۱۳۹۲ بهمن ۹, چهارشنبه

آیا کتاب مقدس صد در صد بدون تغییر مانده است؟

دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

مخالفان مسیحیت ادعا می کنند که کتاب مقدس (عهد عتیق/عهدجدید) تحریف شده است. در پاسخ باید گفت که کتاب مقدس، کلام خداست، بنابراین خداوند برای کلام خود غیرت دارد. آیا مخالفان تصور می کنند که خدا کوچک، محدود، ضعیف و ناتوان بود که نتوانست از کتاب خود حمایت کند و انسان ها آمدند و کتاب خداوند را به آسانی تحریف کردند؟ این ادعا ناشی از عدم شناخت خدا و نادیده پنداشتن غیرت و قدرت مطلق خداوند است.
خداوند هرگز اشتباه نمی کند. کتاب مقدس کلام خداست، بنابراین کتاب مقدس مصون از خطاست.
آیا شواهد تاریخی و کشفیات باستان شناسی، تحریف کتاب مقدس توسط انسان ها و عدم حمایت خداوند از کلام خودش را تایید می کنند؟ وجود ده ها هزار نسخه از متن کتاب مقدس مربوط به قرون قبل و بعد از میلاد مسیح و هم چنین اشاره های پدران کلیسا به آیات عهد عتیق و عهد جدید که تا به امروز باقی مانده و در موزه ها نگه داری می شوند، ادعای مربوط به تحریف شدن را کاملا بی اساس می کند. به عبارت دیگر، تایید سخنان مخالفان به معنای نفی و انکار تاریخ است. این نسخ به جا مانده، توسط کارشناسان و محققان به دقت بررسی شده و هیچ گونه تناقض در متن و محتوا مشاهده نگردیده است و بیانگر یکی بودن نسخه های کشف شده با کتاب مقدس کنونی است. بنابراین، خداوند از کلام خودش محافظت کرده است.
از سوی دیگر، کتیبه های تمدن ها مانند سومر و گزارش های امپراطورهایی مانند آشور، بابل، روم، پارس و هم چنین آثارمورخان غیر مسیحی قبل و بعد از میلاد مسیح، وقایع و شخصیت های کتاب مقدس را تایید کرده اند. برای مثال، تاکید روایات بت پرستان بر شخصیت های تخیلی است (نظیر هرکول)، در حالی که طبق شواهد تاریخی، تولد، تعالیم، معجزات، در مواردی، هم روایات اناجیل و هم گزارش های مورخان، معجزات را تایید کرده اند. هم چنین مرگ، زنده شدن مسیح از مردگان و صعود او در گزارش های مورخان قرن اول میلادی و هم چنین وقایع نگاری امپراطوری روم ثبت شده است. به هنگام معجزات مسیح، شاگردان، مردم و حتی مخالفان عیسی نیز حضور داشتند. در تلمود یهودیان، به معجزات مسیح اشاره شده است. مورخان (مانند یوسفوس که تقریبا هم عصر مسیح بود)، از مشاهدات مردم اسرائیل درباره وقوع معجزات گزارش تهیه کرده اند. در حالی که هیچ گونه شواهد تاریخی و شاهدان عینی برای افسانه های بت پرستان وجود ندارد.
بعضی می گویند که وقتی خدا پیامبر جدیدی می فرستاده، کتاب های مقدس قبل از او منسوخ و باطل می شده اند و خدا دیگر توجهی به آن کتاب ها نداشته و اجازه داده که تحریف شوند. در پاسخ باید گفت که تاریخ نشان داده، هر پیامبر جدیدی که ظهور کرده، بدون استثنا رسالت خود را بر پایه کتاب های آسمانی قبلی استوار کرده است. یعنی نه فقط به آن ها استناد و اشاره کرده، بلکه آن ها را مورد تایید قرار داده و رسالت خود را دنباله رسالت آن انبیا دانسته است. پس اگر پس از ظهور یک پیامبر جدید، قرار باشد کتاب های قبلی تحریف و باطل شوند، چه کسی می تواند ادعای این پیامبر جدید را به محک آزمایش بزند و آن را با کتاب های قبلی مقایسه کند؟ اگر هر کتاب دینی با ظهور پیامبری جدید از میان رفته باشد، در مقابل وجود ده ها هزار نسخه خطی قدیمی از عهد عتیق و عهد جدید، چه باید گفت؟ نسخه هایی که ثابت می کنند این کتاب ها تحریف نشده اند و خداوند از کلامش حمایت کرده است.
