دفاعیات مسیحی
برای پاسخ به این سئوال، دو جنبه بررسی می گردد:
یک. تعداد نسخه های خطی
دو. فاصله زمانی بین نگارش نسخه اصلی و رونویسی موجود.
مثلا از تاریخ تاسیدیدس (چهارصد قبل از میلاد) فقط هشت نسخه خطی موجود هستند که در حوالی نهصد میلادی یعنی تقریبا هزار و سیصد سال پس از نگارش نسخه اصلی، رونویسی شده اند. تاریخ هرودوت در سده چهارم قبل از میلاد نوشته شد، اما قدیمی ترین نسخه آن متعلق به نهصد میلادی است (یعنی هزار سیصد و پنجاه سال بعد از نگارش اصلی). نوشته های افلاطون در چهارصد قبل از میلاد به تحریر در آمد، اما در نهصد بعد از میلاد (هزار و سیصد و پنجاه سال بعد از نگارش اصلی) رونویسی شده است. سزار در قرن اول میلادی کتاب"جنگ با اقوام گل" را نوشت و حدود نهصد بعد از میلاد اولین نسخه آن رونویسی شد. با این حال، هیچ محقق آثار کلاسیک باستان حاضر نیست در خصوص اصالت و درستی نوشته های هرودوت یا افلاطون تردیدی به خود راه دهد، در حالی که هزار و سیصد سال از متن اصلی شان فاصله دارند. هیچکس درستی کتاب های تاریخی دوران باستان را به این علت که نسخه های اصلی شان را در دست نداریم، مورد سئوال قرار نمی دهد.
چنانچه نسخه های عهد جدید را با سایر آثار تاریخی دوران باستان مقایسه کنیم، شاید بهتر درک کنیم که عهد جدید از نظر گواهی نسخه های خطی تا چه حد غنی می باشد. تاکنون نسخه های یونانی عهد جدید، صد و نه پاپیروس، سیصد و هفت نسخه با حروف بزرگ، دو هزار و شصت نسخه با حروف کوچک و دو هزار و چهارصد و ده قرائت نامه که جمع این ها بالغ بر پنج هزار و ششصد و هشتاد و شش می گردد.
از حدود صدو ده میلادی از نسخه ها قطعات کوتاه باقی مانده است. حدود دویست میلادی برخی کتاب های عهد جدید موجود است. حدود دویست و پنجاه میلادی اکثر نسخه های کتاب های عهد جدید وجود دارد. حدود سیصد و پنجاه میلادی کتاب های عهد جدید به طور کامل وجود دارند.
بنابراین، فاصله زمانی بین سال های نگارش نسخه های اصلی و قدیمی ترین نسخه های رونوشت، آن قدر کوتاه است که هر گونه شک و تردید مبنی بر تفاوت نسخه اصلی با نسخه رونوشت را کاملا باطل می کند.
نقل قول های پدران کلیسا از کتاب های عهد جدید، نقش ثانوی بسیار مهم ایفا می کنند. این نقل قول ها چنان بی شمار و فراگیر می باشند که حتی اگر هیچ نسخه خطی از عهد جدید موجود نمی بود، می شد آن را فقط بر اساس نقل قول پدران کلیسا مجددا نگاشت.
یک. تعداد نسخه های خطی
دو. فاصله زمانی بین نگارش نسخه اصلی و رونویسی موجود.
مثلا از تاریخ تاسیدیدس (چهارصد قبل از میلاد) فقط هشت نسخه خطی موجود هستند که در حوالی نهصد میلادی یعنی تقریبا هزار و سیصد سال پس از نگارش نسخه اصلی، رونویسی شده اند. تاریخ هرودوت در سده چهارم قبل از میلاد نوشته شد، اما قدیمی ترین نسخه آن متعلق به نهصد میلادی است (یعنی هزار سیصد و پنجاه سال بعد از نگارش اصلی). نوشته های افلاطون در چهارصد قبل از میلاد به تحریر در آمد، اما در نهصد بعد از میلاد (هزار و سیصد و پنجاه سال بعد از نگارش اصلی) رونویسی شده است. سزار در قرن اول میلادی کتاب"جنگ با اقوام گل" را نوشت و حدود نهصد بعد از میلاد اولین نسخه آن رونویسی شد. با این حال، هیچ محقق آثار کلاسیک باستان حاضر نیست در خصوص اصالت و درستی نوشته های هرودوت یا افلاطون تردیدی به خود راه دهد، در حالی که هزار و سیصد سال از متن اصلی شان فاصله دارند. هیچکس درستی کتاب های تاریخی دوران باستان را به این علت که نسخه های اصلی شان را در دست نداریم، مورد سئوال قرار نمی دهد.
چنانچه نسخه های عهد جدید را با سایر آثار تاریخی دوران باستان مقایسه کنیم، شاید بهتر درک کنیم که عهد جدید از نظر گواهی نسخه های خطی تا چه حد غنی می باشد. تاکنون نسخه های یونانی عهد جدید، صد و نه پاپیروس، سیصد و هفت نسخه با حروف بزرگ، دو هزار و شصت نسخه با حروف کوچک و دو هزار و چهارصد و ده قرائت نامه که جمع این ها بالغ بر پنج هزار و ششصد و هشتاد و شش می گردد.
از حدود صدو ده میلادی از نسخه ها قطعات کوتاه باقی مانده است. حدود دویست میلادی برخی کتاب های عهد جدید موجود است. حدود دویست و پنجاه میلادی اکثر نسخه های کتاب های عهد جدید وجود دارد. حدود سیصد و پنجاه میلادی کتاب های عهد جدید به طور کامل وجود دارند.
بنابراین، فاصله زمانی بین سال های نگارش نسخه های اصلی و قدیمی ترین نسخه های رونوشت، آن قدر کوتاه است که هر گونه شک و تردید مبنی بر تفاوت نسخه اصلی با نسخه رونوشت را کاملا باطل می کند.
نقل قول های پدران کلیسا از کتاب های عهد جدید، نقش ثانوی بسیار مهم ایفا می کنند. این نقل قول ها چنان بی شمار و فراگیر می باشند که حتی اگر هیچ نسخه خطی از عهد جدید موجود نمی بود، می شد آن را فقط بر اساس نقل قول پدران کلیسا مجددا نگاشت.