مسیحیان در طول تاریخ دوهزارسالۀ خود نتیجهگیریهای مختلفی از این آیات و اشارات کردهاند. مسیحیت در قرون اولیه، به آزادی ارادۀ انسان اعتقاد داشت. گرچه بعضی از پدران کلیسا مسألۀ جبر و برگزیدگی ازلی را مطرح کردند، اما این نظر مورد تأیید شوراهای کلیسایی قرار نگرفت. امروزه، کلیساهای کاتولیک و ارتودُکس که دنبالهروِ سنت قدیمی مسیحیت هستند، به آزادی ارادۀ انسان عقیده دارند.
اما پس از نهضت مارتین لوتر در قرن شانزدهم، یکی دیگر از پیشگامان نهضت اصلاحات به نام ژان کالوَن در همان دوره، اعتقاد به برگزیدگی و تعیین ازلی را تعلیم داد و امروزه اکثر کلیساهای پروتستان پیروِ نظر او هستند. طبق تعلیم کالوَن، خدا پیش از آفرینش جهان، عدهای را برای نجات بر گزید و عدهای را برای هلاکت. ارادۀ انسان در اثر سقوط چنان تباه شده که خودش قادر به انتخاب ایمان نیست. این فیض خدا است که برگزیدگان را بهسوی نجات هدایت میکند و این فیض مقاومتناپذیر است. چنین فیضی نصیب کسانی که برای هلاکت تعیین شدهاند نمیشود. کفارۀ مسیح نیز تنها برای برگزیدگان کارآیی دارد. برگزیدگان که در اثر فیض مقاومتناپذیر خدا نجات مییابند، در امنیت ابدی ساکن هستند و هیچ گاه نجات خود را از دست نمیدهند.
اما در قرن هفدهم، یک عالم الهیات هلندی به نام هاکوبوس آرمینیوس بیشتر به سمت نظریۀ سنتی کلیسا گرایش پیدا کرد و در محافل پروتستان به تعلیم اراده و انتخاب آزاد انسان پرداخت. او آیات مربوط به تعیین ازلی نجاتیافتگان را رد نمیکرد، اما آنها را در پرتوِ تعلیم پطرس رسول در رسالۀ اول، ۱:۲ مورد توجه قرار میداد که به «پیشدانی خدا» اشاره میکند. یعنی اینکه چون خدا «از پیش میدانست» چه کسانی ایمان میآورند، نام آنان را از ازل در دفتر حیات خود ثبت کرد و ایشان جزو برگزیدگان شدند.
آرمان رشدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر