۱۳۹۳ مهر ۱۰, پنجشنبه

ادعای مخالفان: خدا مهربان نیست!

مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

منتقدان به خداوند اتهاماتی وارد می کنند و می گویند که انسان را ضعیف آفریده، به طوری که قادر نیست احکام الهی را انجام دهد، در نتیجه انسان ضعیف را روانه جهنم می کند. خداوند هرگز با انسان حرف نمی زند. او در سکوت مطلق فقط شاهد بی عدالتی و مشکلات در زندگی انسان ها است، اما هیچ اقدام مثبتی انجام نمی دهد. منتقدان ادعا می کنند که خدا در سکوت تماشا می کند که انسان بهای سنگینی را بابت عدم رعایت قوانین تحمل می کند. منتقدان می پرسند:"چرا به عنوان یک مادر یا پدر زمینی، من هر کاری از دستم برمی آید برای بچه ام انجام می دهم تا او را از آسیب و گزند حفظ کنم، اما خدا حاضر نیست با قدرت نامحدود خودش کار مثبتی برای انسان انجام دهد! مخالفان خداوند این سئوال را مطرح می کنند که چرا راه نیکو را تنگ آفریده تا هر انسانی نتواند به بهشت برود؟ چرا خداوند راه وسیع و پهنی هم برای اکثر مردم طراحی کرده که به جهنم منتهی می شود؟ چرا خدای نیکو که در کتاب مقدس می گوید:"محبت کن"، در روز داروی مردم را روانه جهنم می کند؟

پاسخ مسیحیت به اظهارات منتقدان چنین است:

یک. اگر خدا نیکو نبود، جهان را چگونه می آفرید؟ بدون تردید، سیاره ما شبیه کره زمین نبود. شاید در بهترین شکل، به سطح ماه شباهت داشت. از مناظر زیبا، آسمان آبی، میوه ها و غذاهای خوشمزه خبری نبود. انسان با اراده آزاد خلق نمی شد. چهره و بدن انسان متفاوت بود. انسان خلاق و مخترع نبود و در نتیجه علم پیشرفت نمی کرد.

دو. اگر خدا بی رحم و سنگدل بود، چگونه انسان می توانست محبت داشته باشد؟ وقتی خالق ستمگر و ظالم است، آیا انسان هایی را خلق می کرد که علاوه بر اراده آزاد، دارای عشق و محبت و حس تشخیص نیک و بد باشند؟ مثلا بدانند که خدا نیکو نیست، اما انسان ها سرشار از عشق و محبت هستند!

سه. خدا به روش های مختلف با انسان سخن می گوید: کتاب مقدس، موعظه کشیش ها، تعالیم معلم های کتاب مقدس، کتاب های تفسیر، شهادت های زندگی ایمانداران مسیحی (چگونه خداوند آنان را از وضعیت منفی به مثبت تغییر داد)، هم چنین از طریق وجدان، قوانین قضایی و رانندگی و قوانین مربوط به محل کار، هشدارهای افرادهای باتجربه یا اتفاقات ناگواری که در اثر بی مبالاتی و اشتباهات دیگران رخ داده، روش های هشدار و گفتگوی خدا با انسان است. اگر منتقدان نسبت به برخی از روش ها بی اعتنا و بی اعتماد بوده اند، آیا خدا مقصر است؟

چهار. همه منتقدان خداوند در زندگی خود اتفاقاتی را به یاد می آورند که آنان را از مرگ حتمی یا دردسر و مخمصه رهانیده است. این گونه اتفاقات را "شانس" می نامند. اما در واقع محبت خداوند باعث نجات و رهایی آن ها بوده است.

پنج. وقتی خدا به روش های گوناگون با انسان صحبت می کند و انسان به دلایلی نمی خواهد اطاعت کند، خدا اجازه می دهد تا انسان به راه خودش برود. آیا منتقدان تجربه خودشان را فراموش کرده اند که وقتی اندرزها و نصیحت های مستمر آنان با بی توجهی روبرو شده، گفته اند بگذار سرش به سنگ بخورد. چقدر بگویم! گوش نمی ده! خداوند هم دقیقا همین برخورد را می کند. شاید سال ها تحمل و صبر خدا نادیده گرفته شده است. با این توصیف، او شخص نافرمان را رها نمی کند و توسط مشکلات و موانع سبب تغییر عقیده او می شود. البته گاهی شخص نمی خواهد بازگشت کند و در نتیجه زندگی فعلی و ابدیت خود را به خطر می اندازد.

