۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۹, دوشنبه

اگر حسادت گناه است، چرا خداوند حسود است؟ (خروج فصل 34 آیه 14)

دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

نخست باید این سئوال را پرسید:"آیا حسادت گناه است؟" حسادت هم درست و صحیح است و هم نادرست و گناه آلود.
پولس خطاب به اعضای کلیسای قرنتیان می نویسد:"شما به یکدیگر حسادت می ورزید و در میان شما دو دستگی و خصومت وجود دارد" (اول قرنتیان فصل سوم آیه سوم). این متن نشان می دهد که حسادت شامل نزاع، مشاجره، خودخواهی و سلطه جویی است. در این جا پولس، اعضای کلیسای قرنتس را در زندگی مسیحی شان طفل می نامد، چون هنوز از سلامت و بلوغ روحانی برخوردار نبودند. دلیل آن هم این بود که مانند کودکان با هم منازعه می کردند. زندگی آن ها تحت کنترل و امیال و خواسته های شان می باشد، اما مسیحیان بالغ تحت هدایت و کنترل اراده خدا هستند.
با این توصیف در نامه بعدی به کلیسای قرنتس، پولس از همین واژه در زبان اصلی استفاده می کند و می گوید:"همان غیرت و علاقه ای (حسادت) را که خدا نسبت به شما دارد، من نیز در دل خود احساس می کنم" (دوم قرنتیان فصل یازدهم آیه دوم).
کتاب مقدس چند دلیل را برای حسادت (غیرت) خدا بیان می کند:
یک. در دومین فرمان از ده حکمی که خدا در اختیار موسی گذاشت، چنین می خوانیم:"من خداوند خدای تو می باشم. خدای غیور (در زبان اصلی: حسود)" (خروج فصل 20 آیه 5). یوشع (جانشین موسی) به قوم اسرائیل گفت:"خدا مقدس و غیور (حسود) است (یوشع فصل 24 آیه 19). در زبان انگلیسی، واژه "حسادت" دارای مفهوم منفی می باشد، در حالی که همین واژه در زبان عبری به معنای "غیرت و علاقه" است که در کتاب مقدس های فارسی معنای آن صحیح ترجمه شده. همان طور که یک مرد برای همسرش غیرت دارد، خدا نیز برای قومش (ایمانداران مسیحی) غیور است.
دو. غیرت هم چنین نشانگر اشتیاق خدا به ایجاد ارتباط با انسان است. برخلاف نظریه ملحدان که معتقدند اگر خدا وجود داشت، با انسان ارتباط برقرار نمی کرد، کتاب مقدس می گوید که خدا مشتاق ارتباط با انسان ها است. واژه غیرت الهی، نظریه خدا نشناس ها را باطل می سازد. اگر خدا نیکو نیست، بنابراین چگونه انسان می تواند ابراز محبت کند؟
سه. اگر خدا خودخواه بود، هرگز انسان را به شباهت خود نمی ساخت. خدا فرمود:"انسان را شبیه خود بسازیم" (پیدایش فصل اول آیه بیست و ششم). این عبارت به آن مفهوم نیست که خدا انسان را کاملا شبیه خود ساخت، به خصوص از لحاظ جسمانی، بلکه بتواند خصوصیات او را منعکس کند. خصوصیاتی نظیر محبت، صبر، بخشش، مهربانی و وفاداری. ما هرگز کاملا مانند خدا نخواهیم شد، چون او خالق ما و از ما برتر می باشد. خدا عاری از گناه است و جاودانی و نامحدود. او این امکان را در ما قرار داده که مانند خودش عاری از گناه و جاودانی شویم، اما این آزادی را داده شده که راه دیگری را انتخاب کنیم. اگر انسان به جای اعتقاد به خدا، با خدا دوست و صمیمی شود، خصوصیات او را منعکس خواهد کرد و باعث جلال خداوند خواهد شد. روح القدس به ما کمک خواهد کرد تا شبیه مسیح شویم.
چهار. از آن جا که خدا انسان را به شباهت خود آفرید، بنابراین انسان ها نسبت به یکدیگر محبت و غیرت دارند.
پنج. حسادت از نوع منفی هم وجود دارد که شامل خودخواهی، نزاع، مشاجره، فریب و واکنش نادرست به رفتار غلط دیگران است.
شش. غیرت خدا نسبت به انسان جنبه خودخواهانه ندارد. اگر خدا خودخواه بود، تردیدی نیست که جهان را به گونه ای دیگر خلق می کرد. مثلا انسان اراده آزاد نداشت. طبیعت زیبا و میوه های خوشمزه آفریده نمی شدند. علم پیشرفت نمی کرد و عالم هستی وضعیتی مطابق با خودخواهی خدا خلق می گردید (پیدایش فصل اول).
هفت. اگر خدا نسبت به انسان غیرت نداشت، هرگز کتاب مقدس را ارائه نمی کرد. انبیاء هرگز برای هدایت انسان ها ظاهر نمی شدند و مسیح به عنوان پسر خدا جانش را برای رهایی بشر از قلمرو گناه فدا نمی کرد (یوحنا فصل سوم آیه شانزدهم، تیطس فصل دوم آیات یازدهم تا چهاردهم).
هشت. اگر خدا برای غیور نبود، هرگز ما را اصلاح نمی کرد تا به شباهت مسیح درآییم (عبرانیان دوازدهم آیات پنجم و ششم).
نه. اگر خدا غیور نبود، هرگز روح القدس را به ما نمی داد تا با قدرت آن تعالیم الهی را در زندگی خود انجام دهیم و هم چنین به هنگام مشکلات کمرشکن صبر و تحمل مافوق طبیعی داشته باشیم. بدون قدرت روح القدس قادر نیستیم دشمنان را محبت کنیم. روح القدس هم چنین ما را در امور مختلف زندگی هدایت می کند.
ده. اگر خداوند غیور نبود، هرگز بهشت را برای ما تدارک نمی دید که تا ابد با او زندگی کنیم (مکاشفه فصل 21 آیات 18 تا 25).
یازده. اگر خدا غیور نبود، هرگز در زندگی انسان معجزه نمی کرد و به او پاداش نمی داد (مکاشفه فصل سوم آیات 26 تا 28). 

