۱۳۹۲ مرداد ۲۱, دوشنبه

بررسی انجیل متی: وقتی عیسی تعلیم می داد، در میان شنوندگان کسانی بودند که در تعلیم احکام خدا تخصص داشتند. رهبران مذهبی یهود فکر می کردند که تعلیم به دیگران هدف غایی زندگی است. اما عیسی روشن کرد که اطاعت از خدا بالاترین هدف است. مطالعه احکام خدا و تشویق دیگران به اطاعت از آن ها به مراتب آسان تر است از عمل کردن به آن ها
مطالعه کتاب مقدس
منظور مسیح از بیان ایراد نگیرید در انجیل متی فصل هفتم، اشاره به آن نوع ایرادگیری است که به منظور عیب جویی از دیگران و قضاوت در مورد آن ها صورت می گیرد، به طوری که شخص برای بالا بردن خودش، دیگران را خرد می کند. این تعلیم به معنای محکوم کردن هر نوع انتقاد نیست، بلکه دعوتی است برای داشتن حس تشخیص، بدون منفی نگری. مسیح به وضوح به ما تعلیم داد که باید معلمین دروغین را تشخیص دهیم (متی فصل هفتم آیات پانزدهم تا بیست و سوم). هم چنین پولس نیز نوشت که در کلیسا انضباط را اعمال کنیم (اول قرنتیان فصل پنجم آیات یکم و دوم) و به داوری نهایی خدا مطمئن باشیم (اول قرنتیان فصل چهارم آیات سوم تا پنجم).
عیسی به ما تعلیم می دهد که به جای ایراد گرفتن از دیگران، زندگی خود را بررسی کنیم. خصلت های دیگران که باعث آزردگی ما است، اغلب همان عادت های خود ما است. عادات و الگوهای رفتاری بدی که هنوز در ما هست، همان خصوصیاتی است که بیشتر اوقات می خواهیم در دیگران تغییر دهیم. آیا شما به راحتی اشتباهات دیگران را بزرگ می کنید، در حالی که نسبت به خطایای خود بی اعتنا هستید؟ اول خود را مورد قضاوت قرار دهید و بعد از روی محبت، آن شخص را ببخشید و به او کمک کنید.


مطالعه کتاب مقدس
بررسی انجیل متی فصل هفتم آیه یازدهم: مسیح قلب خدای پدر را به ما نشان می دهد. او خودخواه یا خسیس نیست و چیزی را از ما مضایقه نمی کند. وقتی با درخواست های مان به حضور خدا می رویم، نباید به التماس و گدایی بیفتیم. او پدری مهربان است که ما را درک می کند، از ما مراقبت به عمل می آورد و تسلی می دهد. اگر انسان ها می توانند مهربان باشند، تصور کنید خدایی که آفریننده محبت است، چقدر می تواند مهربان باشد.
مطالعه کتاب مقدس

نگرش مسیحیت درباره جنگ های صلیبی

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

به باور مخالفان، مسیحیت مشوق و حامی جنگ های صلیبی بوده است. آیا جنگ های صلیبی مورد تایید مسیحیت بود؟
برای پاسخ به این سئوال، به نکات ذیل توجه کنید:
یک. مسیحیت در واقع همان نگرش عهد جدید است.
دو. مسیح و رسولان هرگز به پیروان خود چنین تعلیم نداده اند که با توسل به زور و اسلحه، به اشاعه و گسترش مسیحیت بپردازند.
سه. یهودیان می خواستند مسیح را پادشاه کنند، اما او موافقت نکرد (یوحنا فصل ششم آیه پانزدهم).
چهار. مسیح به علت شورش مسلحانه دستگیر نشد.
پنج. مسیح بر روی صلیب دشمنان خود را بخشید.
شش. رسولان با کمک روح خدا مسیحیت را در خاورمیانه و اروپا گسترش دادند. در قرن اول میلادی، هیچ گونه گزارشی از سوی مقامات یهودی، رومی و یونانی مبنی بر کاربرد سلاح و خشونت توسط مسیحیان ثبت نشده است.
هفت. برای پروتستان ها فقط نگرش کتاب مقدس مهم است، اما ارتودکس ها و کاتولیک ها آئین ها و اعتقاداتی دارند که ریشه در کتاب مقدس ندارند. یگانه مرجع برای استخراج اصول عقاید و نحوه عبادات در پروتستان، کتاب مقدس است. در حالی که در فرقه های کاتولیک و ارتودکس تعمید کودکان، شیوه تعمید، مجرد بودن کشیش، تکریم مریم، مرجعیت پاپ، طلب شفاعت از مقدسین، سلسله مراتب کلیسایی، نحوه برگزاری عشاء ربانی و نظایر این ها، همگی ریشه در اعتقادات فرقه ای دارد. پیروان کاتولیک و ارتودکس می دانند که در کتاب مقدس به این نکات اشاره نشده، اما آن ها به این اصول معتقدند، زیرا نکات مذکور نتیجه تصمیمات رهبران این دو فرقه بوده است.
هشت. جنگ های صلیبی حاصل تفکرات سیاسی/اقتصادی رهبران فرقه کاتولیک بوده است که هیچ گونه ارتباطی با متن عهد جدید (تعالیم مسیح و رسولان) ندارد. تفتیش عقاید، محاکمه دانشمندان و خرید و فروش زمین های بهشت و جهنم، سوزاندن مخالفان از جمله ایمانداران مسیحی نیز نتیجه سیاست ها و تصمیمات رهبران کاتولیک بوده است. مارتین لوتر(کشیش کاتولیک) که متوجه تضاد رفتار و عملکرد پاپ ها با متن کتاب مقدس شد، این فرقه را ترک کرد و نهضت پروتستان را پایه گذاری نمود.


