آنگاه عیسی نزدیک آمد و به ایشان فرمود :((تمامی قدرت در آسمان و بر زمین به من سپرده شده است. پس بروید و همه قومها را شاگرد سازید و ایشان را به نام پدر, پسر وروح القدس تعمید دهید.))
۱۳۹۳ خرداد ۵, دوشنبه
خدا به آدم گفت که اگر از میوه درخت شناخت نیک و بد بخوری همان روز خواهی مرد. چرا آدم بعد از نااطاعتی نمرد و 930 سال زندگی کرد؟
مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
عدن، باغی بود که خداوند آن را به وجود آورده بود تا مکان مناسبی باشد برای سکونت آدم و حوا. در این باغ، درمیان درختانی که خدا آفریده بود، دو درخت وجود داشتند: درخت حیات و درخت شناخت نیک و بد.
درخت حیات
درخت حیات که هدیه خداوند بود که زندگی ابدی را حفظ می کرد (فصل سوم آیه 22). آدم و حوا با خوردن میوه درخت حیات می توانستند صاحب زندگی جاودانی شوند و به عنوان فرزند خدا از ارتباط دائمی برخوردار گردند. درخت حیات بار دیگر در کتاب مکاشفه فصل 22 آیات اول و هفدهم نمایان می شود. در جایی که انسان از زندگی جاودانی در کنار خدا برخوردار خواهد شد. اگر انسان در برابر فریب و وسوسه شیطان، مقاومت می کرد، خدا اجازه می داد از درخت حیات خورده و صاحب حیات جاودان شود. اکنون وعده خداوند برای ما این است:"به هرکه پیروز شود، اجازه خواهم داد از میوه درخت حیات که در باغ خداست بخورد (مکاشفه فصل دوم آیه هفتم). پیروز شدن به معنای حفظ ایمان و وفاداری و پیروری از مسیح است. در باغ عدن خوردن از درخت حیات، زندگی جاودانی در حضور خداوند را به ارمغان می آورد. همه ساکنان بهشت (آسمان و زمین جدید)، درخت حیات را خواهند خورد و تا ابد زندگی خواهند کرد. مطابق گزارش یوحنا، در دو طرف رودخانه ای که از تخت خدا جاری می شد و از میان بهشت می گذشت، درختان حیات قرار دارند. وقتی آدم و حوا گناه کردند، از خوردن درخت حیات منع شدند، زیرا تا وقتی که آن ها تحت کنترل گناه بودند، نمی توانستند زندگی جاودانی را داشته باشند. اما توسط بخشش گناه از طریق خون مسیح، در بهشت شرارت و گناه نخواهد بود. بنابراین ما می توانیم آزادانه از درخت حیات بخوریم. یوحنا می گوید که درختان حیات سالی دوازده بار میوه می دادند و هر ماه یک نوع میوه تازه.
درخت شناخت نیک و بد
"درخت حیات" زندگی ابدی می بخشید و "درخت شناخت نیک و بد" حکمت. درخت شناخت نیک و بد برای مصرف انسان ممنوع بود، زیرا حکمتی که از خوردن آن حاصل می شد، به استقلال از خدا منجر می گردید. ماهیت این درخت عبارت بود از منتقل کردن کنترل زندگی شان از دست خدا به خودشان. در حالی که حکمت واقعی با "ترس خداوند" آغاز می شود (امثال سلیمان فصل اول آیه هفتم). مقصود از ترس از خداوند، احترام و توکل بر اوست. درخت شناخت نیک و بد اشاره بر این دارد که شرارت در آن موقع وجود داشته است. این شرارت به هنگام سقوط شیطان و فرشتگانی که از او پیروی کردند، پدید آمده بود. این درخت، "درخت وسوسه" نیز نامیده شده. انسان با خوردن میوه این درخت، شناخت زیادی از خوب و بد به دست نیاورد. این خداوند است که شناخت دقیق و کاملی از نیکی و بدی دارد.
آیا درخت حیات و درخت شناخت نیک و بد، درختان واقعی بوده اند؟ برخی از مفسرین معتقدند که این درختان واقعی، اما نمادین بوده اند. عده دیگر بر این باورند که این درختان واقعی بوده اند، ولی خواص ویژه ای داشته اند. آنچه مسلم است "درخت شناخت نیک و بد" صرفا آزمایش اراده آزاد انسان بود. نقش درخت نه در خصوصیاتی که دارا بود، بلکه در فرصتی که وفاداری یا عدم وفاداری به خدا را فراهم می کرد. درست مثل دری که اسمش تنها حاکی از چیزی است که پشت آن وجود دارد.
خدا به آدم گفت:" از همه میوه های درختان باغ بخور، به جز میوه درخت شناخت نیک و بد، زیرا اگر از میوه آن بخوری، مطمئن باش خواهی مرد" (پیدایش فصل 2 آیه 17).
