۱۳۹۳ مرداد ۳۰, پنجشنبه

زندانی مسیحی فرشید فتحی، به زندان رجایی شهر کرج انتقال یافت

 کشیش فرشید فتحی بنا به دلایل نامعلومی از بند ۳۵۰ زندان اوین به زندان رجایی شهر کرج انتقال یافت.

به گزارش آژانس خبری مسیحیان ایران « محبت نیوز» ، فرشید فتحی، نوکیش مسیحی و از رهبران کلیساهای خانگی صبح روز سه شنبه 28 مرداد ماه سالجاری،  از بند ۳۵۰ زندان اوین به زندان رجایی شهر کرج انتقال یافت.
تاکنون خبر و گزارشی از علت انتقال این زندانی مسیحی به زندان رجایی شهر کرج منتشر نشده است.
کشیش فرشید فتحی  متولد ۱۳۵۸ ( ۱۹۷۹میلادی) در دادگاه انقلاب اسلامی  به  اتهام « بر عهده داشتن سمت مسئول ارشد سازمان های خارجی در ایران و تهیه وجه مالی برای این سازمان ها» به شش سال زندان محکوم شد. اتهامی که همانند دیگر پرونده های مسیحیان با زبان سیاسی بیان شده است در حالی که وی تنها بخاطر ایمان به مسیحیت دستگیر شد.
زندانی مسیحی "فرشید فتحی" ، در روز یكشنبه ۵ دی ماه ۱۳۸۹ ( ۲۶ دسامبر ۲۰۱۰) در آستانه سال نو میلادی در یورشی گسترده و از پیش تعیین شده توسط ماموران امنیتی بازداشت شد در پی این حادثه نیز شمار بسیاری از شهروندان مسیحی و از اعضا کلیساهای خانگی در تهران و برخی شهرستانها نیز بازداشت شدند.
پیش از این کشیش سعید عابدینی شهروند ایرانی-آمریکایی که از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به هشت سال حبس تعزیری محکوم شده است، از سوی مسئولین زندان اوین بدون اعلام قبلی و ذکر دلیل، از بند ۳۵۰ زندان اوین به زندان رجایی شهر کرج انتقال یافت.
زندان رجایی شهر کرج بعنوان یکی از پرخطرترین زندان های ایران، بصورت تبعیدگاه محل نگهداری بسیاری از زندانیان عقیدتی و سیاسی است. این زندان در سایه ی خودسری مسولان و مدیریت آن همواره شاهد موارد متعددی از شکنجه، تجاوز، قتل و سایر موارد نقض حقوق بشر بوده است.
با توجه به این نكته كه در حال حاظر شماری از زندانیان مسیحی در تهران و شهرستانها هم اكنون بدون هیچ دلیلی در زندان ها می باشند، وضعیت نامعلوم  این افراد موجی از نگرانی را در میان خانواده و سازمانهای فعال حقوق بشر در ایران موجب شده است .
موضوع زندانیان مسیحی و عقیدتی در ایران اکنون فقط مسئله خانواده های آنان نیست، امروزه این مصائب  به مسئله كلیسای ایران و به موضوعی برای دعا در دوران جفای كلیسا تبدیل شده است كه همه ایمانداران مسیحی از سراسر جهان در آن سهیم و شریك هستند.
.

پاسخ به مخالفان مسیحیت

دفاعیات مسیحی

گر کلام خدا تحریف شده، بنابراین فاقد کارایی است و نه منتقدان می توانند از آن به عنوان سند و مدرک برای تایید ادعای شان استفاده کنند و نه زندگی مردم، آن طور که مورد نظر خداوند است، عوض می شود. ولی تجربیات ایمانداران مسیحی تحریف کلام خدا را تایید نمی کند. چرا ایمانداران مسیحی باید معجزات بزرگ خداوند را در زندگی شان نادیده بگیرند و با آن مخالفت کنند؟ مثلا قبل از ملاقات با خدا نمی توانستد دشمنان را ببخشند. حتی بعضی از آن ها ملحد بودند. بدون قدرت خدا که نمی شود دشمنان را بخشید و مردم را دوست داشت. بدون قدرت خدا یک فاحشه یا ملحد عاشق خدا نمی شود.

پاسخ به مخالفان مسیحیت

دفاعیات مسیحی

مخالفان مسیحیت ادعا می کنند که کتاب مقدس (عهد عتیق/عهدجدید) تحریف شده است. در پاسخ باید گفت که کتاب مقدس، کلام خداست، بنابراین خداوند برای کلام خود غیرت دارد. آیا مخالفان تصور می کنند که خدا کوچک، محدود، ضعیف و ناتوان بود که نتوانست از کتاب خود حمایت کند و انسان ها آمدند و کتاب خداوند را به آسانی تحریف کردند؟ این ادعا ناشی از عدم شناخت خدا و نادیده پنداشتن غیرت و قدرت مطلق خداوند است.
خداوند هرگز اشتباه نمی کند. کتاب مقدس کلام خداست، بنابراین کتاب مقدس مصون از خطاست.
کتابی که تحریف شده، مرده است و مرده نمی تواند هیچکس را کمک کند. متن تحریف شده، قادر نیست شخص منفی را به انسان مثبت تبدیل کند.
عکس: ‏پاسخ به مخالفان مسیحیت

