۱۳۹۲ مهر ۵, جمعه

زندگی در نور -

Radio Mojdeh
"پس همچون فرزندانی عزیز، از خدا سرمشق بگیرید.۲و با محبت رفتار کنید، چنان که مسیح هم ما را محبت کرد و جان خود را همچون قربانی و هدیه‌ای عطرآگین در راه ما به خدا تقدیم نمود.

۳مباد که در میان شما از بی‌عفتی یا هرگونه ناپاکی یا شهوت‌پرستی حتی سخن به میان آید، زیرا اینها شایستۀ مقدّسان نیست.۴گفتار زشت و بیهوده‌گویی و سخنان مبتذل نیز به‌هیچ‌روی زیبنده نیست؛ به‌جای آن باید شکرگزاری کرد. . . شما زمانی تاریکی بودید، امّا اکنون در خداوندْ نور هستید. پس همچون فرزندان نور رفتار کنید.۹زیرا ثمرۀ نور، هرگونه نیکویی، پارسایی و راستی است.۱۰بسنجید که مایۀ خشنودی خداوند چیست."

عزيزان، بياييد کمی دربارۀ اين آيات تعمق کنيم . . . زندگی خودمون رو تفتيش کنيم و ببينيم آيا از روی محبت زندگی می کنيم؟ آيا شما ايماندار عزيز مسيحی که فرزندان نور خوانده شده ايد، نور مسيح از شما منعکس می شه و دنيای تاريک اطراف شما رو روشن می کند؟ آيا می کوشيد تا آنچه خداوند را خوشنو می سازد را دريابيد؟ 

به ‌سادگی کودکان!

Radio Mojdeh

یکی از نزدیکانم می‌گفت که در کودکی، بارها این جمله را از پدرش شنیده، جمله‌ای که بر روی او تأثیر بسیاری گذاشت: "پسرم، من از آیندۀ تو خیلی نگرانم. تو با این سادگی‌ات، چطور خواهی توانست میان این جماعت گرگ‌صفت زندگی کنی؟". این شخص می‌گفت که وقتی در بزرگسالی به مسیح ایمان آورد و شروع کرد به مطالعۀ انجیل، با کمال تعجب، همین مفهوم را در میان فرمایشات مسیح یافت، اما به شکلی معکوس! مسیح می‌فرماید: " . . . تا دگرگون نشوید و همچون کودکان نگردید، هرگز به پادشاهی آسمان راه نخواهید یافت. پس، هر که خود را همچون این کودک فروتن سازد، در پادشاهی آسمان بزرگتر خواهد بود. و هر که چنين کودکی را به نام من بپذیرد، مرا پذیرفته است." (انجیل متی ۱۸: ۳-۵).

این برای ما عجیب است! اصول و معیارهای حاکم بر پادشاهی خدا دقیقاً وارونۀ معیارهای این دنیا است. ما باید دگرگون شويم و به سادگی کودکان، به خدا و به مسیح اعتماد کنیم. کودک، سخنان والدین خود را، کلمه به کلمه، باور می‌کند، حتی ماجرای "لولو خورخوره" و "آقا گرگه" را! اگر کودک‌وار تمام وعده‌های راستين مسیح را بپذیریم، بار سنگینی از روی دوش ما برداشته خواهد شد. او بيان نمود که پدرِ آسمانیِ ما همۀ احتياجات فرزندانش را می‌داند، پس نیازی به نگرانی نیست. کاش من هم مانند یک کودک، خود را در آغوش مسیح می‌انداختم!

چرا خدا اجازه نمی دهد تا درباره کارهایی که انجام می دهد یا نمی دهد سئوالات خود را مطرح کنیم؟

