۱۳۹۲ آبان ۲۲, چهارشنبه

هویت واقعی عیسی‌:‌ چون در صورتِ خدا بود…

   کتابمقدس می‌فرماید که عیسی «در صورتِ خدا بود و با خدا برابر بود.» هر چه خدا بود، عیسی نیز همان بود. او دارای همان ذات و جوهری بود که خدا بود. او نه از خدا بالاتر و نه از او فروتر بود، بلکه با او برابر بود.
             عیسی پیش از آنکه از مریم عذرا چشم به این جهان بگشاید، نزد خدا و با خدا بود. او از ازل بوده است‌. هم او بود که جهان هستی را طبق ارادۀ خدای پدر آفرید (یوحنا ۱:‌2) .
  آرمان رشدی 

از دیدگاه «کارگردان اعظم‌»

  به این منظور، به یکی از بخشهای مهم کتابمقدس مراجعه می‌کنیم‌، به رساله پولس رسول به فیلیپیان‌، فصل دوم‌، آیه‌های ۶ تا ۱۱٫ می‌فرماید:‌
             « [او] چون در صورتِ خدا بود، با خدا برابر بودن را غنیمت نشمرد، لیکن خود را خالی کرده‌، صورت غلام را پذیرفت و در شباهت مردمان شد؛ و چون در شکل انسان یافت شد، خویشتن را فروتن ساخت و تا به موت‌، بلکه تا به موت صلیب مطیع گردید. از این جهت خدا نیز او را به‌غایت سرافراز نمود و نامی را که فوق از جمعی نامهاست‌، بدو بخشید، تا به نام عیسی هر زانویی از آنچه در آسمان و بر زمین و زیر زمین است خم شود، و هر زبانی اقرار کند که عیسای مسیح‌، خداوند است برای تمجید خدای پدر.»
  آرمان رشدی 

آیا عیسی یک پیامبر بود؟

کنکاش سناریوی الهی‌!
       این که بود؟ آیا یکی از پیامبران بزرگ بود؟ آیا معلمی برجستۀ اخلاق بود؟ یا معجزه‌گری مهربان و نیکوکار؟ یا انسانی والا و فروتن که حاضر شد بدون اعتراض‌، به‌دست دشمنانش کشته شود؟
             در بخش دوم مقاله‌، زندگی و رسالت عیسی مسیح را از جنبۀ تاریخی بررسی کردیم‌. ما همچون خبرنگاری به روزگار عیسی بازگشتیم و وقایع را آنطور که یک انسان می‌توانست مشاهده کند، مورد بررسی قرار دادیم‌.
             در این بخش‌، می‌خواهیم رسالت عیسی را از دیدگاه الهی بررسی کنیم‌. می‌کوشیم دریابیم که کار او از دیدگاه خدا چه مفهوم و اهمیتی داشت‌. به‌عبارت ساده‌تر، می‌خواهیم خبرنگار خود را این بار به پشت صحنه بفرستیم‌، به جایی که آن «کارگردان اعظم‌» سناریوی نمایشنامۀ پرشکوه الهی را تهیه کرد و به روی صحنه آورد، تا ببینیم «او» از فرستادن عیسی مسیح چه مقصود و هدفی داشت و کار عیسی از نظر او چه اهمیت و معنایی می‌دهد.  
آرمان رشدی 

آغاز سلطنت عیسی‌، مسیح و پادشاه موعود

گفتن همۀ این سخنان ساده است‌. اما واقعیت عیسی مسیح از حد سخن فراتر رفت‌. ده روز پس از عروج عیسی مسیح‌، در یک عید بزرگ یهودیان‌، به‌نام عید پنطیکاست‌، عیسی روح‌القدس را از پدر دریافت داشته‌، او را بر رسولان و پیروان نزدیک خود فرو ریخت‌. واقعه‌ای خارق‌العاده رخ داد:‌ جمع شاگردان عیسی از روح‌القدس پر شدند و شروع کردند به حمد و ستایش خدا با زبانهایی که اصلاً نمی‌دانستند، با زبانهای کشورهای مختلفی که محل سکونت زائرین یهود بود که برای آن عید گرد آمده بودند.
             این وقایع سبب شد که پطرس بتواند برای نخستین بار در جمع پیشوایان بلند مرتبه مذهبی و مردم عادی یهودی‌، چه اهل یهودیه‌، و چه مقیم در سایر سرزمینها، شهادت دهد که عیسای ناصری همان مسیح موعود است‌. وقتی او ایشان را دعوت به توبه و بازگشت به‌سوی خدا نمود، بی‌درنگ سه هزار نفر ایمان آوردند که عیسی همان مسیح است‌. چند روز بعد، این تعداد به ۰۰۰ر۵ رسید. بسیاری از ملایان برجستۀ یهود نیز مطیع این ایمان گردیدند.
             اما سلطنت او محدود به قوم یهود نمی‌شد. ظرف مدتی کوتاه‌، طبق مشیت الهی‌، مژدۀ ملکوت مسیح به سرزمینهای جدید رسید، حتی تا به روم‌، پایتخت ثروتمند و فربه امپراطوری‌. 300 سال پس از این واقعه‌، امپراطوری روم در مقابل مسیحیت به زانو در آمد، و این ایمان را به‌عنوان دین رسمی حکومت پذیرفت‌. مسیح روم را شکست داد، با اسلحۀ محبت و گذشت و ایثار، با خون شهدای بسیار.
             بدینسان‌، عیسای ناصری‌، از دهکده‌ای کوچک‌، با شماری اندک از رسولان‌، اینک بر جهان حکومت می‌کرد.
             اما این پایان نمایشنامه الهی نیست‌. پیروان او در هر عصر و زمانی‌، باید ملکوت او را توسعه دهند. هنوز کار بسیار است‌. تا بازگشت او و برقراری نهایی ملکوت خدا، مسیحیان وظیفه دارند ملکوت او را در بحبوحۀ تاریکی و گناه این جهان‌، بر دل انسانها بر قرار نمایند، با اسلحۀ محبت‌. آمین‌!
 آرمان رشدی