شش. مطابق نگرش کتاب مقدس و تجربه ایمانداران مسیحی، خدا انسان را از قلمرو گناه می رهاند (اگر انسان بخواهد). خداوند در درون انسان تحول عمیق روحانی ایجاد می کند، به طوری که شخص منفی به فرد مثبت و مفید تبدیل می شود. هم چنین خداوند قدرت مافوق طبیعی به ایماندار مسیحی عطا می کند تا دستورات الهی را اجرا کند. به عبارت دیگر، ضعف انسان باید به قدرت خدا متکی باشد. در مسیحیت، شخص با تلاش و کوشش انسانی قادر نیست خود را از منجلاب گناه رهایی دهد و نجات ابدی را به دست آورد. این خداوند است که انسان را نجات می دهد.

هفت. مشکلات و گرفتاری های سیاره ما، به علت نافرمانی انسان از خدا و سوءاستفاده از اراده آزاد است. اگر خدا می گوید:"دزدی نکن"، به این علت است که نمی خواهد جامعه دچار هرج و مرج شود. اگر فرمان می دهد که "قتل نکن"، زیرا می داند جامعه ناامن می شود. اگر دستور می دهد:"زنا نکن"، چون می خواهد میان زن و شوهر خیانت صورت نگیرد. آسیب های روانی ناشی از خیانت همسر، فرزندان طلاق، حاملگی خارج از چارچوب ازدواج، فرزندان با پدر یا مادر نامعلوم... تاثیرات و پیامدهای بسیار منفی در جامعه به وجود خواهند آورد.

هشت. اگر خدا هر لحظه بخواهد جلوی کارهای منفی مردم را بگیرید، بسیاری اعتراض خواهند کرد که چرا خدا در زندگی انسان مداخله می کند و نمی گذارد تا شخص عواقب منفی رفتارش را مشاهده کرد و درسی فرا گیرد.

نه. خدا به انسان فرصت می دهد تا به خود آید. اگر این فرصت از جانب خدا به انسان داده نمی شد و شخص خاطی در حین ارتکاب گناه یا اشتباه توسط خدا کشته می شد، مردم این سئوال را مطرح می کردند که چرا خدا به او فرصت نداد؟ شاید زمانی فرا رسد که از اشتباهات خود پشیمان شود!

ده. اگر خدا همین امروز عدالت الهی را بر سیاره زمین حاکم می کرد تا مشکلات و مصیبت و بی عدالتی مشاهده نشود، ساعاتی بعد از اجرای عدالت، افرادی به ارتکاب خطا و گناه رو می آوردند. دلیل آن، بی توجهی به توبه و بازگشت به سوی خداوند است. وقتی قلب انسان توسط خدا متحول نشده، جهان هم چنان شاهد بی عدالتی و رنج و مصیبت است.

یازده. بر خلاف تصور منتقدان، این انسان است که با تصمیم واراده آزاد خودش به سوی جهنم گام بر می دارد. خدا هر کار لازم را برای ما انجام داده تا بخشیده شویم، طاهر شویم و برای زندگی ابدی با او مناسب شویم. تنها چیزی که باقی می ماند این است که این هدیه را دریافت کنیم. اگر آن را رد کنیم، خدا راه دیگری نخواهد داشت، جز این که انتخاب خودمان را به ما بدهد. برای کسی که نمی خواهد با خدا باشد، حتی بهشت هم جهنم خواهد بود. تقلب، دزدی، خیانت، قتل، کلاهبرداری، خودخواهی، نژادپرستی...وجه مشخصه انسان های گناهکار و دور از خدا هستند.

کسانی که کتاب مقدس را خوانده اند، می دانند که این گونه رفتارها مورد تایید خداوند نیست. این رفتارها ریشه در خطایا و گناهان انسان دارد. بنابراین، خدا هرگز راه پهن و وسیع برای انسان ها درست نکرده که به جهنم منتهی شود. انسان ها دارای عقل، شعور و اراده هستند. آن ها تصمیم می گیرند که نزد خدا بروند و یا عذاب ابدی را در جهنم تجربه کنند.

دوازده. تاریخ مداخله الهی وعدالت خداوند را نشان داده است. اگر چنین نبود امروزه حکومت های بی رحم و ستمگر دوران باستان به موازات هیتلر، استالین... هم چنان به حیات خود ادامه می دادند. 

چرا پولس رسول برای محکوم کردن از جمله "خدا او را لعنت کند" استفاده کرد؟ (غلاطیان فصل 1 آیات 8- 9)

مطالعه کتاب مقدس

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

هر مطلب را باید در چارچوب خودش خواند. این مهم ترین کار در درک کتاب مقدس است. اکثر جملات (آیه ها) کتاب مقدس فقط در ارتباط با جملات قبلی و بعدی معنی پیدا می کنند. مهم ترین سئوال این است که موضوع بحث چیست؟ یا به عبارت ساده تر: نویسنده چه می گوید؟ این سئوالی است که باید در مورد هر جمله و هر پاراگراف بارها و بارها مطرح کرد. در واقع باید بکوشیم مسیر فکری نویسنده را دنبال کنیم. باید بپرسیم که نویسنده چه می گوید و چرا این مطلب را درست در این قسمت بیان می کند، و حالا که این را گفت، بعد چه می گوید؟