به موقعیت ممتاز آدم توجه کنید: او فقط یک راه برای نااطاعتی از خدا داشت، در حالی که در زندگی ما وسوسه فراوان است. از سوی دیگر، خدا این فرمان را به آدم داد، زیرا در این زمان حوا آفریده نشده بود. خدا نه فقط فرمان را با قاطعیت صادر می کند، بلکه برای نااطاعتی از آن مجازات تعیین می نماید.
آدم بایستی علاقه و وفاداری خود را به خدا ثابت می کرد. به همین دلیل، خدا درخت شناخت خوب و بد را در وسط باغ قرار داد و اولین ممانعت را اعلام کرد. هدف او این بود که آدم از معصومیت رو به تقدس رشد کند. اطاعت از خدا منجر به رشد روحانی و بلوغ شخصیت می شود و عدم اطاعت به سقوط روحانی و مرگ جسمانی منجر می گردد. خدا به انسان اراده آزاد داد تا از نظر اخلاقی و روحانی رشد کند. آدم بدون حق انتخاب، به یک زندانی تبدیل می شد که مجبور به اطاعت کردن بود. این درخت، فرصتی بود برای انتخاب. انتخاب اطاعت، پاداش به همراه داشت و انتخاب نااطاعتی، مجازات.
در بعضی از ترجمه های کتاب مقدس می خوانیم:"روزی که از میوه درخت بخوری، خواهی مرد". اما آدم نااطاعتی کرد و 930 سال زندگی کرد (پیدایش فصل 5 آیه 5). در کتاب مقدس، واژه "روز" همواره به معنای 24 ساعت نیست. واژه روز در کتاب مقدس دارای معانی متعددی است. مثلا در پیدایش فصل اول آیه پنجم روز به جای نور به کار رفته است. در فصل دوم پیدایش آیه چهارم، روز به همه دوره آفرینش اشاره دارد. در متن هایی مثل کتاب یوئیل فصل سوم آیه هجدهم و اعمال رسولان فصل دوم آیه بیستم، "آن روز" به معنی همه دوره مسیحیت است. در مزمور نود آیه چهارم و دوم پطرس فصل سوم آیه هشتم، یک روز را در نظر خداوند چون هزار سال قلمداد کرده اند.
آدم در همان روز سرپیچی از فرمان خدا، نمرد. اما از نظر جسمی دچار زوال و فرسودگی شد (رومیان فصل پنجم آیه 12) و از لحاظ روحانی هم محکوم به مرگ ابدی گردید (افسسیان فصل 2 آیه اول). بنابراین، آدم به دو روش مرد و بدین ترتیب مجازات الهی تحقق یافت (پیدایش فصل 2 آیه 17).
عدن، باغی بود که خداوند آن را به وجود آورده بود تا مکان مناسبی باشد برای سکونت آدم و حوا. در این باغ، درمیان درختانی که خدا آفریده بود، دو درخت وجود داشتند: درخت حیات و درخت شناخت نیک و بد.
درخت حیات
درخت حیات که هدیه خداوند بود که زندگی ابدی را حفظ می کرد (فصل سوم آیه 22). آدم و حوا با خوردن میوه درخت حیات می توانستند صاحب زندگی جاودانی شوند و به عنوان فرزند خدا از ارتباط دائمی برخوردار گردند. درخت حیات بار دیگر در کتاب مکاشفه فصل 22 آیات اول و هفدهم نمایان می شود. در جایی که انسان از زندگی جاودانی در کنار خدا برخوردار خواهد شد. اگر انسان در برابر فریب و وسوسه شیطان، مقاومت می کرد، خدا اجازه می داد از درخت حیات خورده و صاحب حیات جاودان شود. اکنون وعده خداوند برای ما این است:"به هرکه پیروز شود، اجازه خواهم داد از میوه درخت حیات که در باغ خداست بخورد (مکاشفه فصل دوم آیه هفتم). پیروز شدن به معنای حفظ ایمان و وفاداری و پیروری از مسیح است. در باغ عدن خوردن از درخت حیات، زندگی جاودانی در حضور خداوند را به ارمغان می آورد. همه ساکنان بهشت (آسمان و زمین جدید)، درخت حیات را خواهند خورد و تا ابد زندگی خواهند کرد. مطابق گزارش یوحنا، در دو طرف رودخانه ای که از تخت خدا جاری می شد و از میان بهشت می گذشت، درختان حیات قرار دارند. وقتی آدم و حوا گناه کردند، از خوردن درخت حیات منع شدند، زیرا تا وقتی که آن ها تحت کنترل گناه بودند، نمی توانستند زندگی جاودانی را داشته باشند. اما توسط بخشش گناه از طریق خون مسیح، در بهشت شرارت و گناه نخواهد بود. بنابراین ما می توانیم آزادانه از درخت حیات بخوریم. یوحنا می گوید که درختان حیات سالی دوازده بار میوه می دادند و هر ماه یک نوع میوه تازه.