دفاعیات مسیحی

چگونه شیطان به درگاه خدا راه می یابد، در حالی که از ملکوت خدا اخراج شده است؟ (ایوب فصل اول آیه ششم)

ایوب فصل اول آیه ششم می گوید که "یک روز که فرشتگان در حضور خداوند حاضر شده بودند، شیطان نیز همراه ایشان بود". این بدان معناست که شیطان به درگاه خدا دسترسی دارد، در حالی که در کتاب مقدس اشاره شده که او از حضور خداوند اخراج شده است. برای مثال: مکاشفه فصل دوازدهم آیات هفتم تا دوازدهم. 
شیطان در ابتدا فرشته خدا بود، اما به خاطر غرورش به موجودی شرور و سرکش تبدیل شد. در نتیجه از مقام خود در ملکوت خدا خلع شد و از آن جا اخراج گردید. با این توصیف، او هنوز هم به آن جا دسترسی دارد. از سایر قسمت های کتاب مقدس در می یابیم که شیطان می تواند به درگاه خدا حاضر شود تا به ایمانداران تهمت بزند. او حتی به حضور خدا رفت تا علیه یوشع، کاهن اعظم، اتهام وارد کند (زکریا فصل سوم آیات یکم و دوم). در مکاشفه فصل دوازدهم آیه دهم هویت شیطان چنین معرفی می شود:"او روز و شب در پیشگاه خدای ما به ایمانداران تهمت می زند".
شیطان، نماد یا افسانه نیست. او خیلی هم واقعی است. شیطان دشمن خدا است و همواره می کوشد مانع کار خدا شود، اما او می تواند کاری را که خدا اجازه آن را داده است، انجام دهد (ایوب فصل های اول و دوم). در فصل دوازدهم مکاشفه در می یابیم که شیطان برای همیشه از حضور در پیشگاه خدا محروم می شود.
از گفتگوی شیطان با خدا در کتاب ایوب، چیزهای زیادی درباره او می آموزیم:
یک. او به خدا پاسخگو است. همه فرشتگان، چه خوب و چه بد، مجبورند گزارش اعمال خود را به حضور خدا بیاورند (فصل اول آیه ششم).
دو. افکار او برای خدا آشکار است (فصل اول آیه هفتم).
سه. شیطان در آن واحد فقط می تواند در یک جا باشد (فصل اول آیات ششم و هفتم).
چهار. شیطان نمی تواند افکار ما را بخواند یا پیشگویی کند (فصل اول آیات نهم و دهم). اگر می توانست پیشگویی کند، می دانست که ایوب زیر بار فشار کمر خم نخواهد کرد.
پنج. از آن جا که شیطان بدون اجازه خدا نمی تواند کاری انجام دهد (فصل اول آیه دوازدهم)، ایمانداران می توانند با قدرت خدا حملات او را دفع کنند.
شش. خدا همیشه حوزه محدودی برای کارهای شیطان تعیین می کند (فصل اول آیه دوازدهم و فصل دوم آیه ششم)
پاسخ شیطان به سئوال خداوند (فصل اول آیه هفتم) به ما می فهماند که او یک موجود واقعی است و بر زمین فعالیت می کند. دانستن این حقیقت درباره شیطان باید ما را بر آن دارد که نزدیکی خود را به کسی که از او بسیار بزرگ تر و قدرتمندتر است، یعنی به خدا، حفظ کنیم.
گفتگوی بین خدا و شیطان حقیقت مهمی را درباره خدا به ما می آموزد: خداوند از هر کوششی که شیطان برای وارد آوردن رنج و سختی بر ما به عمل می آورد، کاملا آگاه است.
شیطان دوست دارد ایماندارانی را بیابد که در ایمان شان ضعیف اند یا از نظر روحی آسیب پذیرند. با آن که خدا به شیطان اجازه می دهد تا به کار خود در این دنیا ادامه دهد، اما هنوز کنترل امور را در دست دارد. عیسی قدرت کامل بر شیطان دارد. وقتی او برای گناهان انسان مرد و دوباره زنده شد، شیطان را شکست داد. روزی شیطان برای همیشه زندانی خواهد شد و دیگر نخواهد توانست کارهای شریرانه اش را از سر بگیرد (مکاشفه فصل بیستم آیه دهم).


