نویسنده مقاله: مهران پورپشنگامروزه برخی از ایمانداران با اعتقاد به اینکه میباید کلام خدا را همانگونه که هست جزء به جزء اطاعت کرد بر مسئلۀ پوشش سر برای زنان به هنگام پرستش خداوند تأکید میورزند. این گروه بر این باورند که پولس در رساله اول قرنتیان فصل یازدهم فرمانی واضح و عاری از ابهام به کلیسا میدهد که قابل اطلاق به مسیحیان در همۀ اعصار میباشد.
باید اذعان داشت که چنین رویکرد تفسیری مشکلات عدیدهای را برای مسیحیان بهبار آورده است، زیرا که کلام خدا در وهلۀ اول خطاب به مخاطبین اولیۀ آن است (کلیسای شهر قرنتس) که در شرایط خاص تاریخی، فرهنگی و اجتماعی خود میزیستند. از این رو، برای درک بهتر پیام پولس برای عصر خویش، نخست میباید به بازسازی وضعیتی بپردازیم که در آن پولس فرمان پوشش سر را به زنان کلیسای قرنتس اعلام میکند. بنابراین در ابتدا باید از خود بپرسیم چرا پولس چنین فرمانی را به ایمانداران شهر قرنتس میدهد؟ عدم پوشش سر از جانب زنان سبب بروز چه مشکلاتی برای کلیسای شهر قرنتس میشد؟
شهر قرنتس در جنوب غربی تنگه ای قرار دارد که دو قطعه از شبه جزیره بالکان را به هم مربوط می سازد. این منطقه، گرچه از نظر کشاورزی حاصلخیز نبود، اما از لحاظ بازرگانی نقطه مهمی قلمداد می شد، زیرا راه های تجاری از شمال به جنوب در خشکی و از شرق به غرب در دریا، به هم متصل می کرد. به همین دلیل، شهر قرنتس که در نقطه ای حساس از این چهار راه تجاری قرار گرفته بود، خیلی سریع از ثروتی بیکران برخوردار شد. در سال 146 قبل از میلاد، طی جنگ های یونان و روم، شهر قرنتس به تصرف روم درآمد و با خاک یکسان شد و اهالی آن کشته یا به عنوان برده فروخته شدند. بازسازی شهر نیز ممنوع شد. تا این که سرانجام، در سال 46 قبل از میلاد، ژولیوس سزار شهر را مجددا بنا کرد. اما ساکنین جدید شهر، از نظر فرهنگی و ترکیب نژادی، هیچ گونه وجه اشتراکی با ساکنین قبلی نداشتند.
هنگامی که پولس در سال 50 میلادی به قرنتس آمد، این شهر سومین شهر مهم و پرجمعیت امپراطوری روم (پس از روم و اسکندریه) محسوب می شد. چنین رشد و شکوفایی چشمگیر، علت دیگری نمی توانست داشته باشد، به جز ثروت. مردم از هر نژاد، ملیت، مذهب، طبقه و پیشه در این شهر گرد آمده بودند: یهودی، یونانی، رومی، بازرگان، دریانورد، هنرمند، فیلسوف... و شهر حالت بین المللی داشت. این حالت بین المللی، در کلیسا نیز به چشم می خورد. پولس به این نکته اشاره می کند که "بعضی از ما یهودی هستیم و بعضی غیر یهودی، بعضی غلام هستیم و بعضی آزاد" (اول قرنتیان فصل دوازدهم آیه سیزدهم).
این شهر در زمینه فساد اخلاق زبانزد دنیای آن روزگار بود، طوری که وقتی می خواستند بگویند فلان شخص از نظر اخلاقی منحرف و فاسد است، می گفتند "قرنتسی" است. در معبد الهه عشق که بر تپه مشرف به شهر واقع بود، صدها روسپی مذهبی به خدمت مشغول بودند. امروزه در موزه شهر قرنتس، تالاری را اختصاص داده اند به اشیایی که طی حفاری ها از معبد خدای شفا کشف شده است. مردم شهر از قسمت هایی از بدن که می خواستند شفا بیابند، شکلی درست می کردند و در معبد می گذاشتند. مثلا اشکال مربوط به آلات جنسی انسان به وفور یافت شده است که این امر، نشان دهنده بارز رواج گسترده بیماری های ناشی از گناهان جنسی است.
