تفسیر کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
استفاده از پرندگان برای ارزیابی وضعیت زمین (پیدایش فصل 8 آیات 6-12)
"پس از گذشت چهل روز، نوح پنجره کشتی را گشود و کلاغی را رها کرد، ولی کلاغ به داخل کشتی بازنگشت، بلکه به این سو و آن سو پرواز کرد تا زمین خشک شد. پس از آن، کبوتری رها کرد تا ببیند آیا کبوتر می تواند زمین خشکی برای نشستن پیدا کند. اما کبوتر جایی را نیافت، زیرا هنوز آب بر سطح زمین بود. وقتی کبوتر برگشت، نوح دست خود را دراز کرد و کبوتر را گرفت و به داخل کشتی برد. نوح هفت روز دیگر صبر کرد و بار دیگر همان کبوتر را رها نمود. این بار هنگام غروب آفتاب، کبوتر در حالی که برگ زیتون تازه ای به منقار داشت، نزد نوح بازگشت. پس نوح فهمید که در بیشتر نقاط، آب فرو نشسته است. یک هفته بعد، نوح باز همان کبوتر را رها کرد، ولی این بار کبوتر بازنگشت".
در این آیات متوجه می شویم که رفتار نوح عجول و شتابزده نبود، بلکه به علت اعتماد به خداوند، آرام بود. او می دانست که همان خدایی که عمل نیکوی نجات او و خانواده اش را شروع کرد، آن را به کمال خواهد رساند (فیلیپیان فصل اول آیه 6). نوح صبورانه انتظار می کشید.
چهل روز بعد از ظاهر شدن قله کوه ها، نوح کلاغ و کبوتر را بیرون فرستاد تا موقعیت زمین را ارزیابی کند.
نوح ابتدا کلاغی را رها کرد. کلاغ به این سو و آن سو پرواز کرد و سرانجام به داخل کشتی نیامد. احتمالا از لاشه حیوانات بر روی آب تغدیه می کرد، اما از آن جا که آب بر سطح زمین بود شاید بر روی بام کشتی سکونت کرد. این نشانه ای بود از این که زمان برای خروج از کشتی مناسب نبود.
سپس نوح کبوتری را رها کرد. کبوتر به کشتی بازگشت و احتمالا خیس و گل آلود بود. زمین هنوز خشک نشده بود. بار دوم نوح کبوتر را فرستاد و این بار با برگ زیتونی به دهان بازگشت. این نشانه ای بود که به زودی از کشتی خارج خواهند شد. برگ زیتون، سمبول صلح است که امید و زندگی جدیدی را به ارمغان می آورد.
بار سوم، کبوتر بازنگشت. احتمالا در اطراف کشتی به این سو و آن سو پرواز می کرد و بر روی بام کشتی و نیز زمین که نسبتا خشک شده بود، به زندگی ادامه می داد.
کلاغ که حیوان حرام بود ترجیح داد به داخل کشتی وارد نشود و از لاشه حیوانات مرده بر روی آب تغذیه کند، بنابراین سمبل طبیعت خودسر و نافرمان گناه آلود انسان است. در عوض، کبوتر حیوان حلال بود که نشانه ای از طبیعت جدید انسان تلقی می شود و تحت هدایت روح القدس، آرام، صبور و فروتن و مطیع است. کبوتر دو بار به کشتی بازگشت و بار دوم همراه خود برگ زیتون (سمبل صلح) را آورد. طبیعت جدید، به زمان بندی خدا اهمیت می دهد و با صبر منتظر وقت مقرر می باشد.
نوح و خانواده اش به همراه حیوانات از کشتی خارج شدند (پیدایش فصل 8 آیات 13- 19)
"یک ماه پس از رها کردن کبوتر، نوح پوشش کشتی را برداشت و به بیرون نگریست و دید که سطح زمین خشک شده است. هشت هفته دیگر هم گذشت و سرانجام همه جا خشک شد. در این هنگام خدا به نوح گفت:"اینک زمان آن رسیده که همه از کشتی خارج شوید. تمام حیوانات، پرندگان و خزندگان را رها کن تا تولید مثل کنند و بر روی زمین زیاد شوند". پس نوح با همسر و پسرانش و عروسانش از کشتی بیرون آمد. تمام حیوانات و خزندگان و پرندگان نیز دسته دسته از کشتی خارج شدند".
نوح هر چند وقت یک بار وضعیت زمین را بررسی می کرد تا ببیند خشک شده است یا نه. با این حال تا وقتی خدا به او نگفت، قدم به خشکی نگذاشت و از کشتی خارج نشد. نوح منتظر زمان تعیین شده خدا بود. خدا می دانست که گرچه آب روی زمین تقریبا ناپدید شده، اما زمین هنوز آنقدر خشک نیست که نوح و خانواده اش بتوانند به خود جرات داده، از کشتی خارج شوند. نوح یک سال و ده روز در کشتی بود! از آن جا که خداوند در کشتی را بسته بود، نوح تا زمانی که خداوند او را از کشتی خارج کرد، صبر نمود. او راز راه رفتن با خدا را می دانست. ما نیز باید مانند نوح به خدا توکل کنیم تا بتوانیم در زمان تنگی و مشکلات انتظار بکشیم و صبور باشیم.
نوح آنقدر در کشتی ماند تا خدا به او بگوید که خارج شود. او به زمان بندی خدا اعتماد داشت. طبیعت بشر همه چیز را همین الان می خواهد. مثلا وقتی در دعا درخواست خود را مطرح می کنیم، می خواهیم خدا سریع پاسخ دهد. و وقتی جواب با تاخیر مواجه می شود، ناشکیبا می شویم. اما باید درک کنیم که خدا برای اجابت دعا، زمانی را تعیین کرده است. اما از آن جا که زمان بندی خدا را درک نمی کنیم، ناراحت و مایوس می شویم. واقعیت آن است که نه فقط چیزی زمان اجابت دعا را تغییر نمی دهد، بلکه وقایع طبق زمان بندی خدا رخ خواهند داد.