دفاعیات مسیحی

اگر همه گناهکارند، پس چگونه می توانند مانند ایوب کامل شوند؟ (ایوب فصل اول آیه اول)

خداوند به شیطان گفت:" ایوب مردی درستکار و خداترس است و از گناه دوری می ورزد. بر روی زمین، کسی هم چون او پیدا نمی شود" (ایوب فصل اول آیه هشتم). اما کتاب مقدس ادعا می کند که "هیچکس نیکوکار نیست، در تمام عالم، یک بی گناه هم یافت نمی شود، زیرا همه گناه کرده اند و هیچکس به آن کمال مطلوب و پر جلالی که خدا انتظار دارد، نرسیده است (رومیان فصل سوم آیات دهم و بیست و سوم).
تحسین خداوند از ایوب، کامل نبود. بعدها ایوب محکوم شد (فصل سی و هشتم)، و چنین اعتراف کرد:"از خود بیزار شده، در خاک و خاکستر توبه می کنم" (فصل چهل و دوم آیه ششم). کاملیت ایوب در مقایسه با مردم شرور و بت پرست آن روزگار قابل سنجش است. علاوه بر این، خدا فقط گفت که ایوب "مردی درستکار و خدا ترس است"، در حالی که نامه به رومیان از "هیچکس" سخن می گوید. همه انسان ها فقط توسط ایمان به مسیح، نجات می یابند (رومیان فصل سوم آیه بیست و دوم).


دفاعیات مسیحی

چرا مسیح به مریم مجدلیه گفت:"به من دست نزن"؟

اولین روز هفته، صبح زود یکشنبه بود. زنی به نام مریم مجدلیه در کنار قبر خالی استاد خود، عیسی مسیح، نشسته بود و گریه می کرد. او تنها بود. ناگهان احساس کرد کسی پشت سر او ایستاده است. برگشت و نگاه کرد. عیسی خودش بود. ولی مریم او را نشناخت. غم و اندوه مریم، چشمان دل او را بسته بود. او نتوانست مسیح را تشخیص دهد. شاید آفتاب هنوز طلوع نکرده بود و یا در اثر گریه، دیدگان او تار شده بود. عیسی از مریم پرسید:"چرا گریه می کنی؟ دنبال چه کسی می گردی؟"
مریم به گمان این که باغبان است، به او گفت:"آقا، اگر تو جسد او را برده ای، بگو کجا گذاشتی تا بروم او را بردارم."
او مسیح را با باغبان اشتباه گرفت. نجات دهنده جهان به مردم خیلی نزدیک است، ولی آن ها او را نمی شناسند.
عیسی گفت:"مریم!"
مریم برگشت و عیسی را شناخت و با شادی فریاد زد:"استاد!"
مریم هنوز عیسی را معلمی بزرگ می شناخت. اما او نفهمیده بود که او چیزی بزرگ تر از استاد بزرگ است. او خداوند و نجات دهنده او بود. بنابراین، خداوند برای توضیحی کامل تر و صمیمی به مریم گفت:"به من دست نزن، چون هنوز نزد پدر بالا نرفته ام."
واقعیت این بود که مریم شخصا عیسی را به عنوان یک انسان می شناخت. او شاهد معجزاتی از سوی مسیح بود، در زمانی که حضور فیزیکی و انسانی داشت. بنابراین، مریم به این نتیجه رسیده بود که اگر قادر نباشدمسیح را از طریق مرئی ببیند، نخواهد توانست از او برکت بیابد. مسیح باید طرز تفکر او را تصحیح می کرد. به عبارت دیگر مسیح به مریم گفت:"من را همچون انسانی که در جسم است، لمس نکن. باور کن که من خداوند هستم."
شاید درک مطلب مذکور برای برخی از خوانندگان دشوار باشد. مسیحیت شما را تشویق می کند تا با خدا دوست و صمیمی شوید. اعتقاد به خدا کافی نیست. خدا، خالق کائنات، می خواهد با شما ارتباط صمیمانه برقرار کند. او مشتاق است بهترین دوست شما شود. وقتی با خداوند صمیمی شدید، او به شما درباره مسیح و روح القدس خواهد گفت. تنها راه درک تثلیث، صمیمیت با خدای حقیقی است.