درخت شناخت نیک و بد
"درخت حیات" زندگی ابدی می بخشید و "درخت شناخت نیک و بد" حکمت. درخت شناخت نیک و بد برای مصرف انسان ممنوع بود، زیرا حکمتی که از خوردن آن حاصل می شد، به استقلال از خدا منجر می گردید. ماهیت این درخت عبارت بود از منتقل کردن کنترل زندگی شان از دست خدا به خودشان. در حالی که حکمت واقعی با "ترس خداوند" آغاز می شود (امثال سلیمان فصل اول آیه هفتم). مقصود از ترس از خداوند، احترام و توکل بر اوست. درخت شناخت نیک و بد اشاره بر این دارد که شرارت در آن موقع وجود داشته است. این شرارت به هنگام سقوط شیطان و فرشتگانی که از او پیروی کردند، پدید آمده بود. این درخت، "درخت وسوسه" نیز نامیده شده. انسان با خوردن میوه این درخت، شناخت زیادی از خوب و بد به دست نیاورد. این خداوند است که شناخت دقیق و کاملی از نیکی و بدی دارد.
آیا درخت حیات و درخت شناخت نیک و بد، درختان واقعی بوده اند؟ برخی از مفسرین معتقدند که این درختان واقعی، اما نمادین بوده اند. عده دیگر بر این باورند که این درختان واقعی بوده اند، ولی خواص ویژه ای داشته اند. آنچه مسلم است "درخت شناخت نیک و بد" صرفا آزمایش اراده آزاد انسان بود. نقش درخت نه در خصوصیاتی که دارا بود، بلکه در فرصتی که وفاداری یا عدم وفاداری به خدا را فراهم می کرد. درست مثل دری که اسمش تنها حاکی از چیزی است که پشت آن وجود دارد.
خدا به آدم گفت:" از همه میوه های درختان باغ بخور، به جز میوه درخت شناخت نیک و بد، زیرا اگر از میوه آن بخوری، مطمئن باش خواهی مرد" (پیدایش فصل 2 آیه 17).
به موقعیت ممتاز آدم توجه کنید: او فقط یک راه برای نااطاعتی از خدا داشت، در حالی که در زندگی ما وسوسه فراوان است. از سوی دیگر، خدا این فرمان را به آدم داد، زیرا در این زمان حوا آفریده نشده بود. خدا نه فقط فرمان را با قاطعیت صادر می کند، بلکه برای نااطاعتی از آن مجازات تعیین می نماید.
آدم بایستی علاقه و وفاداری خود را به خدا ثابت می کرد. به همین دلیل، خدا درخت شناخت خوب و بد را در وسط باغ قرار داد و اولین ممانعت را اعلام کرد. هدف او این بود که آدم از معصومیت رو به تقدس رشد کند. اطاعت از خدا منجر به رشد روحانی و بلوغ شخصیت می شود و عدم اطاعت به سقوط روحانی و مرگ جسمانی منجر می گردد. خدا به انسان اراده آزاد داد تا از نظر اخلاقی و روحانی رشد کند. آدم بدون حق انتخاب، به یک زندانی تبدیل می شد که مجبور به اطاعت کردن بود. این درخت، فرصتی بود برای انتخاب. انتخاب اطاعت، پاداش به همراه داشت و انتخاب نااطاعتی، مجازات.
در بعضی از ترجمه های کتاب مقدس می خوانیم:"روزی که از میوه درخت بخوری، خواهی مرد". اما آدم نااطاعتی کرد و 930 سال زندگی کرد (پیدایش فصل 5 آیه 5). در کتاب مقدس، واژه "روز" همواره به معنای 24 ساعت نیست. واژه روز در کتاب مقدس دارای معانی متعددی است. مثلا در پیدایش فصل اول آیه پنجم روز به جای نور به کار رفته است. در فصل دوم پیدایش آیه چهارم، روز به همه دوره آفرینش اشاره دارد. در متن هایی مثل کتاب یوئیل فصل سوم آیه هجدهم و اعمال رسولان فصل دوم آیه بیستم، "آن روز" به معنی همه دوره مسیحیت است. در مزمور نود آیه چهارم و دوم پطرس فصل سوم آیه هشتم، یک روز را در نظر خداوند چون هزار سال قلمداد کرده اند.
آدم در همان روز سرپیچی از فرمان خدا، نمرد. اما از نظر جسمی دچار زوال و فرسودگی شد (رومیان فصل پنجم آیه 12) و از لحاظ روحانی هم محکوم به مرگ ابدی گردید (افسسیان فصل 2 آیه اول). بنابراین، آدم به دو روش مرد و بدین ترتیب مجازات الهی تحقق یافت (پیدایش فصل 2 آیه 17).
