۱۳۹۲ آبان ۲۱, سه‌شنبه

مسیحا و پادشاهی شکست‌ناپذیر

   بدینسان عیسی از دروازۀ مرگ پیروزمندانه گذشت‌، از این آخرین سنگرِ نیرومند و ظاهراً شکست‌ناپذیر تاریکی‌! او وارد قلمرویی از حیات شد که دیگر شکست بر آن متصور نبود. اینک او پادشاهی شکست‌ناپذیر و بی‌زوال گردیده بود، همانکه اشعیای نبی ۷۰۰ سال پیش از آن پیشگویی کرده‌، گفته بود:‌ «سلطنت بر دوش او خواهد بود و اسم او "عجیب‌" و "مشیر" و "خدای قدیر" و "پدر سرمدی‌" و "سرور سلامتی‌" خواهد بود» (اشعیا ۹:‌6). بلی‌، او مشیر و راهنما، خدای قادر، سرچشمۀ ابدیت‌، و پادشاه صلح و آرامش خوانده شد. او اینک ثابت کرده بود که حقیقتاً مسیح و پادشاه است‌، پادشاهی از قلمرویی دیگر.
             آری‌، او واقعاً آمده بود تا رومیها را شکست دهد و قوم یهود را از یوغ دشمنشان رهایی بخشد؛ اما نه فقط قوم یهود را از یوغ رومیها، بلکه تمام اقوام و ملل را از یوغ سنگین حکومت جابرانه و ستمکیش دشمن اعظم‌، شیطان‌! او این حکومت و ملکوت خود را آغاز کرد، نه با زور و شمشیر آهنین‌، بلکه با محبت‌، بزرگواری‌، فروتنی‌، گذشت از حق خویشتن‌، ایثار، و جان‌نثاری در حق انسانها!
             عیسی که اینک مسیح و پادشاه بود، چهل روز پس از زنده شدن (یا در اصطلاح کتابمقدس‌:‌ قیامش‌)، در مقابل چشمان شاگردان زنده به آسمان رفت‌. در حین عروجش‌، دو فرشته بر شاگردانش ظاهر شده‌، گفتند که او همانگونه که به آسمان رفت‌، در روزی معین به این جهان باز خواهد گشت تا زندگان و مردگان را داوری نماید.

 آرمان رشدی 

زنده شدنِ عیسی‌

           یکشنبه صبح‌، سپیده‌دمان‌، برخی از زنان که او را پیروی و خدمت می‌کردند، مواد معطری را که تهیه کرده بودند، برداشتند و به‌سر قبر رفتند. اما وقتی رسیدند، سنگ دهانه مقبره را در گوشه‌ای افتاده دیدند. چون نزدیک رفتند، دو فرشته را در جامه‌ای درخشان در مقبره دیدند. از ترس جرأت نگریستن نداشتند؛ فقط صدای آنان را شنیدند که می‌گفتند:‌ «چرا زنده را از میان مردگان می‌طلبید؟ در اینجا نیست‌، بلکه برخاسته است‌. به‌یاد آورید که چگونه وقتی که در جلیل بود، شما را خبر داده‌، گفت ضروری است که پسر انسان به‌دست مردم گناهکار تسلیم شده‌، مصلوب گردد و روز سوم برخیزد.»
             وقتی از مقبره بیرون آمدند و شتابان به شهر باز می‌گشتند تا حواریون را خبر دهند، ناگاه خودِ عیسی بر آنان ظاهر شد… آری‌، او زنده شده بود، نه همچون روح‌، بلکه جسم و روح با هم‌. او حقیقتاً به زندگی بازگشته بود!
             پس از آن‌، او خود را بارها زنده به حواریون و پیروان خود ظاهر کرد. به روایت اناجیل و سایر نوشته‌های عهدجدید، شمار کسانی که عیسی را زنده دیدند، به پانصد تن می‌رسید.
  آرمان رشدی 

پاسخ به مخالفان

دفاعیات مسیحی
مهران پورپشنگ

تثلیث را فقط و فقط از طریق ارتباط صمیمانه با خدا می توان درک کرد، در واقع خدا آن را آشکار می کند. مثلا دوست صمیمی شما می داند شما چند خواهر و برادر دارید، اما شخصی که فقط شما را به اسم می شناسد، از شخصیت و جزئیات زندگی تان بی خبر است. در ادیان دیگر فقط تاکید بر انجام کارهای نیک و اعتقاد به خدا و نماز و نیایش در زمان های خاص و آن هم با جملات از قبل حفظ شده است. در مسیحیت چنین نیست. مسیح از شاگردانش خواست که از جملات تکراری و از قبل حفظ شده اکیدا خودداری کنند، زیرا به صمیمیت انسان با خدا کمک نمی کند(متی فصل ششم ). اگر متاهل هستید، آیا شما در ساعات بخصوص، آن هم با جملات از قبل حفظ شده با همسرتان ارتباط برقرار می کنید؟ آیا مشابه این ارتباط، خدا را با انسان صمیمی می سازد؟ پطرس به مسیح گفت که تو خداوند هستی. مسیح در پاسخ گفت که خداوند این واقعیت را بر تو مکشوف کرد. مشکل عدم درک شما از تثلیث، در ارتباط شما با خداوند است. صمیمیت و دوستی با خدا، موضوع بسیار مهمی است (همان طور که در زندگی زناشویی بسیار اهمیت دارد). اگر خدا دارای شخصیت است و شخصیت او به مراتب پیچیده تر از انسان می باشد، آیا درست است که با خدا ارتباط مکانیکی و محدود داشته باشیم و به جای دعای فکورانه، با جملات از قبل حفظ شده ارتباط خود را حفظ کنیم؟ بنابراین، جای تعجب ندارد که موضوع تثلیث را نمی توانید درک کنید.

