۱۳۹۲ بهمن ۲۸, دوشنبه

همه ما داریم خانه خود را می سازیم

مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

شخص معماری در آستانه ورشکستگی قرار داشت. دوست ثروتمندی داشت. مرد ثروتمند دلش به حال او سوخت. او مقداری نقشه و پول به معمار داد و گفت:"می خواهم برایم یک خونه بسازی. همه چیز را به تو واگذار می کنم، چون به تو اعتماد دارم.". این را گفت و رفت دنبال کسب و کارش. معمار خیلی هیجان زده شده بود. اما به فکر فرو رفت. بعد رفت و ارزان ترین مصالح ساختمانی را خرید تا حداکثر سود را بکند. در ماشین بتون ساز هم آب بیشتر ریخت تا به نظر برسد که مقدارش بیشتر است. تا همین جا حدود ده هزار دلار صرفه جویی کرده بود. قرار بود، بقیه پول را هم بعد از اتمام کار دریافت کند. بعد فکر کرد که بهتر است الوار کهنه و کج و کوله بخرد و نصب کند. این الوار پشت دیوار پنهان می شدند و هیچکس آن ها را نمی دید. همین کار را با سیستم لوله کشی، برق و غیره انجام داد و حدود چهل هزار دلار صرفه جویی کرد و مخفیانه به حساب بانکی اش ریخت.
او دوست ثروتمندش را صدا زد تا بیاید و نگاهی به خانه بیندازد. مرد ثروتمند واقعا تحت تاثیر ظاهر خانه قرار گرفت. خانه در ظاهر بسیار زیبا به نظر می رسید. معمار هم وقتی متوجه حالت چهره شاد مرد ثروتمند شد، در پوست خودش نمی گنجید.
مرد ثروتمند بعد از بازدید خانه، به دوستش گفت:"راستش می دونی، من واقعا به این خانه نیاز ندارم. همین الان چند تا خانه بزرگ و مجلل دارم. من فقط سعی کردم به تو کمک کنم". او کلید خانه را به معمار داد و گفت:"بیا دوست من، این خانه مال توست. تو برای خودت خونه نوساز و زیبایی ساختی".
سه ماه بعد مشکلات یکی پس از دیگری در خانه نمایان شد. در دیوارها ترک ایجاد شد. لوله کشی خانه درست کار نمی کرد... تعمیر همه این خرابی ها حدود صد هزار دلار بود!
اگر معمار از ابتدا کارش را درست انجام داده بود، الان وضعیت خیلی فرق می کرد. در طول زندگی همگی متحمل مشکلاتی می شویم که اغلب مقصر اصلی خودمان هستیم. گاهی عواقب گناهان و اشتباهات ما بسیار وحشتناک و غیر قابل جبران هستند. ما مجبوریم مسئولیت های شخصی خود را بپذیریم. من نمی توانم خانه شما را بسازم و شما هم نمی توانید خانه مرا بسازید. من نمی دانم پشت درهای بسته چه می کنید. شما هم نمی دانید من چه می کنم. خدا می خواهد ما همان شخصیتی را در زندگی مان داشته باشیم که در انظار عمومی داریم.
حقیقت این است که چه باور کنیم و چه باور نکنیم، هر شخص خانه خود را می سازد. ممکن است این جا حقه و کلک بزنیم و آن جا فریب دهیم. در حالی که به هیچکس غیر از خودمان لطمه نزده ایم. آثار گناهان و اشتباهات به تدریج خود را در زندگی مان نشان می دهد و مردم نتایج و پیامد اعمال ما را در زندگی مان مشاهده می کنند.
ممکن است در ظاهر همه چیز عالی و زیبا به نظر برسد، اما در میان دیوارها و درهای بسته چه خبر است؟
آیا در حال حاضر با مشکلات روبرو هستید؟ آیا فکر می کنید این رنج و زحمت نتیجه اشتباهات و گناهان شماست؟ لطفا توجه خود را به این سئوال معطوف کنید: اگر خدا مانع شما نمی شد و اجازه می داد که به گناه و سرکشی ادامه دهید، الان کجا بودید؟
سی. اس لوئیس، در کتاب مشکل رنج، این طور می نویسد:"خدا در لذت های ما نجوا می کند، در وجدان ما صحبت می کند و در رنج های ما فریاد می کشد. این رنج ها در واقع بلندگوی خداوند برای بیدار کردن دنیای ناشنوا است".
وقتی خدا می خواهد توجه ما را جلب کند، این کار را به وسیله سختی ها و نابسامانی ها انجام دهد. یکدندگی و ناشنوایی ما خدا را وامی دارد تا کارهایی بکند که برای ما دلپذیر نیستند. اگر در حال حاضر در زندگی شما سختی وجود دارد، می تواند به این دلیل باشد که خدا مشغول جلب توجه شماست. او می خواهد رابطه شما را با خودش در چنین زمانی مستحکم تر کند.
وضعیت کنونی شما هرچه باشد، مطمئن باشید که خدا کارهایش را بدون دلیل انجام نمی دهد. اگر اجازه داده که سختی و مشکلات وارد زندگی شما بشود، بدانید که برای شما و آینده تان نقشه مهمی را در نظر گرفته است.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات صفحه "زندگی هدفمند" محفوظ است. درج کامل مقالات "زندگی هدفمند" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است

