۱۳۹۲ آذر ۲۸, پنجشنبه

ثمره محبت

مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

اگر کسی حق داشت که بدی را با بدی جواب دهد، یوسف بود. جوانی که برادرانش از او به شدت متنفر بودند. آن ها یوسف را در چاه عمیقی انداختند و می خواستند او را بکشند، اما با وساطت یکی از برادرها، یوسف را به عنوان برده فروختند. احتمالا هر شب زیر آسمان پر ستاره فکر می کرد که "چرا این اتفاقات رخ دادند؟" او داستان پدر بزرگش ابراهیم را می دانست. شنیده بود که خدا بارها با ابراهیم صحبت کرده بود. حتما از خودش می پرسید:"چرا خدا با من صحبت نمی کند؟"
در مصر او را به فوطیفار فرمانده گارد فرعون فروختند. ارباب او متوجه شد که یوسف باهوش و جدی است. در نتیجه او را مسئول خانه اش کرد. اما باید توجه داشته باشید که یوسف روز اول مسئول خانه نشد. شاید سال ها طول کشید تا بالاخره مسئول خانه شد. شاید او مدت ها اسطبل ها را پاک کرد و یا لجن خوک ها را شست. معلوم نیست شب ها کجا می خوابید و با چه برده هایی زندگی کرد.
زن فوطیفار اتهام بزرگی به یوسف وارد کرد و یوسف روانه زندان شد. سال ها گذشت تا یوسف مسئول داخلی زندان شد. باز در نظر داشته باشید که ما نمی دانیم در زندان با یوسف چند سال مانند جانی رفتار شده است. سال ها سپری شد تا بالاخره تشخیص داده شد که او آدم قابل اعتمادی است.
اگر یوسف نگرش مثبت ایمان را حفظ نکرده بود، تا آخر عمر برده و زندانی باقی می ماند. او به خدا اعتماد کرد و خدا هم به او وفادار بود. یوسف به خاطر جرمی که مرتکب نشده بود به زندان افتاد. خدا به طریق مافوق طبیعی او را به دومین مقام صاحب قدرت مصر (ابر قدرت آن روزگار) ارتقاء داد.
قحطی در آن منطقه از آفریقا و خاورمیانه حادث شد. برادران یوسف برای خرید آذوقه به مصر سفر کردند. اول یوسف را نشناختند. عاقبت یوسف گفت:"آیا من را نمی شناسید؟ من یوسف هستم. همانی که در چاه انداختید. همانی که سعی کردید او را بکشید. برادری که به بردگی فروختید".
می توانید تصور کنید چه در ذهن برادران می گذشت؟ ترس و وحشت. یوسف فرصت داشت تا تلافی سال ها درد و رنجی که برادرانش مسبب آن بودند، در آورد و انتقام بگیرد. در آن دقایق زندگی شان در دست های یوسف بود.
یوسف می توانست دستور اعدام آن ها را صادر کند و یا آن ها را برای تمام عمر روانه زندان کند. اما یوسف به آن ها گفت:"نترسید. به شما آسیبی نمی زنم. من با شما به خوبی رفتار می کنم. به شما هر مقدار غذا احتیاج داشته باشید، می دهم".
آیا جای تعجب باقی می ماند که چرا یوسف آنقدر سعادتمند بود؟ شکی نیست که دست لطف و رحمت خدا همراه یوسف بود. یوسف مهربان بود، در نتیجه خدا او را ارتقاء داد.
ممکن است کسانی در حق شما بسیار بدی کرده اند. اما وقتی با کمک قدرت مافوق طبیعی خدا دشمنان را ببخشید و آن ها را مورد برکت قرار دهید، آن وقت خدا بدی را می گیرد و به خوبی مبدل می سازد. ممکن است بگویید:"این انصاف نیست". بله کاملا حق با شماست. به دلیل رخنه گناه، در دنیای سقوط کرده و آغشته به گناه زندگی می کنیم. با این توصیف، خدا کنترل امور را در اختیار دارد. خدا در راس امور است. شما با خدا هرگز بازنده نخواهید بود. اگر دشمنان تان را ببخشید، مردم و دشمنان تان از دیدن برکات و معجزات الهی در زندگی شما شگفت زده خواهند شد.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات صفحه "زندگی هدفمند" محفوظ است. درج کامل مقالات "زندگی هدفمند" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

چطور می توان در بهشت شاد بود، در حالی که می دانیم عزیزمان در جهنم به سر می برد؟

دفاعیات مسیحی


نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

ابتدا باید در نظر داشت که بسیاری از پیش فرض ها دارای نقاط ضعف هستند. خدا در بهشت کاملا شاد است. بنابراین، کسانی که در بهشت به سر می برند، در شادی بی نهایت الهی زندگی می کنند. اگر در بهشت شاد نباشیم، به این معنا است که در جهنم هستیم. جهنم نمی تواند شادی را از بهشت برباید.

نکته دوم این که جایی که گناه حضور دارد یا آغشته به گناه است، درد و رنج، بیماری، ناامنی، وحشت... وجود دارد. جایی که خدا حضور کامل دارد، گناه و عواقب آن هرگز مشاهده نمی شود. در بهشت رنج، درد، غصه و نگرانی وجود ندارد.

نکته سوم، لطف خداوند در بهشت شامل درد و رنج و داوری نیست، بلکه بهشت آکنده ازشادی زائد الوصف الهی است.

