۱۳۹۲ آبان ۴, شنبه

چهار مسیحی ایرانی به ضربات شلاق محکوم شدند

رادیو فرانسه: به گزارش فاکس نیوز چهار نوکیش مسیحی ایرانی که در یکی از کلیساهای خانگی ایران دستگیر شده اند به دلیل نوشیدن شراب در یک مراسم مذهبی به تحمل هشتاد ضربه شلاق محکوم شده اند.
احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در مورد ایران، در آخرین گزارش خود نسبت به سرکوب مسیحیان و نوکیشان مسیحی در ایران ابراز نگرانی کرده است و از دستگیری شماری از آنان در جریان سال جدید میلادی نیز خبر داده است.
از سال 2010 میلادی تاکنون دست کم سیصد تن از نوکیشان مسیحی ایرانی دستگیر و زندانی و شماری از کلیساهای خانگی آنان بسته شده اند.
بر اساس برخی برآوردها دست کم 370 هزار ایرانی مسلمان به دین مسیحیت گرویده اند، و افزایش شمار مسیحیان به عامل نگرانی شدید حکومت مذهبی ایران تبدیل شده که اسلام شیعه را به دین دولتی و روحانیت در قدرت را به متولی مذهب رسمی مبدل ساخته است.
بر اساس برخی تحلیل ها هم اکنون مسیحیت بعد از اسلام دومین دین در ایران به شمار می رود.
بسیاری از ایرانیانی که در واکنش به دین دولتی به مسیحیت و یا دیگر ادیان می پیوندند به دلیل ترس از سرکوب و آزار از اعلامعلنی باورهای مذهبی خود خودداری می http://www.iranpressnews.com/source/159894.htm.  

آیا مقصود مسیح از تسلی دهنده، اشاره به پیامبر جدید بود؟



ما ایرانی هستیم و دوستان و آشنایان مسلمان داریم. وقتی این عزیزان درمی یابند که مسیحی هستیم، سئوالاتی مطرح می کنند از جمله "آیا مقصود مسیح از تسلی دهنده، اشاره به پیامبر اسلام است؟"
در یوحنا فصل چهاردهم آیات شانزدهم و هفدهم می خوانیم که مسیح می فرماید:"من از پدرم درخواست خواهم کرد تا پشتیبان و تسلی بخش دیگری به شما عطا نماید که همیشه با شما بماند. این پشتیبان و تسلی بخش همان روح القدس است که شما را با تمام حقلیق آشنا خواهد کرد."
در ابتدا باید در نظر داشته باشیم که در کتاب مقدس به ادیانی مانند اسلام یا زرتشت اشاره ای نشده است. دین زرتشت در دوران عهد عتیق در امپراطوری فارس فعال بود و حتی برخی از کارشناسان کتاب مقدس معتقدند که مجوسیان که به دیدار مسیح آمدند، زرتشتی بوده اند. اما کتاب مقدس به خصوص زمانی که یهودیان در امپراطوری فارس زندگی می کردند، به دین زرتشت هیچ گونه اشاره ای نکرده است. علت آن این است که دیدگاه الهیاتی کتاب مقدس به خصوص مسیحیت با ادیان دیگر متفاوت است.
