۱۳۹۲ شهریور ۹, شنبه

چرا هدیه هابیل، مقبول خدا قرار گرفت، اما هدیه قائن پذیرفته نشد؟ (پیدایش فصل چهارم آیات یک تا پانزدهم)

مطالعه کتاب مقدس 

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

قائن و هابیل دو برادر بودند و هر دو فرزندان آدم و حوا. دو برادر از لحاظ خونی به یکدیگر نزدیک، اما از لحاظ روحانی کاملا متضاد بودند.
هر کدام شغلی داشتند: هابیل، چوپان بود و قائن، کشاورز. هر دو برای تمجید خدا، هدایایی را عرضه کردند. در کتاب پیدایش اشاره به این نمی شود که هدیه قائن کیفیت ناچیزی داشت. با این توصیف، خدا هابیل و هدیه او را پذیرفت، اما قائن و هدیه او را نپذیرفت، چرا که ارزش هدیه بستگی به رویه هدیه دهنده دارد.
از طرفی، در عبرانیان فصل یازدهم آیه چهارم ذکر شده که هابیل هدیه ای بهتر از قائن عرضه کرد. می توانیم فرض کنیم که خدا به آدم و حوا چگونگی آمدن به حضور او را به هنگام پرستش آموزش داده است و آن ها نیز آن را به فرزندان خود آموخته اند. اشکالی در هدیه قائن وجود داشت. قائن به جای ایمان به راه چاره خدا برای شکست انسان در باغ عدن، شکل پرستشی خاص خود را یعنی اولین مذهب من درآوردی را ابداع کرد.
آنچه قائن را بیشتر خشمگین کرد، این بود که برادرش مقبول خدا واقع شد. در اول یوحنا فصل سوم آیه دوازدهم مشاهده می کنیم که چرا خدا قائن را برکت نداد:"قائن که از شیطان بود و برادرش را کشت. می دانید چرا چنین کرد؟ زیرا کارهای خودش نادرست بود، ولی می دانست که اعمال برادرش از اعمال خودش بهتر است."
وقتی قائن دید که خدا هدیه او را نپذیرفت، ولی هدیه برادرش هابیل را قبول فرمود، برادر خود را کشت. خشم توام با حسادت، قائن را به سوی قتل سوق داد.
خدا از در رحمت خود با قائن وارد گفتگو شده و انتخاب را پیش پای او نهاد:
یک. اگر نیکویی می کرد، مقبول واقع می شد.
دو. اگر نیکویی نمی کرد، گناه همچون حیوانی درنده کمین کرده و آماده است که بر او جهیده، او را ببلعد.
این داستان واقعی آشکار می سازد که رفتار خدا با انسان های شریر دو جهت دارد: تنبیه و رحمت. خدا در رحمت خود، در مورد رویه قائن هشدار داده، سعی نمود او را به سوی توبه بکشاند. اما قائن قلبش را نسبت به خدا سخت کرد. خدا در عدالت خود نمی تواند خون هابیل را نادیده انگارد. بنابراین، قائن از زمینی ثمربخش به صحرایی لم یزرع تبعید شد و محکوم به زندگی در سرگردانی و بی قراری شد.

منظور مسیح از "بگذار مردگان، مردگان خود را دفن کنند" چه بود؟ (متی فصل هشتم آیه بیست و دوم)




نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

عیسی همیشه با کسانی که می خواستند او را پیروی کنند، بی پرده و صریح سخن می گفت. او به آن ها خاطرنشان می کرد که بهایی را که باید بپردازند، در نظر داشته باشند و هر نوع شرط و شروطی را برای پیروی او کنار بگذارند. مسیح خواستار وفاداری کامل بود.
شخصی تمایل خود را برای پیروی مسیح بیان کرد، با این شرط که "اجازه بفرمایید تا زمان فوت پدرم بمانم، وقتی او مرد و او را دفن کردم، خواهم آمد تا شما را پیروی نمایم" (متی فصل هشتم آیه بیست و یکم). شاید پدر او هنوز نمرده بود و آن شخص می خواست به خانه برود و میراث خود را دریافت کند.
عیسی فرمود:"بگذار مردگان، مردگان خود را دفن کنند" (آیه بیست و دوم).
مسیح از مرگ جسمانی سخن نگفت، بلکه اشاره او به کسانی بود که از لحاظ روحانی مرده بودند. پولس خطاب به ایمانداران کلیسای افسس نوشت:"روزگاری شما نیز به علت خطایا و گناهان تان، زیر لعنت خدا قرار داشتید و محکوم به مرگ ابدی بودید" (افسسسیان فصل دوم آیه اول). در گذشته ما از لحاظ روحانی مرده و از خدا دور افتاده بودیم. گناهان ما، منشاء جدایی ما از خدا بود. جدایی از خدا، چیزی به غیر از مرگ روحانی نمی باشد. در لوقا فصل نهم آیه پنجاه و نهم عیسی از آن مرد درخواست کرد که او را پیروی کند. آن شخص پذیرفت، اما خواست که این کار را به پس از مرگ پدرش موکول کند. پاسخ مسیح در انجیل متی (بگذار مردگان، مردگان خود را دفن کنند) به جایگاه روحانی خانواده مرد اشاره می کند. از این آیه درمی یابیم که خانواده آن مرد، ایماندار نبودند. به عبارت دیگر، مسیح به آن مرد گفت که خانواده ات (خواهران و برادران او) که از لحاظ روحانی مرده اند، باید به امور کفن و دفن رسیدگی کنند. کسانی که از لحاظ روحانی زنده اند و برای شاگردی فرا خوانده شده اند، باید ابتدا کار ملکوت خدا را انجام دهند.
عیسی در این جا تعلیم نمی دهد که شاگردان نباید والدین خود را احترام و خدمت کنند. معمولا این امکان وجود دارد که هم از عیسی پیروی کنیم و هم مسئولیت خود را در قبال خانواده مان به جا آوریم. اما زمانی هست که نمی توانیم هم زمان دو کار را انجام دهیم، در نتیجه باید عیسی را نسبت به خانواده مان در الویت قرار دهیم. بهترین های خود را وقف آنچه ماندگار است، کنیم. ایمانداران مسیحی برای وقف کامل، و نه تعهد سطحی فرا خوانده شده اند.