۱۳۹۳ مهر ۳۰, چهارشنبه

هدف خدا از ایجاد مشکلات چیست؟

زندگی هدفمند

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

هدف خداوند از ایجاد مشکلات این است که توجه ما به او جلب شود و نزد او بازگشت کنیم. اما سئوالی مطرح می شود: آیا راه دیگری وجود ندارد که خدا توجه انسان گناهکار را به خودش جلب کند؟ آیا حتما لازم است این کار با مشکلات و بحران ها انجام بگیرد؟

تردیدی نیست که راه های دیگر هم وجود دارند: خداوند به روش های گوناگون با انسان سخن می گوید. پیام خدا فقط محدود به کتاب مقدس نیست. او از طریق کلیسا، رادیو و تلویزیون و فیلم های مسیحی، سرود های روحانی و موسیقی پرستشی، فیس بوک، یوتیوب، وب سایت ها و مقاله ها در اینترنت، کتاب های تفسیر کتاب مقدس و بررسی موضوعات مختلف کلام خدا، موزها (شواهد تاریخی و کشفیات باستان شناسی)، سفرهای بشارتی مبشران مسیحی، روزنامه ها و مجلات مسیحی، بنیادهای خیریه و سازمان های امداد رسانی مسیحی به نیازمندان در سراسر جهان، کتاب های تاریخی و باستان شناسی، وقایع و اتفاقات روزمره و حتی خواب با انسان صحبت می کند. غالب اوقات منتقدان مسیحیت یا مخالفان وجود خدا با ایمانداران مسیحی به بحث و گفتگو می پردازند و بدین ترتیب با پیام مسیح آشنا می شوند.

اما واقعیت این است که برای جلب توجه ما، غالبا به چیزی بیشتر از یک موعظه و یا شهادت احتیاج داریم. حتی اعتقاد به خدا کافی به نظر نمی رسد. یک تکان محکم لازم است که توجه و حواس ما را به خدا معطوف کند. سی اس لوئیس، نویسنده شهیر انگلیسی در کتاب بی نظیر خود به نام "مشکل رنج" نوشت:"خدا در لذت های ما نجوا می کند، در وجدان ما صحبت می کند و در رنج های ما فریاد می کشد: این رنج ها در واقع بلندگوی خداوند برای بیدار کردن دنیای ناشنوا می باشند".

وقتی همه چیز مطابق میل ما پیش می رود، به سختی حواس خود را به خدا معطوف می کنیم. زمانی که راحت و آسوده هستیم، به راحتی به دام غرور و خوپسندی می افتیم. دعاهای مان ضعیف و کم می شود. کلام خدا در ذهن انسان های مغرور چندان اثر نمی کند.

اما به محض این که مصیبتی دامنگیر ما می شود، ناگهان همه چیز فرق می کند. آنچه زمانی بی اهمیت بود، دارای اهمیت می شود. و بر عکس، آنچه زمانی اهمیت داشت، دیگر رنگ و روی خود را می بازد. وقتی ما لجباز و یکدنده هستیم، برای خدا چاره دیگری باقی نمی ماند جز آن که اجازه دهد مشکلات و بحران ها وارد زندگی ما شوند. این نکته ممکن است برای عده ای ظالمانه و غیرمنصفانه به نظر برسد. ولی برچسب "ظالم" بر خدا زدن، در حقیقت بی انصافی ما خواهد بود. وقتی مشکلات وارد زندگی ما می شوند، می تواند به این دلیل باشد که خدا مشغول جلب توجه شماست. شاید دارد توجه شما را به دوری از گناه بخصوصی معطوف می کند. یا این که می خواهد هدف و نقشه خود را تغییر دهید. او می بیند که شما در شرف ارتکاب یک اشتباه یا گناه بزرگ می باشید. در نتیجه توسط مشکلات می خواهد رابطه شما را با خودش مستحکم کند.

خدا اجازه می دهد اتفاقاتی رخ دهد تا برای پیشگیری از آن اقدام کنیم. مثلا ریشه قحطی، ضعف مدیریت و برنامه ریزی است. به یاد بیاورید زمانی که یوسف قحطی را در مصر پیشگویی کرد، راه حل هم ارائه داد: ذخیره محصولات. باستان شناسان کانال های آب را در مصر کشف کردند که برای آبیاری زمین های کشاورزی، ذخیره آب و هم چنین جلوگیری از طغیان رود ها ساخته شده بودند. بنابراین، مدیریت و برنامه ریزی یک اصل اساسی است. اگر حکومتی توجهی به مدیریت آب و غذا ندارد، چرا مخالفان، خدا را مقصر قلمداد می کنند؟ امروزه سازمان ها و نهادهای بسیاری به مناطق محروم کمک رسانی می کنند. آیا این لطف و حمایت خداوند را نشان نمی دهد؟ اگر مخالفان خدا واقعا دلسوز همنوع خود هستند، داوطلبانه به این گونه سازمان ها ملحق شوند.

مشکلات و بحران ها ناشی از گزینه های اشتباه و نقاط ضعف انسان ها است. انسان کامل نیست، اما می توان با پرهیز از انتخاب های غلط و یافتن راه حل، نقاط ضعف را از بین برد. به یاد آورید: کودکان از درد آمپول گریزان هستند، اما تزریق آمپول به نفع سلامتی آنان است.

مشکلات ما را به جلو هل می دهد و باعث تغییر وضعیت زندگی می شود. مثلا مشکلات مالی مردم را به خود می آورد تا به ادامه تحصیل و یادگیری حرفه و فن روی آورند و خود را در محل کار ارتقاء دهند.

با تحمل درد و رنج، می توانیم دیگران را بهتر درک کنیم و برای خدمت و مشاوره به آن ها علاقه نشان دهیم. بدین ترتیب محبت خدا از طریق کمک ما به دیگران ظاهر خواهد شد.

اختراعات و کارهای بزرگ توسط کسانی انجام گرفته که اشتیاق شدیدی برای رفع مشکل داشته اند.

وضعیت کنونی شما هر چه باشد، مطمئن باشید که خدا کارهایش را بدون دلیل انجام نمی دهد. اگر اجازه داده است سختی وارد زندگی شما شود، بدانید برای تان نقشه مهمی در نظر گرفته است.