پولس در سال پنجاه میلادی به قرنتس آمد (اعمال رسولان فصل هجدهم). ابتدا طبق عادت پولس، در معبد یهودیان (کنیسه) درباره عیسی مسیح شهادت داد. در اثر خدمات بشارتی پولس، عده زیادی یهودیان و غیر یهودیان به خداوند عیسی ایمان آوردند و کلیسای قرنتس تاسیس شد. پس از هجده ماه اقامت، پولس قرنتس را ترک کرد و عازم شهر افسس شد.
اما برمی گردیم به موضوع مورد بحث: منظور پولس از پوشاندن سر یا پوشش سر زنان به هنگام دعا چیست؟ بر طبق نوشته ها و گزارش های باستانی یونان، زنان معمولا با سر پوشیده در ملاءعام ظاهر می شدند. مثلا یکی از این گزارش ها توسط پلوتارخ در قرن اول میلادی چنین نوشته:"رسم معمولا بر آن است که زنان با سر پوشیده در محافل عمومی ظاهر شوند و مردان با سر برهنه." از آن جا که قرنتس نیز یکی از شهرهای مستعمره روم بود، به احتمال قریب به یقین چنین پوششی در آن متداول بوده است. یکی از نویسندگان معاصر پلوتارخ، به نام دیوکریزوستوم با تاسف اظهار می دارد که این رسم رو به انحطاط است.
از سوی دیگر، در شهر قرنتس مجسمههایی با موهایی بلند وجود داشت که سمبل خدایان و نه انسان بودند. در پرستش یکی از الهههای شهیر یونان بهنام ایزیس (Isis)، زنان بدون پوشش سر دست به نیایش میزدند. چنین به نظر میآید که پولس درصدد بود تا هر تصویری را که تداعیکننده پرستش بتپرستان بود از کلیسا بزداید و از این رو بر حجاب زنان تأکید میورزد. بهعلت فساد زبانزد شهر قرنتس و تعداد بیشمار روسپیان مذهبی، پولس در پی آن است تا با تأکید بر حجاب زنان در مکانهای عمومی بر تمایز قداست مسیحیان با این گونه زنان تأکید ورزد.
بنابراین، مسئلۀ حجاب زنان چه از نقطه نظر موارد مشابه آن در آداب و نیایشهای بتپرستانۀ یونان باستان و همچنین فساد زبانزد شهر قرنتس، امر و عرفی رایج برای ایمانداران تلقی میشد. لازم به تذکرست که اکثر محققان معتقدند که روسری در آن زمان صورت را نمیپوشاند بلکه حجابی بود که تا روی شانهها امتداد داشت.
دلیل نیرومند دیگر که فرمان پولس را بهخوبی توجیه میکند مسئله پرستش و تمرکز آن بر خداست. کاملاً آشکار است که اگر کلیسا به سالن مُد تبدیل شود، توجه و تمرکز به جای خدا به دیگران معطوف میشود (اول تیموتائوس فصل دوم آیات نهم و دهم). پولس حتی از فرشتگان بهعنوان حافظان نظام الهی سخن بهمیان میآورد، نظامی که در آن تمام نیایش و عبادت ما میباید معطوف به خدا باشد (اول قرنتیان فصل یازدهم آیه دهم). از اینرو، پولس از زنان کلیسای قرنتس میخواهد که با نگذاشتن روسری کاری نکنند که کلیسا بهجای وقف به خدا صحنۀ خودنمایی آنان گردد.