Christian Apologetics دفاعیات مسیحی

ترجمه: مهران پورپشنگ

خداوند خطاب به ایوب چنین فرمود:"آیا هنوز هم می خواهی با من که خدای قادر مطلق هستم، مباحثه کنی؟ (ایوب فصل چهلم آیه اول)
این نگرش درستی نیست که خدا نمی خواهد ما سئوالات مان را مطرح کنیم. هنگامی که شاگردان و پیروان مسیح پرسیدند که آیا او مسیح موعود است، و در چه زمانی ملکوت خدا برقرار خواهد شد، عیسی سئوالات آنان را بی پاسخ نگذاشت و سبب رنجش آن ها نشد (متی فصل یازدهم آیه سوم و اعمال رسولان فصل یکم آیه ششم).
برای کسب آگاهی، ایرادی ندارد که به آنچه خدا انجام می دهد، پی ببریم. اما اگر قرار باشد عدالت یا انگیزه او را زیر سئوال ببریم، این یک مسئله دیگر است. مثلا اتفاقاتی در زندگی رخ می دهند که نمی توان به آن ها پی برد، مانند فجایع و رنج و درد عظیم انسان. در بعضی موارد خداوند ترجیح می دهد تا سکوت کند. این به آن مفهوم نیست که او قادر به توضیح نیست. او می تواند توضیح دهد، اما گاهی ترجیح می دهد این کار را نکند. زیر سئوال بردن عدالت خدا درباره چیزهایی که ما انسان ها شناخت اندکی درباره آن داریم و بعد هم با خدا وارد بحث و جدل شدن، منجر به همان سئوالی می شود که خدا از ایوب پرسید:" آیا هنوز هم می خواهی با من که خدای قادر مطلق هستم، مباحثه کنی؟" به نظر می رسد ایوب از خدا سئوالات دشوار نمی پرسید. او عدالت خدا را زیر سئوال برده بود. خداوند به ایوب گفت:"آیا مرا به بی عدالتی متهم می سازی و مرا محکوم می کنی تا ثابت کنی که حق با توست؟ (ایوب فصل چهل آیه هشتم). خدا ناخشنود می شود از این که محبت، رحمت و عدالت کامل او زیر سئوال برود. او می خواهد ما به او اعتماد کنیم، چون او به آنچه که انجام می دهد، کاملا واقف است، حتی اگر ما دلیلش را درک نکنیم. خدا اجازه می دهد اتفاقات تلخ برای درستکاران رخ دهد.
هنگامی که بی عدالتی بیداد می کرد و مردم در درد و رنج به سر می بردند، حبقوق نبی هم سئوالاتی را مطرح کرد. او این سئوالات را از خدا پرسید:"ای خداوند، تا به کی از تو کمک بطلبم تا مرا اجابت فرمایی؟ هر چه فریاد بر می آورم بی فایده است، زیرا تو ما را از ظلم نجات نمی دهی. قانون اجرا نمی شود و دادگاه ها، عدالت را به جا نمی آورند. شروران، درستکاران را در تنگنا گذاشته اند و عدالت مفهوم خود را از دست داده است" (حبقوق فصل اول آیات دوم و چهارم).
پاسخ خداوند این بود:"آنچه را که به تو از طریق رویا نشان می دهم، حتما واقع خواهد شد. وقوع آن، حتمی و بدون تاخیر خواهد بود و در زمان معین اتفاق خواهد افتاد" (حبقوق فصل دوم آیات سوم و چهارم). بنابراین، خدا به همین جواب بسنده کرد و پاسخ دقیقی از نقشه اش برای حل مشکلات ارائه نداد. در واقع خداوند گفت:"توجه خودت را به جزئیات نقشه من معطوف نکن، بلکه به من توجه داشته باش و اعتماد کن، زیرا من می دانم که چه می کنم." خداوند به حبقوق فرمود:"این را بدان که بدکاران نابود خواهند شد، زیرا به خود متکی هستند، اما درستکاران زنده خواهند ماند، زیرا به خدا ایمان دارند" (حبقوق فصل دوم آیه چهارم).
سرانجام ایوب هم به همین پیام خدا پی برد. واکنش او به خدا چنین بود:"می پرسی که کیست که با حرف های پوچ و بی معنی منکر حکمت من می شود؟ آن شخص منم. من نمی دانستم چه می گفتم. درباره چیزهایی سخن می گفتم که فوق از عقل من بود. پیش از این گوش من درباره تو چیزهایی شنیده بود، ولی اکنون چشم من تو را می بیند. از این جهت از خود بیزار شده در خاک و خاکستر توبه می کنم" (ایوب فصل چهل و دوم آیات سوم و پنجم). ایمانی که ایوب به خدا داشت توسط تجربه شخصی حاصل شده بود. ما هم می توانیم واکنش مشابهی را نشان دهیم. زیر سئوال بردن خدا نمی تواند پاسخ ها را در دسترس ما بگذارد. به جای آن، باید با ایمان زندگی کنیم و اعتماد ما به خدایی باشد که سرشار ازمحبت و رحمت است. او سرانجام انصاف وعدالت را جایگزین بی عدالتی دردنیا خواهد کرد.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است. خوانندگان عزیز، در صورت مشاهده تخلف، لطفا اطلاع دهید.