اگر شاگردان مسیح به دروغگویی رو آورده بودند، چرا جان خود را به خاطر چیزی که می دانستند دروغ بوده، از دست دادند؟ یازده شاگرد مسیح، به خاطر ادعاهای شان شهید شدند. یوحنا هم دوران سخت زندان را گذراند. اگر شاگردان مسیح، قصد فریب مردم را داشتند، چرا جان خود را به خاطر ادعای دروغ از دست دادند؟ افراد به خاطر آنچه می دانند درست است جان خود را فدا می کنند (حتی اگر آن عقیده نادرست باشد)، اما هیچکس جان خود را در راه چیزی که خودش هم می داند دروغ است، به خطر نمی اندازد. شواهد تاریخی (مورخان یهودی، یونانی، رومی و هم چنین گزارش های امپراطور روم در قرن اول میلادی) تایید می کنند که مسیح ادعا کرد که خداوند است و شاگردانش همین ادعا را تایید کردند و به خاطر این ادعا، دستگیر، شکنجه و شهید شدند. اگر مسیح بعد از مرگ، زنده نشده بود، پس شاگردان این حقیقت را می دانستند. چرا علی رغم این آگاهی، اجازه دادند تا مخالفان آنان را شکنجه داده و به قتل برسانند؟ باور این نکته برای مردم غیر ممکن است که عده ای بدانند که تبلیغ آن ها دروغ است، اما به خاطر همان ادعای دروغ جان خود را از دست بدهند.
ادعای دیگر مخالفان، تناقض و تضاد در محتوای اناجیل است. هنگامی که از تناقض و تضاد سخن به میان می آید آیا مقصود این است که یک انجیل ادعا کرده مسیح خداوند است و انجیل دیگر او را پیامبر معرفی نموده؟ آیا یک انجیل مصلوب شدن مسیح را تایید نموده و انجیل دیگر مرگ مسیح را تکذیب کرده است؟ آیا یک انجیل زنده شدن مسیح بعد از مرگ را ثبت کرده و انجیل دیگر آن را تایید نکرده است؟ آیا یک انجیل مکان تولد عیسی را بیت الحم ذکر کرده و انجیل دیگر شهر دیگری را به عنوان محل تولد نام برده است؟ آیا یک انجیل می گوید که مسیح در اورشلیم مصلوب شد و انجیل دیگر شهر دیگری را معرفی می کند؟
مخالفان نیز به خوبی می دانند که این گونه تناقض ها و تضادها در اناجیل وجود ندارد. بنابراین، در اناجیل از نقطه نظر تعلیمات الهیاتی و هم چنین ذکر وقایع و مکان رخدادها هیچ گونه تضادی مشاهده نمی شود.
مخالفان در ادامه نقد خود، ادعا دارند که افراد مغرض برای آن که کارها و رفتار خود را بر اساس کتاب مقدس توجیه کنند، آن را تحریف کرده اند. واقعیت امر این است که اگر کسی بخواهد بر خلاف احکام کلام خدا رفتار نماید، نیازی ندارد آن را تحریف کند. کافی است آن را به گونه ای وارونه تفسیر کنند. در طول قرون متمادی، اکثریت مردم بی سواد بودند یا به خاطر نبودن دستگاه چاپ و گران بودن نسخه های خطی، کتاب مقدس را در اختیار نداشتند، بنابراین تحریف شفاهی کلام خدا بسیار آسان بود و نیازی به تحریف اصل کتاب نبود. برای مثال، رهبران کاتولیک در قرون گذشته، بر خلاف دستورات انجیل رفتار کردند (جنگ های صلیبی، تفتیش عقاید، اعدام مخالفان،...). آیا این رهبران کاتولیک، گفته های مسیح را در مورد محبت و بخشش دشمنان، از متن کتاب مقدس حذف کرد؟ خیر! دستور مسیح در کتاب در جای خود محفوظ بود، اما آن رهبران بر خلاف آن عمل می کردند و عمل خود را به گونه ای توجیه می نمودند.