نکته بعدی این است که نقل قول یک آیه از کتاب مقدس به طور ناقص یا بدون در نظر گرفتن کل متن، غالبا مفهومی کاملا اشتباه را به دست می دهد. مثلا حذف آیه هفدهم، می تواند به این تصور دامن بزند که مقصود مسیح از "تسلی دهنده دیگر" شاید پیشگویی ظهور پیامبر جدید باشد. در حالی که در آیه هفدهم به روشنی به روح القدس اشاره گردیده است.
فصل های چهاردهم تا شانزدهم درباره عملکرد روح القدس در زندگی ایمانداران مسیحی می باشد و هرگز درباره پیامبر دیگر اشاره و پیشگویی نشده است.
در بیش از شش هزار نسخه دست نویس یونانی از عهد جدید، مطلقا حتی یک نسخه دست نویس وجود ندارد که به واژه ای غیر از تسلی دهنده یا مدافع نوشته شده باشد.
تسلی دهنده که عیسی وعده داده بود می بایست همیشه با شاگردان و ایمانداران مسیحی بماند (آیه شانزدهم)، ولی اکنون سیزده قرن است که پیامبر اسلام چشم از جهان فرو بسته است. بنابراین، او ویژگی خاص این تسلی دهنده را نداشت.
عیسی به شاگردانش گفت:"شما تسلی دهنده را می شناسید"، ولی شاگردان مسیح، پیامبر اسلام را نمی شناختند و نمی توانستند بشناسند، زیرا او شش قرن بعد به دنیا آمد. عیسی هم چنین به شاگردانش گفت که تسلی دهنده در شما خواهد بود. پیامبر اسلام نمی توانست در شاگردان مسیح باشد، زیرا آنان ششصد سال قبل از او زندگی می کردند و اطلاعی از او نداشتند. هم چنین تعالیم آنان مطابقتی با تعلیمات پیامبر اسلام نداشت، بنابراین، پیامبر اسلام نمی توانست حتی به مفهوم روحانی یا تعلیمی در عیسی مسیح یا شاگردان مسیح باشد.
عیسی به صراحت تاکید کرد که تسلی دهنده "به نام من" یعنی به نام عیسی فرستاده خواهد شد. با این توصیف، هیچ مسلمانی این را قبول ندارد که پیامبر اسلام توسط عیسی و به نام عیسی فرستاده شده باشد.
یکی از رسالت های تسلی دهنده این است که عیسی مسیح را جلال دهد (یوحنا فصل شانزدهم آیه چهاردهم). اما مطابق دیدگاه اسلام، پیامبر مسلمان برتر از عیسی و آخرین پیامبر است. در این صورت او عیسی را که پیش از او آمده و به عبارت دیگر در مرتبه پایین تری قرار دارد، جلال نمی دهد.
سرانجام این که عیسی مسیح به صراحت بیان کرد که تسلی دهنده بعد از "اندک ایامی" خواهد آمد (اعمال رسولان فصل یک آیه پنج)، در حالی که تا ششصد سال بعد خبری از پیامبر اسلام نبود. چند روز بعد، روح القدس در روز پنطیکاست آمد (اعمال رسولان فصل دوم). مسیح به شاگردان گفت که در اورشلیم بمانید و منتظر روح القدس باشید (اعمال رسولان فصل اول آیه چهارم). آیا شاگردان می توانستند قرن ها عمر کنند تا پیامبر اسلام را که درسرزمین دیگر و نه اورشلیم و سرزمین فلسطین، ظهور نمود، مشاهده کنند؟

