۱۳۹۳ خرداد ۱۶, جمعه

راز شادمانی و موفقیت

مطالعه کتاب مقدس

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

دریای مرده معروف به بحرالمیت یکی از عجیب ترین آب های روی کره زمین است. آب آن به خاطر درصد بالای املاحش، چنان غلیظ است که حتی کسی شنا بلد نباشد، می تواند روی آن شناور باشد. شما می توانید بدون غرق شدن با تلفن دستی تان فیس بوک را ببینید و مطالب آن را بخوانید! اما مشکل این جاست که وقتی از آب بیرون می آیید، هیچکس نمی خواهد بغل دست شما بنشیند. از آن آب، بوی گند غیرقابل تحملی به مشام می رسد!
دریای مرده توسط رودخانه لبنان که از اسرائیل می آید، تغذیه می شود. اما خروجی ندارد. همه آب تازه ای که به درون آن می ریزد، راکد می ماند. این آب که در عین حال که برای دیدن فیس بوک و خواندن مطالب آن جالب است، غیرقابل نوشیدن، آلوده و فاسد هم است!
آب دریای مرده (بحرالمیت) تصویر یا مثال خوبی است از آدم خودخواه. آدمی که می گیرد و نمی دهد. خدا ما را نیافریده تا آب انباری باشیم که فقط برای خودش جمع می کند! او ما را آفریده که رودخانه ای همیشه جاری باشیم. وقتی ما خودخواهانه زندگی می کنیم و همیشه دریافت کننده باشیم، همیشه بگیریم و هرگز ندهیم، راکد و آلوده می شویم. رک و راست بگویم: زندگی مان شروع به گندیدن می کند. به عبارت دیگر، همنشین خوبی نخواهیم بود. همیشه شاکی و کج خلق خواهیم بود، زیرا نگرش تلخ داریم. کنار آمدن با ما سخت است. بدقلق هستیم، زیرا هیچ چیز از ما به بیرون جریان پیدا نمی کند.
خدا می خواهد چیزهای خوب به زندگی شما سرازیر کند، اما اگر همین الان بخواهید که بهترین زندگی را داشته باشید، باید یاد بگیرید که بگذارید چیزهای خوب از شما به دیگران جریان یابد. وقتی این کار را بکنید، ذخیره دارایی تان از نو پر و لبریز می شود و در نتیجه زندگی تان، طراوت و شادابی را حفظ خواهد کرد.
اگر وقت، انرژی، محبت و دارایی خود را با دیگران تقسیم کنید، معجزات و برکات الهی مانند رود آب زلال وارد زندگی شما می شوند. نگذارید راکد بمانید. باید رودخانه تان را جاری نگه دارید. این روش موفقیت و شادمانی است.
شاید بگویید:"همین الان من یک دنیا مسئله و مشکل دارم. وقتی از این مشکلات خلاص شدم، می روم به یکی کمک می کنم". برعکس گرفتید! اول بروید به کسی کمک کنید تا خدا شروع به تغییر وضع شما کند. این یک اصل الهی است. به خاطر داشته باشید: اول باید دانه بکارید، بعد محصول را درو خواهید کرد.
در کتاب مقدس می خوانیم که خداوند به ایلیای نبی فرمود که به شهر "صرفه" برود (اول پادشاهان فصل هفدهم آیات 8 تا16 ). ایلیا به شهر "صرفه" رفت. در آن جا بیوه زنی را دید که مشغول جمع کردن هیزم است. ایلیا از او کمی آب خواست. وقتی آن زن به راه افتاد تا آب بیاورد، ایلیا او را صدا زد و گفت:"یک لقمه نان هم بیاور".
اما بیوه زن گفت:"در خانه ام حتی یک تکه نان هم پیدا نمی شود. فقط یک مشت آرد در ظرف و مقداری روغن در ته کوزه مانده است. الان هم کمی هیزم جمع کردم تا ببرم نان بپزم و با پسرم بخورم. این آخرین غذای ما خواهد بود. و بعد از آن از گرسنگی خواهیم مرد". ایلیا به او گفت:"نگران نباش! برو و نان را بپز". بیوه زن بدون گله و شکایت رفت و مطابق گفته ایلیا عمل کرد. از آن روز به بعد، آن ها هر چقدر از آن آرد و روغن مصرف می کردند تمام نمی شد.
عمل ساده ایمان بیوه زن، معجزه ای پدید آورد. او ابتدا گام اول برداشت تا زمینه برای معجزه مهیا شود. از دید ایمان ضعیف ما، معجزات بسیار دور از دسترس به نظر می رسند. سرآغاز هر معجزه ای، بزرگ یا کوچک، عملی است از روی اطاعت. تا وقتی اولین قدم ایمان را برنداریم، معجزه رخ نمی دهد.
وقتی می بخشید، نیکویی و لطف خداوند را ذخیره و پس انداز می کنید. شما محصول عظیمی خواهید داشت که خدا می تواند از آن چیزی برای تامین نیازهای شما درو کند. شاید امروز نیاز ضروری نداشته باشید. اما وقتی نیازمند می شوید، خدا برای کمک شما حاضر و آماده است. اگر امروز در نومیدی و نگرانی به سر می برید، کسی را پیدا کنید که همان مشکل شما را دارد. سپس با دعا، مطالعه کتاب مقدس و مشاوره (تجربیات تان) او را یاری دهید. ناگهان درمی یابید شادی، آرامش و امید جایگزین افسردگی تان شده است.
با رفتار از خودگذشتگی، قدرت مافوق طبیعی خدا به کار می افتد. وقتی مشکلی دارید، روی نیازتان متمرکز نشوید. فکر کنید چه جور دانه ای باید بکارید تا از آن مشکل رهایی یابید. مثلا اگر شادی بکارید، شادی درو خواهید کرد. ممکن است فکر کنید که آن کار شما توجه ای را جلب نکرده است، ولی خدا آن را می بیند و در زمان نیاز کاری می کند که کسی برای کمک به شما حاضر شود.
دوست عزیز، اگر می خواهید هم اکنون بهترین زندگی را داشته باشید، آنچه را که خدا به شما داده، انبار نکنید. یاد بگیرید که آن را در زمین ایمان بکارید. به یاد داشته باشید هر زمان عطا کنید، راه را برای خدا باز کرده اید تا اکنون و در آینده نیاز شما را برآورده کند. وقتی نسبت به دیگران سخاوتمند باشید، خدا همیشه با شما سخاوتمند خواهد بود. 

