- خود را محتاج و مشتاق پری روح خدا ندانستن مانع کسب تجربه پر شدن از روح القدس است.
یوحنا ۵: ۴۰
شکستگی و اشتیاق برای نوشیدن از نهر حیات الهی سبب رفع عطش درونی ما میشود.
دعوت مسیح مخصوص تشنگان و علاقهمندان به پری روح القدس است .
یوحنا ۷: ۳۷ اشعیا ۵۵: ۱ - تقلید از دیگران و یا متکی شدن به تجربیات دیگران مانع پر شدن از روح خدا میباشد.
ارمیا ۷: ۵ یوحنا ۲۱: ۲۱-۲۳
خدا برای نزدیک شدن و پر کردن قلب هر کس کلید مخصوص خود را دارد. شما خود را در حضور خدا آزاد و باز بگزارید و خدا شما را موافق شخصیت و روش خودتان پر خواهد کرد. مزمور
۸۱: ۱۰ و دوم قرنتیان ۳: ۱۷ - افکار پراکنده و نداشتن تمرکز به هدف پر شدن از روح القدس مانع دریافت هدیه الهی است .
۲ قرنتیان ۱۰: ۵ لوقا ۱۰: ۴۱و۴۲
اتحاد و یکدلی برای تحقق وعده پری روح القدس شرط ظهور معجزه پنطیکاست بود.
اعمال رسولان ۱: ۱۴ و ۲: ۱ - محدود کردن پری روح خدا به برخی افراد و زمانهای خاص راه را برای گرفتن برکت الهی میندد.
اعداد ۱۱: ۲۶-۲۹ ا سموییل ۱۰: ۱۰-۱۳
وعده هدیه پری روح القدس ، به عنوان هدیه عام، به همه ایمان داران عطا شده است . هر ایمانداری از هر کلیسا و فرقه ای میتواند این برکت بزرگ را کسب کند.
اعمال ۲: ۴ و ۱۴-۱۸ و ۳۸و۳۹ - داشتن انگیزه خودخواهانه مانع اجابت دعای ما برای دریافت هدیه پری روح القدس است.
یعقوب ۴: ۳
باید دانست که هدف اصلی پری روح القدس، یافتن قدرت برای شاهد بودن و جلال دادن نام عیسی مسیح است.
یوحنا ۱۴: ۱۳ و۱۶: ۱۴ اعمال ۱: ۸
آنگاه عیسی نزدیک آمد و به ایشان فرمود :((تمامی قدرت در آسمان و بر زمین به من سپرده شده است. پس بروید و همه قومها را شاگرد سازید و ایشان را به نام پدر, پسر وروح القدس تعمید دهید.))
۱۳۹۳ تیر ۵, پنجشنبه
موانع و شرایط پرشدن از روحالقدس
آیا کتاب مقدس صد در صد بدون تغییر مانده است؟
مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
مخالفان مسیحیت ادعا می کنند که کتاب مقدس (عهد عتیق/عهدجدید) تحریف شده است. در پاسخ باید گفت که کتاب مقدس، کلام خداست، بنابراین خداوند برای کلام خود غیرت دارد. آیا مخالفان تصور می کنند که خدا کوچک، محدود، ضعیف و ناتوان بود که نتوانست از کتاب خود حمایت کند و انسان ها آمدند و کتاب خداوند را به آسانی تحریف کردند؟ این ادعا ناشی از عدم شناخت خدا و نادیده پنداشتن غیرت و قدرت مطلق خداوند است.
خداوند هرگز اشتباه نمی کند. کتاب مقدس کلام خداست، بنابراین کتاب مقدس مصون از خطاست.
کتابی که تحریف شده، مرده است و مرده نمی تواند هیچکس را کمک کند. متن تحریف شده، قادر نیست شخص منفی را به انسان مثبت تبدیل کند.
آیا شواهد تاریخی و کشفیات باستان شناسی، تحریف کتاب مقدس توسط انسان ها و عدم حمایت خداوند از کلام خودش را تایید می کنند؟ وجود ده ها هزار نسخه از متن کتاب مقدس مربوط به قرون قبل و بعد از میلاد مسیح و هم چنین اشاره های پدران کلیسا به آیات عهد عتیق و عهد جدید که تا به امروز باقی مانده و در موزه ها نگه داری می شوند، ادعای مربوط به تحریف شدن را کاملا بی اساس می کند. به عبارت دیگر، تایید سخنان مخالفان به معنای نفی و انکار تاریخ است. این نسخ به جا مانده، توسط کارشناسان و محققان به دقت بررسی شده و هیچ گونه تناقض در متن و محتوا مشاهده نگردیده است و بیانگر یکی بودن نسخه های کشف شده با کتاب مقدس کنونی است. بنابراین، خداوند از کلام خودش محافظت کرده است.
از سوی دیگر، کتیبه های تمدن ها مانند سومر و گزارش های امپراطورهایی مانند آشور، بابل، روم، پارس و هم چنین آثارمورخان غیر مسیحی قبل و بعد از میلاد مسیح، وقایع و شخصیت های کتاب مقدس را تایید کرده اند. برای مثال، تاکید روایات بت پرستان بر شخصیت های تخیلی است (نظیر هرکول)، در حالی که طبق شواهد تاریخی، تولد، تعالیم، معجزات، در مواردی، هم روایات اناجیل و هم گزارش های مورخان، معجزات را تایید کرده اند. هم چنین مرگ، زنده شدن مسیح از مردگان و صعود او در گزارش های مورخان قرن اول میلادی و هم چنین وقایع نگاری امپراطوری روم ثبت شده است. به هنگام معجزات مسیح، شاگردان، مردم و حتی مخالفان عیسی نیز حضور داشتند. در تلمود یهودیان، به معجزات مسیح اشاره شده است. مورخان (مانند یوسفوس که تقریبا هم عصر مسیح بود)، از مشاهدات مردم اسرائیل درباره وقوع معجزات گزارش تهیه کرده اند. در حالی که هیچ گونه شواهد تاریخی و شاهدان عینی برای افسانه های بت پرستان وجود ندارد.
