۱۳۹۳ شهریور ۲۰, پنجشنبه

چرا خوراک هایی که در شریعت خدا در عهد عتیق حرام بود، در عهد جدید خوردن آن ها بلامانع شد؟

مطالعه کتاب مقدس

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

مطابق احکام یهود، بعضی از خوراک ها حرام بود. در دوران باستان، برخی از حیوانات مانند خوک برای بت ها قربانی می شدند. بنابراین، غذاهایی که خوردن آن ها منع شده بود، بیانگر گناه یا عادات ناسالم بت پرست ها بود. یهودیان در مقام قومی مقدس، از سایر ملت ها جدا شده بودند، زیرا حضور مقدس خداوند با آن ها بود. یهودیان، شریعت مقدس را از خداوند دریافت کرده بودند. از آن جا که قوم اسرائیل، مقدس بودند و برای خداوند وقف شده بودند، آن ها نمی بایست روش های غلط و گناه آلود کشورهای دیگر را تقلید می کردند. در نتیجه، قوم اسرائیل می بایست حتی در مورد خوراکی ها نیز تفاوتی نسبت به کشورهای بت پرست داشته باشند.
حیوانات حرام به نحوی به عبادت بت پرستان مرتبط بودند که یهودیان می بایست از آن اجتناب می کردند. مثلا حکم مربوط به پختن بزغاله در شیر مادرش از همین دست است (تثنیه فصل چهاردهم آیه بیست و یکم). طبق کشفیات باستان شناسی، این کار یکی از آیین های حاصلخیزی بت پرستان بوده است و شیری که به این شکل به دست می آمد، بر مزارع پاشیده می شد تا محصول فراوان حاصل شود.
به تدریج، رهبران مذهبی یهود، قوانین و تبصره هایی به قانون حیوانات حرام افزودند (این قوانین در متن کتاب مقدس وجود ندارد)، به طوری که یهودیان نتوانند با غیریهودیان بر سر یک سفره بنشینند، چون به اصطلاح "نجس" می شدند. در حقیقت، یهودیان، غیر یهودیان را نجس قلمداد می کردند. در انجیل یوحنا فصل هجدهم آیه بیست و هشتم می خوانیم که عیسی پس از بازجویی به کاخ فرماندار رومی فرستاده شد. یهودیان برای این که نجس نشوند، داخل کاخ نشدند، چون اگر داخل می شدند دیگر نمی توانستند در مراسم مذهبی شرکت کنند. مطابق قوانین یهود، اگر شخص یهودی وارد خانه فردی غیریهودی می شد، نجس می گردید و در نتیجه، نمی توانست در مراسم مذهبی و هم چنین معبد و کنیسه حضور یابد.
خداوند می دانست که این طرز تفکر، مانع اصلی بشارت انجیل به غیریهودیان بود. از این رو، توسط رویایی به پطرس نشان داد که او نباید به غیریهودیان به دیده حقارت نگاه کند و هم چنین خوردن غذاهایی که تا قبل از این رویا، حرام بود، از این به بعد مجاز و بلامانع می باشد (اعمال رسولان فصل دهم). قبل از آن هم مسیح فرموده بود که هیچکس با خوردن چیزی نجس نمی شود. چیزی که انسان را نجس می سازد، سخنان و افکار تلخ و منفی او است (متی فصل پانزدهم آیه یازدهم). مسیح به شاگردانش گفت:"مگر نمی دانید که آنچه می خورید، به روح تان لطمه نمی زند و آن را نجس نمی سازد؟ زیرا خوراک با قلب و روح شما کاری ندارد، بلکه از معده شما عبور می کند و بیرون می رود. (با این گفته، عیسی نشان داد که هر نوع خوراک، پاک و حلال است) (انجیل مرقس فصل هفتم آیات هجدهم و نوزدهم)
یهودیان اعتقاد داشتند که می توانند در اثر اجتناب از برخی از خوراک ها، در نظر خدا پاک باشند. اما عیسی فرمود که گناه در حالات درونی و انگیزه های شخص آغاز می شود. عمل گناه آلود، با یک فکر شروع می شود. افکار ما می توانند ما را آلوده کنند و به گناه بکشانند. فقط خدا می تواند فکر ما را نو سازد و ما از درون توسط عملکرد خداوند، پاک می شویم.
مسیحیان یهودی موظف بودند تا پیام انجیل را به غیر یهودیان اعلان کنند. بنابراین، نگرش غلط آن ها درباره خوراک و معاشرت با غیریهودیان ابتدا می بایست اصلاح می گردید. از طرفی، تعداد یهودیان خارج از اسرائیل، آنقدر نبود که در روستاها و شهرک ها بتوان خوراک حلال را تهیه کرد. مبشرین یهودی بایستی در خانه های غیر یهودیان اقامت می کردند و هر غذایی را می خوردند. اگر به خاطر ایمان شان، دستگیر و زندانی می شدند، در زندان از خوراک حلال خبری نبود.
آنچه مسلم است نجات غیر یهودیان مهم تر از احکام مربوط به خوراک حلال بود. خداوند در عیسی مسیح به قیمت گزافی نجات انسان را مهیا نمود. بنابراین، منطقی نبود که به خاطر خوراک، نجات غیریهودیان از قلمرو گناه، هرگز تحقق نیابد. 