مدارک و شواهد تاریخی مصر باستان درباره وقایع کتاب خروج

دفاعیات مسیحی
مترجم: مهران پورپشنگ

یک نسخه از جنس پاپیروس که متعلق به مصر باستان بود، به دست یک دیپلمات سوئدی رسید. او این نسخه را در سال 1828 به موزه هلند فروخت. در آن زمان، هیچکس نمی توانست متن این نسخه را بخواند. تا این که در سال 1909 یک مصرشناس بریتانیایی به نام الن. اچ. گاردنر، متن را به طور کامل ترجمه کرد. عنوان متن چنین بود:"نصایح حکیمانه از جملات کاهنی در لیدن". این نسخه به سند "آی پوور" معروف است. این سند تاریخی، گزارش موثقی است از وقایع شگفت انگیزی که در دوران اسارت عبرانیان در مصر رخ داده. این نسخه ارزشمند هم اکنون در موزه هلند نگه داری می شود.
نویسنده این سند، یک مقام عالی رتبه مصری به نام "آی پوور" بود. آی پوور، کاهن اعظم و حکیمی بود که در مصر باستان از شهرت زیادی برخوردار بود. توصیف شگفت انگیز او از رویدادها چنان بود که مصرشناسان را کاملا غافلگیر و حیرت زده کرد. وقایعی که آی پوور شرح داده، عینا مشابه گزارش کتاب خروج می باشد.
طبق بررسی کارشناسان، گزارش آی پوور تقریبا هم زمان با رخدادهای کتاب خروج نوشته شده است. حتی مکان رویدادها در مصرنیز با گزارش کتاب خروج کاملا مطابقت دارد. تاکنون هیچ سند و مدرک تاریخی کشف نشده تا گزارش آی پوور را تکذیب کند. آی پوور یک کاهن حکیم، سرشناس و محترم در آن دوران بود. گزارش تاریخی آی پوور بدین شرح است:
یک. فجایع و بلایایی در مصر رخ داد.
دو. رود نیل به خون تبدیل شد (گزارش مشابه: خروج فصل هفتم آیه20).
خون در همه جا وجود داشت (گزارش مشابه: خروج فصل هفتم آیه21).
مردم علی رغم تشنگی شدید، نمی توانستند آب رود نیل را مصرف کنند (گزارش مشابه: خروج فصل هفتم آیه 24).
سه. وقوع تگرگ و صاعقه وحشتناک (گزارش مشابه: خروج فصل نهم آیات بیست و دوم تا بیست و ششم).
به درختان آسیب رسید و شاخه ها شکست. دیگر غذا یافت نمی شد ( گزارش مشابه: خروج فصل نهم آیه 25).
چهار. تمام گیاهان و میوه ها نابود شد (گزارش مشابه: خروج فصل دهم آیه 15).
پنج. گله و رمه، ضجه و ناله می کردند (گزارش مشابه: خروج فصل نهم آیه 25).
شش. آفتاب طلوع نمی کرد و مردم از تاریکی وحشت داشتند (گزارش مشابه: خروج فصل دهم آیات بیست و دوم و بیست و سوم).
هفت. فرزندان شاهزاده ها لعنت گردیدند. بچه هایی که برای مرگ انتخاب شده بودند (گزارش مشابه: فصل دوازدهم آیه بیست و نهم).
صدای ماتم و عزاداری سرزمین را فرا گرفت (گزارش مشابه: خروج فصل دوازدهم آیه 30).
هشت. طلا، نقره و زیور آلات به زنان برده هدیه شد (گزارش مشابه: فصل دوازدهم آیات سی و پنجم و سی و ششم).
نه. بردگان و مردم فقیر چادر نشین با شتاب مصر را ترک کردند (گزارش مشابه: خروج فصل های دوازدهم تا هفدهم).