هر روز از خدا می پرسیم:"خدایا، کی می خواهی این شوهرم را عوض کنی؟ کی می خواهی یک شریک مناسب زندگی بیاوری؟ پس کی کار و بارم رونق می گیرد؟ کی میشه خانواده ام به مسیح ایمان بیاورند؟..."
اگر زمان بندی خدا را درک کنید، با آن همه فشار و تنش زندگی نخواهید کرد. خداوند درکتاب مقدس می فرماید:" اگر چه آنچه به تو نشان می دهم، در حال حاضر اتفاق نمی افتد، ولی مطمئن باش که سرانجام در وقت معین به وقوع خواهد پیوست. هر چند تا وقوع آن، مدت زیادی طول بکشد، ولی منتظر آن باش. زیرا وقوع آن حتمی و بدون تاخیر خواهد بود" (حبقوق فصل 2آیات 3- 4). بنابراین، خدا به همین جواب بسنده کرد و پاسخ دقیقی از نقشه اش برای حل مشکلات ارائه نداد. در واقع خداوند گفت:"توجه خودت را به جزئیات نقشه من معطوف نکن، بلکه به من توجه داشته باش و اعتماد کن، زیرا من می دانم که چه می کنم." به عبارت دیگر، مقصود خدا این است که ممکن است هفته بعد، سال بعد، یا ده سال بعد از این تاریخ باشد. اما خیال تان راحت که همه چیز با زمان بندی مناسب خدا رخ خواهد داد.
البته می توانم بگویم که اگر ایمان کافی داشته باشید، دعای شما ظرف بیست و چهار ساعت دیگر اجابت می شود. برای خدا هیچ چیز سخت نیست. اما در اکثر مواقع خدا ترجیح می دهد که ما صبورانه منتظر باشیم. این قسمتی از آموختن اعتماد به خداست. اما سئوال این است که چطور منتظر بمانیم؟ به عبارت دیگر، مشکل این نیست که نمی دانیم چه بکنیم. مشکل ما بیشتر این است که قدرت و توانایی انجام کارهایی را نداریم که می دانیم سودمند، اخلاقی، نیکو، عادلانه، درستکارانه و پر محبت هستند. عیسی مسیح نه فقط به ما تعلیم داد، بلکه قدرت انجام آن را توسط روح القدس به ما بخشید. با قدرت مافوق طبیعی و الهی روح القدس قادر هستیم تا صبر کنیم. دشمنان را محبت کنیم. مشکلات کمرشکن روزمره را تحمل کنیم. روح القدس به ما قدرت می دهد تا در مشکلات شاد باشیم و سرودهای پرستشی بخوانیم. در این هنگام است که خدا شرایط را عوض می کند و زنجیرها پاره می شوند.
انتظار کشیدن با توانایی انسانی دشوار و حتی غیرممکن است. انتظار دشوارترین کاری است که به انجام دادنش دعوت شده ایم. انتظار دشوارترین کار امید است. اما خدای قادر مطلق می فرماید:"در حضور خداوند سکوت نما و با صبر و شکیبایی منتظر عمل او باش" (مزمور 37 آیه 7).
خدا وقتی سراغ ابراهیم هفتاد و پنج ساله می رود و به او وعده می دهد که صاحب فرزندی خواهد شد. بیست و چهار سال گذشت تا وعده خدا تحقق یافت. خدا به قوم اسرائیل گفت که از اسارت در مصر خلاصی خواهد یافت. اما آن ها می بایست چهار صد سال برای تحقق این وعده صبر می کردند. در کتاب مقدس انتظار، رابطه تنگاتنگ با ایمان دارد. ایمان و انتظار را نمی توان تفکیک نمود. تنها در عهد عتیق چهل و سه مرتبه دستور داده شده که:"منتظر باشید. منتظر خداوند باشید". آخرین کلمات کتاب مقدس درباره انتظار است:"آن که بر این امور شهادت می دهد چنین می گوید:آری به زودی می آیم" (مکاشفه فصل22 آیه 20).
چرا خدا ما را به انتظار وامی دارد؟ چرا همین حالا به دادمان نمی رسد؟ به این سئوال می توان این جواب را داد که کاری که خدا در طول انتظارمان در ما انجام می دهد (رشد روحانی و بلوغ شخصیت)، به اندازه همان چیزی که منتظرش هستیم، مهم است.
"خدا به نوح گفت:"اینک زمان آن رسیده که همه از کشتی خارج شوید"
خدا برای نوح کار می کرد و نوح صبورانه به انتظار اجازه خدا برای ترک کشتی نشسته بود. راه رفتن با خدا در زندگی جدید، درست همانند زمان قبل از طوفان، مستلزم اعتماد به خدا، اطاعت از او و باور داشتن به وعده های او بود. راه رفتن با خدا، حتی در قرن حاضر مستلزم همان شرایط است. نوح دلیلی برای گله و شکایت نمی یافت. او از خطر طوفان سهمگین نجات یافته بود و اکنون آماده می گردید تا وارد دنیای جدید شود. این ایمان نوح بود که مقبول خدا گردید (عبرانیان فصل 11 آیه 7).
"پس نوح با همسر و پسرانش و عروسانش از کشتی بیرون آمد. تمام حیوانات و خزندگان و پرندگان نیز دسته دسته از کشتی خارج شدند"
خروج از کشتی به طور منظم انجام گرفت و خطری از سوی شیرها متوجه بره ها نبود. می توان تصور کرد که نوح، خانواده اش و مخلوقاتی که خدا سلطه بر آن ها را مقرر کرده بود، با شادی کشتی را ترک کردند. تمام حیوانات از کشتی خارج شدند به جز کبوتر و کلاغ که قبل از آنان در خارج از کشتی به سر می بردند و منتظر جفت خود بودند.
