۱۳۹۲ دی ۲۴, سه‌شنبه

تبعیض نسبت به اقلیت های مذهبی در قانون اساسی

تبعیض ناروا نسبت به اقلیت های مذهبی بخصوص غیر مسلمانان در قانون اساسی و ارجاع همه امور به موازین شرعی در قانون، سبب ایجاد ساختار عدم معاشرت و در نتیجه نادیده گرفتن غیر مسلمانان به عنوان کافران به دلیل نجس پنداشتن کافران در اسلام شده است.
« محبت نیوز» -  از آنجا که قانون اساسی ایران بر اساس باور مندی و یا غیر باورمندی به مذهب شیعه دوازده امامی در دین اسلام به عنوان آیین اکثریت مردم ایران تدوین شده است، وبه نحوی که در مقدمه ،اصول اول، دوم و دوازدهم آن می بینیم، این قانون نه تنها حاوی مهمترین و شدیترین تبعیضات ناروا نسبت به اقلیتهای مذهبی است، بلکه برای برخورداری از همه حقوق و آزادیهای مشروع الزامن باید از مذهب رسمی تبعیت محض داشته باشد.
اصل13 قانون اساسی، برخی اقلیتها مانند مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان و مسلمانان پیرو سایر مذاهب اسلامی صرفن در حد رعایت قواعد مذهب و یا دین خود منحصرن در باره احوال شخصیه آزاد دانسته است، بدین سان همه باورمندان به شیعه دوازده امامی را در جایگاه برتری از سایرین قرار داده هرچند برای آنها نیز تبعیت از اصل ولایت مطلقه فقیه مقرر ساخته که همه انها را نیز با تبعیض روبرو می سازد.
همچنین فضیلت دادن و حقوق برتر ایجاد کردن برای یک باور و نادیده گرفتن سایر باورهای مذهبی بخصوص ناباوران به اسلام و ادیان شناخته شده در اصل دوازده، از یک طرف وتاکید اصل چهارم قانون اساسی به ضرورت همه قانونگذاریها بر اساس باور مذهبی شیعی و تدوین قوانین و مقررات مختلف بر همین اساس در سالهای گذشته و هم اکنون هرنوع فعالیت مذهبی و عدم پیروی از مذهب شیعه را غیر ممکن ساخته است، و تبعیض بخشی از سیستم حاکمیتی را تشکیل داده است.
نگارنده در موارد زیادی دفاع از اقلیتهای مذهبی در پروندههای مختلف در ایران برعهده داشته ام، تجربه شخصی حاصل از این موارد تبعیض آشکار نسبت به این افراد است، بطور نمونه دفاع داستانهای ایران و قضات دادگاههای انقلاب از آراء خود علیه اقلیتهای مذهبی در جرم فعالیت تبلیغی علیه نظام و به نفع گروههای مخالف نظام که طبق ماده 500 قانون مجازات اسلامی ایران[5] جرم محسوب میگردد، چنین است." از آنجاییکه کلیت نظام سیاسی ایران بر اساس باور مذهبی شیعه می باشد، هر نوع فعالیت تبلیغی سایرادیان و مذاهب به منزله نفی مذهی تشیع است، بنابراین فعالیت تبلیغی علیه نظام و جرم محسوب میگردد." این موضوع در تمام پروندههای زندانیان عقیدتی نظیر بهاییان، دراویش؛ نوکیشان مسیحی، یارسان و اهل تسنن دیده میشود.
بدین سان هرنوع فعالیت مذهبی مغایر با مذهب رسمی به شدت منع و سرکوب میگردد. بخشی از این موارد شامل است به: منع انتخاب شدن بعنوان رهبر یا عضویت در شورای رهبری ایران به موجب صراحت اصل یکصدو هفتم، بموجب این اصل فقط اندکی از روحانیون شیعه در شرایط خاص ازاین حق برخوردارهستند.
کودکان مناطق وسیعی از ایران سال‌های شروع مدرسه را در شرایط بحرانی و اضطراب سپری می‌نمایند، این کودکان در خانه به زبان مادری حرف می‌زنند، و بدون تسلط به زبان فارسی ناچارند حتی از معلمی که زبان ترکی، یا کردی،ترکمنی، بلوچی و عربی را می‌داند، به زبان فارسی تحت آموزش قرار گیرند.
منع دسترسی به تمامی مناسب سیاسی و مدیریتی و قضایی در تمامی سطوح آن. بطور مثال اصل 115 حق نامزد شدن را صرفن برای افراد مذهبی و سیاسی قائل شده است. همچنین اصل یکصدو بیست یکم در باره سوگند قانون اساسی رئیس جمهور بخصوص آن بخش که او را پاسدار مذهب رسمی معرفی میکند.
عضویت مجلس خبرگان، نماینگی مجلس شورای اسلامی برای اقلیتهای شناخته نشده ،وجود ندارد( اصل 64).