حواریون چه شرطی برای جانشین یهودا اسخریوطی در نظر گرفتند ؟

عمانوئیل
اعمال باب ۱
۲۱ بنابر این یکنفر که پیوسته در تمام مدتی که عیسی خداوند با مارفت و آمد داشت ، ۲۲ یعنی از روزی که یحیی به تعمید پرداخت تا روزیکه عیسی از میان ما بالا برده شد ، در جرگۀ ما بوده باید بعنوان گواه بررستاخیز او به جمع ما بپیوندد »

چرا حواریون برای یهودا اسخریوطی جانشین انتخاب کردند ؟

عمانوئیل

اعمال باب ۱
۲۰ پطرس ادامه داد و گفت :« زیرا در کتاب زبور نوشته شده است : « مسکن او ویران باد و دیگر کسی در آن ساکن نشود.» و همچنین آمده است : « مأموریتش نیز به دیگری سپرده شود.»

یوحنا باب ۷

۳۸ چنانکه کلام خدا میفرماید:« نهرهای آب زنده از درون آن کسی که به من ایمان بیاورد جاری 

خواهد گشت.»

چرا خدا به درد و رنج مردم خاتمه نمی دهد؟

مطالعه کتاب مقدس Bible Study

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

بارت ارمن پروفسور ملحد آمریکایی و نویسنده کتاب "مشکل خدا" چنین اظهار نظر می کند:" ما در جهانی زندگی می کنیم که در هر پنج ثانیه یک کودک می میرد. هر دقیقه 25 نفر به دلیل نبود آب آشامیدنی سالم، جان خود را از دست می دهند. هر ساعت 700 نفر به علت ابتلا به بیماری مالاریا فوت می کنند. خدا موقع مصیبت ها کجاست؟"
می توان به لیست بارت ارمن، موارد بیشتری اضافه کرد. اگر خدا واقعا قادر مطلق است و کنترل امور را در دست دارد، چه توضیحی درباره این همه رنج و مصیبت وجود دارد؟ آیا برای این سئوال پاسخی هست که چرا خدا اجازه می دهد رنج و بدی وجود داشته باشد؟
ابتدا باید بررسی کنیم که آیا خدا نیکو است یا خیر. اگر خدا نیکو نبود، دنیا را چگونه خلق می کرد؟ بدون تردید، عالم هستی خدای غیر نیکو شباهتی به جهانی که امروز مشاهده می کنیم، نداشت. سیاره زمین بیشتر به سطح کره ماه شبیه بود. آسمان تیره و تاریک. از دریا و مناظر زیبا اصلا خبری نبود. غذای انسان شامل مرغ، ماهی، گوشت گاو و بره و سبزیجات نبود. اصلا حیوانات و گیاهان وجود نداشتند. انسان ها اراده آزاد نداشتند. هیچکس خلاق و باهوش نبود، در نتیجه دانشمند و مخترع وجود نداشت.
آیا باور می کنید که یک مخترع از اختراع خودش متنفر باشد؟ مثلا شما کتابی نوشته اید که حاوی موضوع ومطلب مورد علاقه تان است و برای محتوای آن حسابی زحمت کشیده اید. آیا شما آن را به سطل آشغال می اندازید؟ اگر دنیا را بر خلاف آفرینش خدای غیر نیکو مشاهده می کنید، بنابراین خدای عالم هستی نیکوست. آن قدر نیکوست که انسان را به شباهت خود ساخت، به عبارت دیگر آن قدر برای انسان ارزش قائل شد که عواطف و عقل را به انسان هدیه کرد. او به انسان این امتیاز را داد تا انتخاب کند و دارای اراده آزاد باشد.
خدای نیکو مانع کشف و پیشرفت علم نشد. آسمان آبی، دریا، مناظر زیبای طبیعت، میوه ها و غذاهای خوشمزه، عشق و محبت میان انسان ها، ازدواج با جنس مخالف... هم چنین فرصت برای دستیابی به اهداف مثبت و مفید. و از همه مهم تر، ارتباط دوستی و صمیمیت با خدا.
اما انسان ترجیح داد که به راه خودش برود. نتیجه خود محوری انسان قتل، خیانت، دزدی... جامعه جهانی را به دردسر و مخمصه انداخت. با این توصیف، خدا انسان را تنها نگذاشت و به روش های مختلف با انسان سخن گفت. فرض کنید شخصی دچار مشکل مالی است. شما برای او کار مناسبی پیدا می کنید، اما او هرگز به آن محل کار نمی رود و در نتیجه وضع مالی اش بدتر می شود. آیا ایراد و اشکال از شماست؟ آیا آن شخص می تواند ادعا کند که شما عامل اصلی مشکل مالی اش هستید؟