نوح قربانگاه ساخت و بر روی آن قربانی گذرانید (پیدایش فصل 8 آیه 20)
"آنگاه نوح قربانگاهی برای خداوند ساخت و از هر حیوان و پرنده حلال گوشت بر آن قربانی کرد".
بعد از ترک کشتی، اولین اقدام نوح ساختن قربانگاه بود تا با گذراندن قربانی ها، خداوند را پرستش کند. این نخستین باری است که کتاب مقدس به قربانگاه اشاره می کند، اگرچه قبل از آن از قربانگاه استفاده شده بود. نوح به دو دلیل قربانی ها را گذراند:
یک. برای شکرگذاری از نجات شان.
دو. نوح می خواست با شروع زندگی جدید، خود را وقف خدا کند.
شاید این سئوال مطرح شود که آیا نوح با قربانی کردن هفت حیوان و پرنده حلال گوشت، باعث انقراض نسل آن حیوانات گردید؟ اجرای مراسم قربانی از قبل از ورود حیوانات به کشتی، پیش بینی شده بود. در آن زمان، بعد از ساختن کشتی، خدا به نوح فرمود:" همراه خود و خانواده ات، هفت جفت از حیوانات حلال گوشت، هفت جفت از پرندگان و یک جفت از بقیه حیوانات را به درون کشتی ببر، تا بعد از طوفان، نسل آن ها روی زمین بماند" (پیدایش فصل 7 آیات 2-3). دو احتمال را می توان در نظر داشت: یک. تولید مثل حیوانات حلال گوشت در کشتی. دو. خداوند بعد از قربانی آن حیوانات، معجزه کرد و جفت پرندگان و حیوانات حلال گوشت را آفرید. در روایات نوح و پسرانش از واقعه بعد از طوفان، به آفرینش جفت حلال گوشت ها اشاره نشده و روح القدس هم در این مورد برای موسی توضیح نداده است. بنابراین ممکن است این حیوانات در کشتی تولید مثل کرده اند و یا حیوانات ماده که هنوز نزائیده بودند، قربانی نشدند.
سئوال دیگر این است که نوح چگونه با حیوانات حلال و غیر حلال آشنا بود؟
در دوران نوح و قبل از آن حیوانات نجس، حیواناتی بودند که به درد قربانی نمی خوردند یا قابل خوردن نبودند. بنابراین، ورود یک جفت از هر نوع حیوان نجس به کشتی برای بقاء کافی بود. اما نوح حیوانات حلال را چگونه می شناخت؟ طبق نظر کارشناسان کتاب مقدس، خدا بعد از تهیه لباس برای آدم و حوا (پیدایش فصل سوم)، درباره سیستم قربانی و این که چه نوع حیواناتی باید قربانی شوند، توضیحاتی را داده بود. هم چنین در فصل چهارم پیدایش می خوانیم که هابیل از گله خود، برای خداوند قربانی کرد. در زمان نوح، خدا فرمان می دهد که حیوانات طاهر که مخصوص قربانی و هم چنین خوردن بودند، هفت جفت وارد کشتی شوند تا برای قربانی کردن بعد از طوفان به کار روند، بدون آن که نسل شان منقطع شود.
در سال 2008 یک هیئت علمی کشتی نوح را در کوه های آرارات کشف کرد و در نزدیکی آن یک قربانگاه باستانی یافتند.
ما قربانی زنده خدا هستیم
خداوند از ما می خواهد که هر روز دست از امیال خود بکشیم و او را اطاعت کنیم. این کار را به خاطر قدردانی از او برای آمرزش گناهانمان انجام می دهیم (رومیان فصل 12 آیه اول). یونانیان معتقد بودند که فقط روح مهم است و بدن فقط زندانی است که باید آن را تحقیر کرد. مسیحیت با این عقیده مخالف است. ایماندار مسیحی معتقد است که بدن او به خدا تعلق دارد، همان طور که روح به خدا متعلق است. بدن محل سکونت روح القدس و وسیله ای برای کار با روح القدس است. به یاد داشته باشیم که مجسم شدن مسیح نشان می دهد که خدا بر خود بدن گرفت. بنابراین، بدن های ما و هم چنین کارهای روزانه مانند شغل، تحصیل، تفریح، برنامه ریزی و غیره را باید به عنوان پرستش به خدا تقدیم کنیم. هدایای ما به کلیسا و مردم همچون قربانی خوشبو، خدا را خشنود می سازد (فیلیپیان فصل 4 آیه 18). وقتی ما به کسانی که در احتیاج هستند هدیه می دهیم نه فقط گیرنده بهره مند می شود، بلکه برکات و رحمت های خداوند ما را تعقیب و غافلگیر می کنند. کلام خدا به هدایا به عنوان نوعی قربانی روحانی می نگرد که برای جلال خدا بر قربانگاه نهاده شده است. همان طور ستایش خداوند (عبرانیان فصل 13 آیه 15) و کارهای نیکوی ما، قربانی برای خداوند است (عبرانیان فصل 13 آیه 16). بشارت انجیل و هدایت جان های گمشده که نزد مسیح می آوریم (رومیان فصل 15 آیه 16) قربانی محسوب می شود. وقتی شما نیاز مردم را رفع می کنید، خدا هم نیاز شما را رفع می سازد. شما به نیاز یک نفر رسیدگی می کنید و خداوند تمامی احتیاجات شما را برآورده خواهد کرد. البته خدا قول نداده که زیاده خواهی های ما را تامین کند. وقتی فرزند خدا در اراده خدا زندگی کند و خدمتش برای جلال خدا باشد، آنگاه خدا نیازهایش را برآورده می کند. وقتی کار خدا به روش خدا و برای جلال خدا انجام شود، هیچ کمبودی در منابع خدا پیش نخواهد آمد. منابع ما اراده خدا، قدرت خدا و وعده های خدا هستند. این منابع کفایت تمام نیازهای ما را می کند.