علت نگارش رساله غلاطیه این است که پولس شنیده بود عده ای به کلیسا (کلیساهای) منطقه غلاطیه (واقع در ترکیه امروزی) که به دست او تاسیس شده بود، رفته اند و می کوشند ایمانداران را از تعلیمی که او داده است، منحرف سازند. تصور بر این است که آن ها مسیحیان یهودی بوده اند که می خواستند انجیل مسیح را با شریعت موسی تلفیق کنند. این مسیحیان یهودی نژاد اعتقاد داشتند که مسیحیان غیر یهودی، برای آن که ایمانداران خوبی باشند، باید اول یهودیان خوبی گردند، یعنی مراسم شریعت یهود را نگاه دارند. این مراسم شامل ختنه مردان، رعایت روزها و خوردن خوراکی های خاصی می شد. مسیحیان یهودی نژاد تعلیم می دادند که نجات از طریق اعمال یعنی اجرای تشریفات شریعت حاصل می گردد. این تعلیم بر خلاف تعلیمات پولس بود که می گفت نجات از طریق ایمان به مسیح به دست می آید. شریعت گراها نه فقط پولس را قبول نداشتند، بلکه برای او حق تعلیم دادن نیز قائل نبودند.
بنابراین، پولس به هنگام نوشتن رساله غلاطیان، دو هدف را در نظر داشت:

نخست، او می بایست از اصالت رسالت خود یا از حق تعلیم دادن خود دفاع کند (فصل های اول و دوم رساله غلاطیان).

دوم می بایست از پیام انجیلی که تعلیم می داد، دفاع کند (فصل های سوم و چهارم). لذا پولس می بایست به ایمانداران غلاطیه ثابت کند که اعمال شریعت برای نجات لازم نیست. به عنوان مثال، پولس سنت ختنه را محکوم نمی کند، بلکه تعلیم شریعت گراها را محکوم می کند که می خواستند ختنه را شرط نجات از قلمرو گناه بگردانند. پولس برای این منظور اظهار می دارد که ابراهیم سال ها قبل از حکم ختنه، توسط ایمانش به خدا، عادل شمرده شد. در نتیجه، ختنه چیزی جز علامت و نشان عدالت نبود.

به عبارت دیگر، قبل از ختنه فیزیکی، قلب ابراهیم ختنه روحانی شد که تجربه ای است درونی بر قطع ریشه گناه از وجود انسان و جدایی از دنیا و آنچه که خلاف پیروی از خدا است. از آن جا که ابراهیم پیش از مختون شدن فیزیکی، عادل شمرده شده بود، او را می توان پدر همه نامختون ها (کسانی که سنت ختنه را انجام نداده اند) یعنی غیر یهودیان به حساب آورد که همان نوع ایمان را دارا هستند. اما چون ابراهیم سال ها بعد مختون شد، پدر روحانی همه مختونان یعنی یهودیانی است که ایمانی نظیر او دارند. در حالی که شریعت گراها که مدعی پیروی از مسیح بودند، منکر این حقیقت می شدند که کار مسیح روی صلیب برای نجات انسان ها کفایت می کند.

کاری که شریعت گراها می کردند، به قدری بد بود که پولس برای محکوم کردن عمل آن ها، از جمله شدیداللحنی استفاده می کند:"اگر کسی بخواهد راه دیگری برای نجات به شما معرفی کند، به غیر از آن راهی که ما به شما اعلام کردیم، خدا او را لعنت کند، حتی اگر این شخص من باشم. اگر فرشته ای نیز از آسمان فرود آید و شما را به سوی راه دیگری هدایت کند، لعنت خدا بر او باد" (غلاطیان فصل 1 آیات 8- 9).

پولس می گوید حتی اگر فرشته ای از آسمان هم بیاید و پیام دیگری را موعظه کند، لعنت ابدی بر او باد. قطعا چنین فرشته ای از جانب خدا نیست. این پاسخی است مناسب به پیک جهنم. جالب است که پولس لعنت را شامل حال خود هم می کند. حقیقت انجیل هرگز تغییر نمی کند. لحن پولس تند و قاطع است، چون این مساله مرگ روحانی و زندگی روحانی می باشد و با ابدیت انسان سرو کار دارد. 
عکس: ‏چرا پولس رسول برای محکوم کردن از جمله "خدا او را لعنت کند" استفاده کرد؟ (غلاطیان فصل 1 آیات 8- 9)