عکس: ‏چرا خوراک هایی که در شریعت خدا در عهد عتیق حرام بود، در عهد جدید خوردن آن ها بلامانع شد؟

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

مطابق احکام یهود، بعضی از خوراک ها حرام بود. در دوران باستان، برخی از حیوانات مانند خوک برای بت ها قربانی می شدند. بنابراین، غذاهایی که خوردن آن ها منع شده بود، بیانگر گناه یا عادات ناسالم بت پرست ها بود. یهودیان در مقام قومی مقدس، از سایر ملت ها جدا شده بودند، زیرا حضور مقدس خداوند با آن ها بود. یهودیان، شریعت مقدس را از خداوند دریافت کرده بودند. از آن جا که قوم اسرائیل، مقدس بودند و برای خداوند وقف شده بودند، آن ها نمی بایست روش های غلط و گناه آلود کشورهای دیگر را تقلید می کردند. در نتیجه، قوم اسرائیل می بایست حتی در مورد خوراکی ها نیز تفاوتی نسبت به کشورهای بت پرست داشته باشند. 
حیوانات حرام به نحوی به عبادت بت پرستان مرتبط بودند که یهودیان می بایست از آن اجتناب می کردند. مثلا حکم مربوط به پختن بزغاله در شیر مادرش از همین دست است (تثنیه فصل چهاردهم آیه بیست و یکم). طبق کشفیات باستان شناسی، این کار یکی از آیین های حاصلخیزی بت پرستان بوده است و شیری که به این شکل به دست می آمد، بر مزارع پاشیده می شد تا محصول فراوان حاصل شود. 
به تدریج، رهبران مذهبی یهود، قوانین و تبصره هایی به قانون حیوانات حرام افزودند (این قوانین در متن کتاب مقدس وجود ندارد)، به طوری که یهودیان نتوانند با غیریهودیان بر سر یک سفره بنشینند، چون به اصطلاح "نجس" می شدند. در حقیقت، یهودیان، غیر یهودیان را نجس قلمداد می کردند. در انجیل یوحنا فصل هجدهم آیه بیست و هشتم می خوانیم که عیسی پس از بازجویی به کاخ فرماندار رومی فرستاده شد. یهودیان برای این که نجس نشوند، داخل کاخ نشدند، چون اگر داخل می شدند دیگر نمی توانستند در مراسم مذهبی شرکت کنند. مطابق قوانین یهود، اگر شخص یهودی وارد خانه فردی غیریهودی می شد، نجس می گردید و در نتیجه، نمی توانست در مراسم مذهبی و هم چنین معبد و کنیسه حضور یابد.
خداوند می دانست که این طرز تفکر، مانع اصلی بشارت انجیل به غیریهودیان بود. از این رو، توسط رویایی به پطرس نشان داد که او نباید به غیریهودیان به دیده حقارت نگاه کند و هم چنین خوردن غذاهایی که تا قبل از این رویا، حرام بود، از این به بعد مجاز و بلامانع می باشد (اعمال رسولان فصل دهم). قبل از آن هم مسیح فرموده بود که هیچکس با خوردن چیزی نجس نمی شود. چیزی که انسان را نجس می سازد، سخنان و افکار تلخ و منفی او است (متی فصل پانزدهم آیه یازدهم). مسیح به شاگردانش گفت:"مگر نمی دانید که آنچه می خورید، به روح تان لطمه نمی زند و آن را نجس نمی سازد؟ زیرا خوراک با قلب و روح شما کاری ندارد، بلکه از معده شما عبور می کند و بیرون می رود. (با این گفته، عیسی نشان داد که هر نوع خوراک، پاک و حلال است) (انجیل مرقس فصل هفتم آیات هجدهم و نوزدهم)
یهودیان اعتقاد داشتند که می توانند در اثر اجتناب از برخی از خوراک ها، در نظر خدا پاک باشند. اما عیسی فرمود که گناه در حالات درونی و انگیزه های شخص آغاز می شود. عمل گناه آلود، با یک فکر شروع می شود. افکار ما می توانند ما را آلوده کنند و به گناه بکشانند. فقط خدا می تواند فکر ما را نو سازد و ما از درون توسط عملکرد خداوند، پاک می شویم. 
مسیحیان یهودی موظف بودند تا پیام انجیل را به غیر یهودیان اعلان کنند. بنابراین، نگرش غلط آن ها درباره خوراک و معاشرت با غیریهودیان ابتدا می بایست اصلاح می گردید. از طرفی، تعداد یهودیان خارج از اسرائیل، آنقدر نبود که در روستاها و شهرک ها بتوان خوراک حلال را تهیه کرد. مبشرین یهودی بایستی در خانه های غیر یهودیان اقامت می کردند و هر غذایی را می خوردند. اگر به خاطر ایمان شان، دستگیر و زندانی می شدند، در زندان از خوراک حلال خبری نبود. 
آنچه مسلم است نجات غیر یهودیان مهم تر از احکام مربوط به خوراک حلال بود. خداوند در عیسی مسیح به قیمت گزافی نجات انسان را مهیا نمود. بنابراین، منطقی نبود که به خاطر خوراک، نجات غیریهودیان از قلمرو گناه، هرگز تحقق نیابد. 

