شاگردان خواست تا سوار کشتی شوند و به کنارۀ دیگر دریاچه بروند تا خود به دعا بپردازد. سپس نیمه‌شبان‌، خود قدم بر آب گذاشت و روی آب قدم‌زنان به‌سوی کشتی رفت‌. شاگردان با دیدن مردی که روی آب راه می‌رود، نزدیک بود قالب تهی کنند. عیسی نزدیک آمد و ایشان را به آرامش فرا خواند.
             و اندک زمانی پیش از مصلوب شدنش‌، به‌همراه سه نفر از مَحرم‌ترین شاگردانش‌، یعنی پطرس و یعقوب و یوحنا، بر فراز کوهی بر آمد و مشغول دعا شد. در حین دعا، ناگهان ظاهر او دگرگون شد؛ چهره‌اش چون خورشید به‌درخشش آمد و جامه‌اش چون برف سفید و درخشان گردید. در همان حال‌، موسی و ایلیا (همان الیاس‌) بر او ظاهر شدند و در خصوص مرگ او که می‌بایست به‌زودی در اورشلیم واقع شود، با او گفتگو می‌کردند. آن سه شاگرد با مشاهدۀ این صحنه خارق‌العاده‌، از ترس روی بر زمین گذاردند.
             دیدن تمام این کارهای حیرت‌انگیز، خصوصاً رویداد آخر، شاگردان را عمیقاً متقاعد کرد که این مرد، عیسای ناصری‌، نه یک انسان عادی‌، بلکه وجودی است الهی‌، و همان مسیحای موعود و پسر خدا می‌باشد.

 آرمان رشدی