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

هر مطلب را باید در چارچوب خودش خواند. این مهم ترین کار در درک کتاب مقدس است. اکثر جملات (آیه ها) کتاب مقدس فقط در ارتباط با جملات قبلی و بعدی معنی پیدا می کنند. مهم ترین سئوال این است که موضوع بحث چیست؟ یا به عبارت ساده تر: نویسنده چه می گوید؟ این سئوالی است که باید در مورد هر جمله و هر پاراگراف بارها و بارها مطرح کرد. در واقع باید بکوشیم مسیر فکری نویسنده را دنبال کنیم. باید بپرسیم که نویسنده چه می گوید و چرا این مطلب را درست در این قسمت بیان می کند، و حالا که این را گفت، بعد چه می گوید؟

علت نگارش رساله غلاطیه این است که پولس شنیده بود عده ای به کلیسا (کلیساهای) منطقه غلاطیه (واقع در ترکیه امروزی) که به دست او تاسیس شده بود، رفته اند و می کوشند ایمانداران را از تعلیمی که او داده است، منحرف سازند. تصور بر این است که آن ها مسیحیان یهودی بوده اند که می خواستند انجیل مسیح را با شریعت موسی تلفیق کنند. این مسیحیان یهودی نژاد اعتقاد داشتند که مسیحیان غیر یهودی، برای آن که ایمانداران خوبی باشند، باید اول یهودیان خوبی گردند، یعنی مراسم شریعت یهود را نگاه دارند. این مراسم شامل ختنه مردان، رعایت روزها و خوردن خوراکی های خاصی می شد. مسیحیان یهودی نژاد تعلیم می دادند که نجات از طریق اعمال یعنی اجرای تشریفات شریعت حاصل می گردد. این تعلیم بر خلاف تعلیمات پولس بود که می گفت نجات از طریق ایمان به مسیح به دست می آید. شریعت گراها نه فقط پولس را قبول نداشتند، بلکه برای او حق تعلیم دادن نیز قائل نبودند. 
بنابراین، پولس به هنگام نوشتن رساله غلاطیان، دو هدف را در نظر داشت: 

نخست، او می بایست از اصالت رسالت خود یا از حق تعلیم دادن خود دفاع کند (فصل های اول و دوم رساله غلاطیان). 

دوم می بایست از پیام انجیلی که تعلیم می داد، دفاع کند (فصل های سوم و چهارم). لذا پولس می بایست به ایمانداران غلاطیه ثابت کند که اعمال شریعت برای نجات لازم نیست. به عنوان مثال، پولس سنت ختنه را محکوم نمی کند، بلکه تعلیم شریعت گراها را محکوم می کند که می خواستند ختنه را شرط نجات از قلمرو گناه بگردانند. پولس برای این منظور اظهار می دارد که ابراهیم سال ها قبل از حکم ختنه، توسط ایمانش به خدا، عادل شمرده شد. در نتیجه، ختنه چیزی جز علامت و نشان عدالت نبود. 

به عبارت دیگر، قبل از ختنه فیزیکی، قلب ابراهیم ختنه روحانی شد که تجربه ای است درونی بر قطع ریشه گناه از وجود انسان و جدایی از دنیا و آنچه که خلاف پیروی از خدا است. از آن جا که ابراهیم پیش از مختون شدن فیزیکی، عادل شمرده شده بود، او را می توان پدر همه نامختون ها (کسانی که سنت ختنه را انجام نداده اند) یعنی غیر یهودیان به حساب آورد که همان نوع ایمان را دارا هستند. اما چون ابراهیم سال ها بعد مختون شد، پدر روحانی همه مختونان یعنی یهودیانی است که ایمانی نظیر او دارند. در حالی که شریعت گراها که مدعی پیروی از مسیح بودند، منکر این حقیقت می شدند که کار مسیح روی صلیب برای نجات انسان ها کفایت می کند. 

کاری که شریعت گراها می کردند، به قدری بد بود که پولس برای محکوم کردن عمل آن ها، از جمله شدیداللحنی استفاده می کند:"اگر کسی بخواهد راه دیگری برای نجات به شما معرفی کند، به غیر از آن راهی که ما به شما اعلام کردیم، خدا او را لعنت کند، حتی اگر این شخص من باشم. اگر فرشته ای نیز از آسمان فرود آید و شما را به سوی راه دیگری هدایت کند، لعنت خدا بر او باد" (غلاطیان فصل 1 آیات 8- 9). 

پولس می گوید حتی اگر فرشته ای از آسمان هم بیاید و پیام دیگری را موعظه کند، لعنت ابدی بر او باد. قطعا چنین فرشته ای از جانب خدا نیست. این پاسخی است مناسب به پیک جهنم. جالب است که پولس لعنت را شامل حال خود هم می کند. حقیقت انجیل هرگز تغییر نمی کند. لحن پولس تند و قاطع است، چون این مساله  مرگ روحانی و زندگی روحانی می باشد و با ابدیت انسان سرو کار دارد.   

 مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.‏