نتیجه گیری:
۱- فرمان پولس مبنی بر حجاب زنان را باید در چارچوب فرهنگی یونان باستان و تقابل آن با هنجارهای کلیسا در آن عصر درک کرد.
۲- این فرمان با توجه به فضای پرستشی اول قرنتیان فصل یازدهم معطوف به این نکته است که هیچ امر و شخصی نباید توجه ما را از خدا به هنگام عبادت بردارد. درواقع اصل پایدار تعلیم کلام خدا در این بخش نه مسئلۀ حجاب زنان، بلکه تمرکز کامل به خدا و عبادت اوست و کلیسا باید برای تحقق این امر تمام هم و غم خود را صرف کند.
شرح تصویر: یکی از معابد شهر باستانی قرنتس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگدنیایی که مسیح به آن قدم گذاشت، در خصوص مقام و موقعیت زن بسیار بی رحم و فاسد بود. زنان فقط مایملک پدر و سپس شوهر خود بودند. رهبران یهود چنین دعا می کردند:"خداوندا، سپاس که کافر، بی سواد و زن آفریده نشدم!" آن ها به زنان نگاه نمی کردند و چشم های خود را می بستند. در یهودیت آن زمان شهادت یک زن بهحساب نمیآمد. اما وقتی عیسی قیام میکند، نه تنها زنان را مأمور شهادت دادن به چنین واقعه مهمی میسازد بلکه شاگردان را بهخاطر باور نکردن شهادت زنان توبیخ میکند (مرقس فصل شانزدهم آیه یازدهم)! بهانۀ شاگردان متأسفانه نمایانگر دیدگاه آن زمان و نیز نظر برخی از افراد امروزی در مورد احساسات زنان است: "فکر کردند آنها هذیان میگویند" (لوقا فصل بیست و چهارم آیه یازدهم)، اما از نظر عیسی زن موجودی نبود که بهخاطر احساساتش نتواند مسئولیت خود را به درستی انجام دهد. از نظر عیسی، آنچه تعیین میکرد که کسی میتواند شاهدی امین برای او باشد نه جنسیت شخص، بلکه وفاداری و در دسترس بودن وی برای کار خدمت بود.
عیسی همچنین زنان را افرادی تعلیمپذیر و قابلآموزش میدانست. شاید بهترین نمونه در این مورد زمانی باشد که عیسی در منزل ایلعازر به تعلیم مشغول بود و مریم نزد پاهای او نشسته، به تعالیم او گوش میسپرد (یوحنا فصل دهم آیه سی و نهم). لفظ "نشستن در محضر یا نزد پاهای کسی" یک اصطلاح فنی بود و از روشهای متداول تعلیم گرفتن از رهبران مذهبی بهشمار میرفت، و در این جا میبینیم که زنی بدین شیوه از عیسی، این استاد اعظم، تعلیم میگیرد! این درست برعکس نظر رهبران مذهبی یهود است که معتقد بودند:"بهتر است تورات سوخته شود تا اینکه حقایق آن را به یک زن یاد داد"! عیسی نه تنها مریم را بهعنوان یک شاگرد میپذیرد، بلکه او را به این خاطر که کارهای معمول خانه را کنار گذاشته و به سخنان او گوش میدهد تحسین میکند (یوحنا فصل دهم آیه چهل و یکم).