مشاغل قضایی برای همه اقلیت های مذهبی منع حقوقی در قانون اساسی دارد، چون در اصل 61 تمامی اعمال قوه قضاییه را طبق مقررات اسلامی مجاز دانسته، انتخاب قاضی نیز بخشی از همین روند را در بر میگیرد که در عمل مانع تصدی تمامی مشاغل قضایی برای همه اقلیتها شده است.
اصول 12 و 13 قانون اساسی با عدم رسمیت همه باورها به استثنای مذهب اکثریت شیعه درعمل حق برخورداری از پرستشگاه مذهبی و برگزاری آیین های مذهبی و تبلیغ مسالمت آمیز را از پیروان سایر مذاهب و آیین ها را به کلی سلب نموده است. این امر سبب تخریب تمامی امکان مورد احترام آیین بهائیت، برخی از مکانهای مقدس زرتشتیان، تخریب حسینه دروایش نعمت اللهی گنابادی در قم، عدم صدور مجوز احداث مسجد برای اهل تسنن در تهران و سایر شهرستانها، ازجمله این تبعضات است.
تاکید اصل دوم قانون اساسی براینکه نظام حکومت ایران بر پایه ایمان به اصول مذهب تشیع و اجتهاد- قطعن منظور اجتهاد فقهاء شیعه است- امکان هر گونه فعالیت آیینی، دسترسی به رسانه، انتشار کتاب برای سایر ادیان و مذاهب غیر ممکن ساخته است.
برتری همه جانبه اکثریت پیروان مذهب شیعه نسبت به سایر مذاهب اسلامی، اقلیت های شناخته شده و سایر اقلیت های دینی در ساختار قانون اساسی ایران به وضوح نمایان است.
تبعیضات ناروا نسبت به اقلیت های مذهبی بخصوص غیر مسلمانان در قانون اساسی وارجاع همه امور به موازین شرعی در قانون سبب ایجاد ساختار عدم معاشرت و در نتیجه نادیده گرفتن غیر مسلمانان به عنوان کافران به دلیل نجس پنداشتن کافران در اسلام شده است.
سامان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی فراهم شده براساس ساختار قانون اساسی ایران هر نوع اندیشه مخالف با مذهب رسمی را نفی و سرکوب می نماید. مقررات اجرایی که بر اساس قانون اساسی و با اتکاء به تاکید اصل چهارم آن مبنی بر لزوم انطباق همه قوانین با مقررات شریعت در اجتماع ایران جریان دارد، از نوعی خشونت سامان یافته علیه همه اندیشه های مخالف حکایت دارد.
برای نشان دادن سامان یافتگی و هدفدار بودن خشونت علیه سایر آیین ها و اندیشه ها، کافی است به ماده 513 قانون مجازات اسلامی بعنوان نمونه توجه کنید. این قانون مقرر داشته است:" هر کس به مقدسات اسلام و یا هر یک از انبیای عظام یا ائمه‌ی طاهرین یا حضرت صدیقه‌ی طاهره اهانت نماید اگر مشمول حکم ساب‌النبی باشد اعدام می‌شود و در غیر این صورت‌ به حبس از یک تا پنج سال محکوم خواهد شد."
تسلط زبان فارسی در سالیان متمادی نوعی ناسیونالیست فرهنگی در ایران ایجاد کرده که به تدریج زبان‌های بومی و قومی را نادیده گرفته است.
بر اساس این قانون کودک 16 ساله بهایی بنام نسیم که شخصن وکالتش را برعهده داشتم در سال 2008 به اتهام" خندیدن" هنگام قرائت دعای صبگاهی در دبیرستانش به اهانت به مقدسات متهم وتحت تعقیب قرار گرفت و مدت دوماه از دبیرستان اخراج شد و صرفن به دلیل اینکه همکلاسی های او از عقیده اش و دینش مطلع شدند، او را مجبور به ادامه تحصیل در دبیرستانی دیگر نمودند. در این رابطه سازمان آموزش و پرورش و دادگاه انقلاب و نیروهای امنیتی در یک ساختار هماهنگ با یکدیگر عمل کردند. چون گزارش خندیدن این کودک را یکی از مسئولین مدرسه به سازمان آموزش و پروزش داده بود، سازمان مزبور به نیروهای امنیتی گزارش کرده بودند، و آنها موضوع را به دادگاه انقلاب گزارش کردند سپس دستور دستگیری و بازرسی منزل این کودک را به نیروهای امنیتی توسط دادگاه انقلاب داده شد.
اگر ماده 513 قانون مجازات اسلامی برای صیانت از باور اکثریت( شیعه) با استفاده از حمایت قانون اساسی تصویب نمی شد، نسیم دختر دبیرستانی که نمونه کوچکی از هزاران پرونده مشابه است، مورد خشونت سیتماتیک قرار نمیگرفت، از تحصیل محروم نمی شد و محاکمه نمیگردید.