وعده خدا به نوح و نژاد بشر (پیدایش فصل 8 آیات 21 و 22)
"خداوند از این عمل نوح خشنود گردید و با خود گفت:"من بار دیگر زمین را به خاطر انسان که دلش از کودکی به طرف گناه متمایل است، لعنت نخواهم کرد و این چنین تمام موجودات زنده را از بین نخواهم برد. تا زمانی که جهان باقی است، کشت و زرع، سرما و گرما، زمستان و تابستان و روز و شب برقرار خواهد بود".
در کتاب مقدس بارها و بارها می بینیم که چطور خدا به مردم محبت می کند و نسبت به آنان صبور است. خدا با این که می داند دل مردم به بدی تمایل دارد، اما سهم خود را در نجات آنان ایفاء می کند.
قربانی ارزشمند خدا را خشنود ساخت. او قول داد تا قبل از داوری نهایی، دیگر هیچ فاجعه عظیمی برای تنبیه انسان های غیر قابل اصلاح نازل نخواهد کرد. عبارت " تا زمانی که جهان باقی است" به این اشاره می کند که روزی جهان منهدم خواهد شد.
" سرما و گرما، زمستان و تابستان و روز و شب برقرار خواهد بود"
اشاره خداوند به فصول سال و کشت و زرع به نوح و خانواده اش فهماند که می توانند بار دیگر با اطمینان به این که فصول سال منظم خواهد بود، به کشاورزی بپردازند. البته برخی از کارشناسان کتاب مقدس معتقدند که تا قبل از طوفان زمستان و پاییز وجود نداشت و بهار و تابستان تنها فصول سال بودند، زیرا در فصل های اول تا هفتم پیدایش هیچ گونه اشاره ای به پاییز و زمستان نشده است.
از آدم تا نوح، میانگین عمر 800 سال بود. چرا انسان ها عمر طولانی داشتند؟
میانگین عمر در دنیای امروز 80 سال است. برخی از تحقیقات نشان داده که در دو قرن اخیر بیست تا سی سال به عمر انسان افزوده شد. علت افزایش عمر به دلیل پیشرفت علم در معالجه بیماری ها بوده است. اما زندگی کردن برای 800 تا 900 سال غیرممکن به نظر می رسد. پس چگونه انسان هایی که قبل از نوح زندگی می کردند، دارای عمر طولانی بوده اند؟
افزایش یا کاهش طول عمر به ترکیب عواملی نظیر زیست شیمیایی، فعالیت غدد داخلی، تغذیه، زیست محیطی و تاثیر اتمسفر زمین ارتباط دارد. انسان های اولیه از لحاظ جسمی، تغذیه و اتمسفر در شرایط عالی به سر می بردند. حتی بعد از جدایی از خدا و رخنه گناه، شرایط هم چنان برای آدم و حوا و نسل آنان، بسیار مطلوب و عالی بود.
به هنگام مطالعه کتاب مقدس، درمی یابیم که بعد از طوفان سهمگین دوران نوح، عمر انسان ها به طور ناگهانی کاهش یافت. در پیدایش فصل 8 آیه 22 می خوانیم:" سرما و گرما، زمستان و تابستان و روز و شب برقرار خواهد بود".
این عبارت به تغییرات اساسی آب و هوا و محیط زیست اشاره می کند. تا قبل از طوفان باران نبود، بلکه مه وجود داشت (پیدایش فصل 2 آیات 5- 6). به همین دلیل مردم به هشدار نوح توجهی نمی کردند، زیرا قبل از آن باران و سیل ندیده بودند. در دوران قبل از طوفان، زمین توسط مه سنگین سیراب می شد، اما تغییر آب و هوا به کاهش سریع عمر منجر گردید و نسل های بعدی عمرشان کم و کم تر شد. قبل از طوفان، عمر انسان ها به 900 سال هم می رسید، در حالی که در بعد از طوفان عمر انسان به 200 و سپس 100 سال محدود شد.
علم نجوم ثابت کرده که چگونه خداوند اجازه داد انسان در قبل از طوفان بزرگ، از عمر طولانی برخوردار باشد. در آن زمان لایه اوزون بسیار ضخیم بود، به طوری که مانع تابش اشعه ماورای بنفش به زمین می گردید. بعد از طوفان، این لایه به تدریج نازک شد و اشعه ماورای بنفش به زمین راه یافت. حضور این اشعه، سبب پیری زودرس سلول های بدن انسان شد. این اشعه در اثر انفجار ستارگان در فضا آزاد و منتشر گردید.
انسان های آن روزگار مانند امروز اطلاعات پزشکی نداشتند، با این حال عوامل زیست محیطی، تغذیه و فعالیت غدد درون و شیمیایی بدن در وضعیت عالی بودند. بعد از طوفان، این عوامل دستخوش تغییر و تحول شدند و بدین سان عمر انسان ها کاهش یافت.
عامل دیگری که به کاهش عمر انسان منتهی گردید، کدهای ژنتیکی بود. با گذشت چند نسل، کدهای ژنتیک دچار نقص شد. آدم و حوا در مقابل بیماری ها بسیار مقاوم بودند، اما نسل های بعدی این امتیاز برتر ژنتیکی را به تدریج از دست دادند. در نتیجه، بدن انسان به بیماری و مرگ جسمانی آسیب پذیر شد.
در کتیبه های قبل از طوفان بزرگ (دوران نوح) به عمر طولانی پادشاهان اشاره شده است. هم چنین پارسیان، مصریان، هندوها، یونانی ها و دیگر اقوام روایاتی از عمر طولانی ساکنان اولیه زمین داشته اند. چنین روایاتی چگونه می توانستند به وجود آیند، مگر آن که این واقعیت را بپذیریم که انسان های اولیه عمر طولانی داشتند.