دفاعیات مسیحی

نماینده مجلس: افغان هایی که مسیحی می شوند را "اعدام" کنید !

یکی از نمایندگان مجلس افغانستان پیشنهاد داده تا برای جلوگیری از رشد سریع مسیحیت در داخل و خارج از این کشور آن دسته افغان‌هایی که از اسلام به مسیحیت گرویدند طبق قوانین اسلامی اعدام شوند.
به گزارش « محبت نیوز» پایگاه خبری «قدس آنلاین» وابسته به آستان قدس رضوی در ایران به نقل از خبرگزاری «آوا» در کشور افعانستان، با انتشار خبر مربوط به افزایش شمار مسیحیان در این کشور از قول «نذیراحمد حنفی» که در نشست عمومی این مجلس صحبت می کرد گفت: «روند مسیحی شدن افغانستانی ها در هند جریان دارد. تعدادی از افغانستانی هایی که به هند رفته اند به بهانه های مختلف در آنجا مسیحی شده اند که این کار، حکم شرعی دارد و براساس فرموده قرآن کریم باید کشته شوند.»
پیش از او نیز «عبدالستار خواصی» یکی دیگر از اعضای مجلس نمایندگان افغانستان از تاسیس مرکز کلیسای افغانستانی ها در هند خبر داد و گفت: «در هند مرکزی به نام کلیسای افغانستانی ها تاسیس شده است و هرافغانستانی که به هند می رود رسمن به آن دعوت می شود.»
در این بین تعدادی از اعضای مجلس نمایندگان افغانستان، مسیحی شدن افغان ها را ناشی از حضور امریکا می دانند.
«عبدالطیف پدرام» نماینده منطقه بدخشان در مجلس نمایندگان این کشور گفته: «حضور امریکا در افغانستان مسیحی شدن افغانها را نیز در پی دارد. یکی از اهداف دراز مدت امریکا در افغانستان تهاجم فرهنگی است که تغییر مذهب، شامل این اهداف می شود». وی مدعی شد: «اگر می خواهید که افغانستانی ها مسیحی نشوند و از این کار ترس دارید؛ پس چرا توافقنامه دوجانبه امضا کردید و حالا چرا پیمان امنیتی امضا می کنید؟»
"عبدالرؤف ابراهیمی" رئیس مجلس نمایندگان افغانستان که یک از نمایندگانی که سابقه زیادی در مسیحیت ستیزی دارد ضمن محکوم کردن ترویج آیین مسیحیت در این کشور به کمیسیون امور داخلی و امنیت ملی افغانستان دستور داد تا از طریق ارگان های مسئول قضیه را به صورت جدی پی گیری نماید.
البته این قبیل اظهارات در حالی از سوی نمایندگان تندرو علیه مسیحیت صورت می‌گیرد که با وجود همه خطرات و تهدیدات ناشی از تغییر دین چندی پیش تعدادی از از اعضای پارلمان افغانستان به مسیحیت گرویدند.
رشد و گسترش مسیحیت در کشور افغانستان به گونه ایی است که روحانیون افغان آن را برای خود به مثابه تهدید می پندارند به گونه ایی که بر طبق خبرهای منتشره از سوی خبرگزاری ها، روحانیون افغان به دولت آن کشور در مورد نفوذ آیین مسیحیت در افغانستان هشدار داده بودند. شورای اسلامی افعانستان که مرکب از روحانیون و طلاب از سراسر آن کشور می باشد چندی پیش به حامد کرزای رییس جمهوری، در مورد ورود امدادگران و مبلغان مسیحی به افغانستان و احتمال به مسیحیت گرویدن جامعه افغانستان تذکر دادند.