عیسی به هوش و قوۀ ادراک زنان از مطالب روحانی احترام میگذاشت. در یوحنا فصل چهارم آیات هفتم تا سی ام، میبینیم که او به هنگام گفتگو با زن سامری تعصبهای فرهنگی زمان خود را بهدور میافکند و با آن زن در مورد مسائل روحانی صحبت کرده، ماشیح بودن خود را بر کسی که نه تنها یک زن، بلکه یک سامری بدنام بود، آشکار میسازد. این در شرایطی است که معلمان مذهبی آن زمان معتقد بودند: "هر بار که مردی با زنی (حتی زن خود) به گفتگویی طولانی میپردازد، شر و بدی را بر خود نازل میسازد و از کلمات تورات دور شده، در نهایت جهنم را میراث خود میسازد". توضیح درباره سامری ها: در دوران عهد عتیق، قرن ها قبل از ظهور مسیح، بعد از مرگ سلیمان، اسرائیل به دو بخش تجزیه شد: حکومت شمالی که اسرائیل نام داشت و حکومت جنوبی که یهودا نامیده می شد. وقتی مملکت شمالی که پایتختش سامره بود تسلیم آشوری ها شد، بسیاری از یهودیان از سامره اخراج شدند و بیگانگان به جای آن ها در این سرزمین اسکان داده شدند. از دید یهودیانی که در یهودیه (حکومت جنوبی) زندگی می کردند، نسلی که از ازدواج این بیگانگان و باقیمانده یهودیان در سامره به وجود آمد، نسلی مختلط و ناخالص بود. از اینرو، یهودیان خالص از این نژاد مختلط که سامری نامیده می شدند، متنفر بودند. آن ها احساس می کردند این نسل به ملت و قوم خود خیانت کرده اند. در نتیجه، یهودیان نهایت تلاش خود را می کردند تا از سامره عبور نکنند. اما عیسی دلیلی نمی دید که با این قبیل محدودیت های فرهنگی سازش کند. بنابراین، او مستقیما از سامره عبور کرد.
در لوقا فصل سیزدهم آیه شانزدهم، عنوانی که عیسی به زن علیل می دهد نشان دهنده ارزش والایی است که برای زنان بهعنوان کسانی که به طور رسمی جزئی از قوم خدا هستند قائل است. عیسی زن علیل را "دختر ابراهیم" میخواند! عنوان پسر ابراهیم عنوانی متداول و معمولی بود که بر ارزش مرد بهعنوان عضو رسمی قوم عهد تأکید داشت، اما عنوان دختر ابراهیم شناخته شده نبود، زیرا زنان عضو رسمی قوم بهشمار نمیآمدند بلکه صرفا عضو رسمی یک خانواده محسوب میشدند! عیسی با بهکار بردن عنوان "دختر ابراهیم" زنان را بهطور کلی، و این زن علیل را بهطور خاص، ارزش مینهد!
بنابراین هر چند در اناجیل نمی بینیم که عیسی آداب و فرهنگ آن روزگار را بهطور کامل محکوم کرده باشد، ولی می بینیم که اغلب اوقات این ساختارها را به کنار میزند و دیدی تازه و انقلابی ارائه می دهد. پس میتوانیم نتیجه بگیریم که کلیسا نباید کاملاً اسیر ساختارهای فرهنگی زمان خود باشد، هر چند لازم است چنین ساختارهایی را در نظر بگیرد و آنها را به نفع خود بهکار ببرد. نقش زن در کلیسا باید با معیار ارزشی که او در مسیح دارد سنجیده شود، نه بر اساس معیارهای اجتماعی و تاریخی. اهمیت شناخت فرهنگ آن زمان جهت درک رفتار انقلابی عیسی نسبت به زنان را نمیتوان ناچیز شمرد. در واقع خشکهمقدسی در زمان عیسی باعث شده بود که زنان دارای منزلتی پست و حقیر باشند بهطوریکه حتی از شرکت در پرستش عمومی نیز محروم بودند و آشکارا گفته میشد که زنان قادر به آموختن امور روحانی نیستند و شایسته نیست به آنها تعلیم داده شود. این نوع نگرش معلمین مذهبی یهود بهخوبی در ادعای رهبران یهود نمایان است: "مردان به کنیسه میآیند تا یاد بگیرند، اما زنان فقط باید گوش بگیرند"! زنان اجازه داشتند به تعالیم دینی و قرائت کلام خدا گوش کنند، ولی انتظار نمیرفت که آن را بفهمند و درک کنند، و تقریباً از هر گونه تحصیل مذهبی محروم بودند.