استفاده از پرندگان برای ارزیابی وضعیت زمین (پیدایش فصل 8 آیات 6-12)
"پس از گذشت چهل روز، نوح پنجره کشتی را گشود و کلاغی را رها کرد، ولی کلاغ به داخل کشتی بازنگشت، بلکه به این سو و آن سو پرواز کرد تا زمین خشک شد. پس از آن، کبوتری رها کرد تا ببیند آیا کبوتر می تواند زمین خشکی برای نشستن پیدا کند. اما کبوتر جایی را نیافت، زیرا هنوز آب بر سطح زمین بود. وقتی کبوتر برگشت، نوح دست خود را دراز کرد و کبوتر را گرفت و به داخل کشتی برد. نوح هفت روز دیگر صبر کرد و بار دیگر همان کبوتر را رها نمود. این بار هنگام غروب آفتاب، کبوتر در حالی که برگ زیتون تازه ای به منقار داشت، نزد نوح بازگشت. پس نوح فهمید که در بیشتر نقاط، آب فرو نشسته است. یک هفته بعد، نوح باز همان کبوتر را رها کرد، ولی این بار کبوتر بازنگشت".
در این آیات متوجه می شویم که رفتار نوح عجول و شتابزده نبود، بلکه به علت اعتماد به خداوند، آرام بود. او می دانست که همان خدایی که عمل نیکوی نجات او و خانواده اش را شروع کرد، آن را به کمال خواهد رساند (فیلیپیان فصل اول آیه 6). نوح صبورانه انتظار می کشید.
چهل روز بعد از ظاهر شدن قله کوه ها، نوح کلاغ و کبوتر را بیرون فرستاد تا موقعیت زمین را ارزیابی کند.
نوح ابتدا کلاغی را رها کرد. کلاغ به این سو و آن سو پرواز کرد و سرانجام به داخل کشتی نیامد. احتمالا از لاشه حیوانات بر روی آب تغدیه می کرد، اما از آن جا که آب بر سطح زمین بود شاید بر روی بام کشتی سکونت کرد. این نشانه ای بود از این که زمان برای خروج از کشتی مناسب نبود.
سپس نوح کبوتری را رها کرد. کبوتر به کشتی بازگشت و احتمالا خیس و گل آلود بود. زمین هنوز خشک نشده بود. بار دوم نوح کبوتر را فرستاد و این بار با برگ زیتونی به دهان بازگشت. این نشانه ای بود که به زودی از کشتی خارج خواهند شد. برگ زیتون، سمبول صلح است که امید و زندگی جدیدی را به ارمغان می آورد.
بار سوم، کبوتر بازنگشت. احتمالا در اطراف کشتی به این سو و آن سو پرواز می کرد و بر روی بام کشتی و نیز زمین که نسبتا خشک شده بود، به زندگی ادامه می داد.
کلاغ که حیوان حرام بود ترجیح داد به داخل کشتی وارد نشود و از لاشه حیوانات مرده بر روی آب تغذیه کند، بنابراین سمبل طبیعت خودسر و نافرمان گناه آلود انسان است. در عوض، کبوتر حیوان حلال بود که نشانه ای از طبیعت جدید انسان تلقی می شود و تحت هدایت روح القدس، آرام، صبور و فروتن و مطیع است. کبوتر دو بار به کشتی بازگشت و بار دوم همراه خود برگ زیتون (سمبل صلح) را آورد. طبیعت جدید، به زمان بندی خدا اهمیت می دهد و با صبر منتظر وقت مقرر می باشد.
نوح و خانواده اش به همراه حیوانات از کشتی خارج شدند (پیدایش فصل 8 آیات 13- 19)
"یک ماه پس از رها کردن کبوتر، نوح پوشش کشتی را برداشت و به بیرون نگریست و دید که سطح زمین خشک شده است. هشت هفته دیگر هم گذشت و سرانجام همه جا خشک شد. در این هنگام خدا به نوح گفت:"اینک زمان آن رسیده که همه از کشتی خارج شوید. تمام حیوانات، پرندگان و خزندگان را رها کن تا تولید مثل کنند و بر روی زمین زیاد شوند". پس نوح با همسر و پسرانش و عروسانش از کشتی بیرون آمد. تمام حیوانات و خزندگان و پرندگان نیز دسته دسته از کشتی خارج شدند".
نوح هر چند وقت یک بار وضعیت زمین را بررسی می کرد تا ببیند خشک شده است یا نه. با این حال تا وقتی خدا به او نگفت، قدم به خشکی نگذاشت و از کشتی خارج نشد. نوح منتظر زمان تعیین شده خدا بود. خدا می دانست که گرچه آب روی زمین تقریبا ناپدید شده، اما زمین هنوز آنقدر خشک نیست که نوح و خانواده اش بتوانند به خود جرات داده، از کشتی خارج شوند. نوح یک سال و ده روز در کشتی بود! از آن جا که خداوند در کشتی را بسته بود، نوح تا زمانی که خداوند او را از کشتی خارج کرد، صبر نمود. او راز راه رفتن با خدا را می دانست. ما نیز باید مانند نوح به خدا توکل کنیم تا بتوانیم در زمان تنگی و مشکلات انتظار بکشیم و صبور باشیم.
نوح آنقدر در کشتی ماند تا خدا به او بگوید که خارج شود. او به زمان بندی خدا اعتماد داشت. طبیعت بشر همه چیز را همین الان می خواهد. مثلا وقتی در دعا درخواست خود را مطرح می کنیم، می خواهیم خدا سریع پاسخ دهد. و وقتی جواب با تاخیر مواجه می شود، ناشکیبا می شویم. اما باید درک کنیم که خدا برای اجابت دعا، زمانی را تعیین کرده است. اما از آن جا که زمان بندی خدا را درک نمی کنیم، ناراحت و مایوس می شویم. واقعیت آن است که نه فقط چیزی زمان اجابت دعا را تغییر نمی دهد، بلکه وقایع طبق زمان بندی خدا رخ خواهند داد.