(انجیل مَتّی، باب 6 آیات 14 و 15)

آری، اگر تقصیرهای آدمیان را بر ایشان ببخشایید، پدر آسمانیتان نیز بر شما خواهد بخشود؛ 

لیک اگر بر آدمیان نبخشایید، پدر شما نیز تقصیرهایتان را بر شما نخواهد بخشود.

چرا فرعون زن شصت و پنج ساله ابراهیم را به همسری برگزید؟

مطالعه کتاب مقدس
نویسنده: مهران پورپشنگ

ابراهیم قبل از ایمان آوردنش به خدای حقیقی، با ساره ازدواج کرده بود. ازدواج با ناخواهری در روزگار باستان و در میان سومریان امر عادی بود. باید در نظر داشت ابراهیم مطابق فرهنگ آن دوران ازدواج کرد. کتاب مقدس فقط آن را گزارش نموده است.
وقتی ابراهیم به کنعان رسید، قحطی شد. در دوران خشکسالی، ابراهیم راهی مصر شد. محصولات غذایی و چراگاه های مصر به دلیل وجود رود نیل، هم چنان برقرار بودند. ایمان باید در بوته آزمایش گذاشته شود. همان طور که زن و شوهر در شرایط مختلف بایستی وفاداری شان را به یکدیگر نشان دهند. دوران باستان، که با زمان حاضر کاملا دنیای متفاوتی بود، اگر کسی زن زیبایی داشت، او را می کشتند و زن او را تصاحب می کردند. ابراهیم به عنوان غریبه وارد کشور خارجی شده بود. او ترسید. و همین ترس ایمانش را ضعیف کرد. در عهد جدید می خوانیم که ابراهیم مردی بود درست مثل ما (یعقوب فصل پنجم آیه هفدهم). ابراهیم از سارا خواست که بگوید خواهر وی است. هر چند که این امر صحت داشت و سارا خواهر ناتنی او بود. در واقع، قحطی برای امتحان ابراهیم بود. وقتی تصمیم می گیریم از خدا اطاعت کنیم، مشکلات فرا می رسند تا میزان وفاداری ما را به خدا نشان دهند. خدا اگر عده ای را کاملا پاک و مقدس می آفرید، مردم از خدا می پرسیدند که چرا این افراد صد در صد پاک و مقدس هستند، اما من باید با کوشش و تحمل رنج و درد، زندگی پاکی داشته باشم؟ بنابراین، پیامبران هم انسان بودند و نه انسان های مافوق طبیعی. کتاب مقدس تاریخ قوم اسرائیل است و پیامبران هم انسان های یهودی بودند. در کتاب مقدس، نقاط ضعف پیامبران حذف و مخفی نشده، بلکه با صراحت بیان شده تا آن ها به بت تبدیل نشوند. وقتی شخص دچار ضعف است، یعنی این شخص باید به خدا اعتماد کند و نه به توانایی شخصی خود. از دیدگاه خدا، انسان باید وفاداری خود را ثابت کند.
سارا بسیار زیبا بود و در آن هنگام 65 سال سن داشت. در آن دوران، طبق گزارش کتیبه ها و الواح سومریان و خاور نزدیک، مردم عمر بیشتری داشتند. مثلا یکی از کتیبه های سومری، عمر طولانی پادشاهان سومری را ذکر کرده است. طولانی بودن عمر مردم آن روزگار به ضخامت جو و اتمسفر زمین مربوط می شد. طبق تحقیقات علمی در چند هزار سال قبل، اتمسفر زمین بسیار ضخیم بود و مانع از تابش اشعه ماورای بنفش به سطح زمین می گردید. به تدریج با نازک شدن لایه اوزون، اشعه ماورای بنفش به آسانی از جو زمین می گذرد و سلول ها را سریع تر پیر کرده و از کار می اندازد. بدین سان هنگامی که مصری ها سارا را از ابراهیم جدا کردند، او زن میانسال بود. متن کتاب مقدس را نبایستی تحت الفظی و غیر علمی مطالعه نمود. برای روزگار ما باورش مشکل است، اما تحقیقات علمی و هم چنین کشفیات باستان شناسی عمر طولانی انسان ها را در روزگار بسیار کهن تایید کرده اند.
خدا برای ابراهیم و ساره نقشه ای داشت. دخالت خدا، ازدواج آن دو را محفوظ نگه داشت. نازل شدن بیماری ها بر فرعون و خانواده اش، مانع گردید که فرعون با زن ابراهیم نزدیکی کند. طبق سنت باستان، وقتی دختر و یا زنی وارد حرمسرای پادشاه می شد، بایستی چند روز خود را از نظر ظاهری آماده کند (حمام و آرایش) و هم چنین آداب و معاشرت و طرز برخورد با پادشاه را فرا بگیرد. آن طور که از متن کتاب پیدایش مشخص است، همان روز جدایی ساره از ابراهیم، فرعون با ساره رابطه جنسی برقرار نکرد، به علت قوانین سلطنتی آن روزگار.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است