بعضی می گویند که وقتی خدا پیامبر جدیدی می فرستاده، کتاب های مقدس قبل از او منسوخ و باطل می شده اند و خدا دیگر توجهی به آن کتاب ها نداشته و اجازه داده که تحریف شوند. در پاسخ باید گفت که تاریخ نشان داده، هر پیامبر جدیدی که ظهور کرده، بدون استثنا رسالت خود را بر پایه کتاب های آسمانی قبلی استوار کرده است. یعنی نه فقط به آن ها استناد و اشاره کرده، بلکه آن ها را مورد تایید قرار داده و رسالت خود را دنباله رسالت آن انبیا دانسته است. پس اگر پس از ظهور یک پیامبر جدید، قرار باشد کتاب های قبلی تحریف و باطل شوند، چه کسی می تواند ادعای این پیامبر جدید را به محک آزمایش بزند و آن را با کتاب های قبلی مقایسه کند؟ اگر هر کتاب دینی با ظهور پیامبری جدید از میان رفته باشد، در مقابل وجود ده ها هزار نسخه خطی قدیمی از عهد عتیق و عهد جدید، چه باید گفت؟ نسخه هایی که ثابت می کنند این کتاب ها تحریف نشده اند و خداوند از کلامش حمایت کرده است.
چگونه ممکن است خدایی که آگاهی مطلق و حکمت کاملی دارد اجازه بدهد تا کلام مکتوبش بیفایده گردد و بعد لازم باشد تا پیامبری دیگر را با کتابی تازه بفرستد و این بار مانع تحریف نوشتههای او گردد! (گویی خداوند میگوید؛ ببخشید که کلام خود را حفظ نکردم و قول خود را زیر پاگذاردم٬ ولی این بار قول میدهم که آن را نگاه دارم!) ایراد منطقی دیگری که چنین طرز تفکر غلطی بدنبال دارد این است که چگونه میتوان به کلام خداوند و وعدههای او اعتماد کرد؟ حتی در مراودات روزمره با دیگران٬ اگر کسی حرف خود را تغییر داده و یا قول خود را زیرپا بگذارد٬ ما به چنین کسی اعتماد نمیکنیم. چطور میشود به کلام خدا اعتماد کرد اگر وی اجازه دهد تا کلامش را تغییر دهند و یا وعدهای را که داده به جای نیاورد؟ مگر او قادر مطلق نیست که مانع دستکاری و تحریف سخنانش شود؟
اگر شاگردان مسیح به دروغگویی رو آورده بودند، چرا جان خود را به خاطر چیزی که می دانستند دروغ بوده، از دست دادند؟ یازده شاگرد مسیح، به خاطر ادعاهای شان شهید شدند. یوحنا هم دوران سخت زندان را گذراند. اگر شاگردان مسیح، قصد فریب مردم را داشتند، چرا جان خود را به خاطر ادعای دروغ از دست دادند؟ افراد به خاطر آنچه می دانند درست است جان خود را فدا می کنند (حتی اگر آن عقیده نادرست باشد)، اما هیچکس جان خود را در راه چیزی که خودش هم می داند دروغ است، به خطر نمی اندازد. شواهد تاریخی (مورخان یهودی، یونانی، رومی و هم چنین گزارش های امپراطور روم در قرن اول میلادی) تایید می کنند که مسیح ادعا کرد که خداوند است و شاگردانش همین ادعا را تایید کردند و به خاطر این ادعا، دستگیر، شکنجه و شهید شدند. اگر مسیح بعد از مرگ، زنده نشده بود، پس شاگردان این حقیقت را می دانستند. چرا علی رغم این آگاهی، اجازه دادند تا مخالفان آنان را شکنجه داده و به قتل برسانند؟ باور این نکته برای مردم غیر ممکن است که عده ای بدانند که تبلیغ آن ها دروغ است، اما به خاطر همان ادعای دروغ جان خود را از دست بدهند.
ادعای دیگر مخالفان، تناقض و تضاد در محتوای اناجیل است. هنگامی که از تناقض و تضاد سخن به میان می آید آیا مقصود این است که یک انجیل ادعا کرده مسیح خداوند است و انجیل دیگر او را پیامبر معرفی نموده؟ آیا یک انجیل مصلوب شدن مسیح را تایید نموده و انجیل دیگر مرگ مسیح را تکذیب کرده است؟ آیا یک انجیل زنده شدن مسیح بعد از مرگ را ثبت کرده و انجیل دیگر آن را تایید نکرده است؟ آیا یک انجیل مکان تولد عیسی را بیت الحم ذکر کرده و انجیل دیگر شهر دیگری را به عنوان محل تولد نام برده است؟ آیا یک انجیل می گوید که مسیح در اورشلیم مصلوب شد و انجیل دیگر شهر دیگری را معرفی می کند؟
مخالفان نیز به خوبی می دانند که این گونه تناقض ها و تضادها در اناجیل وجود ندارد. بنابراین، در اناجیل از نقطه نظر تعلیمات الهیاتی و هم چنین ذکر وقایع و مکان رخدادها هیچ گونه تضادی مشاهده نمی شود.