چرا پولس فرمان داد که زنان در جلسات کلیسایی ساکت باشند؟ آیا کتاب مقدس برای خدمات کلیسایی زنان، محدودیت قائل شده است؟
دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
این روزها موضوع خدمت موعظه و شبانی زنان در کلیسا جنجالیترین و بحثانگیزترین موضوع روز میباشد. در نتیجه خیلی مهم است درک کنیم که این موضوع در مورد ضدیت مردان با زنان نیست. از یک طرف زنانی را میبینیم که معتقدند زنان نباید در مقام شبانی خدمت کنند، چرا که کتابمقدس محدودیت هائی در این باره قائل است. و از طرف دیگر مردانی هستند که معتقدند زنان میتوانند موعظه کنند و هیچ محدودیتی برای خدمت آنان وجود ندارد. پس، بحث این نیست که مردان برتری جنسی دارند و زنان باید مورد تبعیض واقع شوند. بلکه موضوع اصلی بحث، تفسیر کلام خدا است.
قبل از پرداختن به جزئیات فرمان پولس، ابتدا باید نکاتی را در نظر گرفت:
یک. زن و مرد، هر دو را خدا به صورت خود آفرید. نه مرد بیشتر شبیه خداست و نه زن. از همان ابتدای خلقت می بینیم که کتاب مقدس، هم مرد و هم زن را در اوج خلقت خدا قرار می دهد. در نتیجه، به هیچ یک ارزشی کم تر از دیگری داده نمی شود. ما شبیه خدا آفریده شده ایم، یعنی از بسیاری از خصوصیات و عواطف خدا برخورداریم. ما هرگز کاملا مانند خدا نخواهیم شد، چون او خالق ما و برتر از ما است. بزرگ ترین امید ما این است که بتوانیم خصوصیات او را منعکس سازیم. خصوصیاتی نظیر محبت، صبر، بخشش، مهربانی و وفاداری.
دو. آفرینش حوا از دنده آدم، به مفهوم تساوی و همبستگی زن و مرد است. هر دوی آن ها محتاج یکدیگرند و همدیگر را تکمیل می کنند و هر کدام از آن ها به صورت خدا آفریده شده اند (پیدایش فصل اول آیه بیست و هفتم).
سه. زن و مرد توسط یک خدا در مسیح نجات می یابند:"دیگر فرقی نمی کند که یهودی باشیم یا غیر یهودی، برده باشیم یا آزاد، مرد باشیم یا زن، زیرا همه ما مسیحیان در عیسی مسیح یکی هستیم و اکنون از آن مسیح شده ایم" (غلاطیان فصل سوم آیه بیست و هشتم). در دوران باستان، مردان یهودی هر روز در دعای صبحگاهی چنین دعا می کردند:"خداوندا، تو را شکر می کنم که غیر یهودی، برده و زن نیستم". البته چنین دعایی در کتاب مقدس تعلیم داده نشده است. این دعا محصول دیدگاه مردسالاری است. ایمان به مسیح، ورای این تمایزات است. همه ایمانداران مسیحی، در مسیح برابر هستند.
چهار. در کتاب مقدس، عطایای روحانی مانند معجزات، قدرت شفای بیماران، بیان حکمت، نبوت (یعنی اعلان پیغام های خداوند را به کلیسا)، ترجمه زبان های روح القدس، خدمت کردن به دیگران، تعلیم دادن، موعظه کلام خدا، مدیریت، تسلی و خدمت به افسردگان، کمک به دیگران از طریق دارایی شخصی... ویژگی جنسیتی ندارند. این عطایا برای زنان و مردان یکسان و مشابه است.
پنج. خداوند از طریق بخشیدن این عطایا به زنان، کلیسا را به فراوانی برکت می دهد.
شش. به فعالیت روحانی زنان در کتاب مقدس توجه کنید:
مریم، خواهر موسی، نبیه بود و خدمت موسیقی پرستشی را نیز شروع کرد (خروج فصل پانزدهم آیه بیستم). خداوند در کتاب میکاء فصل ششم آیه چهارم می فرماید:"موسی، هارون و مریم را فرستادم تا شما را هدایت کنند".
دبوره، داور بود (داوران فصل چهارم، آیه چهارم). به عبارت دیگر، او رهبری ملت یهود را به عهده داشت. خدا او را برگزید تا قوم اسرائیل را رهبری کند. خدا می تواند هر شخصی را برای رهبری کلیسا انتخاب کند: زن، مرد، پیر، جوان. نگذارید تعصبات شما مانع از این شود که کسانی شما را رهبری کنند که خدا برای این کار انتخاب کرده است.
حلده، نبیه بود (دوم تواریخ فصل سی و چهارم آیه بیست و دوم). یوشیا، پادشاه یهودا، مردانی را نزد حلده فرستاد تا نظر خداوند را بدانند.