جالب است بدانید که درست در همان دوره جنگ های صلیبی، رهبران خداترس مسیحی نیز بودند که این عمل را محکوم می کردند و یا بر اساس تعلیم کتاب مقدس، علیه پاپ ها اعتراض می کردند. اکثر آن ها نیز به خاطر اعتراض خود کشته شدند.
اگر علت تحریف این بوده که رهبران مسیحیت می خواسته اند تعالیم غلط واعمال خود را توجیه کنند، در این صورت کتاب مقدس می بایست در هر دوره زمانی به خاطر منافع رهبران همان دوره مجددا تحریف شود. به این ترتیب، کتاب مقدسی که اکنون در دسترس است، می بایست بارها و بارها مورد تحریف های متعدد قرار گرفته باشد. آیا واقعا چنین بوده است؟ خوشبختانه کشفیات باستان شناسی ثابت کرده اند که کتابی که امروز در دست است، همانی است که در قرن اول نیز در اختیار مسیحیان قرار داشته است. اگر ادعای مخالفان صحیح بود، چگونه مارتین لوتر(کشیش کاتولیک) به تضاد رفتار رهبران فرقه کاتولیک را با متن کتاب مقدس پی برد و نهضت پروتستان را تاسیس کرد؟
به علاوه از کسانی که ادعا می کنند کتاب مقدس تحریف شده، این سئوالات را می کنیم:
یک. آیا می توانید بگویید که این تحریف در چه دوره ای از تاریخ انجام شد؟
اگر این سئوال را از مخالفان بپرسید، پاسخ های متعددی را دریافت می کنید. مثلا یک نفر می گوید قرن اول میلادی، نفر بعد قرن چهارم میلادی را ذکر می کند. دیگری قرن پانزدهم میلادی را زمان تحریف معرفی کند و ادعای دیگر مربوط به قرن نوزدهم است. آن ها برای ادعای خود شواهد و مدارک تاریخی ندارند و بر حسب حدس و گمان، ادعاهای بی پایه و اساسی ارائه می دهند. گاهی مخالفان وب سایت های متعلق به مخالفان مسیحیت و یا وب سایت های غیر رسمی که اعتبار علمی آن ها قابل اعتماد نیست، به عنوان منبع موثق معرفی می کنند. آن ها هرگز به وب سایت های رسمی و معتبر باستان شناسی مراجعه نمی کنند.
دو. آیا کتاب مقدس اصلی را که تحریف نشده است، تا به حال دیده اید؟
نظر به این که تاکنون جواب قانع کننده و مستدلی به پرسش های مذکور داده نشده، پس باید گفت که موضوع تحریف کتاب مقدس فقط تصوری و خیالی است. آنچه را که مخالفان از متن کتاب مقدس درک نمی کنند، آن را تحریف قلمداد می کنند. برداشت تحت الفظی از متن کتاب مقدس و درک نادرست از مقصود نویسنده، ارتباط ندادن آیه مورد انتقادشان با آیات قبل و بعد، عدم شناخت از تاریخ و فرهنگ دوران باستان در خاور نزدیک، از عوامل مخالفت با کتاب مقدس است.
محقق باید ادعاهای سند را با دقت بررسی کند و تا زمانی که تناقض و اشتباهی را نیافته باشد، نباید آن را جعلی و نادرست بخواند. نخست باید مطمئن شویم که متن را درست درک کرده ایم. دوم باید یقین حاصل کنیم که تمامی اطلاعات و آگاهی های مورد نیاز را در این زمینه در اختیار داریم. سوم، باید اطمینان حاصل کنیم که آیا پیشرفت علم، تحقیقات گسترده تر، کشفیات باستان شناسی و غیره، کمکی به روشن شدن بیشتر متن خواهد کرد؟
وجود "مشکل" در متن نباید به خودی خود موجب انتقاد از آن شود. مشکلات حل نشده الزاما به معنی اشتباه نیست. منظور این نیست که مشکل را کوچک نشان دهیم، مقصود این است که مشکل را در چارچوب درستش بررسی کنیم. رعایت این نکات، ما را به جستجوی راه حل سوق می دهند. تا زمانی که تمام روش ها را به کار نگرفته ایم و تمام تلاش مان را نکرده ایم، در موقعیتی نیستیم که بگوییم:"این یک اشتباه اثبات شده و قطعی در کتاب مقدس است". محققان می دانند که از آغاز قرن بیستم به این سو، تعداد بی شماری از این "اشتباهات قطعی" حل و بر طرف شده اند.