در چنین دنیایی بود که مسیح قدم گذاشت تا عهد جدید خدا را با انسان معرفی کند. رفتار مسیح با زنان آن روزگار بسیار غریب بود. پولس به خوبی می دانست که مسیح دوره جدیدی را آغاز کرده است. پولس در غلاطیان فصل سوم آیه بیست و هشتم چنین اظهار نظر کرد:"دیگر فرقی نمی کند که یهودی باشیم یا غیر یهودی، مرد یا زن، زیرا همه ما مسیحیان در عیسی مسیح یکی هستیم". به عبارت دیگر، مقصود پولس آن بود که در عهد جدید، در مسیح تمایزات کهنه و قدیمی مانند ملاحظات نژادی، موقعیت اجتماعی یا جنسیت دیگر معتبر نیست. در نتیجه، در مسیح میان زن و مرد تساوی کامل وجود دارد. هیچیک بر دیگری برتری ندارد. زن و مرد به یکدیگر وابسته اند و هر دو به خدا هم وابستگی دارند. زن و مرد، هر دو را خدا به صورت خود آفرید. نه مرد بیشتر شبیه خداست و نه زن. از همان ابتدای خلقت می بینیم که کتاب مقدس، هم مرد و هم زن را در اوج خلقت خدا قرار می دهد. در نتیجه، به هیچ یک ارزشی کم تر از دیگری داده نمی شود.
در کتاب مقدس، عطایای روحانی مانند معجزات، قدرت شفای بیماران، بیان حکمت، نبوت (یعنی اعلان پیغام های خداوند را به کلیسا)، ترجمه زبان های روح القدس، خدمت کردن به دیگران، تعلیم دادن، موعظه کلام خدا، مدیریت، تسلی و خدمت به افسردگان، کمک به دیگران از طریق دارایی شخصی... ویژگی جنسیتی ندارند. این عطایا برای زنان و مردان یکسان و مشابه است. خداوند از طریق بخشیدن این عطایا به زنان، کلیسا را به فراوانی برکت می دهد.
بنابراین، با توصیفی که پولس از تساوی کامل زن و مرد در خداوند ارائه می دهد، همان آینده (زندگی با خدا در ابدیت) است که در زمان حال آغاز شده است. اما این آینده هنوز به طور کامل در زمان پولس تحقق نیافته بود.
مفهومی که پولس از عبارت" مرد سر زن است" ارائه می دهد، درباره سرچشمه آغاز حیات زن است. ابتدا مرد خلق شد و سپس زن از مرد به وجود آمد (پیدایش فصل دوم آیات هجدهم تا بیست و سوم). بیان این مطلب که زن از مرد به وجود آمد، به آن معنا نیست که زن زیر دست مرد است. از سوی دیگر، مفهوم سر بودن مرد را در پرتو فضای فرهنگی/ اجتماعی قوم یهود بررسی کرد. در جامعۀ مردسالار یهود، مرد بهعنوان نمایندۀ خانواده از حق تقدم اجتماعی برخوردار بود. او بهعنوان نان آور خانواده در خارج از خانه سمبل خانوادهاش بود و نقش زنان صرفا در خانه تعریف میشد. پولس با بیان مفهوم سر بودن مرد، در پی آن است که به تمایز نقش فرهنگی /اجتماعی مردان و زنان در روزگار باستان اشاره کند.
مسئلۀ سر بودن مرد باید از دو جنبه الهیاتی و اجتماعی درک شود. جنبه الهیاتی به تفاوت طبیعت زن و مرد در نظام خلقت و هم چنین نقش متفاوت آنها اشاره میکند و جنبه اجتماعی به حیطۀ عمل خاص مردان در نظام مردسالار یهود میپردازد. اما بایستی در نظر داشت که سیستم اجتماعی دوران باستان در زمان حاضر و به خصوص در کشورهای غربی و در حال توسعه کاملا پذیرفتنی نیست و مشکلات زیادی در زندگی مشترک زن و مرد به وجود می آورد.