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است

انجیل برنابا

یکی از ادعاهای های غیر مسیحیان این است که انجیل برنابا تنها انجیل شناخته شده ای است که توسط یکی از حواریون عیسی نوشته شده و تا به امروز باقی مانده است. اما شواهد تاریخی این ادعا را تایید نمی کند.
محققین و دانشمندان معتبر دنیا، انجیل برنابا را به دقت مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داده و مطلقا هیچ اساسی برای اعتبار و صحت آن پیدا نکرده اند، لذا اظهار چنین ادعایی عجیب به نظر می رسد. 
قدیمی ترین نسخه از انجیل برنابا که به دست کارشناسان و محققین رسیده، مربوط به قرن پانزدهم و شانزدهم میلادی است، یعنی حدود هزار و چهارصد سال بعد از دوران برنابا.
انجیل برنابا تا قبل از قرون پانزدهم یا شانزدهم میلادی هرگز مورد اشاره محققین و مورخین مسیحی و مسلمان قرار نگرفته و بدون شک اگر چنین کتابی در دوران قبل از قرن پانزدهم وجود داشت، حداقل اشاراتی به آن می کردند. ادعا می شود که این انجیل به زبان عربی موجود بوده، اما بسیاری از نویسندگان مسلمان نظیر ابن هیثم (قرن پنجم میلادی)، ابن تیمیا (قرن هشتم میلادی)، ابوالفضل سعودی (قرن دهم میلادی) و حاجی خلیفه ( قرن یازدهم میلادی) که آثارشان تا به امروز باقی مانده است، بدون شک اگر چنین کتابی وجود داشت، به آن اشاره می کردند. اما نه این نویسندگان مسلمان و نه هیچ شخص دیگری هرگز در قبل از قرن پانزدهم میلادی اشاره ای به انجیل برنابا نکرده اند.
از سوی دیگر، در آثار هیچ کدام از پدران یا معلم های کلیسا از قرن اول تا قرن پانزدهم میلادی، اشاره یا نقل قولی به چنین کتابی وجود ندارد. اگر انجیل برنابا وجود داشت و صحت و اعتبار آن مورد تایید قرار می گرفت، بدون تردید در این دوران هزار و پانصد سال، همانند دیگر کتاب های کتاب مقدس به دفعات زیاد مورد اشاره نویسندگان و مورخین مسیحی و هم چنین پدران کلیسا قرار می گرفت.
علاوه بر این، صرف نظر از اصالت و اعتبار انجیل برنابا، چنانچه این کتاب اصلا وجود داشت، قطعا مورد اشاره و نقل قول کسی و یا اشخاصی قرار می گرفت، ولی هیچ کدام از نویسندگان یا پدران کلیسا در طول این دوره هزار و پانصد ساله، هیچ اشاره ای به آن نکرده اند!
این کتاب حاوی اشتباهات تاریخی متعدد است و بیشتر بیانگر زندگی در اروپای غربی قرون وسطی است، خود نشان دهنده این واقعیت است که تاریخ نگارش آن به هیچ وجه نمی تواند به قبل از قرن پانزدهم میلادی برگردد. به عنوان مثال، در اشاره به سال یوبیل (یعنی هر پنجاه سال یک بار زمین ها کشت نمی شد، برده ها آزاد می شدند و ارث خانوادگی به کسانی که ارث خود را از بخت بد از دست داده بودند، بازگردانیده می شد)، انجیل برنابا می گوید که سال یوبیل هر صد سال یک بار می آید، در حالی که پیش از قرن چهاردهم میلادی، سال یوبیل هر پنجاه سال یک بار مرسوم بود. بیانیه پاپ وقت مبنی بر تغییر بزرگداشت سال یوبیل از پنجاه به صد سال در سال 1343 میلادی صادر شد و از آن تاریخ به بعد بود که کلیسای کاتولیک این مراسم را در دوره های صد ساله برگزار می کند.
نویسنده انجیل برنابا وقتی درباره "یوبیل صد ساله" سخن می گوید، تنها این فکر به ذهن انسان می رسد که او از بیانیه پاپ بونیفاس خبر داشته است. نویسنده انجیل برنابا چگونه می توانست از این بیانیه خبر داشته باشد، جز آن که در دوران پاپ بونیفاس یا بعد از آن زندگی کرده باشد؟
این اشتباه تاریخی واضحی است که ما را وامی دارد نتیجه بگیریم که ممکن نیست انجیل برنابا در قرن اول میلادی نوشته شده باشد.
از اشتباهات تاریخی انجیل برنابا می توان به موارد دیگری نیز اشاره کرد از جمله این که می گوید عیسی در زمان حکومت پیلاطس متولد شد، با این که شواهد تاریخی نشان می دهند پیلاطس تا سال 26 یا 27 میلادی به به حکومت نرسید. هم چنین به اشتباه فاحش جغرافیایی بر می خوریم: "عیسی سوار قایق شده و به ناصره رفت." هر کسی که حتی یک بار به فلسطین سفر کرده باشد، می داند که ناصره در ساحل هیچ دریا و دریاچه ای نیست. اشاره به بشکه های چوبی شراب (که در اروپای قرون وسطی استفاده می گردید) نیز از خطاهای نویسنده است. در فلسطین دوران عیسی به جای بشکه از مشک های شراب استفاده می کردند.
محتوا و تعالیم انجیل برنابا با کتاب مقدس کاملا متفاوت است و هرگز در طول تاریخ کلیسا مورد تایید قرار نگرفته است. تنها روایات معتبر مربوط به قرن اول که در مورد زندگی عیسی وجود دارد، همان است که در عهد جدید ذکر شده است. صحت و اصالت کتاب های عهد جدید با پشتوانه بی نظیر حدود شش هزار نسخه خطی به زبان یونانی است که مربوط به قرن دوم به بعد (قرون مختلف) می باشد و توسط کارشناسان و باستان شناسان مسیحی و غیر مسیحی تایید شده اند. این نسخه ها که در متن و محتوا هیچ گونه تفاوت و تناقضی ندارند، در موزه ها نگه داری می شوند و در معرض دیدگان عموم مردم و علاقمندان می باشند.