شخصی که از لحاظ روحانی توسط خدا تبدیل شده، می داند که متن کتاب مقدس حقیقت دارد. دعاهای او به نام عیسی خداوند اجابت می شود و عملکرد روح القدس را در زندگی خود مشاهده و تجربه می کند. چرا وقتی ایمانداران مسیحی، با ایمان و اعتقاد راسخ درخواست ها و دعاهای شان را به نام عیسی خداوند مطرح می کنند، شاهد معجزات و دگرگونی عمیق روحانی در زندگی خود می شوند؟ اگر مسیح خداوند نیست، چرا خدا به دعاهای ایمانداران پاسخ مثبت می دهد؟ چرا یک شخص غیر قابل تحمل در نام عیسی مسیح خداوند، به فرد مثبت و مفید تبدیل می شود؟ اگر این معجزات و رویدادهای شگفت انگیز به نام عیسی خداوند رخ نمی داد، بدون تردید هیچکس پیرو مسیح نمی شد. فرض کنید به شما دارویی معرفی کنند که هیچگونه تاثیر موثری در رفع بیماری نداشته باشد، آیا مبادرت به خرید مجدد آن دارو خواهید کرد؟ اگر کتاب مقدس، کلام خدا نبود، هیچ گونه اتفاقی رخ نمی داد.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

وقتی زندگی معنا ندارد، به خدا اعتماد کنید

زندگی هدفمند
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

پولس قبل از ایمان به مسیح، شخص متعصب مذهبی بود. او با تمام قوا و با تعصب به وظیفه ای که اعتقاد داشت عمل می کرد و آن وظیفه عبارت بود از نابودی کلیسای مسیح. تردیدی نیست که پولس درباره معجزات مسیح شنیده بود یا شاید با چشم خود دیده بود. ولی معجزات توجه او را جلب نکرد. او شاهد سنگسار شدن استیفان (اولین شهید مسیحی) بود و حتی متوجه شد که صورت استیفان مانند فرشتگان شد. ولی این هم توجه او را به مسیح جلب نکرد. تا این که او ماموریت یافت تا ایمانداران مسیحی را در دمشق دستگیر کند و به اورشلیم بیاورد. در راه دمشق، خدا توجه او را جلب کرد. او با تاباندن نور قوی، پولس را از روی اسب بر زمین انداخت. پولس به طور موقت نابینا شد. مسیح با او سخن گفت (اعمال رسولان فصل نهم).
اگر لازم بود پولس دچار نابینایی و خفت و خواری موقت شود تا توجهش به خدا جلب شود، واقعا ارزشش را داشت، زیرا بخش وسیعی از امپراطوری روم توسط او پیام انجیل را شنید. در زمان پولس بود که اولین کلیساها در اروپا تاسیس شدند. نیمی از عهدجدید توسط پولس نوشته شد. بنابراین، خدا حق داشت که آن گونه توجه او را جلب کند.
ممکن است بگویید:"اما من یک آدم عادی هستم. چطور ممکن است خدا از من استفاده کند؟ چه کاری از من برمی آید؟"
دوست عزیز، ما اغلب فراموش می کنیم که خدا وقتی به زندگی ما نگاه می کند، نه تنها گذشته ما را می بیند، بلکه آینده ما و آنچه را می توانیم انجام دهیم نیز می بیند. خدا از مردم معمولی مثل من و شما برای انجام کارهای خارق العاده استفاده می کند. خدا دنبال قدرت بزرگ نیست. دنبال تحصیلات بالا نیست. او فقط دنبال قلبی مشتاق می گردد. خدا دنبال توانایی نیست. او دنبال آمادگی می گردد.
اگر اندکی از آنچه را که قطعا دارید به خدا بدهید، او آن را می گیرد و چند برابر بیشتر می کند. او حتی بیش از آنچه تصور کنید، زندگی شما را پیش می برد. نقشه خدا برای زندگی شما بزرگ تر و عالی تر از آنی است که حتی تصورش را بکنید. خداوند نگاه نمی کند که ما چه هستیم، بلکه به این می نگرد که چه می توانیم بشویم، اگر در دست های او قرار بگیریم.
