۱۳۹۳ خرداد ۹, جمعه


آنچه دریافت می کنید، به آنچه باور دارید مرتبط است

مطالعه کتاب مقدس 
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

مرد آمریکایی رویای این را می دید که روزی شرکت نرم افزار خودش را راه اندازی کند. اما او عاشق شد و با خانم جوانی ازدواج کرد. سپس نوزادی به میان آمد. در نتیجه او شغل پیش پا افتاده ای را گرفت تا بتواند صورت حساب هایش را بپردازد.
در ابتدا، کنار گذاشتن رویا و آرزو، مرد را آزار نداد. ولی طولی نکشید که او و همسرش متوجه شدند که از درون معذب هستند. دریافتند که دارند وقت و عمر خود را با شغل پیش پا افتاده تلف می کنند. تا این که برای مرد یک فرصت عالی شغلی پیدا شد تا برای یک شرکت معتبر و معروف، برنامه نویسی کند. اما او آن پیشنهاد شغلی را رد کرد! دلیل او این بود:"من این قدر با استعداد نیستم. خیلی وقت است که از دنیای این کار دور افتاده ام".
دوستش پرسید:"تو مطمئنی؟ این یک فرصت طلایی است". مرد پاسخ داد:"بله، مطمئنم. نمی توانم برای این شانس ریسک کنم. شغل من درآمد چندانی ندارد، ولی یک کار ثابت است. بهتر است به شغل فعلی ادامه دهم".
مردم بسیاری همچون این آقا، هر روز در زندگی فرصت های اساسی خود را از کف می دهند، به خاطر این که به وضع موجود عادت کرده اند. آن ها چیز بهتری را انتظار ندارند. خدا در جدیدی برای آن ها می گشاید، ولی متاسفانه از برکت و رحمت خدا روی برمی گردانند. چرا؟ آن ها از باز کردن ذهن شان برای فکر کردن به چیزهای جدیدی که خدا می خواهد آن ها در زندگی شان انجام دهند، سر باز می زنند. وقتی فرصت خوبی پیش می آید، بدون این که به آن بچسبند، می گویند:"خب، چنین چیزی هرگز برای من رخ نمی دهد. چنین چیزی از سر من زیاد است". غافل از این که آنچه انسان دریافت می کند، به طور مستقیم به آنچه اعتقاد دارد و انتظارش را می کشد، وابسته است. اگر می خواهید خدا کارهای فوق العاده ای برای تان انجام دهد، باید با ایمان شروع کنید به باور چیزهای بزرگ تر از جانب خدا.
ممکن است شما هم مثل آن آقای آمریکایی فکر کنید:"من برای تمام عمرم در همین شغل و با همین موقعیت کار می کنم. تمام کاری که بلدم انجام بدهم، همین است". این یعنی ایمان به خدایی که قادر به انجام کارهای بزرگ و برجسته نیست! لطفا از محدود کردن خدا در ذهن تان دست بردارید. خدا قادر است برای شما فرصت دیگری بگشاید و موقعیت بهتری فراهم کند. لطفا دید خود را گسترش دهید و باور کنید که خدا بیش از این برای تان تدارک دیده است. از آنچه قبلا رفته اید، کمی بیشتر پیش بروید. جسارت پرداختن به رویایی اندکی بزرگ تر را پیدا کنید.
بسیاری از اوقات ما می گوییم:"والدین من فقیر بودند. قبل از آن، مادر بزرگ و پدر بزرگم هم فقیر بودند. هیچکس در خانواده ما موفق نبوده. پس من هم نمی توانم!" این دروغ را باور نکنید. خدای ما، خدای پیشرفت و ترقی است. او می خواهد شما از آنچه پدر و مادرتان رفته اند، جلوتر بروید. خدا می خواهد شما کسی باشید که قالب ها را می شکند . شاید در محیط منفی رشد کرده اید. همه در اطراف شما منفی، عیبجو، افسرده، دل مرده و ناامید باشند. شکی نسیت که شما هم وسوسه می شوید که از تربیت منفی خود به عنوان عذری برای زندگی عقب مانده و فلاکت بار استفاده کنید. اما خدا می خواهد