هر روز از خدا می پرسیم:"خدایا، کی می خواهی این شوهرم را عوض کنی؟ کی می خواهی یک شریک مناسب زندگی بیاوری؟ پس کی کار و بارم رونق می گیرد؟ کی میشه خانواده ام به مسیح ایمان بیاورند؟..."
اگر زمان بندی خدا را درک کنید، با آن همه فشار و تنش زندگی نخواهید کرد. خداوند درکتاب مقدس می فرماید:" اگر چه آنچه به تو نشان می دهم، در حال حاضر اتفاق نمی افتد، ولی مطمئن باش که سرانجام در وقت معین به وقوع خواهد پیوست. هر چند تا وقوع آن، مدت زیادی طول بکشد، ولی منتظر آن باش. زیرا وقوع آن حتمی و بدون تاخیر خواهد بود" (حبقوق فصل 2آیات 3- 4). بنابراین، خدا به همین جواب بسنده کرد و پاسخ دقیقی از نقشه اش برای حل مشکلات ارائه نداد. در واقع خداوند گفت:"توجه خودت را به جزئیات نقشه من معطوف نکن، بلکه به من توجه داشته باش و اعتماد کن، زیرا من می دانم که چه می کنم." به عبارت دیگر، مقصود خدا این است که ممکن است هفته بعد، سال بعد، یا ده سال بعد از این تاریخ باشد. اما خیال تان راحت که همه چیز با زمان بندی مناسب خدا رخ خواهد داد.
البته می توانم بگویم که اگر ایمان کافی داشته باشید، دعای شما ظرف بیست و چهار ساعت دیگر اجابت می شود. برای خدا هیچ چیز سخت نیست. اما در اکثر مواقع خدا ترجیح می دهد که ما صبورانه منتظر باشیم. این قسمتی از آموختن اعتماد به خداست. اما سئوال این است که چطور منتظر بمانیم؟ به عبارت دیگر، مشکل این نیست که نمی دانیم چه بکنیم. مشکل ما بیشتر این است که قدرت و توانایی انجام کارهایی را نداریم که می دانیم سودمند، اخلاقی، نیکو، عادلانه، درستکارانه و پر محبت هستند. عیسی مسیح نه فقط به ما تعلیم داد، بلکه قدرت انجام آن را توسط روح القدس به ما بخشید. با قدرت مافوق طبیعی و الهی روح القدس قادر هستیم تا صبر کنیم. دشمنان را محبت کنیم. مشکلات کمرشکن روزمره را تحمل کنیم. روح القدس به ما قدرت می دهد تا در مشکلات شاد باشیم و سرودهای پرستشی بخوانیم. در این هنگام است که خدا شرایط را عوض می کند و زنجیرها پاره می شوند.
انتظار کشیدن با توانایی انسانی دشوار و حتی غیرممکن است. انتظار دشوارترین کاری است که به انجام دادنش دعوت شده ایم. انتظار دشوارترین کار امید است. اما خدای قادر مطلق می فرماید:"در حضور خداوند سکوت نما و با صبر و شکیبایی منتظر عمل او باش" (مزمور 37 آیه 7).
خدا وقتی سراغ ابراهیم هفتاد و پنج ساله می رود و به او وعده می دهد که صاحب فرزندی خواهد شد. بیست و چهار سال گذشت تا وعده خدا تحقق یافت. خدا به قوم اسرائیل گفت که از اسارت در مصر خلاصی خواهد یافت. اما آن ها می بایست چهار صد سال برای تحقق این وعده صبر می کردند. در کتاب مقدس انتظار، رابطه تنگاتنگ با ایمان دارد. ایمان و انتظار را نمی توان تفکیک نمود. تنها در عهد عتیق چهل و سه مرتبه دستور داده شده که:"منتظر باشید. منتظر خداوند باشید". آخرین کلمات کتاب مقدس درباره انتظار است:"آن که بر این امور شهادت می دهد چنین می گوید:آری به زودی می آیم" (مکاشفه فصل22 آیه 20).
چرا خدا ما را به انتظار وامی دارد؟ چرا همین حالا به دادمان نمی رسد؟ به این سئوال می توان این جواب را داد که کاری که خدا در طول انتظارمان در ما انجام می دهد (رشد روحانی و بلوغ شخصیت)، به اندازه همان چیزی که منتظرش هستیم، مهم است.
"خدا به نوح گفت:"اینک زمان آن رسیده که همه از کشتی خارج شوید"
خدا برای نوح کار می کرد و نوح صبورانه به انتظار اجازه خدا برای ترک کشتی نشسته بود. راه رفتن با خدا در زندگی جدید، درست همانند زمان قبل از طوفان، مستلزم اعتماد به خدا، اطاعت از او و باور داشتن به وعده های او بود. راه رفتن با خدا، حتی در قرن حاضر مستلزم همان شرایط است. نوح دلیلی برای گله و شکایت نمی یافت. او از خطر طوفان سهمگین نجات یافته بود و اکنون آماده می گردید تا وارد دنیای جدید شود. این ایمان نوح بود که مقبول خدا گردید (عبرانیان فصل 11 آیه 7).
"پس نوح با همسر و پسرانش و عروسانش از کشتی بیرون آمد. تمام حیوانات و خزندگان و پرندگان نیز دسته دسته از کشتی خارج شدند"
خروج از کشتی به طور منظم انجام گرفت و خطری از سوی شیرها متوجه بره ها نبود. می توان تصور کرد که نوح، خانواده اش و مخلوقاتی که خدا سلطه بر آن ها را مقرر کرده بود، با شادی کشتی را ترک کردند. تمام حیوانات از کشتی خارج شدند به جز کبوتر و کلاغ که قبل از آنان در خارج از کشتی به سر می بردند و منتظر جفت خود بودند.