آنا، نبیه بود (لوقا فصل دوم آیه سی و ششم).
پرسکلا، معلم کتاب مقدس بود (اعمال رسولان فصل هجدهم آیه بیست و ششم)
فیبی، خادم جدی و بسیار فعال کلیسا (رومیان فصل شانزدهم آیه اول). این گواه بر این امر است که زنان نقش مهمی در کلیسای اولیه داشتند.
فیلیپس، چهار دختر داشت و خدا به آن ها این عطا را داده بود که بتوانند نبوت و پیشگویی کنند (اعمال رسولان فصل بیست و یکم آیه نهم).
بنابراین، زنان می توانند در کلیسا فعال باشند. در اعمال فصل دوم آیات هفدهم و هجدهم می خوانیم که خدا فرمود:"مردم را از روح خود پر خواهم کرد تا پسران و دختران نبوت کنند. چه مرد و چه زن را از روح خود پر خواهم کرد و ایشان نبوت نموده، از جانب من سخن خواهند گفت."
هم چنین مسیح، بعد از قیام از مردگان، ابتدا به مریم مجدلیه ظاهر شد و به او ماموریت داد تا پیغام او را به شاگردان برساند. به عبارت دیگر، اولین مبشر بعد از رستاخیز عیسی، یک زن بود.
با این توصیف، چرا پولس گفت که زنان در کلیسا ساکت باشند؟ (اول تیموتاوس فصل دوم آیات یازدهم و دوازدهم)
برای درک این آیات، باید به موقعیتی که پولس و تیموتاوس در آن خدمت می کردند، پی ببریم.
در فرهنگ یهودی حاکم بر قرن اول میلادی، زنان اجازه تحصیل نداشتند. مذهب و در واقع خشکه مقدسی در زمان عیسی و قرن اول میلادی، باعث شده بود که زنان دارای منزلتی پست و حقیر باشند، به طوری که حتی از شرکت در پرستش عمومی نیز محروم بودند و آشکارا گفته میشد که زنان قادر به آموختن امور روحانی نیستند و شایسته نیست به آنها تعلیم داده شود. این نوع نگرش معلمین مذهبی یهود بهخوبی در گفتۀ العاذر ابن ازریا نمایان است:"اگر مردی به دختر خود شریعت را تعلیم دهد، انگار به او هرزگی یاد داده است".
اما وقتی پولس به زنان می گوید که در سکوت و با اطاعت کامل تعلیم بگیرند، او فرصت جدیدی را در اختیار آن ها می گذارد. بعضیها گفتههای پولس را اینگونه تعبیر میکنند که پولس زنان را از تعلیم منع نموده زیرا در قرن اول، زنان عمدتا فاقد تحصیلات بودند. اما اول تیموتاوس فصل دوم آیات یازدهم تا چهاردهم، هرگز صحبت از شرایط تحصیلی نمیکند. اگر تحصیلات تنها معیار خدمت بود، اکثر شاگردان مسیح واجد شرایط برای خدمت نمیشدند! واقعیت چنین بود که کلیسای افسس (محل خدمت تیموتاوس) در مواجهه با معلمین دروغین دچار مشکل خاصی شده بود. ظاهرا، زنان خیلی در معرض تعالیم این معلمین قرار داشتند (دوم تیموتاوس فصل سوم آیات اول تا نهم). علت آن این بود که زنان هنوز دانش کافی از کتاب مقدس نداشتند تا بتوانند مدعیان دروغین را تشخیص دهند. در نتیجه پولس به تیموتاوس می گوید که زنانی را که هنوز در ایمان رشد کافی نکرده اند، به سمت رهبری هدایت نکند (دوم تیموتاوس فصل پنجم آیه بیست و دوم).
پولس اعتقاد نداشت که زنان هرگز به مردان تعلیم بدهند. همکار قابل تحسین پولس، پرسکلا، واعظ بزرگی همچون اپلس را تعلیم داد (اعمال رسولان فصل هجدهم آیات بیست و چهارم تا بیست و ششم). به علاوه پولس در نامه هایش از زنان دیگری نام می برد که مسئولیتی را در کلیسا عهده دار بودند. بنابراین، پولس فقط زنان "کلیسای افسس" را از تعلیم دادن منع می کند، و نه همه زنان را. به عبارت دیگر، مقصود پولس از سکوت زنان، منع خدمات کلیسایی زنان نیست. او زن سالاری و بی نظمی را در جلسات کلیسا محکوم می کند (فصل دوم آیه دوازدهم). به نظر می رسد که زنان به هنگام موعظه، از واعظ با صدای بلند انتقاد کرده و از تعالیم غلط معلمان دروغین حمایت می کردند. لذا، همان طور که پیشتر اشاره شد، پولس زنان "کلیسای افسس" را تشویق می کند که در سکوت و اطاعت کامل تعلیم صحیح را بیاموزند و بدین ترتیب، بتوانند از فرصت هایی که خداوند در آینده به آن ها می بخشد، به درستی استفاده کنند.