نکته چهارم، در بهشت نگرش و احساسات کاملا تغییر یافته است. به عبارت دیگر، دیدگاه و احساسات انسان ها واکنشی است به محبت و لطف بی حد و حصر خداوند. وقتی خداوند از ساکنان جهنم نفرت دارد، بنابراین ساکنان بهشت هم نمی توانند نگران و دلواپس کسانی شوند که در جهنم هستند.

چگونه خدایی نیکو، انسان ها را به جهنم می فرستد؟
به یک معنا، خدا کسی را به جهنم نمی فرستد. ما خودمان خود را به آن جا می فرستیم. خدا هر کاری لازم را برای ما انجام داده است تا بخشیده شویم، فدیه بیابیم، طاهر شویم و برای آسمان مناسب گردیم. تنها چیزی را که باقی می ماند این است که هدیه نجات را از خدا دریافت کنیم. اگر آن را رد کنیم، خدا راه دیگری نخواهد داشت جز این که انتخاب خودمان را به ما دهد. فراموش نکنید که انسان اراده آزاد دارد. برای کسی که نمی خواهد با خدا باشد، حتی بهشت نیز جهنم خواهد بود.
تاریخ نشان داده که انسان ها مسئول بروز گناه و مرگ در عالم هستی بوده اند. نباید از یاد ببریم که خطاهای بشریت نیز موجب بسیاری از بدبختی ها و رنج ها در جهان امروز است. متاسفانه تقلب و کلاهبرداری، دروغگویی، دزدی و خودخواهی که وجه مشخصه جامعه امروز ما هستند، همگی محصولی از رنج را به بار می آورند.
دشوار است که خدا را مسئول این ها بدانیم. این رنج ها ریشه هاش در خطایای انسان است، بنابراین، قابل توجه است که چه مقدار از رنج در اثر این امر پدید می آید.

در سال های اخیر محققان و کارشناسان، مدارک و شواهدی زیادی از افرادی که به طور موقت مرده بودند و سپس به زندگی بازگشتند، تهیه کرده اند. برخی از آن ها ادعا کرده اند که به بهشت رفته اند. آنان بعد از عبور از دالان نورانی، دروازه های بهشت را از دور مشاهده کرده اند و سپس لحظه ای بعد با جمعیتی از انسان ها که به برای استقبال آمده بودند، مواجه شدند. برخی از چهره ها را شناختند و به یاد آوردند که آن زن یا مرد قبل از مرگ چقدر پیر و ضعیف بودند. اما اکنون هیچ چین و چروکی بر چهره شان دیده نمی شد. چشمان شان می درخشید و دندان های سالم و شفافی داشتند. طرح صورت و صدای شان هیچ تغییر نکرده بود. بسیار شاد، پر انرژی و فعال و باهوش بودند. بر اساس گزارش افرادی که دوباره به بدن فانی خود بازگشتند،در بهشت کیفیت مناظر طبیعت و رنگ و صدا میلیون ها برابر بهتر از زمین است. صدای موزیک های شاد و جذاب همواره به گوش می رسد. همه همدیگر را می شناسند و با یکدیگر دوستان بسیار صمیمی هستند. صدای خنده و شادی از گوشه و کنار شنیده می شود.اگر کسی قصد پیمودن مسیری را دارد، با سرعت باورنکردنی به این سو و آن سو می رود. از شب و تاریکی خبری نیست. خداوند وضعیت روحی شخص را طوری تنظیم کرده که ساکنان بهشت اصلا دچار غم و اندوه و نگرانی و بیماری نمی شوند. زندگی به مراتب واقعی تر از زمین است...
این گزارش ها تا حدودی کیفیت نوع بدن را در بعد از مرگ مشخص می کند.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است

ولیعهد انگلیس: مسیحیت در زادگاهش خاورمیانه، رو به نابودی است

ولیعه.د انگیس هشدار داد که مسیحیت با  گذشت دو هزار سال به دلیل جفا و آزار و اذیت سازماندهی شده افراط گرایان، در حال نابودی در زادگاه خود، یعنی خاورمیانه است.

به گزارش « محبت نیوز»  شاهزاده چارلز، ولیعهد انگلیس در این خصوص گفت که جهان در خطر از دست دادن چیزی با ارزش در جوامعی است که تاریخ آن‌ها به دوره عیسی مسیح باز می‌گردد و اکنون توسط شبه‌نظامیان افراطی و متعصبین تهدید می‌شود.
به نقل از ایسنا ونوشته روزنامه دیلی تلگراف، او که به روشنی از عقیده خود صحبت می‌کرد، عنوان کرد که از درد و رنج خواهران و برادران مسیحی خود شدیدن آشفته است.
وی از مسیحیان، مسلمانان و یهودیان خواست تا در مقابل این خشونت‌ها متحد شوند و هشدار داد که نابودی مسیحیت در بیشتر نقاط منطقه‌ای که در آن شکل گرفته، ضربه‌ی بزرگی به صلح خواهد بود.
وی گفت که جمعیت مسیحیان در خاورمیانه و شمال آفریقا دارای کمترین مرکزیت در جهان است به طوری که تنها چهار درصد از کل جمعیت این منطقه را تشکیل می‌دهند و در سال‌های اخیر نیز این آمار رو به کاهش بوده است.
ولیعهد انگلیس عنوان کرد که به مدت 20 سال برای ایجاد پل بین مسیحیت و اسلام و مرتفع کردن تفاوت‌ها و سوء‌تفاهم‌ها تلاش کرده است اما اکنون این پل‌ها توسط کسانی که منافعی را دنبال می‌کنند، در حال نابودی است.


وی گفت: مسیحیت در خاورمیانه زاده شده و ما نباید برادران و خواهران مسیحی‌مان را فراموش کنیم.