۱۳۹۳ خرداد ۱۱, یکشنبه




وقتی زندگی معنا ندارد، به خدا اعتماد کنید

مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

پولس قبل از ایمان به مسیح، شخص متعصب مذهبی بود. او با تمام قوا و با تعصب به وظیفه ای که اعتقاد داشت عمل می کرد و آن وظیفه عبارت بود از نابودی کلیسای مسیح. تردیدی نیست که پولس درباره معجزات مسیح شنیده بود یا شاید با چشم خود دیده بود. ولی معجزات توجه او را جلب نکرد. او شاهد سنگسار شدن استیفان (اولین شهید مسیحی) بود و حتی متوجه شد که صورت استیفان مانند فرشتگان شد. ولی این هم توجه او را به مسیح جلب نکرد. تا این که او ماموریت یافت تا ایمانداران مسیحی را در دمشق دستگیر کند و به اورشلیم بیاورد. در راه دمشق، خدا توجه او را جلب کرد. او با تاباندن نور قوی، پولس را از روی اسب بر زمین انداخت. پولس به طور موقت نابینا شد. مسیح با او سخن گفت (اعمال رسولان فصل نهم).
اگر لازم بود پولس دچار نابینایی و خفت و خواری موقت شود تا توجهش به خدا جلب شود، واقعا ارزشش را داشت، زیرا بخش وسیعی از امپراطوری روم توسط او پیام انجیل را شنید. در زمان پولس بود که اولین کلیساها در اروپا تاسیس شدند. نیمی از عهدجدید توسط پولس نوشته شد. بنابراین، خدا حق داشت که آن گونه توجه او را جلب کند.
ممکن است بگویید:"اما من یک آدم عادی هستم. چطور ممکن است خدا از من استفاده کند؟ چه کاری از من برمی آید؟"
دوست عزیز، ما اغلب فراموش می کنیم که خدا وقتی به زندگی ما نگاه می کند، نه تنها گذشته ما را می بیند، بلکه آینده ما و آنچه را می توانیم انجام دهیم نیز می بیند. خدا از مردم معمولی مثل من و شما برای انجام کارهای خارق العاده استفاده می کند. خدا دنبال قدرت بزرگ نیست. دنبال تحصیلات بالا نیست. او فقط دنبال قلبی مشتاق می گردد. خدا دنبال توانایی نیست. او دنبال آمادگی می گردد.
اگر اندکی از آنچه را که قطعا دارید به خدا بدهید، او آن را می گیرد و چند برابر بیشتر می کند. او حتی بیش از آنچه تصور کنید، زندگی شما را پیش می برد. نقشه خدا برای زندگی شما بزرگ تر و عالی تر از آنی است که حتی تصورش را بکنید. خداوند نگاه نمی کند که ما چه هستیم، بلکه به این می نگرد که چه می توانیم بشویم، اگر در دست های او قرار بگیریم.
روزی به پشت سر خود و به آنچه که آن را بدترین حادثه می نامیم، نگاه می کنیم و می فهمیم که خدا از آن گرفتاری سود جسته تا ما را شکل بدهد و اصلاح کند. در نتیجه، خدا برای چیزهای خوبی که در پیش داریم آماده مان می کند. به عبارت دقیق تر، مشکلات و گرفتاری ها ما را به طرف چیز بهتر و حتی عالی تر هل می دهد.
گاهی ما در زندگی احتیاج به یک فشار داریم. خدا می خواهد ما دائما رشد کنیم، در نتیجه برای جلو راندن ما از یک گرفتاری استفاده می کند. او می گذارد تا فشار زندگی شما را به جلو هل دهد. از سوی دیگر، خدا از استعدادها و توانایی که در وجود هر کدام از ما گذاشته، خبر دارد. او می داند که شما قادر به انجام چه کارهایی هستید. بنابراین، هر کاری لازم باشد برای رساندن شما به هدف مورد نظرش انجام می دهد. خدا می داند اگر برای هدف های او کار کنیم، چه معجزات و اتفاقات عظیم روحانی به وقوع خواهند پیوست.
وقتی خدا شما را از محل امن خارج می کند، قدم به منطقه ایمان می گذارید. آن وقت حیران و متعجب خواهید شد که ببینید چه کارهایی را می توانید انجام دهید. وضعیت کنونی شما هرچه باشد، مطمئن باشید که خدا کارهایش را بدون دلیل انجام نمی دهد. اگر اجازه داده است مشکلات و سختی وارد زندگی شما شود، بدانید که برای آینده تان نقشه مهمی را در نظر گرفته است. 