مخالفان مسیحیت ادعا می کنند که کتاب مقدس (عهد عتیق/عهدجدید) تحریف شده است. در پاسخ باید گفت که کتاب مقدس، کلام خداست، بنابراین خداوند برای کلام خود غیرت دارد. آیا مخالفان تصور می کنند که خدا کوچک، محدود، ضعیف و ناتوان بود که نتوانست از کتاب خود حمایت کند و انسان ها آمدند و کتاب خداوند را به آسانی تحریف کردند؟ این ادعا ناشی از عدم شناخت خدا و نادیده پنداشتن غیرت و قدرت مطلق خداوند است.
خداوند هرگز اشتباه نمی کند. کتاب مقدس کلام خداست، بنابراین کتاب مقدس مصون از خطاست. 
کتابی که تحریف شده، مرده است و مرده نمی تواند هیچکس را کمک کند. متن تحریف شده، قادر نیست شخص منفی را به انسان مثبت تبدیل کند.‏

آیا مطالب چهار انجیل (متی، مرقس، لوقا و یوحنا) متناقض است؟

دفاعیات مسیحی

مهران پورپشنگ

مخالفان کتاب مقدس این ادعا را مطرح کرده اند که متن چهار انجیل دارای تناقضات فراوان است. در پاسخ باید گفت که منظور ایشان از تناقض چیست؟ آیا یک انجیل می گوید مسیح مصلوب شد و انجیل دیگر انکار و تکذیب می کند. آیا یک انجیل می گوید که مسیح بعد از مرگ زنده شد و انجیل دیگر این نکته را رد می کند. آیا یک انجیل می گوید مسیح در اورشلیم مصلوب شد و انجیل دیگر شهر دیگری را برای مصلوب شدن مسیح معرفی می کند؟ آیا در یک انجیل می خوانیم که مسیح فرمان محبت را صادر می کند اما در انجیل دیگر دستور می دهد با شورش و جنگ مسلحانه، قلمرو مسیحیت را گسترش دهید؟
در واقع خود منتقدان هم به سئوالات مذکور، پاسخ منفی می دهند. حتی منتقدان با این دلیل که تناقض در تعالیم، جغرافیا و زمان وقایع و نوع واقعه وجود ندارد، کاملا موافق هستند. تنها اشاره آن ها به برخی از روایت هایی است که مثلا در یک انجیل ذکر شده که دو نفر هم زمان شفا یافتند، در حالی که در انجیل دیگر می خوانیم در آن واقعه یک نفر شفا یافت. باید در نظر داشت که اناجیل در همان روز واقعه نوشته نشدند، بلکه مثلا نگارش اولین انجیل (مرقس) بیست یا سی سال بعد از صعود مسیح انجام شد. بنابراین، حافظه یک نویسنده دو نفر را به خاطر داشته و نویسنده دیگر فقط یک نفر را به یاد می آورده است. اما در همان واقعه، تضاد جغرافیایی و تعلیمی وجود ندارد. آنچه مسلم است مخالفان کتاب مقدس با طرح چنین سئوالاتی، در واقع چشمان خود را بر حقیقت نجاتبخش پیام خدا می بندند. اگر دروغ یا تحریف واقعیت توسط یکی از اناجیل ارائه می شد، بدون تردید شاهدان عینی که تا آن زمان هم چنان در قید حیات بوده اند، به شدت اعتراض می کردند و مطالعه آن انجیل ممنوع می گردید.

خدا به جای کنار گذاشتن شخصیت نویسندگان کتاب مقدس، به آن ها تعلیم می داد، آن ها را از تجربیات روحانی عبور می داد تا ایمان آن ها را بنا کند. خدا به آن ها بصیرت و شناخت مافوق طبیعی عطا می کرد. به عبارت دیگر، خدا از آن ها به عنوان ماشین صرف استفاده نمی کرد. سهم و نقش آن ها تنها انتقال کلامی که خدا در ذهن آن ها می گذاشت و یا به آن ها می گفت، نبود. البته در اغلب مواقع آن ها کلمات را واقعا آن طور که از خدا می شنیدند، ثبت می کردند. اما در ضمن این موضوع روشن است که خدا از گنجینه لغات، سبک و تجربیات خود نویسندگان در انتقال و بیان واقعیات مورد استفاده قرار می داد. تناقض در تعلیم، مکان وقوع و تعلیم وجود ندارد. یک نویسنده صرفا به گزارش اتفاق بسنده کرده و دیگری جزئیات را افزوده. اگر جزئیات بر خلاف آن واقعه، تعلیم و مکان جغرافیایی بود، آن را تناقض می نامیدیم. مثلا اگر می خواندیم که "مسیح از قایق پیاده شد و قدم به ساحل اورشلیم گذاشت، جایی که محل تولد او بود" فورا درمی یافتیم که اشتباهات جغرافیایی در متن وجود دارد. بدون تردید، شاگردان مسیح و یهودیان نیز در همان قرن اول میلادی از این آیه انتقاد می کردند و انجیل مشکوک و جعلی معرفی می گردید. مرقس به تولد مسیح اشاره نکرده، در حالی که متی تولد مسیح تشریح کرده است. لوقا جزئیات بیشتری را در مورد تولد مسیح ارائه داده. اگر چهار انجیل وقایع و تعالیم مربوط به زندگی مسیح دقیقا تکرار و کپی می کردند، چه نیازی به سه انجیل دیگر بود؟