شواهد تاریخی قرن اول میلادی درباره مرگ و زنده شدن مسیح

دفاعیات مسیحی
ترجمه و تالیف: مهران پورپشنگ

مخالفان مسیحیت می گویند که مسیح هرگز مدعی نشد که خداوند است، بلکه این شاگردانش بودند که زندگی عیسی را مبالغه آمیز جلوه دادند و از آن یک مذهب ساختند. مسیح آن شخصی نبود که در عهد جدید توصیف شده است. آیا شواهد تاریخی، کشفیات باستان شناسی و مکان های جغرافیایی ادعای مخالفان را تایید می کنند؟
حتی اگر نوشته های عهد جدید را در دست نداشتیم، می توانستیم از آثار غیر مسیحی نظیر تلمود و نوشته های مورخین یهودی، یونانی و رومی مانند یوسفوس، تاسیتوس، پلینی، فلاویوس، تالوس، لوسیان، فلگون... نتیجه بگیریم:
یک. عیسی یک معلم یهودی بود.
دو. بسیاری باور داشتند که او معجزات شفا، زنده کردن مردگان و اخراج ارواح پلید را انجام داده است.
سه. او از سوی رهبران یهود رد شد.
چهار. در دوره پنطیوس پیلاطس یعنی زمانی که امپراطور روم طیبریوس بود، مسیح مصلوب شد.
پنج. او از مردگان زنده شد. پیروان او در امپراطوری روم پراکنده شده اند.
شش. در قرن اول میلادی، مردم از همه اقشار شهر و روستا، زن و مرد، برده و آزاد، مسیح را همچون خدا پرستش می کردند.
این شواهد موجود در موزه ها، نشان می دهد عیسی واقعا در میان انسان ها زیست و کارهای خارق العاده به ظهور رساند.