آیا در شریعت عهد عتیق، مجازات مرگ برای فرزند سرکش، افراط گری تلقی نمی شود؟ (تثنیه فصل بیست و یکم آیات هجدهم تا بیست و یکم)

 دفاعیات مسیحی

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

مطابق قانون شریعت اگر والدین فرزند لجوج و سرکشی داشته باشندکه با وجود تنبیهات مکرر والدین، از آن ها اطاعت نکند، در این صورت باید پدر و مادر او را نزد ریش سفیدان شهر ببرند و بگویند:"این فرزند ما لجوج و سرکش است، حرف ما را گوش نمی کند و به ولخرجی و میگساری می پردازد". آنگاه اهالی شهر او را سنگسار کنند تا بمیرد (تثنیه فصل 21 آیات هجدهم تا بیست و یکم).
باید در نظر داشت که فرزند سرکش دائما با نصیحت ها، خواهش ها، هشدارها و تنبیه های والدینش مقاومت می کرد. چنین فرزندی از کار کردن سرباز می زد و با افراد شرور و میگساران وقت خود را می گذراند. او هیچ کمکی به خانواده و جامعه اش نمی کرد. معاشرت کودکان و نوجوانان با افراد بزهکار پیامدهای منفی به بار می آورد: ولگردی، بیکاری، دزدی، دروغگویی مداوم، جنایت، تخریب اموال، فرار از خانه و مدرسه، زنا، اعتیاد، قرض کردن پول و عدم پرداخت آن (خیانت در امانت)، مزاحمت، مستی، ایجاد ضرب و جرح، حاملگی ناخواسته، تشویق دیگران به نافرمانی و سرکشی، خرابکاری و ایجاد حریق...
مشکل سرکشی فرزند محدود به خانواده نمی شد، بلکه آرامش و حیثیت جامعه را تحت تاثیر قرار می داد. در کتاب مقدس می خوانیم که گناه یک شخص، یا خانواده یا قبیله می توانست بر کل جامعه اثر منفی بگذارد (یوشع فصل 7 آیات اول تا پانزدهم).
بنابراین خدا قانونی وضع کرد تا والدین، فرزند سرکش و نافرمان را نزد شورای محلی ببرند و بر سرکشی و لجاجت او شهادت دهند و بگذارند شورا تصمیم بگیرد. اگر والدین و شورای محلی می گذاشتند که این فرزند به روش غلط خود ادامه دهد، آینده خانواده و جامعه در معرض خطر قرار می گرفت. وقتی والدین فرزند سرکش خود را در اختیار شورای محلی می گذاشتند، این شورا بود که بر طبق شریعت، مجازات را تعیین می کرد. بی شک فرزند سرکش در مورد قانون شریعت می دانست و شاید مجازات نوجوانان و جوانان شرور را شخصا دیده بود. با این توصیف، روشی را انتخاب کرده بود که خود نیز با همان مجازات مواجه شود. 

رشد چشمگیر نوکیشان مسیحی در ایران علیرغم خطر و تهدیدهای امنیتی !

یک سازمان مسیحی  در پی ملاقات خصوصی با تنی چند از  ایمانداران و نوکیشان مسیحی در خارج از ایران، توانسته گزارشی نزدیک از مسیحیان ایران، که سخت درگیر تلاش برای حفاظت از خویش هستند، تهیه کند که کمتر کسی در خارج از ایران میتواند از آنها مطلع باشد.