مخالفان هم چنین ادعا می کنند که کتاب مقدس تحریف شده، زیرا به نقاط ضعف پیامبران اشاره کرده است. در پاسخ باید گفت که اگر خدا عده ای را کاملا مقدس می آفرید، این پرسش برای مردم مطرح می شد که چرا خدا تفاوت و تبعیض قائل شده است؟ چرا من باید برای دست یابی به پاکی و قدوسیت، سعی و تلاش کنم تا مقبول خدا واقع شوم، در حالی که دیگری کاملا مقدس و کامل آفریده شده؟ طبق نگرش مسیحیت، افراد در هر مقام و موقعیت باید وفاداری خود را به خدا "ثابت" کنند. هنگامی شما می توانید ادعای وفاداری کنید که قبل از آن فرصت بی وفا بودن داشته اید، ولی خودتان برگزیدید که وفادار بمانید. خدا افرادی را می خواهد که با "خواست و اراده خودشان"، وفاداری خود را ثابت کرده اند و نه این که عده ای کاملا مقدس را خلق کند. باید بدانیم خدا کیست؟ انسان کیست؟ ما انسان هستیم. هر گاه احساس ضعف می کنیم، خدا دارد به ما یادآوری می کند که به او متکی باشیم و توکل نماییم. انسان ها به فیض و رحمت خدا نیازمندند. خوشبختانه کتاب مقدس به نقاط ضعف رسولان و پیامبران اشاره کرده است تا از آن ها بت نسازیم، بلکه تمرکز ما بر خداوند باشد. به یاد داشته باشیم: انسان حاصل هدف خدا و برای هدف خدا به دنیا آمده است. کتاب مقدس، نقاط ضعف پیامبران را مخفی نکرده، بلکه آن را با صداقت بیان نموده است، چرا که آنان انسان های مافوق طبیعی نبوده اند. پولس رسول چنین نوشت: "ما ضعیف هستیم، لیکن با قوت خدا زیست خواهیم کرد" (دوم قرنتیان فصل سیزدهم آیه پنجم). هر گاه احساس ضعف می کنیم، خدا دارد به ما یادآوری می کند که به او متکی باشیم و توکل نماییم.
مخالفان در ادامه نقد خود، ادعا دارند که افراد مغرض برای آن که کارها و رفتار خود را بر اساس کتاب مقدس توجیه کنند، آن را تحریف کرده اند. واقعیت امر این است که اگر کسی بخواهد بر خلاف احکام کلام خدا رفتار نماید، نیازی ندارد آن را تحریف کند. کافی است آن را به گونه ای وارونه تفسیر کنند. در طول قرون متمادی، اکثریت مردم بی سواد بودند یا به خاطر نبودن دستگاه چاپ و گران بودن نسخه های خطی، کتاب مقدس را در اختیار نداشتند، بنابراین تحریف شفاهی کلام خدا بسیار آسان بود و نیازی به تحریف اصل کتاب نبود. برای مثال، رهبران کاتولیک در قرون گذشته، بر خلاف دستورات انجیل رفتار کردند (جنگ های صلیبی، تفتیش عقاید، اعدام مخالفان،...). آیا این رهبران کاتولیک، گفته های مسیح را در مورد محبت و بخشش دشمنان، از متن کتاب مقدس حذف کرد؟ خیر! دستور مسیح در کتاب در جای خود محفوظ بود، اما آن رهبران بر خلاف آن عمل می کردند و عمل خود را به گونه ای توجیه می نمودند.
جالب است بدانید که درست در همان دوره جنگ های صلیبی، رهبران خداترس مسیحی نیز بودند که این عمل را محکوم می کردند و یا بر اساس تعلیم کتاب مقدس، علیه پاپ ها اعتراض می کردند. اکثر آن ها نیز به خاطر اعتراض خود کشته شدند.
اگر علت تحریف این بوده که رهبران مسیحیت می خواسته اند تعالیم غلط واعمال خود را توجیه کنند، در این صورت کتاب مقدس می بایست در هر دوره زمانی به خاطر منافع رهبران همان دوره مجددا تحریف شود. به این ترتیب، کتاب مقدسی که اکنون در دسترس است، می بایست بارها و بارها مورد تحریف های متعدد قرار گرفته باشد. آیا واقعا چنین بوده است؟ خوشبختانه کشفیات باستان شناسی ثابت کرده اند که کتابی که امروز در دست است، همانی است که در قرن اول نیز در اختیار مسیحیان قرار داشته است. اگر ادعای مخالفان صحیح بود، چگونه مارتین لوتر(کشیش کاتولیک) به تضاد رفتار رهبران فرقه کاتولیک را با متن کتاب مقدس پی برد و نهضت پروتستان را تاسیس کرد؟
به علاوه از کسانی که ادعا می کنند کتاب مقدس تحریف شده، این سئوالات را می کنیم:
یک. آیا می توانید بگویید که این تحریف در چه دوره ای از تاریخ انجام شد؟
اگر این سئوال را از مخالفان بپرسید، پاسخ های متعددی را دریافت می کنید. مثلا یک نفر می گوید قرن اول میلادی، نفر بعد قرن چهارم میلادی را ذکر می کند. دیگری قرن پانزدهم میلادی را زمان تحریف معرفی کند و ادعای دیگر مربوط به قرن نوزدهم است. آن ها برای ادعای خود شواهد و مدارک تاریخی ندارند و بر حسب حدس و گمان، ادعاهای بی پایه و اساسی ارائه می دهند. گاهی مخالفان وب سایت های متعلق به مخالفان مسیحیت و یا وب سایت های غیر رسمی که اعتبار علمی آن ها قابل اعتماد نیست، به عنوان منبع موثق معرفی می کنند. آن ها هرگز به وب سایت های رسمی و معتبر باستان شناسی مراجعه نمی کنند.