احتمالا یکی از اولین مورخانی که درباره مسیح گزارش هایی ارائه داد، تالوس نام داشت. پدران اولیه کلیسا نیز از تالوس نقل قول هایی کرده اند. او درسال 52 میلادی، در جلد سوم کتاب تاریخی خود، از تاریکی که در زمان مصلوب شدن عیسی زمین را فرا گرفت، سخن گفت و از آن به عنوان کسوف یاد کرد. تالوس مصلوب شدن مسیح را به عنوان یک رویداد مسلم تاریخی گزارش می کند. او زمان مصلوب شدن مسیح را به دوره ای که طیبریوس، امپراطور روم بود، مرتبط می سازد. لوقا در فصل سوم انجیل خود، زمان شروع خدمت یحیی تعمید دهنده را در سال پانزدهم فرمانروایی طیبریوس اعلام می کند. طیبریوس، امپراطور روم، از سال 14 میلادی تا 37 میلادی حکومت کرد.
اثر دیگری که مشابه گزارش تالوس است، متعلق به فلگون است. او که مورخ رومی بود در کتاب "تاریخ نگاری" خود از مرگ و قیام عیسی مسیح گزارش می دهد:"عیسی وقتی زنده بود، هیچ کاری برای رهایی خود نکرد، اما پس از مرگ برخاست و نشانه های محکومیت خود و جای زخم های خود را که با میخ سوراخ شده بود، نشان داد." فلگون حتی از ذکر این نکته غافل نمانده که در زمان فرمانروایی طیبریوس قیصر که عیسی ظهور کرد و مصلوب شد، کسوف و به دنبال آن زلزله عظیمی روی داد.
یوسفوس، مورخ یهودی، چند سال بعد از صعود مسیح به آسمان متولد شد (متولد 37 میلادی، در بعد از 100 میلادی درگذشت). مهم ترین کتاب های او "جنگ یهود" (در حدود 75 میلادی) و "دوران باستان یهودیان" (حدود94 میلادی) می باشند. "جنگ یهود" شرح شورش یهودیان علیه اشغال اسرائیل توسط رومی ها (66-70 میلادی) بوده و "دوران باستانی یهودیان" گزارش تاریخی است برای مخاطبان رومی. این دو اثر، اسناد ارزشمندی از یهودیت در قرن نخست میلادی محسوب می شوند. او عضو دربار امپراطور شد و نام امپراطور یعنی فلاویوس را به عنوان نام رومی اش انتخاب کرد. یوسفوس نیز نام یهودی او بود.
در کتاب "دوران باستان یهودیان" یوسفوس درباره مسیح چنین می نویسد:"در همین زمان، شخصی به نام مسیح زندگی می کرد. او مرد دانایی بود. اگر درست باشد که او را انسان بنامیم، زیرا او کارهای شگفت انگیزی انجام داد. او معلم افرادی بود که حقیقت را با خرسندی می پذیرفتند. او بسیاری از یهودیان و یونانیان را به سوی خود جذب نمود. او مسیح موعود بود. وقتی پیلاتس به اتهاماتی که بزرگان ما به مسیح وارد کردند، توجه نمود و او را محکوم به اعدام کرد، کسانی که از ابتدا او را دوست می داشتند، از محبت شان نسبت به او دست نکشیدند. در روز سوم، او زنده شد و خود را به آنان ظاهر کرد. همان طور که انبیای خدا این را و چیزهای شگفت انگیز بسیار زیادی را در مورد او پیشگویی کردند. طایفه مسیحیان که نام آن ها را از مسیح گرفته اند، تا به امروز باقی مانده اند".
آنچه مسلم است یوسفوس از دوستداران مسیح نبوده، بلکه گزارش و اظهارات او از ارزش تاریخی برخوردار است. او شهادت می دهد که عیسی زاییده تخیلات کلیسا نبوده، بلکه چهره ای واقعی در تاریخ بوده است.
نامه مارا بار سراپیون
در اوایل دهه هفتاد میلادی، مارا بار سراپیون که احتمالا فیلسوف اهل سوریه بود، نامه ای از زندان برای پسرش نوشت. او پسرش را تشویق کرد تا به دنبال حکمت باشد. این نامه ارزشمند، درسی است از "مارا بار سراپیون" که به حقایق تاریخی شهادت می دهد. این نامه در موزه بریتانیا نگه داری می شود.
مارا بار سراپیون نوشت:"آتنی ها با کشتن سقراط، چه نفعی عاید شان شد؟ جز آن که قحطی و طاعون مثل مجازات بر آن ها نازل شد. مردان ساموس با سوزاندن پیتاگوراس، چه نفعی بردند؟ در یک لحظه شن سرزمین شان را پوشاند. یهودیان با قتل پادشاه دانای خود چه نفعی به دست آوردند؟ جز آن که حکومت شان را از بین رفت. خداوند منصفانه انتقام سه مرد دانا را گرفت: آتنی ها از گرسنگی مردند، شهر ساموس ها به زیر آب دریا فرو رفت و یهودیان سرزمین شان ویران شد و از وطن شان رانده شده، در دنیا پراکنده گردیدند".
مارا بار سراپیون مسیحی نبود، زیرا عیسی را هم ردیف با سقراط و پیتاگوراس قرار می دهد. از سوی دیگر، در بخشی از نامه اش، اعتقاد به چند خدایی به چشم می خورد. با این توصیف، اشاره او به مسیح نشانگر این است که او به واقعی بودن مسیح اطمینان داشت و از آنچه که برای عیسی رخ داد، مطلع بود.
وقتی یهودیان از فرمانده رومی برای مسیح تقاضای اعدام کردند، چنین فریاد زدند:"خونش به گردن ما و فرزندان ما باشد!" (انجیل متی فصل بیست و هفتم آیه 25). رد کردن مسیح توسط یهودیان در طول تاریخ برای آن ها فجایع و مشکلات بزرگی به وجود آورد. عیسی واقعه هفتاد میلادی را پیشگویی کرد (متی فصل بیست و چهارم آیات اول و پانزدهم و شانزدهم). مسیح زمانی این پیشگویی را به زبان آورد که مردم و رهبران مذهبی یهود، نسبت به خدا بی توجه شده بودند (متی فصل بیست و سوم) و او راهی اورشلیم شده بود تا جان خود را برای نجات انسان ها از قلمرو قدرتمند گناه و شیطان، فدا سازد.