روزی به پشت سر خود و به آنچه که آن را بدترین حادثه می نامیم، نگاه می کنیم و می فهمیم که خدا از آن گرفتاری سود جسته تا ما را شکل بدهد و اصلاح کند. در نتیجه، خدا برای چیزهای خوبی که در پیش داریم آماده مان می کند. به عبارت دقیق تر، مشکلات و گرفتاری ها ما را به طرف چیز بهتر و حتی عالی تر هل می دهد.
گاهی ما در زندگی احتیاج به یک فشار داریم. خدا می خواهد ما دائما رشد کنیم، در نتیجه برای جلو راندن ما از یک گرفتاری استفاده می کند. او می گذارد تا فشار زندگی شما را به جلو هل دهد. از سوی دیگر، خدا از استعدادها و توانایی که در وجود هر کدام از ما گذاشته، خبر دارد. او می داند که شما قادر به انجام چه کارهایی هستید. بنابراین، هر کاری لازم باشد برای رساندن شما به هدف مورد نظرش انجام می دهد. خدا می داند اگر برای هدف های او کار کنیم، چه معجزات و اتفاقات عظیم روحانی به وقوع خواهند پیوست.
وقتی خدا شما را از محل امن خارج می کند، قدم به منطقه ایمان می گذارید. آن وقت حیران و متعجب خواهید شد که ببینید چه کارهایی را می توانید انجام دهید. وضعیت کنونی شما هرچه باشد، مطمئن باشید که خدا کارهایش را بدون دلیل انجام نمی دهد. اگر اجازه داده است مشکلات و سختی وارد زندگی شما شود، بدانید که برای آینده تان نقشه مهمی را در نظر گرفته است.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات صفحه "زندگی هدفمند" محفوظ است. درج کامل مقالات "زندگی هدفمند" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است

ذهن خود را با وعده ها و سخنان خداوند مشغول کنید

زندگی هدفمند 
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

بسیاری درک نمی کنند که ما می توانیم افکارمان را انتخاب کنیم. هیچکس نمیتواند ما را وادار کند که به چیزی فکر کنیم. خدا هم این کار را نخواهد کرد. شیطان هم نمی تواند. این ما هستیم که تصمیم می گیریم ذهن ما به چه فکری سرگرم شود. اگر شخصی یک فکر منفی و مایوس کننده در مغز شما کاشته، به آن معنا نیست که شما مجبورید آن فکر را "آب بدهید"، پرورش بدهید، مراقبت کنید و کمکش کنید تا رشد کند. نه، این طور نیست. شما می توانید آن فکر منفی و آشغال را دور بریزید و از ذهن خود اخراج کنید.
ذهن انسان مثل کامپیوتر بسیار پیشرفته است که مغز همه افکاری را که وارد می شود، ذخیره می کند. مثل همه مطالب زشت، کلمات مستهجن، تصورات کثیف و افکار دیگر. وقتی یک فکر منفی در کامپیوتر مغرتان ذخیره شده، به آن معنا نیست که باید آن را بیاورید روی صفحه ذهن تان. اگر مرتکب این اشتباه شوید و ذهن تان را با آن مشغول کنید آن فکر، عواطف و نقطه نظرات تان را تحت تاثیر قرار می گیرد و اگر ادامه دهید، رفتارتان را هم تحت تاثیر قرار می دهد. جنایات و انحرافات اخلاقی نتیجه رشد و نمو افکار منفی است.
پرورش و رشد افکار منفی، شما را برای افسردگی، پذیرش شکست و عقب ماندگی آماده می سازد. اگر به تامل به افکار منفی ادامه دهید، انگیزه حرکت به جلو در جهت مثبت را از دست خواهید داد. هرچه بیشتر به افکار منفی مجال دهیم، مثل این است که در اطاق را باز کردیم و تابلویی آویزان می کنیم که متن آن این است:"لطفا آشغال های تان را این جا بریزید. متشکرم".