آیا در کتاب مقدس به ادیان دیگر اشاره شده است؟



نظر به این که قوم ها و کشورهای همسایه اسرائیل در روزگار عهد عتیق و عهد جدید بت پرست بوده اند، اشاره هایی به بت ها و بت پرستی شده است، اما هیچ گونه توضیح یا پیشگویی درباره ادیان اسلام و زرتشت نشده است. در دوران عهد عتیق، زمانی که قوم اسرائیل در تبعید به سر می برد، دین زرتشت در امپراطوری پارس فعال بود. با این توصیف، کتاب مقدس به این دین اشاره ای نکرده است. یگانه دلیل آن، تفاوت الهیات دین زرتشت با مسیحیت و دین یهود است. آنچه پیشگویی شده درباره ظهور مسیح و وقایع مربوط به او می باشد. هم چنین برخی از پیشگویی ها درباره اینده قوم اسرائیل در طول اعصار و ظهور و سقوط قوم ها و امپراطوری های دوران عهد عتیق است.
گاهی مسلمانان ادعا می کنند که کتاب مقدس درباره اسلام پیشگویی کرده است. واقعیت این است که از دیدگاه مسلمانان کتاب مقدس تحریف شده، با این توصیف مسلمانان تمام کتاب مقدس را تحریف شده و نامعتبر نمی دانند و همه مطالب را رد نمی کنند. گزینش آن ها از متون "معتبر" تنها به منظور توجیه نظرات شان است. اگر متون گزینشی آن ها در راستای توجیه تعالیم شان باشد، معتبر به شمار می آید و اگر نتوانند آن ها را در خدمت نظرات خود به کار گیرند، آن را تحریف شده و نامعتبر می نامند. مثلا یکی از متن هایی "معتبر" گفتگوی ابراهیم با خداوند است. وقتی ابراهیم از خداوند درخواست کرد که کاش اسماعیل در حضور تو زیست کند (پیدایش فصل هفدهم آیه هجدهم)، خدا در جواب او با تاکید فرمود:"در خصوص اسماعیل، تو را اجابت فرمودم. اینک او را برکت داده، امتی عظیم از اسماعیل به وجود می آورم" (فصل هفدهم آیه بیستم). از دیدگاه مسلمانان این آیه اشاره به دین اسلام است، در حالی که به آیه بعدی توجهی نشان نمی دهند. خداوند ادامه می دهد:"اما عهد خود را با اسحاق استوار خواهم ساخت" (آیه بیست و یکم).
به تایید مسلمانان، پیامبر اسلام از نسل اسماعیل است، در حالی که تمامی یهودیان از جمله انبیای عهد عتیق از نسل اسحاق هستند. حتی قرآن هم اذعان دارد که سلسله نبوت از اسحاق می آید:"و ما اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم و در خانه اش مقام نبوت را و کتاب آسمانی را برقرار کردیم" (عنکبوت 27).
آنچه مسلم است جهان بینی الهیاتی ادیان با هم متضاد و متفاوت است. مثلا یک مسلمان هرگز به درگاه اهورا مزدا دعا نمی کند و یا مسیحیت می گوید که مسیح خداوند است و هم چنین مرگ و قیام او را تایید می کند، در حالی که ادیان دیگر الوهیت مسیح و مرگ و قیام او را انکار می کنند. بنابراین، در زمینه این نکته بسیار حساس، یکی از این نگرش ها متناقض، نادرست و اشتباه می باشد. آنچه مسلم است، هر دو نگرش متضاد به طور هم زمان نمی توانند درست باشند، هر چقدر هم هر یک از سوی هر تعداد از مردم مورد باور قرار داشته باشند.
ادیان در زمینه اعتقادات بنیادین، با مسیحیت تفاوت دارند. نگرش ادیان مبتنی بر اندیشه انجام دادن هستند: کار نیک انجام بده تا شاید مورد قبول خدا واقع شوی. در نقطه مقابل، صلیب مسیح قرار دارد که ما را از قلمرو قدرتمند گناه نجات می دهد. پیام مسیحیت این است که در واقع این خدا است که نجات می دهد. این خدا است که در انسان نجات یافته، تغییر و تحول ایجاد کرده و او را به فرد مثبت و مفید تبدیل می کند و این خدا است که قدرت انجام دستورات الهی را به انسان عطا می کند.
از سوی دیگر، خدا می خواهد بهترین دوست انسان باشد (تجربه منحصر به فرد زندگی با خدا تا شخص دریابد که واقعا خدایی وجود دارد). طبق نگرش مسیحیت، اعتقاد به خدا کافی نیست. یک دزد هم می تواند به خدا اعتقاد داشته باشد. اما همان دزد اگر با خدا دوست و صمیمی باشد، آیا به دزدی ادامه می دهد؟