این روزها موضوع خدمت موعظه و شبانی زنان در کلیسا جنجالیترین و بحثانگیزترین موضوع روز میباشد. در نتیجه خیلی مهم است درک کنیم که این موضوع در مورد ضدیت مردان با زنان نیست. از یک طرف زنانی را میبینیم که معتقدند زنان نباید در مقام شبانی خدمت کنند، چرا که کتابمقدس محدودیت هائی در این باره قائل است. و از طرف دیگر مردانی هستند که معتقدند زنان میتوانند موعظه کنند و هیچ محدودیتی برای خدمت آنان وجود ندارد. پس، بحث این نیست که مردان برتری جنسی دارند و زنان باید مورد تبعیض واقع شوند. بلکه موضوع اصلی بحث، تفسیر کلام خدا است.
قبل از پرداختن به جزئیات فرمان پولس، ابتدا باید نکاتی را در نظر گرفت:
یک. زن و مرد، هر دو را خدا به صورت خود آفرید. نه مرد بیشتر شبیه خداست و نه زن. از همان ابتدای خلقت می بینیم که کتاب مقدس، هم مرد و هم زن را در اوج خلقت خدا قرار می دهد. در نتیجه، به هیچ یک ارزشی کم تر از دیگری داده نمی شود. ما شبیه خدا آفریده شده ایم، یعنی از بسیاری از خصوصیات و عواطف خدا برخورداریم. ما هرگز کاملا مانند خدا نخواهیم شد، چون او خالق ما و برتر از ما است. بزرگ ترین امید ما این است که بتوانیم خصوصیات او را منعکس سازیم. خصوصیاتی نظیر محبت، صبر، بخشش، مهربانی و وفاداری.
دو. آفرینش حوا از دنده آدم، به مفهوم تساوی و همبستگی زن و مرد است. هر دوی آن ها محتاج یکدیگرند و همدیگر را تکمیل می کنند و هر کدام از آن ها به صورت خدا آفریده شده اند (پیدایش فصل اول آیه بیست و هفتم).
سه. زن و مرد توسط یک خدا در مسیح نجات می یابند:"دیگر فرقی نمی کند که یهودی باشیم یا غیر یهودی، برده باشیم یا آزاد، مرد باشیم یا زن، زیرا همه ما مسیحیان در عیسی مسیح یکی هستیم و اکنون از آن مسیح شده ایم" (غلاطیان فصل سوم آیه بیست و هشتم). در دوران باستان، مردان یهودی هر روز در دعای صبحگاهی چنین دعا می کردند:"خداوندا، تو را شکر می کنم که غیر یهودی، برده و زن نیستم". البته چنین دعایی در کتاب مقدس تعلیم داده نشده است. این دعا محصول دیدگاه مردسالاری است. ایمان به مسیح، ورای این تمایزات است. همه ایمانداران مسیحی، در مسیح برابر هستند.
چهار. در کتاب مقدس، عطایای روحانی مانند معجزات، قدرت شفای بیماران، بیان حکمت، نبوت (یعنی اعلان پیغام های خداوند را به کلیسا)، ترجمه زبان های روح القدس، خدمت کردن به دیگران، تعلیم دادن، موعظه کلام خدا، مدیریت، تسلی و خدمت به افسردگان، کمک به دیگران از طریق دارایی شخصی... ویژگی جنسیتی ندارند. این عطایا برای زنان و مردان یکسان و مشابه است.
پنج. خداوند از طریق بخشیدن این عطایا به زنان، کلیسا را به فراوانی برکت می دهد.
شش. به فعالیت روحانی زنان در کتاب مقدس توجه کنید:
مریم، خواهر موسی، نبیه بود و خدمت موسیقی پرستشی را نیز شروع کرد (خروج فصل پانزدهم آیه بیستم). خداوند در کتاب میکاء فصل ششم آیه چهارم می فرماید:"موسی، هارون و مریم را فرستادم تا شما را هدایت کنند".
دبوره، داور بود (داوران فصل چهارم، آیه چهارم). به عبارت دیگر، او رهبری ملت یهود را به عهده داشت. خدا او را برگزید تا قوم اسرائیل را رهبری کند. خدا می تواند هر شخصی را برای رهبری کلیسا انتخاب کند: زن، مرد، پیر، جوان. نگذارید تعصبات شما مانع از این شود که کسانی شما را رهبری کنند که خدا برای این کار انتخاب کرده است.
حلده، نبیه بود (دوم تواریخ فصل سی و چهارم آیه بیست و دوم). یوشیا، پادشاه یهودا، مردانی را نزد حلده فرستاد تا نظر خداوند را بدانند.