دو. آیا کتاب مقدس اصلی را که تحریف نشده است، تا به حال دیده اید؟
نظر به این که تاکنون جواب قانع کننده و مستدلی به پرسش های مذکور داده نشده، پس باید گفت که موضوع تحریف کتاب مقدس فقط تصوری و خیالی است. آنچه را که مخالفان از متن کتاب مقدس درک نمی کنند، آن را تحریف قلمداد می کنند. برداشت تحت الفظی از متن کتاب مقدس و درک نادرست از مقصود نویسنده، ارتباط ندادن آیه مورد انتقادشان با آیات قبل و بعد، عدم شناخت از تاریخ و فرهنگ دوران باستان در خاور نزدیک، از عوامل مخالفت با کتاب مقدس است.
محقق باید ادعاهای سند را با دقت بررسی کند و تا زمانی که تناقض و اشتباهی را نیافته باشد، نباید آن را جعلی و نادرست بخواند. نخست باید مطمئن شویم که متن را درست درک کرده ایم. دوم باید یقین حاصل کنیم که تمامی اطلاعات و آگاهی های مورد نیاز را در این زمینه در اختیار داریم. سوم، باید اطمینان حاصل کنیم که آیا پیشرفت علم، تحقیقات گسترده تر، کشفیات باستان شناسی و غیره، کمکی به روشن شدن بیشتر متن خواهد کرد؟
وجود "مشکل" در متن نباید به خودی خود موجب انتقاد از آن شود. مشکلات حل نشده الزاما به معنی اشتباه نیست. منظور این نیست که مشکل را کوچک نشان دهیم، مقصود این است که مشکل را در چارچوب درستش بررسی کنیم. رعایت این نکات، ما را به جستجوی راه حل سوق می دهند. تا زمانی که تمام روش ها را به کار نگرفته ایم و تمام تلاش مان را نکرده ایم، در موقعیتی نیستیم که بگوییم:"این یک اشتباه اثبات شده و قطعی در کتاب مقدس است". محققان می دانند که از آغاز قرن بیستم به این سو، تعداد بی شماری از این "اشتباهات قطعی" حل و بر طرف شده اند.
شخصی که از لحاظ روحانی توسط خدا تبدیل شده، می داند که متن کتاب مقدس حقیقت دارد. دعاهای او به نام عیسی خداوند اجابت می شود و عملکرد روح القدس را در زندگی خود مشاهده و تجربه می کند. چرا وقتی ایمانداران مسیحی، با ایمان و اعتقاد راسخ درخواست ها و دعاهای شان را به نام عیسی خداوند مطرح می کنند، شاهد معجزات و دگرگونی عمیق روحانی در زندگی خود می شوند؟ اگر مسیح خداوند نیست، چرا خدا به دعاهای ایمانداران پاسخ مثبت می دهد؟ چرا یک شخص غیر قابل تحمل در نام عیسی مسیح خداوند، به فرد مثبت و مفید تبدیل می شود؟ اگر این معجزات و رویدادهای شگفت انگیز به نام عیسی خداوند رخ نمی داد، بدون تردید هیچکس پیرو مسیح نمی شد. فرض کنید به شما دارویی معرفی کنند که هیچگونه تاثیر موثری در رفع بیماری نداشته باشد، آیا مبادرت به خرید مجدد آن دارو خواهید کرد؟ اگر کتاب مقدس، کلام خدا نبود، هیچ گونه اتفاقی رخ نمی داد.
مخالفان مسیحیت ادعا می کنند که کتاب مقدس (عهد عتیق/عهدجدید) تحریف شده است. در پاسخ باید گفت که کتاب مقدس، کلام خداست، بنابراین خداوند برای کلام خود غیرت دارد. آیا مخالفان تصور می کنند که خدا کوچک، محدود، ضعیف و ناتوان بود که نتوانست از کتاب خود حمایت کند و انسان ها آمدند و کتاب خداوند را به آسانی تحریف کردند؟ این ادعا ناشی از عدم شناخت خدا و نادیده پنداشتن غیرت و قدرت مطلق خداوند است.
خداوند هرگز اشتباه نمی کند. کتاب مقدس کلام خداست، بنابراین کتاب مقدس مصون از خطاست.
کتابی که تحریف شده، مرده است و مرده نمی تواند هیچکس را کمک کند. متن تحریف شده، قادر نیست شخص منفی را به انسان مثبت تبدیل کند.
آیا شواهد تاریخی و کشفیات باستان شناسی، تحریف کتاب مقدس توسط انسان ها و عدم حمایت خداوند از کلام خودش را تایید می کنند؟ وجود ده ها هزار نسخه از متن کتاب مقدس مربوط به قرون قبل و بعد از میلاد مسیح و هم چنین اشاره های پدران کلیسا به آیات عهد عتیق و عهد جدید که تا به امروز باقی مانده و در موزه ها نگه داری می شوند، ادعای مربوط به تحریف شدن را کاملا بی اساس می کند. به عبارت دیگر، تایید سخنان مخالفان به معنای نفی و انکار تاریخ است. این نسخ به جا مانده، توسط کارشناسان و محققان به دقت بررسی شده و هیچ گونه تناقض در متن و محتوا مشاهده نگردیده است و بیانگر یکی بودن نسخه های کشف شده با کتاب مقدس کنونی است. بنابراین، خداوند از کلام خودش محافظت کرده است.