اعتقادنامه نیقیه

دفاعیات مسیحی‏ 
نویسنده مقاله: آرمان رشدی

اعتقادنامه سندی است که در آن اصول اعتقادات کلیسایی به شکلی کلی مطرح می‌شود. اعتقادنامه نیقیه نخستین سندی است در تاریخ کلیسا که در آن معتقدات مسیحی درج شده است. اما قبل از آن، ضروری است به عقب بر گردیم و ببینیم مسیحیان قرون اولیه معتقدات خود را بر چه پایه‌ای قرار داده بودند.
مسیحیان نخستین یهودیانی بودند که ایمان می‌آوردند عیسای ناصری همان مسیح موعود است. لذا آنان عقاید یهودی خود را حفظ می‌کردند، اما این عقیده را نیز به آنها می‌افزودند که مسیح موعود ظهور کرده است. به این ترتیب، اصول عقاید آنان بر پایه عهدعتیق و تلمود (تفاسیر و احادیث ربّی‌های یهود) و تعالیم شفاهی رسولان قرار داشت.
در دهه‌های بعدی قرن اول وقتی غیر یهودیان نیز ایمان آوردند، رهبران کلیسا اصول اساسی ایمان یهودی/مسیحی را به ایشان تعلیم دادند. این امر به صورت شفاهی صورت می‌گرفت.
به طور کلی می‌توان گفت که در قرن اول، تعلیم مسیحیت به صورت شفاهی صورت می‌گرفت. عاملی که باعث حفظ اعتقادات مسیحی می‌شد، کلیسا بود.
ممکن است بپرسید نقش کتاب‌های عهدجدید در این میان چه بود؟ نخستین کتاب عهدجدید به زعم دانشمندان، در حول و حوش سال ۵۰ میلادی به نگارش در آمد و بقیه آنها اکثراً تا قبل از ۷۰ میلادی تکمیل شد، به استثنای انجیل یوحنا، رسالات او، و کتاب مکاشفه که گمان می‌رود در حدود سالهای ۹۰ میلادی به رشته تحریر در آمد. اما باید توجه داشت که هر کتابی از عهدجدید در نقطه خاصی از دنیای آن روزگار یافت می‌شد؛ یا به بیانی دیگر، در قرن اول میلادی، همه کتاب‌های عهدجدید در همه کلیساها یافت نمی‌شد. برای مثال، رسالات قرنتیان در شهر قرنتس بایگانی شده بود و کلیسای اورشلیم از آنها برخوردار نبود. رساله یعقوب نیز احتمالاً در شهر روم نبود.
از دیدگاه تاریخی، مسیحیت اولیه بر پایه ”کتاب“ بنا نشده بود، بلکه بر پایه سنت رسولان (یعنی تعالیم شفاهی ایشان)، زیرا یا هنوز کتاب‌های عهدجدید نوشته نشده بودند، یا این کتاب‌ها هنوز یکجا گردآوری نشده بودند. با این حال مسیحیت وجود داشت. حافظ مسیحیت و اعتقادات آن کلیسای واحد رسولی بود. اگر کتاب‌های عهدجدید نوشته شد، یا برای این بود که این تعالیم شفاهی ثبت و حفظ شود (اناجیل)، یا این که مشکلاتی که در کلیساها پیش آمده بود حل و فصل شود یا به سؤالات آنها پاسخ داده شود. به بیانی دیگر، اکثر کتاب‌های عهدجدید به این منظور نوشته شد تا آنچه را که قبلاً به صورت شفاهی به مؤمنین تعلیم داده شده بود استحکام بخشد. مسیحیان قرن اول شفاهاً از نکات برجسته زندگی مسیح آگاهی داشتند، زیرا به‌هنگام ایمان آوردن، رسولان یا رهبران کلیسا آن ها را به ایشان تعلیم داده بودند. نوشته شدن انجیل‌ها به این منظور بود که تعالیمی که قبلاً به صورت شفاهی به مؤمنین داده شده بود برای نسل‌های بعدی، یعنی زمانی که شاهدان عینی دیگر در صحنه حاضر نمی‌بودند، حفظ شود. رسالات نیز عمدتاً برای آن نوشته شد تا یا مشکلات جدید کلیساها رتق و فتق شود یا به سؤالات آن ها پاسخ داده شود. یهودای رسول این نکته را به روشنی بیان می‌دارد: «ای عزیزان، گرچه اشتیاق بسیار داشتم تا در باره نجاتی که در آن سهیم هستیم به شما بنویسم، اما لازم دیدم با نوشتن این چند خط، شما را به ادامه مجاهده در راه ایمانی بر انگیزم که یک بار برای همیشه به مقدسان سپرده شده است.» (یهودا آیه سوم).
