۱۳۹۳ اردیبهشت ۷, یکشنبه

اعتصاب غذای « زندانی مسیحی » همچنان ادامه دارد

زندانی نوکیش مسیحی «.وحید حکانی» که بدلیل اعتراص به احکام صادره از سوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی برای خود و دیگر دوستان هم بند مسیحی اش  دست به اعتصاب غذا زده است با گذشت بیش از یکماه ، اعتصاب وی همچنان ادامه دارد.
به گزارش « محبت نیوز»، اعتصاب غذای زندانی نوکیش مسیحی « وحید حکانی » وارد سی و پنجمین روز خود شد.
منابع خبری گزارش دادند که این زندانی مسیحی با شروع اعتصاب غذا جهت تنبیه از سوی مسئولان زندان به سلول انفرادی منتقل شده بود. گرچه او بار دیگر از سلول انفرادی به بند عبرت بازگردانده شد، اما همچنان در اعتصاب غذا بسر می‌برد.
مسئولان زندان همچنین در ادامه به گفته آنان تنبیهات انظباتی خود وی را از دسترسی و استفاده از تلفن جهت تماس با خانواده منع کردند .
وحید حکانی همچنان ممنوع الملاقات و اجازه ملاقات هفتگی با خانواده اش را نیز ندارد.
نگرانی‌ها آنجاست که این زندانی مسیحی از نظر جسمانی وضعیت خوبی ندارد و به دلیل طولانی شدن اعتصاب غذا و سابقه بیماریهای گوارشی حال و روز وخیمی دارد . به گفته پزشک معالجش بیماری او مشکوک به سرطان معده است.
در روزهای اخیر این زندانی نوکیش مسیحی با وجود محدودیت‌ها به دلیل وخامت شرایط جسمی به بهداری زندان منتقل شد. از این رو ضعف جسمانی او  بیش از پیش نگران کننده شده است.
زندانی مسیحی وحید حکانی اعتصاب غدای خود را در اعتراض به حکم محکومیت خود و دوستانش آغاز کرد. وی از سوی دادگاه به اتهام ایمان به مسیحیت به همراه سه تن دیگر از ایمانداران به بیش از سه سال زندان محکوم شده است.
وحید حکانی پیش از این نیز به علت تشدید عارضه گوارشی و وخامت اوضاع جسمی در زندان عادل آباد، پس از پیگیری های انجام شده از سوی خانواده اش، موافقت شد که به شرط سپردن وثیقه به بیمارستان «فقیهی» شیراز منتقل شود و پس از آن نیز تحت عمل جراحی قرار گرفت.
وحید حکانی بهمراه همایون شکوهی ،مجتبی سیدعلاالدین حسین و محمدرضا پرتویی (كوروش) از جمله زندانیان مسیحی می‌باشند که در بند عبرت زندان عادل آباد شیراز دوران محکومیت شان را می گذرانند.
به طور مشخص فشار بر زندانیان سیاسی و عقیدتی در زندانهای جمهوری اسلامی تا جایی است که اعتصاب غذا آخرین راه حل آنها برای نشان دادن اعتراضاتشان است.
سعیدعابدینی، کشیش ایرانی- آمریکایی که در اوین زندانی است در هفته اول اسفند ۱۳۹۲ از زندان رجایی شهر به بیمارستانی خصوصی منتقل شد. عابدینی که از مهر ماه سال ۱۳۹۱ به اتهام «تشکیل کلیساهای خانگی به قصد برهم زدن امنیت عمومی» به هشت سال زندان محکوم شده بود نیز تا آنجا در اعتصاب غذا به سر برد که با فشارهای دیپلماتیک و سازمانهای حقوق بشری به بیمارستانی خارج از زندان منتقل شد.

قائن چگونه هابیل را کشت؟

دفاعیات مسیحی

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

هشدار خداوند به قائن (پیدایش فصل 4 آیات 6-7)
"خداوند از قائن پرسید:"چرا خشمگین شده ای و سرت را به زیر افکنده ای؟ اگر درست عمل می کردی، آیا مقبول نمی شدی؟ اما چون چنین نکردی، گناه در کمین توست و می خواهد بر تو مسلط شود، ولی تو بر آن چیره شو!"