کرنیلیوس تاسیتوس
تاسیتوس در نزد مورخان امروزی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. از دیدگاه تاریخ شناسان، او معتبرترین مورخ تاریخ در قرن اول میلادی می باشد. دقت و وسواس او در نگارش وقایع، سبب شده تا پژوهشگران و مورخان امروزی صداقت او را تحسین کنند.
تاسیتوس حدود 55 میلادی متولد شد و در سال 125 میلادی درگذشت. او یکی از سناتورهای دوره امپراطوری وسپازیان (69-79 میلادی) بود و سپس به فرماندار آسیای صغیر (ترکیه کنونی) منصوب شد. او چند اثر از جمله "فن سخنرانی" را نگاشته است. مهم ترین اثر تاسیتوس، سالنامه هایش است که شامل دوره زمانی میان مرگ آگستوس در سال 14 میلادی تا مرگ نرون در 64 میلادی را در بر می گیرد. اثر مهم دیگر او "نوشته های تاریخی" است که از زمان نرون آغاز می شود و تا مرگ دومیتیان در سال 96 میلادی ادامه می یابد.
تاسیتوس چنین نوشت:"نرون، مسیحیان را مانند مجرم با بدترین شکنجه ها مجازات کرد. کریستوس، بنیانگزار این نهضت بود. او در زمان طیبریوس، با حکم پنطیوس پیلاتس به اعدام محکوم شد و این عقاید خرافی خطرناک تا مدتی مهار گردید. تا این که دوباره اشاعه یافت و نه تنها یهودیه، خاستگاه این خرافات، را فرا گرفت بلکه تا به روم گسترش یافت".
این گزارش با فعالیت مسیحیان شهر روم و آزار و جفای آنان توسط حکومت روم ادامه می یابد. توضیحات تاسیتوس بیانگر این است که مسیح در دوره امپراطوری طیبریوس می زیست و فرمانداری به نام پنطیوس پیلاتس او را اعدام کرد. تاسیتوس از مرگ مسیح به عنوان واقعه تاریخی یاد کرده است. به متن گزارش توجه کنید. او ننوشت که این واقعه را از شخص یا کسانی نقل قول می کند. طبق نظر کارشناسان و مورخان، تاسیتوس گزارش هایش را بر اساس اسناد و مدارک دولتی به رشته تحریر در آورده است. او به عنوان سناتور و فرماندار ایالت مهم آسیای صغیر (ترکیه) می توانست به اسناد دولتی دسترسی داشته باشد. این نکته را حتی تاسیتوس در سالنامه هایش تایید کرده است. برای مثال در فصل چهارم سالنامه، عبارت دهم می نویسد که برای تهیه گزارش، مدارک و اسناد زیادی را که در اختیار داشته است. هم چنین در فصل چهارم عبارت 57 می گوید:"من دارم آثار زیادی از مورخان را مطالعه می کنم".
تاسیتوس با دقت و وسواس گزارش هایش را می نوشت. او از منابع غیرموثق نقل قول نمی کرد، بلکه طبق ادعای خودش منابع او مورخان و اسناد رسمی دولتی بودند. اگر واقعه ای توسط اسناد دولتی و چند تن از مورخان مورد تایید قرار می گرفت، او آن رویداد را در گزارش هایش ثبت می کرد.
تاسیتوس اسناد و مدارک دولتی را به خوبی می شناخت. در مورد مرگ مسیح، منبع اطلاعاتی او یهودیان و مسیحیان نبودند، بلکه گزارش های روزانه پیلاطس را در اختیار داشت. بنابراین، آنچه پیلاطس برای دولت روم گزارش کرده بود، تاسیتوس به عنوان حقیقت تاریخی در سالنامه اش ثبت می کرد.
شاید برخی از مخالفان ادعا کنند که ممکن است پیلاطس گزارش دروغ به دولت روم ارسال کرده بود. در پاسخ باید گفت که مجازات گزارش دروغ به امپراطور و دولت روم، خلع مقام و اعدام بود. اگر فرض کنیم پیلاطس گزارش دروغ ارائه داده، مقامات و کارمندان رومی که با پیلاطس همکار بودند، واقعیت را محرمانه با دولت روم درمیان می گذاشتند. باید در نظر داشت که پیلاطس در محل کار خود، رقبایی داشت که تشنه قدرت و مشتاق ارتقاء بودند. از سوی دیگر، پیلاطس با گزارش دروغ درباره مسیح، چه نفعی عایدش می شد؟ اگر پیلاطس در مورد مسیح گزارش کذب ارائه داده است، بنابراین تردیدی نیست که در موارد دیگر نیز به امپراطور و دولت روم خلاف واقعیت را گزارش می داد. در حالی که پیلاطس قبل از آن که فرماندار نظامی شود، وفاداری خود را به دولت روم ثابت کرده بود. بنابراین، پیلاطس می دانست که همکاران رومی اش او را تحت نظر دارند و تردیدی نداشت که دولت روم از آن ها درباره او تحقیق به عمل می آورد.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.