بخشی از مجموعه نوشته های بنده در باب آموزه تثلیث، تحت عنوان: ترا خدای غیر نباشد

گستره آموزه تثلیث و نقش آن در تعریف سایر باورها بسیار وسیع بوده، پس زدن آن به عنوان آموزه ای حاشیه ای، در حقیقت درک نکردن اهمیت آن است. آنچه ارزش یک خداشناسی را تعیین می کند بنیاد و اساسی است که این عمارت بر آن به پا خواسته است. خداشناسیی از ارزش والا و خلوص راستی برخوردار است که بر شناخت صحیحی از خدا که معرف و جهت بخشنده کل این ساختار است، تاسیس شده باشد. و تثلیث اوج معرفت عابد از معبود است. تثلیث راز وجود مرموز خداست. اشعه های جلال خداست که در این حقیقت، دنیای ایمان و عمارت الهیاتی ما را روشن می سازد. نهایت مکاشفه ای که از ذات خدا به ما بخشیده شده است. در تعریف تثلیث است که، جانهای حق جویان سیراب و قلبهایشان منور و زبانشان به راستی مقدس متکلم می شود.
هرگاه گام بر عرصه راز می نهیم و کوشش می کنیم تا حقایق پیچیده و مبهمی را که تا حدی برملا شده اند را بزبان آریم و آن را در چارچوب اعتقاداتمان بگنجانیم، باید بیاد داشته باشیم که حقیقت را از خیال پردازی و تحقیقات نظری بدور نگاه داشته، تفاوت و تمایز آن را ناچیز نشماریم. اگر این آموزه راستی است که اینگونه نیز است، حقیقتی است که ذات خداوندگار را بر ما بتصویر می کشد، و اگر خدا چنین رضا داده است تا چشمان گناه آلود بشر به راز مقدس باشنده مطلق نظر افکند، حاشا از ما که راستی را با غلفت بفراموشی بسپاریم و شهامت بیان را از دلهایمان برانیم.

مکاشفه - باب ۳ - آیه ۲۰

اکنون در مقابل در ایستاده ، در را میکوبم ، هر که صدای مرا بشنود 

و در را بگشاید ، داخل شده و با او دوستی دائمی برقرار خواهم کرد 

و او نیز بامن 

یوحنا - باب ۱۴ - آیه ۵

عیسی به او فرمود : راه منم ، و زندگی منم . هیچکس نمی تواند 

به خدا برسد مگر بوسیله من.