نوح قربانگاه ساخت و بر روی آن قربانی گذرانید (پیدایش فصل 8 آیه 20)
"آنگاه نوح قربانگاهی برای خداوند ساخت و از هر حیوان و پرنده حلال گوشت بر آن قربانی کرد".
بعد از ترک کشتی، اولین اقدام نوح ساختن قربانگاه بود تا با گذراندن قربانی ها، خداوند را پرستش کند. این نخستین باری است که کتاب مقدس به قربانگاه اشاره می کند، اگرچه قبل از آن از قربانگاه استفاده شده بود. نوح به دو دلیل قربانی ها را گذراند:
یک. برای شکرگذاری از نجات شان.
دو. نوح می خواست با شروع زندگی جدید، خود را وقف خدا کند.
شاید این سئوال مطرح شود که آیا نوح با قربانی کردن هفت حیوان و پرنده حلال گوشت، باعث انقراض نسل آن حیوانات گردید؟ اجرای مراسم قربانی از قبل از ورود حیوانات به کشتی، پیش بینی شده بود. در آن زمان، بعد از ساختن کشتی، خدا به نوح فرمود:" همراه خود و خانواده ات، هفت جفت از حیوانات حلال گوشت، هفت جفت از پرندگان و یک جفت از بقیه حیوانات را به درون کشتی ببر، تا بعد از طوفان، نسل آن ها روی زمین بماند" (پیدایش فصل 7 آیات 2-3). دو احتمال را می توان در نظر داشت: یک. تولید مثل حیوانات حلال گوشت در کشتی. دو. خداوند بعد از قربانی آن حیوانات، معجزه کرد و جفت پرندگان و حیوانات حلال گوشت را آفرید. در روایات نوح و پسرانش از واقعه بعد از طوفان، به آفرینش جفت حلال گوشت ها اشاره نشده و روح القدس هم در این مورد برای موسی توضیح نداده است. بنابراین ممکن است این حیوانات در کشتی تولید مثل کرده اند و یا حیوانات ماده که هنوز نزائیده بودند، قربانی نشدند.
سئوال دیگر این است که نوح چگونه با حیوانات حلال و غیر حلال آشنا بود؟
در دوران نوح و قبل از آن حیوانات نجس، حیواناتی بودند که به درد قربانی نمی خوردند یا قابل خوردن نبودند. بنابراین، ورود یک جفت از هر نوع حیوان نجس به کشتی برای بقاء کافی بود. اما نوح حیوانات حلال را چگونه می شناخت؟ طبق نظر کارشناسان کتاب مقدس، خدا بعد از تهیه لباس برای آدم و حوا (پیدایش فصل سوم)، درباره سیستم قربانی و این که چه نوع حیواناتی باید قربانی شوند، توضیحاتی را داده بود. هم چنین در فصل چهارم پیدایش می خوانیم که هابیل از گله خود، برای خداوند قربانی کرد. در زمان نوح، خدا فرمان می دهد که حیوانات طاهر که مخصوص قربانی و هم چنین خوردن بودند، هفت جفت وارد کشتی شوند تا برای قربانی کردن بعد از طوفان به کار روند، بدون آن که نسل شان منقطع شود.
در سال 2008 یک هیئت علمی کشتی نوح را در کوه های آرارات کشف کرد و در نزدیکی آن یک قربانگاه باستانی یافتند.
ما قربانی زنده خدا هستیم
خداوند از ما می خواهد که هر روز دست از امیال خود بکشیم و او را اطاعت کنیم. این کار را به خاطر قدردانی از او برای آمرزش گناهانمان انجام می دهیم (رومیان فصل 12 آیه اول). یونانیان معتقد بودند که فقط روح مهم است و بدن فقط زندانی است که باید آن را تحقیر کرد. مسیحیت با این عقیده مخالف است. ایماندار مسیحی معتقد است که بدن او به خدا تعلق دارد، همان طور که روح به خدا متعلق است. بدن محل سکونت روح القدس و وسیله ای برای کار با روح القدس است. به یاد داشته باشیم که مجسم شدن مسیح نشان می دهد که خدا بر خود بدن گرفت. بنابراین، بدن های ما و هم چنین کارهای روزانه مانند شغل، تحصیل، تفریح، برنامه ریزی و غیره را باید به عنوان پرستش به خدا تقدیم کنیم. هدایای ما به کلیسا و مردم همچون قربانی خوشبو، خدا را خشنود می سازد (فیلیپیان فصل 4 آیه 18). وقتی ما به کسانی که در احتیاج هستند هدیه می دهیم نه فقط گیرنده بهره مند می شود، بلکه برکات و رحمت های خداوند ما را تعقیب و غافلگیر می کنند. کلام خدا به هدایا به عنوان نوعی قربانی روحانی می نگرد که برای جلال خدا بر قربانگاه نهاده شده است. همان طور ستایش خداوند (عبرانیان فصل 13 آیه 15) و کارهای نیکوی ما، قربانی برای خداوند است (عبرانیان فصل 13 آیه 16). بشارت انجیل و هدایت جان های گمشده که نزد مسیح می آوریم (رومیان فصل 15 آیه 16) قربانی محسوب می شود. وقتی شما نیاز مردم را رفع می کنید، خدا هم نیاز شما را رفع می سازد. شما به نیاز یک نفر رسیدگی می کنید و خداوند تمامی احتیاجات شما را برآورده خواهد کرد. البته خدا قول نداده که زیاده خواهی های ما را تامین کند. وقتی فرزند خدا در اراده خدا زندگی کند و خدمتش برای جلال خدا باشد، آنگاه خدا نیازهایش را برآورده می کند. وقتی کار خدا به روش خدا و برای جلال خدا انجام شود، هیچ کمبودی در منابع خدا پیش نخواهد آمد. منابع ما اراده خدا، قدرت خدا و وعده های خدا هستند. این منابع کفایت تمام نیازهای ما را می کند.