مخالفان خداوند این سئوال را مطرح می کنند که چرا خدا برای رفع مشکلات جهان اقدامی نمی کند؟ در پاسخ باید گفت که تاریخ تایید کرده که خداوند بی تفاوت نیست. مثلا چرا رژیم های دیکتاتوری مانند صدام، استالین و هیتلر هم چنان پابرجا نیستند؟ چرا حکومت های بی رحم و خشن دوران باستان، امروزه به موجودیت خود ادامه نمی دهند؟ آیا سقوط این حکومت ها در عصر باستان و دوران معاصر اتفاقی و به اصطلاح شانسی بود؟ اگر خدای غیر نیکو اجازه می داد این حکومت ها هم چنان به فعالیت سیاسی و نظامی خود ادامه دهند، وضعیت جهان امروز چگونه بود؟
اگر خدا نسبت به مردم بی تفاوت بود، هرگز مسیحیت پا به عرصه وجود نمی گذاشت. در نتیجه، کشورهایی که اکثریت مردم آن ها مسیحی هستند، وجود نداشتند. در دنیای امروز، از اقصی نقاط جهان مردم به کشورهایی مهاجرت می کنند که اکثریت مردم آن ها مسیحی هستند. سیل مهاجران برای ادامه تحصیلات، یافتن شغل یا رونق بخشیدن به کسب و کارشان، رفاه و آسایش و هم چنین آزادی بیان به این کشورها سرازیر شده. جالب است که در میان این مهاجران، کسانی که خدا را انکار می کنند، کم نیستند. آن ها می دانند که با بیان اعتقادات خود، هیچ کلیسایی برای آنان تهدید نامه صادر نمی کند و کشیش ها آن ها را شکنجه و زندانی نمی کنند. منکر وجود خدا، هرگز به کره شمالی یا کوبا که با عقاید او همفکر و هم عقیده هستند، مهاجرت نمی کند، زیرا می داند که در آن جا مردم در فقر و تنگدستی روزگار را می گذرانند و اعتمادی هم به حاکمان آن دیار نیست. مضاف براین که اینترنت هم محدودیت دارد. در کره شمالی فقط برخی از ارگان های دولتی از اینترنت استفاده می کنند و برای مردم مجاز نیست. در این کشور هیچکس جز مقامات حکومتی نمی تواند توسط تلفن با کشورهای دیگر تماس داشته باشد. تماس تلفنی فقط محدود به داخل کشور است.
اگر خدا بخواهد در اراده آزاد انسان دخالت کند، همین مخالفان وجود خدا اعتراض خواهند کرد که چرا خدا در امور روزمره مداخله می کند. اگر خدا شخص متخلف را به هنگام ارتکاب جرم مجازات کند، مخالفان باز هم اعتراض می کنند که چرا خدا به او فرصت نداد. شاید به مرور زمان، اصلاح می شد. اگر خدا همین امروز دست به اصلاحات مفید بزند و عدل و انصاف در دنیا حاکم شود، از آن جا که در درون انسان ها شرارت و افکار منفی وجود دارد، ساعاتی بعد از برقراری عدالت و انصاف، اشخاصی مرتکب جرم و جنایت می شود و دوباره اوضاع بی ثبات می شود.
خدای نیکو توسط کلامش یعنی کتاب مقدس انسان را هدایت می کند. او آن قدر دنیا را دوست داشت که توسط عیسی مسیح به این جهان آمد و به شباهت انسان ها شد. او جان خودش را برای رهایی انسان از قلمرو قدرتمند دنیا فدا کرد. در اثر نااطاعتی انسان، گناه به جهان سرایت کرد و دنیا سقوط کرد و آغشته به گناه شد. آنچه تحت عنوان جنگ، قحطی، خیانت، دزدی... مشاهده می کنید نتیجه برهم خوردن رابطه انسان و خدا، سوءاستفاده از اراده آزاد و نفوذ گناه است. گناه نتایج و پیامد دارد. اگر چنین نبود، رابطه با خدا و اطاعت از او معنی و مفهومی نداشت. طبق نگرش مسیحیت و مطابق تجربیات ایمانداران مسیحی، خدا انسان را از قلمرو گناه آزاد می کند، تحول عمیق روحانی درون انسان ایجاد می کند تا به شخص مفید و مثبت در جامعه تبدیل شود و به او این قدرت مافوق طبیعی را عطا می کند تا دستورات و احکام الهی را اجرا نماید. این در صورتی عملی خواهد بود که شخص بخواهد که خدا او را تغییر دهد. وقتی تغییر و تحول انجام شود، آن شخص تاثیر شگرفی بر جامعه خواهد گذاشت.
با این توصیف، خداوند توسط پلیس، دکترها، توسعه و پیشرفت علم و هم چنین سازمان ها و نهادها به انسان های دردمند کمک و یاری می رساند. اگر مخالفان خدا واقعا دلسوز همنوع خود هستند، داوطلبانه به این گونه سازمان ها ملحق شوند.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است. خوانندگان عزیز، در صورت مشاهده تخلف، لطفا اطلاع دهید.