آنا، نبیه بود (لوقا فصل دوم آیه سی و ششم).
پرسکلا، معلم کتاب مقدس بود (اعمال رسولان فصل هجدهم آیه بیست و ششم)
فیبی، خادم جدی و بسیار فعال کلیسا (رومیان فصل شانزدهم آیه اول). این گواه بر این امر است که زنان نقش مهمی در کلیسای اولیه داشتند.
فیلیپس، چهار دختر داشت و خدا به آن ها این عطا را داده بود که بتوانند نبوت و پیشگویی کنند (اعمال رسولان فصل بیست و یکم آیه نهم).
بنابراین، زنان می توانند در کلیسا فعال باشند. در اعمال فصل دوم آیات هفدهم و هجدهم می خوانیم که خدا فرمود:"مردم را از روح خود پر خواهم کرد تا پسران و دختران نبوت کنند. چه مرد و چه زن را از روح خود پر خواهم کرد و ایشان نبوت نموده، از جانب من سخن خواهند گفت."
هم چنین مسیح، بعد از قیام از مردگان، ابتدا به مریم مجدلیه ظاهر شد و به او ماموریت داد تا پیغام او را به شاگردان برساند. به عبارت دیگر، اولین مبشر بعد از رستاخیز عیسی، یک زن بود.
با این توصیف، چرا پولس گفت که زنان در کلیسا ساکت باشند؟ (اول تیموتاوس فصل دوم آیات یازدهم و دوازدهم)
برای درک این آیات، باید به موقعیتی که پولس و تیموتاوس در آن خدمت می کردند، پی ببریم.
در فرهنگ یهودی حاکم بر قرن اول میلادی، زنان اجازه تحصیل نداشتند. مذهب و در واقع خشکه مقدسی در زمان عیسی و قرن اول میلادی، باعث شده بود که زنان دارای منزلتی پست و حقیر باشند، به طوری که حتی از شرکت در پرستش عمومی نیز محروم بودند و آشکارا گفته میشد که زنان قادر به آموختن امور روحانی نیستند و شایسته نیست به آنها تعلیم داده شود. این نوع نگرش معلمین مذهبی یهود بهخوبی در گفتۀ العاذر ابن ازریا نمایان است:"اگر مردی به دختر خود شریعت را تعلیم دهد، انگار به او هرزگی یاد داده است".
اما وقتی پولس به زنان می گوید که در سکوت و با اطاعت کامل تعلیم بگیرند، او فرصت جدیدی را در اختیار آن ها می گذارد. بعضیها گفتههای پولس را اینگونه تعبیر میکنند که پولس زنان را از تعلیم منع نموده زیرا در قرن اول، زنان عمدتا فاقد تحصیلات بودند. اما اول تیموتاوس فصل دوم آیات یازدهم تا چهاردهم، هرگز صحبت از شرایط تحصیلی نمیکند. اگر تحصیلات تنها معیار خدمت بود، اکثر شاگردان مسیح واجد شرایط برای خدمت نمیشدند! واقعیت چنین بود که کلیسای افسس (محل خدمت تیموتاوس) در مواجهه با معلمین دروغین دچار مشکل خاصی شده بود. ظاهرا، زنان خیلی در معرض تعالیم این معلمین قرار داشتند (دوم تیموتاوس فصل سوم آیات اول تا نهم). علت آن این بود که زنان هنوز دانش کافی از کتاب مقدس نداشتند تا بتوانند مدعیان دروغین را تشخیص دهند. در نتیجه پولس به تیموتاوس می گوید که زنانی را که هنوز در ایمان رشد کافی نکرده اند، به سمت رهبری هدایت نکند (دوم تیموتاوس فصل پنجم آیه بیست و دوم).
پولس اعتقاد نداشت که زنان هرگز به مردان تعلیم بدهند. همکار قابل تحسین پولس، پرسکلا، واعظ بزرگی همچون اپلس را تعلیم داد (اعمال رسولان فصل هجدهم آیات بیست و چهارم تا بیست و ششم). به علاوه پولس در نامه هایش از زنان دیگری نام می برد که مسئولیتی را در کلیسا عهده دار بودند. بنابراین، پولس فقط زنان "کلیسای افسس" را از تعلیم دادن منع می کند، و نه همه زنان را. به عبارت دیگر، مقصود پولس از سکوت زنان، منع خدمات کلیسایی زنان نیست. او زن سالاری و بی نظمی را در جلسات کلیسا محکوم می کند (فصل دوم آیه دوازدهم). به نظر می رسد که زنان به هنگام موعظه، از واعظ با صدای بلند انتقاد کرده و از تعالیم غلط معلمان دروغین حمایت می کردند. لذا، همان طور که پیشتر اشاره شد، پولس زنان "کلیسای افسس" را تشویق می کند که در سکوت و اطاعت کامل تعلیم صحیح را بیاموزند و بدین ترتیب، بتوانند از فرصت هایی که خداوند در آینده به آن ها می بخشد، به درستی استفاده کنند.