 به گزارش "محبت نیوز"، یک سازمان مسیحی دفاع از حقوق مسیحیان ایران در پی ملاقات خصوصی با تنی چند از  ایمانداران و نوکیشان مسیحی در خارج از ایران، توانسته گزارشی نزدیک از مسیحیان ایرانی، که سخت درگیر تلاش برای حفاظت ازخویش هستند، تهیه کند که کمتر کسی در خارج از ایران میتواند از آنها مطلع باشد.
بسیاری از این نوکیشان مسیحی در حال دریافت آموزش الهیات مسیحی و مشارکت در اولین مراسم "عشاء ربانی" خویش بودند. پس از انجام سرودهای نیایشی و پرستش ،بسیاری از آنان طی مراسمی توسط شبانان غسل تعمید گرفتند و سپس تا پاسی از شب در کلاسهای آموزش انجیل شرکت کردند تا آخرین مراحل را نیز تا قبل از بازگشت به ایران دریافت کرده باشند.
برای اولین بار این نوکیشان مسیحی آموزش الهیات مسیحی می بینند که چگونه بتوانند معانی آیات را درک و به خاطر بسپارند. این نوکیشان اغلب از کردهای مسلمان ایرانی هستند که به مسیحیت گرویده اند٬ لذا درصورت فاش شدن هویت شان  و محل زندگیشان برای نیروهای امنیتی و اطلاعاتی ایران میتواند به قیمت جانشان تمام شود.
یکی از این نجات یافتگان در "عیسی مسیح" -که به نام  "د" معرفی میشودـ به این خطرات کاملن واقف است. مدتی قبل پیش از اینکه وی به مسیحیت بگرود پلیس امنیتی در ایران وی را به جرم خوردن غذا در ماه رمضان بازداشت کرده بود، که از سوی دادگاه شریعت و قوانین جمهوری اسلامی حکم هفتاد ضربه شلاق برای وی صادر شد.  دقیقن وضعیت مشابهی که توسط "طالبان" در افغانستان شاهد بوده و هستیم.
" د " در شرح واقعه چنین میگوید که برای اجرای حکم ،در حالیکه من را به تیری بسته بودند، با حضور یک روحانی که درحال خواندن آیات قرآن بود ،یک  مامور لباس شخصی شروع به شلاق زدن با کابل بر پشت من کرد.
وی می افزاید شاید این مهمترین دلیلی بود که من از اسلام و حکومت جمهوری اسلامی ایران روی گردان شدم. جرمی که من را به خاطرش شکنجه کردند، تنها خوردن یک عدد ساندویچ بود. کمترین حق و آزادی یک فرد برای خوردن.
" د " نحوه آشنای اش را با مسیحیت اینگونه بیان می کند که بعدها از طریق اینترنت با عده ای آشنا شده و درمورد مسیح مطلع می شود که پس از آن با کارهای عظیمی که  خداوند در زندگی اش انجام داد به مسیح ایمان میاورد و در این راه اقدام به بشارت مسیح به دیگران نیز در محل سکونت خویش میکند. اکنون " د" تقریبن مطمئن است که اگر حکومت از این اطلاعات در خصوص وی آگاه گردد، چیزی جز حکم ارتداد در انتظارش نیست.
"رضا" یکی دیگر از نوکیشان مسیحی تعریف میکند که وی دوست دارد ایمانش را با هموطنانش تقصیم کند زیرا که تمایل دارد تا تمامی ایرانیان بتوانند از تاریکی نجات یافته و زندگی در روشنای مسیح را تجربه کنند.
زمانیکه رئیس جمهوری جدید ایران "حسن روحانی" وعده از تغییر و بهبود در وضعیت آزادی های مدنی میدهد، "رضا" معتقد است که حملات حکومت علیه جامعه مسیحیان در حال افزایش است.
وی در توضیح میافزاید که نیروهای امنیتی ایران با ادعای اینکه افرادی مثل ما ( مسلمانانی که به مسیحیت می پیوندند) جاسوسان کشورهای غربی هستیم اقدام به دستگیری ما کرده و به جرم خیانت به مملکت و اقدام علیه امنیت ملی به مرگ محکوم میشویم.
در حال حاضر بر اساس گزارش سازمان های مدافع حقوق مسیحیان در ایران گفته می شود حدود 40 نفر از مسیحیان شناخته شده تنها به جرمهایی نظیر اقدامات بشارتی و یا آموزش و پخش انجیل در زندان به سر میبرند .
به گزارش خبرگزاری CBN، "داوید یقنظر" از " سازمان ایلام" میگوید: "سعید عابدینی"کشیش شناخته شده ایی است که در حال گذراندن حکم هشت سال محکومیتش می باشد . سعید عابدینی تبعه ایالات متحده میباشد، و درحالی که ما میبایست برای آزادی وی دعا کنیم این را نیز باید در نظر بگیریم  که خیلی از مسیحیان دیگر نیز در ایران گرفتار و در بند هستند.
یکی دیگر از این افراد در بند " فرشید فتحی" میباشد که توسط افراد لباس شخصی در سال 2010 بازداشت و به تحمل شش سال حبس محکوم گردید که اخیرن بر اساس اخبار دریافتی، یکی از نیروهای امنیتی در پی یک درگیری اقدام به شکستن انگشت پایفرشید کرده و استخوان خورد شده پای وی تا سه روز تحت مداوا قرار نگرفته بود.
"داوید یقنظر" که در امریکا ساکن است در ادامه توضیح میدهد ، "فرشید" یک نامه بسیار زیبا و تاثیرگذار برای پدرش از زندان نوشته بود و از این لحظات دردآور زندان به عنوان موقعیت استثنایی همزمانی این درد و شکنجه با ایام عید پاک مسیح یاد کرده و در ادامه افزوده بود که ما تمام این ستمکاران را بخشیده و بخشش پدرمان، خداوند، را برایشان میخواهیم زیراکه آنان آگاه نیستند که مرتکب چه اعمالی میشوند.
" داوید " افزود، که کلیساهای ایرانی در حال رشد هستند ، علیرغم فشارهای حکومتی که البته شاید یکی از عوامل موثر در گسترش اعتقاد به مسیح میباشد. شجاعت افرادی نظیر فرشید و سعید نیز حاکی از تقویت عملی کلیساها در ایران میباشد، هرچند که به لحاظ محتوا داستانی بسیار اندوه بار است.
ایران یکی از کشورهایی است که مسیحیت در آن به سرعت در حال رشد است که نوایمانانی نظیر "رضا" معتقدند که علت آن بیزاری روز افزون مردم از نظام اسلامی تحت حکم دیکتاتوری ولایت فقیه میباشد.
"رضا" میگوید: مردم ما نوعی عطش برای دریافت حقیقت در وجودشان جاری گشته است و زمانیکه به ایشان از مسیح گفته میشود و اینکه خدا عاشق فرزندانش است، شوق را در چشمانشان میتوان به وضوح مشاهده کرد.


 "داوید یقنظر" در انتها میافزاید که این بسیار مهم است که سیاستمداران جهان به ایران فشار آورند و آن نه تنها برای آزادی مذاهب یا مسیحیان بلکه باید در راستای آزادی همه جانبه برای تمام مردم ایران باشد.