 دفاعیات مسیحی‏ 

چرا کتاب مقدس به نقاط ضعف پیامبران اشاره کرده است؟

Christian Apologetics دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

برای پاسخ به این سئوال به نکات زیر توجه کنید:

یک. نااطاعتی آدم و حوا سبب رخنه گناه به جهان شد و انسان ها ازطریق ارثی و هم چنین ارتکابی در وضعیت گناه آلود قرار گرفتند. در نتیجه، پیامبران هم از این قاعده مستثنی نبوده اند.
دو. همه پیامبران طبق روال طبیعت از یک پدر و مادر به وجود آمدند. اما در مورد عیسی چنین نبود. مادرش زمانی آبستن شد که هنوز باکره بود. عیسی پدر بشری نداشت. تولد او از یک دختر باکره، امری است کاملا منحصر به فرد در تاریخ بشر. هیچ شاهد و مدرکی در دست نیست که در طول تاریخ، باکره دیگری به جز مریم، بدون ارتباط با یک مرد، آبستن شده باشد. پیشگویی تولد مسیح (عهد جدید) در دوران آدم و حوا، به "نسل زن" اشاره دارد (مریم باکره) و نه از نسل مرد (پیدایش فصل سوم آیه پانزدهم).
سه. خوشبختانه کتاب مقدس به نقاط ضعف رسولان و پیامبران اشاره کرده است تا از آن ها بت نسازیم، بلکه تمرکز ما بر خداوند باشد. به یاد داشته باشیم: انسان حاصل هدف خدا و برای هدف خدا به دنیا آمده است. کتاب مقدس، نقاط ضعف پیامبران را مخفی نکرده، بلکه آن را با صداقت بیان نموده است، چرا که آنان انسان های مافوق طبیعی نبوده اند. پولس رسول چنین نوشت: "ما ضعیف هستیم، لیکن با قوت خدا زیست خواهیم کرد" (دوم قرنتیان فصل سیزدهم آیه پنجم). هر گاه احساس ضعف می کنیم، خدا دارد به ما یادآوری می کند که به او متکی باشیم و توکل نماییم.
چهار. اگر خدا عده ای را کاملا مقدس می آفرید، این پرسش برای مردم مطرح می شد که چرا خدا تفاوت و تبعیض قائل شده است؟ چرا من باید برای دست یابی به پاکی و قدوسیت، سعی و تلاش کنم تا مقبول خدا واقع شوم، در حالی که دیگری کاملا مقدس و کامل آفریده شده؟
پنج. طبق نگرش مسیحیت، افراد در هر مقام و موقعیت باید وفاداری خود را به خدا "ثابت" کنند. هنگامی شما می توانید ادعای وفاداری کنید که قبل از آن فرصت بی وفا بودن داشته اید، ولی خودتان برگزیدید که وفادار بمانید. خدا افرادی را می خواهد که با خواست و اراده خودشان، وفاداری خود را ثابت کرده اند و نه این که عده ای کاملا مقدس را خلق کند. باید بدانیم خدا کیست؟ انسان کیست؟ ما انسان هستیم.
شش. سراسر کتاب مقدس مملو از نمونه هایی است دال بر این که چگونه خدا مشتاقانه دوست دارد انسان های عادی و ناقص را علی رغم ضعف های شان، برای انجام کارهای فوق العاده مهم به کار گیرد. کتاب مقدس می فرماید: خدا عمدا اشخاصی را برگزیده که در نظر مردم دنیا، نادان و ضعیف هستند، تا از این راه آنانی را که دانا و قدرتمند به حساب می آیند، شرمگین سازد. خدا همان کسانی را برگزیده که دنیا ایشان را هیچ می انگارد، تا نشان دهد آنانی که مهم و بزرگ به نظر می آیند، هیچ هستند و به این ترتیب هیچکس در هیچ جا، نتواند در برابر خدا فخرفروشی کند (اول قرنتیان فصل اول آیات بیست و هفتم تا بیست و نهم).