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.‏


دلایل اثبات وجود خدا از دیدگاه مسیحیت (بخش دوم)

دفاعیات مسیحی

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

مخالفان همواره سئوال می کنند:"آیا خدایی هست؟" وقتی چنین پرسشی را می شنوم، من هم از آن ها سئوالاتی می پرسم که اگر مخاطب از جواب دادن طفره نرود، پاسخ منطقی ارائه نمی دهد. پیشنهاد می کنم که مخالفان وجود خدا ابتدا نکات زیر را مطالعه کنند و سپس درباره پذیرش وجود یا عدم وجود خدا تصمیم بگیرند:

پنج. دانشمندان زمانی هیچ توجیهی طبیعی برای سنگ های آسمانی، خسوف و کسوف، گردباد، زلزله... نداشتند. اما هیچ یک از آنان نگفت که این ها همه تناقض است! همه این اسرار طبیعت راز خود را در مقابل تلاش های خستگی ناپذیر پژوهش های علمی تسلیم کردند. آنچه پاسخش را نمی دانیم، الزاما بدون پاسخ نیست. هرگاه به نکته ای برمی خورید که برای شما توضیحی ندارد، به تحقیق ادامه دهید. اگر فرض بر این باشد که پاسخی نیست، چرا باید دنبال آن گشت؟ اگر ادیسون و گراهام بل هم چنین تصور منفی داشتند، امروزه از تلفن، چراغ برق و وسایل برقی خبری نبود.
کسی که در جستجوی خداست، او را خواهد یافت. کتاب مقدس می گوید:"مردم در جستجوی خدا هستند تا شاید به او برسند، حال آن که او حتی از قلب ما نیز به ما نزدیک تر است" (اعمال رسولان فصل 17 آیه 27). خداوند می فرماید:"اگر با تمام وجود مرا بطلبید، مرا خواهید یافت" (ارمیاء فصل 29 آیه 13).