شما شجره نامه خانوادگی تان را دگرگون کنید. این آت و آشغال ها را برای فرزندان خود به میراث نگذارید. شما می توانید با قدرت خداوند این طلسم را در خانواده تان بشکنید. شما با کمک روح خدا می توانید کسی باشید این مانع را برمی دارد. شما می توانید با تصمیمی که امروز می گیرید، نسل های آینده را تحت تاثیر قرار دهید. به یاد داشته باشید: خدا با محیط، پیش زمینه خانوادگی و اوضاع و احوال فعلی، محدود نمی شود. خدا تنها با نبود ایمان ما محدود می شود.
کشیشی تعریف می کند که پدرش در یکی از فقیرترین خانواده ها متولد شد. مادر پدرش، روزی چهارده پانزده ساعت کار می کرد و لباس های مردم را می شست. بسیاری از شب ها، غذای کافی برای خوردن نداشتند. پدر اغلب گرسنه، با شلوار پاره و کفش های سوراخ به مدرسه می رفت.
کشیش ادامه می دهد که مادر بزرگ و پدر بزرگش مردمان خوبی بودند، ولی هرگز پیشرفت چندانی نکرده بودند. تا این که پدر کشیش در سن هفده سالگی، زندگی اش را به مسیح تقدیم کرد. در نتیجه، خدا رویای موعظه کردن را در ذهن او گذاشت. پدر پولی نداشت و تحصیلاتش بسیار کم بود. بنابراین از دیدگاه انسانی، او هیچ آینده و امیدی نداشت. اما خدا با محیط، سابقه خانوادگی و اوضاع و احوال، محدود نمی شود. پدر به جایی که در آن بود، قانع نشد. به آن زندگی یکنواخت و کسل کننده نچسبید. از محدود کردن خدا در ذهنش امتناع کرد. او باور داشت خدا بیش از آن برای او تدارک دیده است. کشیش اعتراف می کند که اکنون من و خواهر و برادرانم و بچه ها و نوه های ما چیزهای عالی از خدا دریافت کرده ایم و دریافت خواهیم کرد، آن هم فقط به خاطر تصمیم یک مرد. این کشیش اکنون یکی از بزرگ ترین و ثروتمندترین کلیساهای آمریکا را اداره می کند.
ما نسل های آتی را با تصمیم امروز خود تحت تاثیر قرار می دهیم. اگر شما لذت برکات روحانی و مادی الهی را نچشیده اید، از شما دعوت می کنم که با کمک خدا، ایمان خود را تقویت کنید. همین طور ننشینید و وضعیت موجود را نپذیرید. همین جاده را تا آخر عمر طی نکنید. از همان جایی که امروز شروع کرده اید، زندگی تان را تمام نکنید. تصمیم بگیرید که از این زندگی یکنواخت و بدون ثمر خارج شوید. خدا می خواهد که هر نسل از نسل پیشین جلوتر برود. به همین علت است که خدا اجازه داده علم و تکنولوژی پیشرفت کند و همچنان توسعه یابد. خدا نمی خواهد شما همین جایی که هستید، باقی بمانید.
دوست عزیز، هرگز به جایی که هستی، راضی نباش. خدای ما، خدای پیشرفت و ترقی است و نه خدای شکست و بدبختی. خدا چیزهای بیشتری برای شما تدارک دیده. بسیار بیشتر! دید خود را وسیع و گسترده تر کنید. خدا می خواهد برای جلال نامش کارهای بزرگ و شگفت انگیزی در زندگی شما انجام دهد. شاید شما آن شخصی باشید که با موعظه انجیل، عده زیادی را مجذوب خداوند کنید. شاید شما آن شخصی باشید که با اختراعات یا ابتکارات، تغییر و تحول مثبت و نیکویی بر دنیای امروز و آینده بگذارید. خدا چیزهای عالی و بیشتر برای شما تدارک دیده است. برای مشاهده آنچه خدا برای شما تدارک دیده، فقط یک کار انجام دهید:با کمک روح خدا (روح القدس) خود را از شر افکار شکست و سرخوردگی خلاص کنید و با پشتکار به جلو بروید. شما سهم خود را ادا کنید تا خدا شما را با معجزات و برکاتش شگفت زده کند. 