ضعف موسی، خشم او بود. خشمی که باعث گردید او یک مصری را به قتل برساند. او لوح های ده فرمان را نیز شکست. با این حال، خدا او را تبدیل به "متواضع ترین مرد روی زمین" نمود. ضعف جدعون، خودکم بینی و عدم اعتماد به نفس بود، اما خدا او را به مردی "شجاع و زورآور" تبدیل نمود. ضعف ابراهیم، ترس بود. نه یک مرتبه، بلکه دو بار ادعا کرد که همسرش، خواهر وی می باشد، تا بدین وسیله جان خود را از خطر مرگ برهاند. ولی خدا، ابراهیم را به "پدر تمام ایمانداران" تبدیل نمود. پطرس شکاک و عجول تبدیل به "صخره" شد و داود زناکار، به "مردی موافق دل خدا" و یوحنای متکبر را به "رسول محبت" تبدیل گردید.
تخصص خدا، تبدیل ضعف ها به قوت است.
هفت. کتاب مقدس، تاریخ قوم اسرائیل است و پیامبران هم یهودی بودند. مطابق دیدگاه کتاب مقدس، پیامبران انسان بودند. کتاب مقدس نگرش واقع بینانه به پیامبران دارد و نه ایده آلی. همان طور که اشاره شد هر گاه احساس ضعف می کنیم، خدا دارد به ما یادآوری می کند که به او متکی باشیم و توکل نماییم. انسان ها به فیض و رحمت خدا نیازمندند.
هشت. مسیح قادر بود درون انسان ها را ببیند و انگیزه آنان را مشاهده نماید. بنابراین، هیچکس نمی توانست او را فریب دهد تا مرتکب خطا و اشتباه شود.
نه. پولس رسول هم مثل همه ما می خواست که از ضعف خود بهبودی حاصل کند. به همین دلیل دعا کرد: "خداوندا، این مشکل (احتمالا ناراحتی جسمی و یا سختی ها و جفاها) را برطرف کن." ولی اراده خدا این بود که پولس با این مشکل سر بکند و ضعیف بماند، تا توکل او به جای قدرت، حکمت و ذکاوت خودش، متمرکز بر قدرت و حکمت خدا باشد. خدا از پیش می دانست که ممکن است پولس مغرور بشود. در نتیجه، اجازه داد تا مشکلی در زندگی او کار بکند تا از غرور و تکبر پیشگیری کند. خداوند می دانست که پولس رسول با استعدادهای خود چه کارهای عظیمی برای گسترش انجیل انجام بدهد. بنابراین، با گذاشتن مشکل، تضمین کرد که شهرت پولس منتهی به غرور و احیانا شکست روحانی نشود. هر گاه در کتاب مقدس با شخصیتی برخورد می کنیم که سرمست از باده غرور شده است، می دانیم به آخر خط رسیده است.
شخصی که مغرور می شود، در جبهه مخالف خدا زندگی می کند. وقتی که غرور وارد می شود، کم کم حس وابستگی و نیاز به خدا از بین می رود، زیرا اساس غرور، خودکامگی و خود محوری است.
ده. برای یک انسان این امکان وجود دارد که در برابر جهانی بی خدا، زندگی بی عیبی را سپری کند، اما بعدا در خانه خود دچار وسوسه شود.
یازده. وسوسه های درون یک شخص غالبا هلاکت بار تر از وسوسه های بیرونی هستند.
دوازده. تجربه نشان داده که سال های طولانی پیروزی روحانی، انسان را از ارتکاب گناه مصون نگاه نخواهد داشت:"هوشیار باشید، زیرا ممکن است در دام گناه گرفتار شوید" (اول قرنتیان فصل دهم آیه دوازدهم). مسیح فرمود:"دعا کنید تا در معرض آزمایش نیفتید" (متی فصل بیست و ششم آیه چهل و یکم).
سیزده. به یاد داشته باشید: اگر سایرین فقط نقاط قوت شما را ببینند، خواهند گفت: "خوش بحالش، ولی حیف که من هیچ وقت نخواهم توانست، چنین کارهایی را انجام دهم." ولی وقتی اجازه دهید که آن ها ملاحظه کنند که خدا شما را با وجود ضعف های تان به کار می گیرد، آن ها تشویق خواهند شد که این گونه بیندیشند: "خدا می تواند مرا هم به کار بگیرد".

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است. خوانندگان عزیز، در صورت مشاهده تخلف، لطفا اطلاع دهید.