شش. پیش فرض اول نظریه تکامل توضیح می دهد که مواد بی جان به مواد جاندار تبدیل شدند، یعنی تولید آنی، خودجوش و تصادفی صورت گرفت و بدین ترتیب عالم هستی شکل گرفت.
تکامل باوران معتقدند که در طی میلیون ها سال، طی مراحل پیچیده ای، بدون هدایت، خود به خود و بر حسب اتفاق و شانس عالم هستی شکل گرفت. به عبارت دیگر، تبدیل ماده بی جان به موجودی جاندار! آیا چنین چیزی ممکن است؟ آیا چنین توضیحی قانع کننده است؟ به جای آن که این احتمال فوق العاده ضعیف تکامل باوران را بپذیریم که نیروهای بی اراده طبیعت حیات را به وجود آورده اند، بهتر است حیات را نتیجه عمدی و هوشمندانه بدانیم.
اگر از شانس طوری صحبت کنیم که گویی در مورد یک عامل سخن می گوییم، در واقع موضوع را از یک مفهوم علمی به یک مفهوم خرافی و اسطوره ای تغییر داده ایم. حتی خود داروین در فصل ششم از کتاب"منشاء انواع" تحت عنوان "مشکلات نظریه" چنین می گوید:"این فرض که چشم و تمام اجزای آن با هم کار کنند که در اثر انتخاب طبیعی شکل گرفته است، باید اذعان کنیم که تا بالاترین درجه باطل است".

هفت. استیفن هاوکینگ (فیزیکدان انگلیسی) معتقد است که عالم هستی به طور کاملا تصادفی و شانسی پدید نیامده، بلکه طراحی هوشمند عامل پیدایی عالم بوده است. البته او به خدا اعتقاد ندارد، اما در کتابش تحت عنوان "تاریخ زمان" فصل هشتم صفحه 127 (نسخه انگلیسی) می گوید:"اگر الگوی بیگ بنگ به عنوان آغاز عالم هستی درست باشد، وضعیت اولیه عالم هستی باید به گونه ای دقیق انتخاب شده باشد. توجیه این امر که چرا عالم هستی درست به این شکل آغاز شده، بسیار دشوار است، مگر این که آن را به خدایی نسبت دهیم که قصد داشت موجوداتی هم چون ما بیافریند". در واقع هاوکینگ می گوید که در پشت پرده چیزهایی می گذرد. این که طرحی در پس همه چیز است و انسان را به شگفتی وا می دارد. البته این نگرش هاوکینگ به مذاق بسیاری از تکامل گرایان خوش نیامده. اما او به طراحی هوشمند یا طبیعت هوشمند اعتقاد دارد.

طرفداران مخالفان وجود خدا می گویند که قضاوت ما در مورد این که خدایی وجود ندارد،کاملا صحیح و منطقی است. بنابراین، این سئوال مطرح می شود که اگر شما محصول شانس و تصادف هستید، از کجا مطمئن هستید که تشخیص و قضاوت شما کاملا صحیح و بدون اشتباه است؟ شانس و تصادف که سیر منطقی و معقول ندارد.

هشت. منشاء گرد و غبار که به ادعای تکامل باوران عامل پیدایش عالم هستی بوده، چه بود؟ منشاء ستارگان چیست؟ اگر ستارگان نتیجه بیگ بنگ باشند، بیگ بنگ چگونه پدید آمد؟ منشاء انرژی که بیگ بنگ را به وجود آورد، چه بود؟ نتیجه گیری منطقی آن است که بپذیریم که زمان، فضا و ماده از خودشان نمی توانستند به وجود آیند، بلکه از "علت" که ازلی، نامحدود و غیرمادی است، آفریده شده اند. اگر این "علت" فیزیکی بود و در چارچوب و کنترل قانون طبیعت قرار داشت، هرگز نمی توانست خالق باشد. "علت" ازلی، نامحدود و غیر مادی است.

اگر ماده در لحظه ای از آفرینش، هستی یافت، بنابراین عاملی که ماده را پدید آورده است بایستی غیرمادی یا روح باشد.

از هنگام پیدایی فضا در اثر بیگ بنگ، عامل ایجاد فضا بایستی بدون فضا بوده باشد. زمان، از لحظه شروع بیگ بنگ آغاز شد، بنابراین عامل وجود زمان، بایستی لایتناهی بوده باشد. از آن جا که تغییر محصول زمان است، عامل زمان نیز بایستی ثابت و بدون تغییر بوده باشد. انرژی عظیم و ماده، عالم هستی را تشکیل داد، بنابراین عامل ماده و انرژی بایستی از قدرتی غیرقابل تصور برخوردار بوده باشد.