ازدواج پسران خدا با دختران آدمیان (پیدایش فصل 6 آیات 1-2)

دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

"در این زمان که تعداد انسان ها روی زمین زیاد می شد، پسران خدا مجذوب دختران زیباروی انسان ها شدند و هر کدام را که پسندیدند، برای خود به زنی گرفتند" (پیدایش فصل 6 آیات 1-2)

"در این زمان که تعداد انسان ها روی زمین زیاد می شد"
در این دوران که جمعیت در حال افزایش بود، به خصوص که در دنیای قبل از طوفان، عمرها بسیار طولانی بود، مشکلی را پدید آورد: ازدواج خدا شناسان با خدانشناس ها.
" پسران خدا مجذوب دختران زیباروی انسان ها شدند و هر کدام را که پسندیدند، برای خود به زنی گرفتند"
در مورد این که "پسران خدا" که بودند که با "دختران آدمیان" ازدواج کردند، نظرات متفاوتی ارائه شده است:
یک. کتاب ایوب "پسران خدا" را فرشته می نامد (ایوب فصل اول آیه ششم، فصل دوم آیه اول). برخی بر این عقیده اند که فرشتگان با زنان ازدواج کردند. اما عیسی خاطر نشان کرد که فرشتگان فاقد جنسیت هستند:"انسان ها در روز قیامت دیگر ازدواج نمی کنند، بلکه مثل فرشتگان آسمانی خواهند بود"(متی فصل بیست و دوم آیه سی). مثال هایی وجود دارد که نشان می دهد که آن ها به هنگام ملاقات مردم، شکل انسانی به خود می گیرند و حتی اگر شکل انسانی داشته باشند، این بدین معنی نیست که می توانند با زنان روابط جنسی برقرار کرده یا پدر موجودی دورگه نیمه انسان/نیمه فرشته باشند. فرشتگانی که از خداوند نافرمانی کردند، تنبیه شدند و مطابق یهودا آیه ششم، در تاریکی مطلق حبس شده اند تا روز داوری برسد. بنابراین، قادر به خروج از زندان نیستند.

دو. کتاب مقدس ایمانداران را فرزندان یا پسران خدا می نامد. به عبارت دیگر، "پسران خدا" ایمانداران بوده اند که تنها بر اساس زیبایی زنان چه با تقوا و چه بی تقوا ازدواج می کردند. این امر در سراسر تاریخ، علت انحطاط روحانی بوده است. به نظر می رسد این دیدگاه با کتاب مقدس و واقعیت بیشتر انطباق دارد تا نظریه ازدواج فرشتگان با زنان.

سه. برخی معتقدند "پسران خدا" از نسل شیث (فرزند با تقوای آدم) و "دختران آدمیان" را از نسل قائن (فرزند غیر ایماندار آدم که برادرش هابیل را کشت) قلمداد می کنند. در این نظریه، ازدواج میان نسل با تقوای شیث و نسل شریر قائن، تباهی اخلاقی نژاد را به همراه می آورد. اما نقطه ضعف این نظریه این است که تقوا انتخابی فردی است و نه امری وراثتی. به علاوه کتاب مقدس هیچ گاه مطرح نکرده است که تمامی نسل قائن شریر و تمامی نسل شیث، با تقوا بوده اند.
یک چیز قطعی است و آن این است که انتخاب همسر توسط پسران خدا بر اساس جذابیت جسمانی قرار داشت. زنان زیبا بودند و این تنها چیزی بود که اهمیت داشت. در نتیجه این ازدواج ها، به فاجعه منتهی شد. خداپرستی تضعیف شد و فساد اخلاقی در دنیا بیداد کرد. از آن جا که مادران بی ایمان، نمی توانستند به فرزند خود راه صحیح را آموزش دهند، شالوده بی ایمانی به خدا ریخته شد و اخلاقیات فاسد گردید و خشونت به تعاقب آن فرا رسید. مردانی بی خدا بدل به مردان غیر اخلاقی شده و مردان غیر اخلاقی، مردانی بی رحم گردیدند و مردان بی رحم به خشونت پرداختند و بدین ترتیب، خشونت زمین را پر کرد. این مردان به واسطه اعمال خشونت بار و قدرت شان بر دیگران، به خاطر اشتهار دنیوی، لذت یا قدرت، درها را به سمت کوهی از گناه گشود (پیدایش فصل آیات 4-6).

آیا درست است که یک مسیحی با یک غیر مسیحی ازدواج کند؟
داشتن هر نوع رابطه عاشقانه با یک غیرایماندار مسیحی می تواند خیلی زود تبدیل به چیزی شود که مانع راه رفتن با مسیح گردد. ما خوانده شده ایم که به گمشدگان بشارت بدهیم، نه این که با آنها رابطه نزدیک و عاشقانه داشته باشیم. اشکالی ندارد که رابطه دوستی خوبی با بی ایمانان داشته باشیم، اما فقط تا همین حد. اگر با بی ایمانی قرار ملاقات عاشقانه داشته باشید، صادقانه چه چیز ارجحیت شما خواهد بود: رابطة عاشقانه یا بشارت برای نجات شخص؟ اگر شما با یک بی ایمان ازدواج کرده بودید، شما دو نفر چطور یک رابطه نزدیک روحانی را در ازدواجتان رشد می دادید؟ یک ازدواج موفق چطور می تواند روی عدم توافق در مورد اساسی ترین مطلب در دنیا یعنی عیسی مسیح بنا شده و باقی بماند ؟ در ازدواج بین یک ایماندار و بی ایمان هماهنگی روحانی نمی تواند وجود داشته باشد. کلام خدا به ایمانداران یادآوری می کند که آنها مسکن روح القدس هستند که مالک قلب و نجات آنهاست (دوم قرنتیان فصل 6 آیات 15-17). به این دلیل، آنها باید خود را از دنیا جدا نگه دارند، در دنیا، اما نه از دنیا، و هیچ کجا مهم تر از رابطه نزدیک در ازدواج نیست.