وعده خدا به نوح و نژاد بشر (پیدایش فصل 8 آیات 21 و 22)
"خداوند از این عمل نوح خشنود گردید و با خود گفت:"من بار دیگر زمین را به خاطر انسان که دلش از کودکی به طرف گناه متمایل است، لعنت نخواهم کرد و این چنین تمام موجودات زنده را از بین نخواهم برد. تا زمانی که جهان باقی است، کشت و زرع، سرما و گرما، زمستان و تابستان و روز و شب برقرار خواهد بود".
در کتاب مقدس بارها و بارها می بینیم که چطور خدا به مردم محبت می کند و نسبت به آنان صبور است. خدا با این که می داند دل مردم به بدی تمایل دارد، اما سهم خود را در نجات آنان ایفاء می کند.
قربانی ارزشمند خدا را خشنود ساخت. او قول داد تا قبل از داوری نهایی، دیگر هیچ فاجعه عظیمی برای تنبیه انسان های غیر قابل اصلاح نازل نخواهد کرد. عبارت " تا زمانی که جهان باقی است" به این اشاره می کند که روزی جهان منهدم خواهد شد.
" سرما و گرما، زمستان و تابستان و روز و شب برقرار خواهد بود"
اشاره خداوند به فصول سال و کشت و زرع به نوح و خانواده اش فهماند که می توانند بار دیگر با اطمینان به این که فصول سال منظم خواهد بود، به کشاورزی بپردازند. البته برخی از کارشناسان کتاب مقدس معتقدند که تا قبل از طوفان زمستان و پاییز وجود نداشت و بهار و تابستان تنها فصول سال بودند، زیرا در فصل های اول تا هفتم پیدایش هیچ گونه اشاره ای به پاییز و زمستان نشده است.
از آدم تا نوح، میانگین عمر 800 سال بود. چرا انسان ها عمر طولانی داشتند؟
میانگین عمر در دنیای امروز 80 سال است. برخی از تحقیقات نشان داده که در دو قرن اخیر بیست تا سی سال به عمر انسان افزوده شد. علت افزایش عمر به دلیل پیشرفت علم در معالجه بیماری ها بوده است. اما زندگی کردن برای 800 تا 900 سال غیرممکن به نظر می رسد. پس چگونه انسان هایی که قبل از نوح زندگی می کردند، دارای عمر طولانی بوده اند؟
افزایش یا کاهش طول عمر به ترکیب عواملی نظیر زیست شیمیایی، فعالیت غدد داخلی، تغذیه، زیست محیطی و تاثیر اتمسفر زمین ارتباط دارد. انسان های اولیه از لحاظ جسمی، تغذیه و اتمسفر در شرایط عالی به سر می بردند. حتی بعد از جدایی از خدا و رخنه گناه، شرایط هم چنان برای آدم و حوا و نسل آنان، بسیار مطلوب و عالی بود.
به هنگام مطالعه کتاب مقدس، درمی یابیم که بعد از طوفان سهمگین دوران نوح، عمر انسان ها به طور ناگهانی کاهش یافت. در پیدایش فصل 8 آیه 22 می خوانیم:" سرما و گرما، زمستان و تابستان و روز و شب برقرار خواهد بود".
این عبارت به تغییرات اساسی آب و هوا و محیط زیست اشاره می کند. تا قبل از طوفان باران نبود، بلکه مه وجود داشت (پیدایش فصل 2 آیات 5- 6). به همین دلیل مردم به هشدار نوح توجهی نمی کردند، زیرا قبل از آن باران و سیل ندیده بودند. در دوران قبل از طوفان، زمین توسط مه سنگین سیراب می شد، اما تغییر آب و هوا به کاهش سریع عمر منجر گردید و نسل های بعدی عمرشان کم و کم تر شد. قبل از طوفان، عمر انسان ها به 900 سال هم می رسید، در حالی که در بعد از طوفان عمر انسان به 200 و سپس 100 سال محدود شد.
علم نجوم ثابت کرده که چگونه خداوند اجازه داد انسان در قبل از طوفان بزرگ، از عمر طولانی برخوردار باشد. در آن زمان لایه اوزون بسیار ضخیم بود، به طوری که مانع تابش اشعه ماورای بنفش به زمین می گردید. بعد از طوفان، این لایه به تدریج نازک شد و اشعه ماورای بنفش به زمین راه یافت. حضور این اشعه، سبب پیری زودرس سلول های بدن انسان شد. این اشعه در اثر انفجار ستارگان در فضا آزاد و منتشر گردید.
انسان های آن روزگار مانند امروز اطلاعات پزشکی نداشتند، با این حال عوامل زیست محیطی، تغذیه و فعالیت غدد درون و شیمیایی بدن در وضعیت عالی بودند. بعد از طوفان، این عوامل دستخوش تغییر و تحول شدند و بدین سان عمر انسان ها کاهش یافت.
عامل دیگری که به کاهش عمر انسان منتهی گردید، کدهای ژنتیکی بود. با گذشت چند نسل، کدهای ژنتیک دچار نقص شد. آدم و حوا در مقابل بیماری ها بسیار مقاوم بودند، اما نسل های بعدی این امتیاز برتر ژنتیکی را به تدریج از دست دادند. در نتیجه، بدن انسان به بیماری و مرگ جسمانی آسیب پذیر شد.
در کتیبه های قبل از طوفان بزرگ (دوران نوح) به عمر طولانی پادشاهان اشاره شده است. هم چنین پارسیان، مصریان، هندوها، یونانی ها و دیگر اقوام روایاتی از عمر طولانی ساکنان اولیه زمین داشته اند. چنین روایاتی چگونه می توانستند به وجود آیند، مگر آن که این واقعیت را بپذیریم که انسان های اولیه عمر طولانی داشتند.