از سوی دیگر، کتیبه های تمدن ها مانند سومر و گزارش های امپراطورهایی مانند آشور، بابل، روم، پارس و هم چنین آثارمورخان غیر مسیحی قبل و بعد از میلاد مسیح، وقایع و شخصیت های کتاب مقدس را تایید کرده اند. برای مثال، تاکید روایات بت پرستان بر شخصیت های تخیلی است (نظیر هرکول)، در حالی که طبق شواهد تاریخی، تولد، تعالیم، معجزات، در مواردی، هم روایات اناجیل و هم گزارش های مورخان، معجزات را تایید کرده اند. هم چنین مرگ، زنده شدن مسیح از مردگان و صعود او در گزارش های مورخان قرن اول میلادی و هم چنین وقایع نگاری امپراطوری روم ثبت شده است. به هنگام معجزات مسیح، شاگردان، مردم و حتی مخالفان عیسی نیز حضور داشتند. در تلمود یهودیان، به معجزات مسیح اشاره شده است. مورخان (مانند یوسفوس که تقریبا هم عصر مسیح بود)، از مشاهدات مردم اسرائیل درباره وقوع معجزات گزارش تهیه کرده اند. در حالی که هیچ گونه شواهد تاریخی و شاهدان عینی برای افسانه های بت پرستان وجود ندارد.
بعضی می گویند که وقتی خدا پیامبر جدیدی می فرستاده، کتاب های مقدس قبل از او منسوخ و باطل می شده اند و خدا دیگر توجهی به آن کتاب ها نداشته و اجازه داده که تحریف شوند. در پاسخ باید گفت که تاریخ نشان داده، هر پیامبر جدیدی که ظهور کرده، بدون استثنا رسالت خود را بر پایه کتاب های آسمانی قبلی استوار کرده است. یعنی نه فقط به آن ها استناد و اشاره کرده، بلکه آن ها را مورد تایید قرار داده و رسالت خود را دنباله رسالت آن انبیا دانسته است. پس اگر پس از ظهور یک پیامبر جدید، قرار باشد کتاب های قبلی تحریف و باطل شوند، چه کسی می تواند ادعای این پیامبر جدید را به محک آزمایش بزند و آن را با کتاب های قبلی مقایسه کند؟ اگر هر کتاب دینی با ظهور پیامبری جدید از میان رفته باشد، در مقابل وجود ده ها هزار نسخه خطی قدیمی از عهد عتیق و عهد جدید، چه باید گفت؟ نسخه هایی که ثابت می کنند این کتاب ها تحریف نشده اند و خداوند از کلامش حمایت کرده است.
چگونه ممکن است خدایی که آگاهی مطلق و حکمت کاملی دارد اجازه بدهد تا کلام مکتوبش بیفایده گردد و بعد لازم باشد تا پیامبری دیگر را با کتابی تازه بفرستد و این بار مانع تحریف نوشتههای او گردد! (گویی خداوند میگوید؛ ببخشید که کلام خود را حفظ نکردم و قول خود را زیر پاگذاردم٬ ولی این بار قول میدهم که آن را نگاه دارم!) ایراد منطقی دیگری که چنین طرز تفکر غلطی بدنبال دارد این است که چگونه میتوان به کلام خداوند و وعدههای او اعتماد کرد؟ حتی در مراودات روزمره با دیگران٬ اگر کسی حرف خود را تغییر داده و یا قول خود را زیرپا بگذارد٬ ما به چنین کسی اعتماد نمیکنیم. چطور میشود به کلام خدا اعتماد کرد اگر وی اجازه دهد تا کلامش را تغییر دهند و یا وعدهای را که داده به جای نیاورد؟ مگر او قادر مطلق نیست که مانع دستکاری و تحریف سخنانش شود؟
اگر شاگردان مسیح به دروغگویی رو آورده بودند، چرا جان خود را به خاطر چیزی که می دانستند دروغ بوده، از دست دادند؟ یازده شاگرد مسیح، به خاطر ادعاهای شان شهید شدند. یوحنا هم دوران سخت زندان را گذراند. اگر شاگردان مسیح، قصد فریب مردم را داشتند، چرا جان خود را به خاطر ادعای دروغ از دست دادند؟ افراد به خاطر آنچه می دانند درست است جان خود را فدا می کنند (حتی اگر آن عقیده نادرست باشد)، اما هیچکس جان خود را در راه چیزی که خودش هم می داند دروغ است، به خطر نمی اندازد. شواهد تاریخی (مورخان یهودی، یونانی، رومی و هم چنین گزارش های امپراطور روم در قرن اول میلادی) تایید می کنند که مسیح ادعا کرد که خداوند است و شاگردانش همین ادعا را تایید کردند و به خاطر این ادعا، دستگیر، شکنجه و شهید شدند. اگر مسیح بعد از مرگ، زنده نشده بود، پس شاگردان این حقیقت را می دانستند. چرا علی رغم این آگاهی، اجازه دادند تا مخالفان آنان را شکنجه داده و به قتل برسانند؟ باور این نکته برای مردم غیر ممکن است که عده ای بدانند که تبلیغ آن ها دروغ است، اما به خاطر همان ادعای دروغ جان خود را از دست بدهند.
ادعای دیگر مخالفان، تناقض و تضاد در محتوای اناجیل است. هنگامی که از تناقض و تضاد سخن به میان می آید آیا مقصود این است که یک انجیل ادعا کرده مسیح خداوند است و انجیل دیگر او را پیامبر معرفی نموده؟ آیا یک انجیل مصلوب شدن مسیح را تایید نموده و انجیل دیگر مرگ مسیح را تکذیب کرده است؟ آیا یک انجیل زنده شدن مسیح بعد از مرگ را ثبت کرده و انجیل دیگر آن را تایید نکرده است؟ آیا یک انجیل مکان تولد عیسی را بیت الحم ذکر کرده و انجیل دیگر شهر دیگری را به عنوان محل تولد نام برده است؟ آیا یک انجیل می گوید که مسیح در اورشلیم مصلوب شد و انجیل دیگر شهر دیگری را معرفی می کند؟
مخالفان نیز به خوبی می دانند که این گونه تناقض ها و تضادها در اناجیل وجود ندارد. بنابراین، در اناجیل از نقطه نظر تعلیمات الهیاتی و هم چنین ذکر وقایع و مکان رخدادها هیچ گونه تضادی مشاهده نمی شود.