آنچه مسلم است خدا پاسخ سئوالاتش را می دانست، اما می خواست قائن به خود بیاید تا در برابر وسوسه خشم و خشنونت مقاومت نشان دهد. او قبل از مراسم پرستش و قربانی، قائن را برکت مادی داده بود. سئوال خداوند (اگر درست عمل می کردی، آیا مقبول نمی شدی؟) به تصمیم و اراده آزاد قائن اشاره می کند. اگر قائن تصمیم می گرفت، با یاری خدا بر گناه غلبه می کرد و به شخص مثبت متبدل می گردید. خدا بعد از رد قربانی قائن، به او فرصت داد تا اشتباهش را اصلاح کند و تلاشی مجدد به عمل آورد. به عبارت دیگر، خداوند می خواهد به قائن اطمینان دهد که عدم رضایت او از قربانی قائن و برتری هابیل، لزوما دائمی نخواهد بود. کاربرد کلمات "چرا" و "اگر" بیانگر توسل خداوند به عقل و منطق و توجه او به وضعیت انسان گناهکار است.

" چون چنین نکردی، گناه در کمین توست"
گناه به حیوان وحشی تشبیه شده که می خواهد به قائن حمله کند. گناه نه فقط در درون قائن حضور داشت، بلکه در مرحله رشد و گسترش بود. ارتکاب به گناه، با یک فکر ناپاک شروع می شود، و اگر این فکر را بسط دهیم به مرحله عمل می رسد. به عبارت دیگر، گناه مانند گلوله برفی است که به هنگام حرکت در سرازیری، هر لحظه بزرگ تر می شود. بهترین زمان برای متوقف کردن گلوله برفی، وقتی است که هنوز خیلی بزرگ نشده یا سرعت آن خیلی زیاد نشده است.
قائن در لبه جهنم قرار داشت و خداوند درباره عواقب ویرانگر قدرت گناه به قائن هشدار داد. قائن می توانست از ارتکاب گناه خودداری ورزد و برکت را بجوید و یا اجازه دهد تا گناه او را در کام خود فرو ببرد. گناه، قائن را بر علیه خدا و برادرش تحریک کرد.

"می خواهد بر تو مسلط شود، ولی تو بر آن چیره شو"
اگر اجازه دهیم که خدا در زندگی ما نظارت و کنترل نماید، قادر خواهیم بود بر قدرت گناه چیره شویم. بدون خدا، ما به برده گناه تبدیل می شویم. خدا، قائن را تشویق کرد تا خود را اصلاح کند. اما قائن زیر بار نرفت و فاجعه آفرید. او می توانست دیدگاهش در مورد تقدیم کردن قربانی به خدا اصلاح کند. تصمیم غلط قائن به وضوح یادآور این واقعیت است که چه بسا می دانیم راه درست و اشتباه کدام است، اما درست مثل قائن راه غلط را انتخاب می کنیم. بنابراین، به جای پیروی از قائن، طریق خدا را در پیش گیرید.
در برخی ترجمه ها چنین می خوانیم:"خدا به قائن گفت:"گناه در کمین است و اشتیاق تو دارد". همین واژه عبری "مشتاق" (اشتیاق) در فصل 3 آیه 16 به کار رفته:"مشتاق شوهرت خواهی بود" علت کاربرد این واژه، لعنت الهی است. این نوع "اشتیاق" نشان می دهد که تا چه اندازه می تواند خشن تر شود.