همه گاه و بی گاه نومید و افسرده می شوند. زندگی سخت است و گاهی آسیب می بینیم. حتی شکست می خوریم و نقش زمین می شویم. ولی لزومی ندارد که همیشه روی زمین بمانیم. اگر افسرده ایم، باید درک کنیم که هیچکس ما را افسرده نکرده است. اگر شاد نیستیم، هیچکس ما را وادار نکرده که غمگین باشیم. اگر منفی هستیم و نگرش بدی داریم، هیچکس ما را مجبور نکرده که کسل، فاقد حس همکاری بدبین و عبوس باشیم. خومان انتخاب کردیم که در این شرایط باقی بمانیم.
تنها شخصی که می تواند وضعیت ما را عوض کند، خودمان هستیم. باید مسئولیت اعمال مان را بپذیریم. تا وقتی که عذر و بهانه می تراشیم و خانواده، محیط، گذشته و حتی خدا را مقصر می پنداریم، هرگز آزاد نخواهیم شد و از نظر دچار مشکلات روحی و عاطفی خواهیم بود. شاید بگویید:"قبول ندارم. اوضاع و احوال من را زمین زده". واقعیت این است که اوضاع و احوال شما را زمین نزده. افکارتان درباره اوضاع، شما را زمین زده است.
البته نمی توانیم مشکلات را نادیده بگیریم و مانند کبک سرمان را زیر برف کنیم. حتی برای آدم های خوب هم اتفاقات بد رخ می دهد. اگر مریض هستید، اشکالی ندارد. آن را بپذیرید و افکارتان را به مسیح شفادهنده معطوف کنید. اگر ذهن تان فرسوده است، ایرادی ندارد. استراحت کنید. اما در هر شرایطی که هستید چه خوب یا بد، فکرتان را به این وعده خدا متمرکز کنید:"آنانی که منتظر خداوند باشند، قوت تازه خواهند یافت و مثل عقاب پرواز خواهند کرد. خواهند دوید و خسته و درمانده نخواهند شد" (اشعیاء فصل چهل آیه 31).
کلام خدا می فرماید:"اکنون باید طبیعت کهنه و گناه آلود خود را که بر اثر شهوات فریبنده فاسد و فاسدتر می شود، از خود بیرون نمایید. فکر و ذهن شما باید هر روز تغییر کند و به سوی کمال پیش رود. شما باید شخصی جدید و متفاوتی شوید. شخصی مقدس و درستکار. این طبیعت نو را که به صورت خداست، بپوشید" (فسسیان فصل چهارم آیات بیست و دوم تا بیست و چهارم).
اولین جایی که باید پیروزی را از آن خود کنیم، ذهن خودمان است. وقتی افکارمان را با افکار خدا همسو کنیم و ذهن خود را با وعده های خدا تغذیه نماییم، به سوی جلو حرکت خواهیم کرد. وقتی عالی و مثبت فکر کنید، به خدا که منبع محبت، خوشی، آرامش بردباری، مهربانی، نیکوکاری، وفاداری، فروتنی و خویشتنداری است، متصل خواهیم شد. شگفت انگیز نیست؟
اگر می خواهید مثل خدا زندگی کنید و کسی باشید که او می خواهد، باید نگرش تان را با او هماهنگ کنید. روح القدس (خدا) به شما کمک خواهد کرد. وقتی ذهنیت منفی می گوید:"موفق نخواهید شد"، خدا می گوید که مسیح کمک تان خواهد کرد. ذهنیت منفی می گوید:"هرگز از زیر بار قرض در نمی آیید"، خدا می گوید:" نه فقط از زیر بار قرض خارج می شوی، بلکه وضعیت شما از این هم بهتر می شود". ذهنیت منفی می گوید:"مشکلات شما خیلی بزرگ است و امیدی نیست". خداوند می گوید:"مشکلات شما مانند دانه ای شن است در برابر عالم هستی". وقتی شروع کنید مثل خدا فکر کردن، افکار مثبت، آرامش و شادی وارد ذهن تان می شود. افکار خدا شما را می سازد. افکار خدا دلگرم تان می کند. افکار خدا به شما قدرت ادامه می دهد. افکار خدا به شما ذهنیت "می توان انجام داد" را می بخشد.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات صفحه "زندگی هدفمند" محفوظ است. درج کامل مقالات "زندگی هدفمند" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است