مخالفان هم چنین ادعا می کنند که کتاب مقدس تحریف شده، زیرا به نقاط ضعف پیامبران اشاره کرده است. در پاسخ باید گفت که اگر خدا عده ای را کاملا مقدس می آفرید، این پرسش برای مردم مطرح می شد که چرا خدا تفاوت و تبعیض قائل شده است؟ چرا من باید برای دست یابی به پاکی و قدوسیت، سعی و تلاش کنم تا مقبول خدا واقع شوم، در حالی که دیگری کاملا مقدس و کامل آفریده شده؟ طبق نگرش مسیحیت، افراد در هر مقام و موقعیت باید وفاداری خود را به خدا "ثابت" کنند. هنگامی شما می توانید ادعای وفاداری کنید که قبل از آن فرصت بی وفا بودن داشته اید، ولی خودتان برگزیدید که وفادار بمانید. خدا افرادی را می خواهد که با "خواست و اراده خودشان"، وفاداری خود را ثابت کرده اند و نه این که عده ای کاملا مقدس را خلق کند. باید بدانیم خدا کیست؟ انسان کیست؟ ما انسان هستیم. هر گاه احساس ضعف می کنیم، خدا دارد به ما یادآوری می کند که به او متکی باشیم و توکل نماییم. انسان ها به فیض و رحمت خدا نیازمندند. خوشبختانه کتاب مقدس به نقاط ضعف رسولان و پیامبران اشاره کرده است تا از آن ها بت نسازیم، بلکه تمرکز ما بر خداوند باشد. به یاد داشته باشیم: انسان حاصل هدف خدا و برای هدف خدا به دنیا آمده است. کتاب مقدس، نقاط ضعف پیامبران را مخفی نکرده، بلکه آن را با صداقت بیان نموده است، چرا که آنان انسان های مافوق طبیعی نبوده اند. پولس رسول چنین نوشت: "ما ضعیف هستیم، لیکن با قوت خدا زیست خواهیم کرد" (دوم قرنتیان فصل سیزدهم آیه پنجم). هر گاه احساس ضعف می کنیم، خدا دارد به ما یادآوری می کند که به او متکی باشیم و توکل نماییم.
مخالفان در ادامه نقد خود، ادعا دارند که افراد مغرض برای آن که کارها و رفتار خود را بر اساس کتاب مقدس توجیه کنند، آن را تحریف کرده اند. واقعیت امر این است که اگر کسی بخواهد بر خلاف احکام کلام خدا رفتار نماید، نیازی ندارد آن را تحریف کند. کافی است آن را به گونه ای وارونه تفسیر کنند. در طول قرون متمادی، اکثریت مردم بی سواد بودند یا به خاطر نبودن دستگاه چاپ و گران بودن نسخه های خطی، کتاب مقدس را در اختیار نداشتند، بنابراین تحریف شفاهی کلام خدا بسیار آسان بود و نیازی به تحریف اصل کتاب نبود. برای مثال، رهبران کاتولیک در قرون گذشته، بر خلاف دستورات انجیل رفتار کردند (جنگ های صلیبی، تفتیش عقاید، اعدام مخالفان،...). آیا این رهبران کاتولیک، گفته های مسیح را در مورد محبت و بخشش دشمنان، از متن کتاب مقدس حذف کرد؟ خیر! دستور مسیح در کتاب در جای خود محفوظ بود، اما آن رهبران بر خلاف آن عمل می کردند و عمل خود را به گونه ای توجیه می نمودند.
جالب است بدانید که درست در همان دوره جنگ های صلیبی، رهبران خداترس مسیحی نیز بودند که این عمل را محکوم می کردند و یا بر اساس تعلیم کتاب مقدس، علیه پاپ ها اعتراض می کردند. اکثر آن ها نیز به خاطر اعتراض خود کشته شدند.
اگر علت تحریف این بوده که رهبران مسیحیت می خواسته اند تعالیم غلط واعمال خود را توجیه کنند، در این صورت کتاب مقدس می بایست در هر دوره زمانی به خاطر منافع رهبران همان دوره مجددا تحریف شود. به این ترتیب، کتاب مقدسی که اکنون در دسترس است، می بایست بارها و بارها مورد تحریف های متعدد قرار گرفته باشد. آیا واقعا چنین بوده است؟ خوشبختانه کشفیات باستان شناسی ثابت کرده اند که کتابی که امروز در دست است، همانی است که در قرن اول نیز در اختیار مسیحیان قرار داشته است. اگر ادعای مخالفان صحیح بود، چگونه مارتین لوتر(کشیش کاتولیک) به تضاد رفتار رهبران فرقه کاتولیک را با متن کتاب مقدس پی برد و نهضت پروتستان را تاسیس کرد؟
به علاوه از کسانی که ادعا می کنند کتاب مقدس تحریف شده، این سئوالات را می کنیم:
یک. آیا می توانید بگویید که این تحریف در چه دوره ای از تاریخ انجام شد؟
اگر این سئوال را از مخالفان بپرسید، پاسخ های متعددی را دریافت می کنید. مثلا یک نفر می گوید قرن اول میلادی، نفر بعد قرن چهارم میلادی را ذکر می کند. دیگری قرن پانزدهم میلادی را زمان تحریف معرفی کند و ادعای دیگر مربوط به قرن نوزدهم است. آن ها برای ادعای خود شواهد و مدارک تاریخی ندارند و بر حسب حدس و گمان، ادعاهای بی پایه و اساسی ارائه می دهند. گاهی مخالفان وب سایت های متعلق به مخالفان مسیحیت و یا وب سایت های غیر رسمی که اعتبار علمی آن ها قابل اعتماد نیست، به عنوان منبع موثق معرفی می کنند. آن ها هرگز به وب سایت های رسمی و معتبر باستان شناسی مراجعه نمی کنند.