اعدام عیسی بر صلیب‌

  بدینسان‌، عیسی روز جمعه‌، ساعت ۹ صبح‌، بیرون از اورشلیم‌، در محل اعدام مجرمین‌، بر صلیب میخکوب شد. اعدام با روش صلیب‌، رنج‌آورترین نوع مرگ بود. شخص اعدامی را یا به صلیب میخکوب می‌کردند، یا با طناب به صلیب می‌بستند. مرگ در اثر خون‌ریزی حادث نمی‌شد، بلکه در اثر خستگی و از کار افتادنِ تدریجی عضلات قفسه سینه و بند آمدن تنفس‌، و در نتیجه‌، خفگی تدریجی‌؛ این امر ممکن بود چند روز به‌طول بینجامد. محکوم را نیز معمولاً کاملاً برهنه بر صلیب می‌آویختند. تمام اینها سبب شده بود که در آن روزگار، اعدام توسط صلیب ننگ‌آورترین نوع اعدام تلقی شود. طبق قوانین روم‌، هیچیک از اتباع روم را با صلیب اعدام نمی‌کردند؛ صلیب فقط مخصوص اهالی سرزمینهای اشغالی بود که هنوز به تابعیت روم پذیرفته نشده بودند و درضمن‌، جرمشان خیانت یا شورش علیه حکومت روم بود. بدینسان‌، عیسی به‌گونه‌ای ننگ‌آور، همچون یک مجرم سیاسی اعدام شد، مجرمی که ادعای پادشاهی کرده بود.
             اما مرگ عیسی بسیار زودتر از حد انتظار فرا رسید. او ساعت ۳ بعد از ظهر همان روز جان سپرد. به روایت انجیل‌، از ساعت ۱۲ ظهر تا لحظه مرگش‌، آسمان تاریک شده بود. وقتی روح خود را به دست «پدر» در آسمان سپرد، زمین به لرزه در آمد، طوری که حتی نگهبانان رومی حاضر در محل‌، وحشت کردند و تصدیق نمودند که او واقعاً مرد عادلی بود.
             پیکر مطهر عیسی را یکی از بزرگان یهود که در این دسایس شراکت نداشت‌، از صلیب به‌زیر آورد و در مقبره‌ای که برای خود ساخته بود، گذارد.
             یهود را رسم بود که مردگان خود را نه در زیر خاک‌، بلکه در اتاقکهایی که در دل صخره‌ها و کوهها حفر می‌کردند، قرار دهند و دهانه اتاقک را با سنگی مسدود کنند. جسد را با روغنهای معطر می‌پوشاندند و آن را در کفن می‌پیچیدند. کفن کردن در رسم یهود اینچنین بود که پارچه‌ای نوار مانند را از پا به‌بالا دور جسد می‌پیچیدند و بعد جسد را در قسمت‌های مختلف با طناب می‌بستند، طوری که اگر مرده‌ای هم زنده می‌شد، مطلقاً قادر به هیچ حرکتی نمی‌بود. روی او را نیز با پارچه‌ای دیگر می‌پوشاندند. پیکر پاک عیسی را نیز با چنین مراسمی کفن و دفن کردند.
             اما چون غروب نزدیک بود و فردای آن روز نیز روز سَبَّت بود، و طبق شریعت دیگر مجاز به کار در آن ساعات غروب نبودند، مالیدن روغنهای معطر به پیکر او به‌طور شایسته میسر نشد؛ لذا بر آن شدند که این کار را روز یکشنبه صبح انجام دهند.
             تجسم حالت نومیدی‌، سرخوردگی‌، و شوک روحی ۱۱ حواری و سایر پیروان عیسی کار دشواری نمی‌نماید. رویدادهای پنجشنبه شب و روز جمعه آنچنان غیرمنتظره و سریع رخ داد که قدرت تجزیه و تحلیل امور و یادآوری پیشگوییهای خودِ عیسی در این زمینه را از ایشان سلب کرده بود. تنها چیزی که آنان در آن لحظات می‌دیدند، این بود که یگانه امیدشان اینچنین ناگهانی به‌قتل رسید، آن هم با چنان وضع خفت‌باری‌. امید به رهایی از ظلم و ستم بیگانه و خودی به‌یکباره نقش بر آب شد.

 آرمان رشدی