اما وقتی دوره رسولان به پایان رسید، زمانی که به قرن دوم میلادی می‌رسیم، به‌تدریج می‌بینیم که نوشته‌های رسولان دست اول مسیح اهمیت و مرجعیت می‌یابند، زیرا آنها نوشته‌های مستقیم دست رسولان بودند. آنها (انجیل‌ها و سایر کتب عهدجدید) به‌عنوان سند رسمی رسولان برای اثبات تعالیم شفاهی کلیسا به کار گرفته شدند. از این رو، وقتی نوشته‌های پدران کلیسا در قرن دوم را مطالعه می‌کنیم، مشاهده می‌کنیم که به‌کرّات به این کتب اشاره شده تا شاهد بیاورند که رسولان به‌راستی این تعالیم را داده‌اند. در سده سوم میلادی و بعد از آن، تمام کتب عهدجدید از سوی پدران کلیسا به فراوانی مورد نقل قول قرار گرفته‌اند، طوری که به گفته یکی از علما، اگر امروز عهدجدید را نمی‌داشتیم، می‌توانستیم بر اساس نقل قول پدران کلیسا در قرون دوم و سوم میلادی، آنها را از سر نو بازسازی کنیم.
تنها رسولان مسیح نبودند که دست به نگارش کتاب زدند. جانشینان آنان که به «پدران کلیسا» معروف‌اند نیز به نگارش رساله و کتاب مبادرت ورزیدند. نوشته‌های ایشان خوشبختانه امروزه در دسترس می‌باشد. این نوشته‌ها را «سنت پدران» می‌نامند که مجموعه‌ای ارزشمند از اعتقادات، آیینها، رسوم، و تاریخ کلیسای اولیه را به دست می‌دهند.
برای مثال، کلمنت، اسقف روم، در حدود سالهای ۷۰ میلادی، رساله‌ای به کلیسای قرنتس نوشت. ایگناتیوس، اسقف انطاکیه، در اواخر قرن اول، وقتی او را به روم می‌بردند تا اعدام کنند، هفت رساله به کلیساهای سر راه خود نوشت. کتابی نیز تحت عنوان «تعالیم دوازده رسول» در اواخر قرن اول (یعنی زمانی که احتمالاً هنوز یوحنای رسول زنده بود) نوشته شد که به‌اختصار به «دیداکه» (یعنی «تعلیمات») معروف است. رسالات دیگری نیز از اواخر قرن اول بر جای مانده است، نظیر «شبان هرماس». در این رسالات، به‌روشنی مشاهده می‌کنیم که آیین ها و رسوم و اعتقادات کلیسای اولیه در اواخر قرن اول میلادی چگونه بوده است.
پدران قرون دوم به بعد نیز آثار مبسوطی از خود بر جای گذاشته‌اند که به منظور درک اصول اعتقادات مسیحی و آیینها و رسوم آن، و نیز اطلاع از تاریخ کلیسا بسیار حیاتی می‌باشند.
با توجه به توضیحات بالا، اکنون به اعتقادنامه نیقیه می‌رسیم. می‌خواهیم ببینیم چه ضرورتی ایجاب کرد که چنین اعتقادنامه‌ای تدوین شود. همان گونه که از مطالب فوق می‌توان نتیجه‌گیری کرد، کلیسای اولیه از الهیات سیستماتیک برخوردار نبود، یعنی اصول اعتقادی‌اش هنوز مدون و منظم نشده بود، زیرا اولاً اکثر تعالیم آن به شکل شفاهی منتقل شده بود، و ثانیاً کتاب‌مقدس نیز این اصول را به صورت پراکنده ارائه می‌کرد. همچنین نباید از نظر دور داشت که کلیسا در بخش های عمده‌ای از سه قرن‌ اول درگیر جفاها و آزارهای شدید بود و مجال این را نمی‌یافت تا اصول اعتقادی خود را به صورت سیستماتیک تدوین کند.
شورای نیقیه به سال ۳۲۵ میلادی در شهر نیقیه (واقع در ترکیه امروزی) برگزار شد. در این شورا اعتقاد به تثلیث و الوهیت مسیح و برابری ذات او با پدر به‌عنوان عقیده درست رسمیت یافت. متن این اعتقادنامه بر اساس اعتقادنامه‌ای تنظیم شد که به رسولان نسبت داده می‌شد. در سال ۳۸۱ میلادی شورای دیگری در شهر قسطنطنیه (استانبول امروزی) تشکیل شد که دومین شورای بین‌الکلیسایی بود. در این شورا اعتقادنامه نیقیه بسط داده شد و در آن رابطه پسر با پدر و ذات الهی او به‌صراحت تأیید شد. از آن زمان به بعد، این اعتقادنامه ملاک مسیحیت به شمار می‌آید. عنوان درست آن اعتقادنامه نیقیه/قسطنطنیه می‌باشد که گاه به ‌صورت مخفف، اعتقادنامه نیقیه خوانده می‌شود. متن آن در مقایسه آن با اعتقادنامه نیقیه می‌توان به‌روشنی مشاهده کرد که الوهیت مسیح با صراحت کامل مورد تأکید قرار گرفته است.
اعتقادنامه نیقیه/قسطنطنیه شامل چهار بند است که با عبارت ”من ایمان دارم“ آغاز می‌شود. بند اول در باره خدای پدر است. بند دوم که طولانی‌ترین بند اعتقادنامه است، به شخصیت و کار مسیح می‌پردازد. بند سوم نیز در باره الوهیت روح‌القدس و کار او مربوط می‌شود. بند چهارم به چند اعتقاد مهم دیگر می‌پردازد. از ترکیب این اعتقادنامه نتیجه می‌شود که آن اعتقادنامه‌ای است مبتنی بر تثلیث. می‌توان گفت که اعتقادنامه نیقیه/قسطنطنیه نخستین سند الهیات سیستماتیک مسیحی است.