دو. آیا کتاب مقدس اصلی را که تحریف نشده است، تا به حال دیده اید؟
نظر به این که تاکنون جواب قانع کننده و مستدلی به پرسش های مذکور داده نشده، پس باید گفت که موضوع تحریف کتاب مقدس فقط تصوری و خیالی است. آنچه را که مخالفان از متن کتاب مقدس درک نمی کنند، آن را تحریف قلمداد می کنند. برداشت تحت الفظی از متن کتاب مقدس و درک نادرست از مقصود نویسنده، ارتباط ندادن آیه مورد انتقادشان با آیات قبل و بعد، عدم شناخت از تاریخ و فرهنگ دوران باستان در خاور نزدیک، از عوامل مخالفت با کتاب مقدس است.
محقق باید ادعاهای سند را با دقت بررسی کند و تا زمانی که تناقض و اشتباهی را نیافته باشد، نباید آن را جعلی و نادرست بخواند. نخست باید مطمئن شویم که متن را درست درک کرده ایم. دوم باید یقین حاصل کنیم که تمامی اطلاعات و آگاهی های مورد نیاز را در این زمینه در اختیار داریم. سوم، باید اطمینان حاصل کنیم که آیا پیشرفت علم، تحقیقات گسترده تر، کشفیات باستان شناسی و غیره، کمکی به روشن شدن بیشتر متن خواهد کرد؟
وجود "مشکل" در متن نباید به خودی خود موجب انتقاد از آن شود. مشکلات حل نشده الزاما به معنی اشتباه نیست. منظور این نیست که مشکل را کوچک نشان دهیم، مقصود این است که مشکل را در چارچوب درستش بررسی کنیم. رعایت این نکات، ما را به جستجوی راه حل سوق می دهند. تا زمانی که تمام روش ها را به کار نگرفته ایم و تمام تلاش مان را نکرده ایم، در موقعیتی نیستیم که بگوییم:"این یک اشتباه اثبات شده و قطعی در کتاب مقدس است". محققان می دانند که از آغاز قرن بیستم به این سو، تعداد بی شماری از این "اشتباهات قطعی" حل و بر طرف شده اند.
شخصی که از لحاظ روحانی توسط خدا تبدیل شده، می داند که متن کتاب مقدس حقیقت دارد. دعاهای او به نام عیسی خداوند اجابت می شود و عملکرد روح القدس را در زندگی خود مشاهده و تجربه می کند. چرا وقتی ایمانداران مسیحی، با ایمان و اعتقاد راسخ درخواست ها و دعاهای شان را به نام عیسی خداوند مطرح می کنند، شاهد معجزات و دگرگونی عمیق روحانی در زندگی خود می شوند؟ اگر مسیح خداوند نیست، چرا خدا به دعاهای ایمانداران پاسخ مثبت می دهد؟ چرا یک شخص غیر قابل تحمل در نام عیسی مسیح خداوند، به فرد مثبت و مفید تبدیل می شود؟ اگر این معجزات و رویدادهای شگفت انگیز به نام عیسی خداوند رخ نمی داد، بدون تردید هیچکس پیرو مسیح نمی شد. فرض کنید به شما دارویی معرفی کنند که هیچگونه تاثیر موثری در رفع بیماری نداشته باشد، آیا مبادرت به خرید مجدد آن دارو خواهید کرد؟ اگر کتاب مقدس، کلام خدا نبود، هیچ گونه اتفاقی رخ نمی داد.
اگر خدا تغییر ناپذیر است، چطور ممکن است او نظرش را تغییر دهد؟ (خروج فصل سی و دوم آیات نهم تا چهاردهم)
دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
یکی از صفات خدا، تغییرناپذیر بودن اوست. سموئیل نبی به شائول (اولین پادشاه اسرائیل) گفت:"خدا دروغ نمی گوید و تصمیم خود را عوض نمی کند، چون او انسان نیست که فکرش را تغییر دهد" (اول سموئیل فصل پانزدهم آیه 29). با این توصیف، در خروج فصل سی و دوم آیات نهم تا چهاردهم، به وضوح می بینیم که خدا نظرش را تغییر داد. خدا می خواست که تمام قوم اسرائیل را به خاطر گناهان شان از میان بر دارد، اما موسی التماس کنان از خدا خواست بر آنان رحم کند. بنابراین، خدا از نابودی آنان صرف نظر کرد. آیا این رویه خدا با صفت تغییرناپذیر بودن او، ضد و نقیص به نظر نمی رسد؟
یک. ذات خداوند مقدس (اشعیاء فصل پنجاه و چهارم آیه پنجم)، عادل (مکاشفه فصل شانزدهم آیه پنجم) و منصف (مزمور صد و نوزدهم آیه 137) است. خدا هرگز بر ضد خودش کاری انجام نمی دهد. او به نیکویی پاداش می دهد و گناه را تحمل نمی کند (حبقوق فصل اول آیه سیزدهم). اگر خدا تغییری حاصل می کند برای بهبود و رشد روحانی بشر است. تصمیم او برای اصلاح انسان، ذات مقدس خدا را خدشه دار نمی سازد. خداوند کامل است و هرگز اشتباه نمی کند. بنابراین، تغییر نظر خدا به معنای کاهش عدالت و قدوسیت الهی نیست.