مفهوم تعمید
نویسنده: آرمان رشدی
مفهوم تعمید را پولس رسول در رسالۀ خود به رومیان تشریح کرده، میفرماید: «آیا نمیدانید همۀ ما که در مسیحْ عیسی تعمید یافتیم، در مرگ او تعمید یافتیم؟ پس با تعمید یافتن در مرگ، با او دفن شدیم تا همانگونه که مسیح بهوسیلۀ جلال پدر، از مردگان برخیزانیده شد، ما نیز در زندگی نوینی گام برداریم.» (رومیان ۶:۳-۴). طبق این آیات، تعمید به معنی مردن با مسیح، دفن شدن با او، و برخاستن با او برای زندگی نوین میباشد. مردن با مسیح و زنده شدن با او، در تعمید صورت میگیرد، نه در چیز دیگری.
مفهوم تعمید را پولس رسول در رسالۀ خود به رومیان تشریح کرده، میفرماید: «آیا نمیدانید همۀ ما که در مسیحْ عیسی تعمید یافتیم، در مرگ او تعمید یافتیم؟ پس با تعمید یافتن در مرگ، با او دفن شدیم تا همانگونه که مسیح بهوسیلۀ جلال پدر، از مردگان برخیزانیده شد، ما نیز در زندگی نوینی گام برداریم.» (رومیان ۶:۳-۴). طبق این آیات، تعمید به معنی مردن با مسیح، دفن شدن با او، و برخاستن با او برای زندگی نوین میباشد. مردن با مسیح و زنده شدن با او، در تعمید صورت میگیرد، نه در چیز دیگری.
پولس رسول همین مفهوم را در جای دیگر نیز مطرح ساخته، میفرماید: «و در تعمید، با او مدفون گشتید و با ایمان به قدرت خدا که مسیح را از مردگان برخیزانید، با او زنده شدید.» (کولسیان ۲:۱۲).
آیۀ دیگری نیز هست که نقش غسل تعمید را در نجات و تولد تازه نشان میدهد. میفرماید: «ما را نه بهسبب کارهای نیکویی که کرده بودیم، بلکه از رحمت خویش نجات بخشید، به غسل تولد تازه و نو شدنی که از روحالقدس است.» (تیتوس ۳:۵). طبق نظر پدران کلیسا، این غسل به همان تعمید اشاره دارد.
اما آیهای که به شکلی بسیار روشن و مشخص، به نقش تعمید در نجات اشاره میکند، در رسالۀ اول پطرس یافت میشود. پطرس رسول بههنگام بحث در بارۀ طوفان نوح و با اشارۀ به آبهای این طوفان، میفرماید: «و آن آبْ نمونۀ تعمیدی است که اکنون نیز شما را نجات میبخشد، تعمیدی که نه زدودنِ آلودگی تن، بلکه تعهدِ وجدانی پاک است به خدا. این تعمید بهواسطۀ رستاخیز عیسی مسیح شما را نجات میبخشد.» (اول پطرس ۳:۲۱). طبق این آیه، مشاهده میکنیم که تعمید در فرایند نجات عمل میکند و بسیار ضروری است.
آنچه در تمام آیات فوق مشخص است، این است که در هیچیک گفته نشده که تعمید یک نماد یا سمبول ظاهری است، سمبولی بدون هیچ اثری. آنچه مشخص است، این است که تعمید یک نشانۀ «اثربخش» است. یعنی اینکه خدا چنین مقرر فرموده که فیض نجاتبخش خود را از طریق این عمل ظاهری به نوایمان منتقل سازد. بهترین توضیح این امر را در شفای نعمان، سردار سوری، مشاهده میکنیم. نعمان مبتلا به بَرَص بود. چون نزد الیشع آمد، الیشع به او گفت که هفت بار در رود اردن غسل بگیرد که شفا خواهد یافت. ماجرا را از فصل پنجم کتاب دوم پادشاهان میتوانید بخوانید. شرط شفای نعمان همانا غسل گرفتن در رود اردن بود، نه هیچ راه دیگری. خدا مقرر فرموده بود که شفا را از طریق این عمل سمبولیک یا نمادین به نعمان عطا فرماید. در مسیحیت نیز تعمید همین نقش را دارد. تعمید که عملی نمادین است، وسیلۀ انتقال فیض نجاتبخش خدا میباشد. نظر پدران کلیسا همواره چنین بوده، و امروزه نیز نظر کلیساهای ارتودکس، کاتولیک، انگلیکن، پرزبیتری، لوتری و متودیست همین است.
اشتراک در:
پستها (Atom)