نگرش شخصی که به خدا اعتقاد ندارد

ملحد کسی است که ادعا می کند خدایی نیست، ادعایی که دفاع از آن بسیار مشکل است. یک ملحد برای این که یقین داشته باشد که اعتقادش درست است، باید هم چنین ادعا کند که دانای کل است و همه چیز را می داند، زیرا این امکان همیشه هست که خارج از آگاهی و دانش او، خدایی وجود داشته باشد. با توجه به این واقعیت که اکثر مردم معتقدند که فقط بخش کوچکی از دانش عالم هستی را دارا می باشند، احتمال وجود خدا خارج از دانش شخصی بسیار بالا است. آنچه مهم است فقط اندیشه وجود خدا نیست. خدا باید وجودی واقعی باشد که عملا قادر است تحولی اساسی در درون فرد ایجاد کند.
آیا می دانید که ملحدین در پایان زندگی خود چه احساسی دارند؟ سارتر پی برد که الحاد بی رحمانه است. کامو آن را هولناک یافت و نیچه آن را دیوانه کننده. ملحدینی که می کوشند همواره بدون خدا زندگی کنند، معمولا یا دست به خودکشی می زنند و یا کارشان به جنون می کشد.
سارتر کمی قبل از مرگش گفت:"من احساس نمی کنم که دست آورد تصادف باشم، غباری در عالم هستی. احساس می کنم که کسی وجودم را انتظار می کشید و راه را برای آمدنم مهیا کرد و از پیش شکل بخشید. من وجودی هستم که فقط یک خالق می توانست در این جهان بگذارد و اندیشه ام به دستی خلاق اشاره می کند، یعنی به خدا."


دفاعیات مسیحی‏ 
بررسی انجیل مرقس فصل سوم آیه بیست و هفتم: گرچه خدا اجازه می دهد که شیطان در دنیای ما فعالیت کند، اما او خود همه چیز را تحت کنترل دارد. عیسی به این دلیل که پسر خداست، بر شیطان نیز قدرت دارد. او می تواند ارواح پلید را بیرون کرده، به کار مخرب آن ها در زندگی انسان ها خاتمه بخشد. یک روز شیطان برای همیشه بسته خواهد شد تا دیگر نتواند به شرارت خود در دنیا ادامه دهد (مکاشفه فصل بیستم آیه دهم).
مطالعه کتاب مقدس