دو. خدا توانایی پیش دانی و مشاهده آینده را دارد. پس او نیازی به فراگیری، کسب تجربه و آزمایش و خطا ندارد. او دانای مطلق است و همه چیز را می داند.
سه. وقتی خدا تصمیمش را عوض می کند، بدان معنا است که می خواهد انسان ها را اصلاح کند. بسیاری از وعده ها و داوری های خداوند به وضعیت شخص یا افراد بستگی دارد. قبل از آن که خداوند شهرهای سدوم و غموره را مجازات کند، ابراهیم برای لوط، پسر برادرش، شفاعت کرد (پیدایش فصل هجدهم آیات شانزدهم تا سی و سوم). اگر خداود ده انسان عادل را در این دو شهر می یافت، به خاطر ابراهیم از تصمیم خود منصرف می شد و سدوم و عموره را نابود نمی کرد. کاملا روشن است که داوری خدا به شرایط انسان ها مرتبط است.
خدا از طریق نبی خود ارمیاء توضیح می دهد که داوری و برکت به نوع واکنش قوم اسرائیل بستگی دارد. خداوند می فرماید:"تنها من که خدا هستم می دانم در دل انسان چه می گذرد! تنها من از درون انسان آگاهم و انگیزه های او را می دانم و هر شخص را مطابق اعمالش جزا می دهم" (ارمیاء فصل هفدهم آیه دهم).
خداوند مطابق کنش مردم، واکنش نشان می دهد. او دنیا را نیکو و زیبا خلق کرد و رابطه صمیمانه با آدم و حوا داشت، تا این که آن ها به علت نافرمانی و هم چنین عدم توبه و پشیمانی، تنبیه شدند. خدا گناه را تحمل نمی کند، زیرا با ذات مقدس او کاملا در تضاد است. مردم شهر نینوا با شنیدن موعظه یونس توبه کردند و رحمت خداوند جایگزین عقوبت الهی شد.
خداوند تغییرناپذیر است. عوض شدن نظر خداوند، در واقع واکنشی به گناه و نافرمانی انسان است.
یکی از صفات خدا، تغییرناپذیر بودن اوست. سموئیل نبی به شائول (اولین پادشاه اسرائیل) گفت:"خدا دروغ نمی گوید و تصمیم خود را عوض نمی کند، چون او انسان نیست که فکرش را تغییر دهد" (اول سموئیل فصل پانزدهم آیه 29). با این توصیف، در خروج فصل سی و دوم آیات نهم تا چهاردهم، به وضوح می بینیم که خدا نظرش را تغییر داد. خدا می خواست که تمام قوم اسرائیل را به خاطر گناهان شان از میان بر دارد، اما موسی التماس کنان از خدا خواست بر آنان رحم کند. بنابراین، خدا از نابودی آنان صرف نظر کرد. آیا این رویه خدا با صفت تغییرناپذیر بودن او، ضد و نقیص به نظر نمی رسد؟
یک. ذات خداوند مقدس (اشعیاء فصل پنجاه و چهارم آیه پنجم)، عادل (مکاشفه فصل شانزدهم آیه پنجم) و منصف (مزمور صد و نوزدهم آیه 137) است. خدا هرگز بر ضد خودش کاری انجام نمی دهد. او به نیکویی پاداش می دهد و گناه را تحمل نمی کند (حبقوق فصل اول آیه سیزدهم). اگر خدا تغییری حاصل می کند برای بهبود و رشد روحانی بشر است. تصمیم او برای اصلاح انسان، ذات مقدس خدا را خدشه دار نمی سازد. خداوند کامل است و هرگز اشتباه نمی کند. بنابراین، تغییر نظر خدا به معنای کاهش عدالت و قدوسیت الهی نیست.
دو. خدا توانایی پیش دانی و مشاهده آینده را دارد. پس او نیازی به فراگیری، کسب تجربه و آزمایش و خطا ندارد. او دانای مطلق است و همه چیز را می داند.
سه. وقتی خدا تصمیمش را عوض می کند، بدان معنا است که می خواهد انسان ها را اصلاح کند. بسیاری از وعده ها و داوری های خداوند به وضعیت شخص یا افراد بستگی دارد. قبل از آن که خداوند شهرهای سدوم و غموره را مجازات کند، ابراهیم برای لوط، پسر برادرش، شفاعت کرد (پیدایش فصل هجدهم آیات شانزدهم تا سی و سوم). اگر خداود ده انسان عادل را در این دو شهر می یافت، به خاطر ابراهیم از تصمیم خود منصرف می شد و سدوم و عموره را نابود نمی کرد. کاملا روشن است که داوری خدا به شرایط انسان ها مرتبط است.
خدا از طریق نبی خود ارمیاء توضیح می دهد که داوری و برکت به نوع واکنش قوم اسرائیل بستگی دارد. خداوند می فرماید:"تنها من که خدا هستم می دانم در دل انسان چه می گذرد! تنها من از درون انسان آگاهم و انگیزه های او را می دانم و هر شخص را مطابق اعمالش جزا می دهم" (ارمیاء فصل هفدهم آیه دهم).
خداوند مطابق کنش مردم، واکنش نشان می دهد. او دنیا را نیکو و زیبا خلق کرد و رابطه صمیمانه با آدم و حوا داشت، تا این که آن ها به علت نافرمانی و هم چنین عدم توبه و پشیمانی، تنبیه شدند. خدا گناه را تحمل نمی کند، زیرا با ذات مقدس او کاملا در تضاد است. مردم شهر نینوا با شنیدن موعظه یونس توبه کردند و رحمت خداوند جایگزین عقوبت الهی شد.
خداوند تغییرناپذیر است. عوض شدن نظر خداوند، در واقع واکنشی به گناه و نافرمانی انسان است.
اشتراک در:
پستها (Atom)