مسیح خداوند است: دروغ یا واقعیت؟

مطالعه کتاب مقدس Bible Study

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ


هیچیک از رهبران مذهبی ادعای الوهیت نکردند، به استثنای عیسی مسیح. چگونه ممکن است که یک انسان، دیگران را بر آن دارد که او را خدا بپندارند؟ به خصوص وقتی پی می بریم که علت اعدام فجیع او دقیقا همین ادعا بود (گزارش های مورخین یهودی، رومی و یونانی در قرن اول ادعاهای الوهیت، مرگ و قیام مسیح را ثبت کرده اند. لطفا مراجعه کنید به مقاله "شواهد تاریخی قرن اول میلادی درباره مصلوب شدن مسیح").
مخالفان مسیحیت ادعا دارند که مسیح چنین ادعایی نکرد، بلکه پیروانش او را به مقام خدایی رساندند. نکته جالب این است که همین پیروان به خاطر ذکر این ادعا، با شکنجه و اعدام مواجه شدند. مطابق روایات اناجیل، تنها اتهام عیسی که منتهی به اعدامش شد، کفرگویی بود. عیسی مدعی قدرت مافوق طبیعی بود. او خود را خدا معرفی می کرد.
لطفا درباره دو نکته ذیل، تفکر کنید:
یک. چرا وقتی ایمانداران مسیحی، با ایمان و اعتقاد راسخ درخواست ها و دعاهای شان را به نام عیسی خداوند مطرح می کنند، شاهد معجزات و دگرگونی عمیق روحانی در زندگی خود می شوند؟ اگر مسیح خداوند نیست، چرا خدا به دعاهای ایمانداران پاسخ مثبت می دهد؟ چرا یک شخص غیر قابل تحمل در نام عیسی مسیح خداوند، به فرد مثبت و مفید تبدیل می شود؟ اگر این معجزات و رویدادهای شگفت انگیز به نام عیسی خداوند رخ نمی داد، بدون تردید هیچکس پیرو مسیح نمی شد. فرض کنید به شما دارویی معرفی کنند که هیچگونه تاثیر موثری در رفع بیماری نداشته باشد، آیا مبادرت به خرید مجدد آن دارو خواهید کرد؟
دو. دلیل اصلی عدم پذیرش مسیح به عنوان خداوند این است که مخالفان با خداوند دوست و صمیمی نیستند. آن ها فقط و فقط به وجود خدا اعتقاد دارند. برای آن ها غیرممکن است که خدا بخواهد با آن ها ارتباط دوستی برقرار کند. در حالی که برای خدا هیچ چیز غیر ممکن نیست. او مشتاق دوستی با انسان است. آدم و حوا مذهب نداشتند. آن ها با خدا صمیمی بودند. خدا دوست آن ها بود. مسیح نیامد تا مذهب جدیدی معرفی کند. او آمد تا انسان با خدا رابطه دوستانه داشته باشد. خدا طالب چیزی بیشتر از نماز و نیایش روزانه است. او می خواهد در هر فعالیت، گفتگو، مشکل و حتی در فکر شما حضور داشته باشد. خدا می خواهد در مورد هر آنچه که می کنید یا می اندیشید، با او صحبت کنید. در غیر این صورت در رابطه صمیمانه خود با خدا هرگز رشد نخواهید کرد. خداوند این جهان را طراحی کرده و ما را آفریده تا بتوانیم دوستان او بشویم. اگر خدا نمی خواست دوست ما شود، نظریاتی مانند این که خدا دنیا را رها کرده و یا فقط گاهی از آن بالا نگاهی می اندازد و یا خدایی وجود ندارد، کاملا پذیرفتنی جلوه می کرد. از طرفی، اگر خدا نمی خواست با انسان دوست و صمیمی شود، محدوده محبت او وسیع نبود، تا چه رسد که انسان شود و جان خود را برای رهایی انسان از گناه، فدا سازد. وقتی انسان با خدا صمیمی شود، خداوند به او خواهد گفت که مسیح، خداوند است. این نکته ای است که ایمانداران مسیحی آن را تجربه کرده اند.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است. خوانندگان عزیز، در صورت مشاهده تخلف، لطفا اطلاع دهید.