قائن، هابیل را به قتل می رساند (پیدایش فصل 4 آیه 8)
"روزی قائن از برادرش هابیل خواست که با او به صحرا برود. هنگامی که آن ها در صحرا بودند، ناگهان قائن به برادرش حمله کرد و او را کشت"
قائن به هشدار خدا توجه نکرد و نقشه قتل عمدی هابیل را به اجرا درآورد. قبل از این جنایت، هیچ انسانی کشته نشده بود. قائن با دیدن کشتن حیوانات برای اجرای مراسم قربانی، ایده قتل هابیل را در ذهن خود برنامه ریزی کرد و به شیوه مشابه قربانی حیوانات، برادرش را کشت.
این اولین قتل است، یعنی اولین باری است که زندگی انسانی با ریختن خونش از او گرفته می شود. اما از آن جا که خدا زندگی را به انسان بخشیده، فقط خداوند است که می تواند زندگی کسی را از او بگیرد.
اولین قربانی این جنایت، یک شهید بود (متی فصل 23 آیه 35). مرگ هابیل، لعنت محسوب نمی شد بلکه تاج حیات و پاداش عظیم نصیب او گردید (مکاشفه فصل 3 آیه 11). 

چرا خدا قوم اسرائیل را به خاطر غذای لذیذی که خودش برای آن ها فراهم کرده بود، مجازات کرد؟ (اعداد فصل یازدهم آیات سی و یکم تا سی و چهارم)

مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

غریبانی که از مصر به همراه قوم اسرائیل آمده بودند، در آرزوی چیزهای خوب مصر اظهار دلتنگی می کردند و این خود بر نارضایتی قوم اسرائیل می افزود. آن ها ناله کنان می گفتند:"ای کاش کمی گوشت می خوردیم. چه ماهی های لذیذی در مصر می خوردیم. چه خیارها و خربزه هایی! چه تره و سیر و پیازی! ولی حالا چیزی برای خوردن نداریم جز این من!
من، به اندازه تخم گشنیز و به رنگ سفید مایل به زرد بود. قوم اسرائیل آن را از روی زمین جمع می کرده، می کوبیدند و به صورت آرد در می آوردند. سپس از آن آرد، نان می پختند. طعم آن مثل طعم نان های روغنی بود.
قوم اسرائیل فراموش کرده بودند که در مصر برده بودند و تازیانه های دردناک و کار سخت و سنگین، تاوان خوردن خربزه بود.
موسی درخواست دعای قوم اسرائیل را با خدا درمیان گذاشت و خدا پاسخ داد:"فردا گوشت به آن ها می دهم تا بخورند". خدا بادی وزانید و بلدرچین ها اطراف اردوگاه را از هر طرف به مسافت چند کیلومتر در ارتفاعی قریب یک متر از سطح زمین پر ساختند. قوم اسرائیل بلدرچین ها را گرفتند. هر شخص تعداد زیادی بلدرچین گرفت. اما وقتی شروع به خوردن کردند، عده زیادی از آنان مردند.
نگرش غیر یهودیان و سپس یهودیان در اولین آیات فصل یازدهم کتاب اعداد، خدا را بسیار رنجاند (چه ماهی های لذیذی در مصر می خوردیم...). از قرار معلوم آن ها در مصر و اکنون در بیابان درس شان را یاد نگرفتند. آن ها فراموش کرده بودند که خدا توسط چه معجزاتی آنان را از مصر خارج کرد و اکثر نیروهای نظامی مصر را در دریا غرق نمود.
گاهی اوقات ما باید درسی را ده ها مرتبه تکرار کنیم تا آن را کاملا بیاموزیم. مشکلات کماکان تکرار می شوند و ما با غرولند می گوییم:"دیگه بسه! من این درس را یاد گرفتم!" ولی خدا بهتر می داند. داستان قوم اسرائیل مثال خوبی است از این که ما چقدر زود درس هایی را که خدا به ما می آموزد، فراموش می کنیم و دوباره به رفتارها و عادت های گذشته مان برمی گردیم. برای یادگیری، نیازمند تکرار هستیم.
بنابراین، خدا قوم را به خاطر خوردن بلدرچین تنبیه نکرد، بلکه به خاطر ناسپاسی، نگرش غلط و حرص و آز (آیات چهارم تا ششم) مجازات نمود.