۱۳۹۳ فروردین ۱۵, جمعه

زندگی شما در کدام مسیر است؟

مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

خدا به ابراهیم گفت که خانواده اش را بردارد و عازم سرزمین دیگر شود (پیدایش فصل دوازدهم). ابراهیم همه گله و رمه و خانواده و حتی پسر برادر خود (لوط) را برداشت و حرکت کرد. خدا ابراهیم را از شهر بت پرست ها و انسان محور "اور" به سرزمین حاصلخیز کنعان فرا خواند، سرزمینی که امتی پاک و خداترس می توانست در آن سکنی گزیند.
خدا همان طور که ابراهیم را برکت داد، لوط را نیز برکت داد. در منطقه ای از سرزمین کنعان که زندگی می کردند، چراگاه ها برای گله و رمه ابراهیم و لوط کافی نبود. در نتیجه، چوپان های لوط و ابراهیم بر سر چراگاه ها شروع به نزاع کردند. این خطر وجود داشت که نزاع تلخی بین لوط و ابراهیم درگرفته و روابط شان را برهم زند. این امر نشان می دهد که به همراه برکت و رونق اقتصادی، مشکلاتی مانند خودخواهی، رقابت بر سر امتیازات مادی و در هم شکسته شدن روابط دوستی و حتی خانوادگی نیز پدیدار می شود.
ابراهیم به لوط گفت:"باید از هم جدا شویم، تو هر قسمت از سرزمین را دوست داری انتخاب کن و من بقیه را برمی دارم". توجه داشته باشید که او چقدر نسبت به لوط مهربان بود. ابراهیم برای حل مشکل و برقراری صلح، این پیشنهاد را با لوط درمیان گذاشت. لوط به دور و بر نگاه کرد و دره زیبایی با مراتع سرسبز و زیبا و برکه های آب دید. او به ابراهیم گفت:"آن جا جایی است که من می خواهم. من و خانواده ام در آن جا سکونت خواهیم کرد". ابراهیم مسن تر بود و رهبری خانواده را بر عهده داشت، لذا حق داشت که او چراگاه را انتخاب کند، اما ابراهیم این حق را به لوط اعطا کرد. ابراهیم می توانست بگوید:"لوط، آن سرزمین مال تو نیست. آن جا بهترین بخش این سرزمین است . این من بودم که همه کارها را کردم. من این سفر را هدایت کردم. خدا با من حرف زد نه با تو. من باید اولین انتخاب را داشته باشم". ابراهیم این جملات را بر زبان نیاورد. او بزرگوارتر از این حرف ها بود. او می دانست خدا می بیند. به عبارت دیگر، ابراهیم بر طبق ظواهر قضاوت نکرد، بلکه با خدا راه می رفت. او حاضر بود امتیازات مادی را ترک گوید تا چیزهایی را که ارزش روحانی دارند، به دست آورد.
آنچه برای ابراهیم باقی ماند، زمین بایر و لم یزرع، متروک و بی حاصل بود! فکرش را بکنید: ابراهیم این همه راه را پیموده بود، آن وقت باید در صحرا زندگی کند!
در این گونه مواقع ما از خدا می پرسیم:"خدایا، چرا مردم از خوبی من سوءاستفاده می کنند؟ خدایا چرا من همیشه ضرر می بینم؟ آن شخص هیچ چیز نداشت، اگه من چیزی به او نداده بودم...". شاید مادر یا پدر بچه ناسپاسی هستید، شاید همسر سابق شما در جریان طلاق سودجویی کرده و یا شرکتی که در آن سال ها مشغول کار هستید، شما را بدون دلیل موجه اخراج کند. یا از آن جا که مردم می دانند مهربان و سخاوتمند هستید، از شما سودجویی می کنند...
به یاد داشته باشید: هیچ کاری نیست که انجام دهید و از نظر خدا دور بماند. او امتیازها را جمع می کند و به موقع به شما پاداش می دهد. این کاری است که برای ابراهیم کرد.
خداوند از رفتار ابراهیم در این آزمایش، خشنود بود. بنابراین، او را تشویق کرد و پاداش داد. خدا به ابراهیم گفت:"تمام این سرزمین را به تو و نسل تو می بخشم" (پیدایش فصل سیزدهم آیات چهاردهم تا هفدهم). در ابتدا، ابراهیم در ناحیه نامطلوبی زندگی می کرد. لوط ابتدا دره سبز و خرم را انتخاب کرد، اما به تدریج به سمت شهر "سدوم" که مرکز بت پرستی و شرارت بود، روان شد، تا این که سرانجام در خود شهر ساکن گردید. پیامد انتخاب غلط لوط آن بود که سال ها بعد، زن و ثروت و مایملک خود را از دست داد و در غاری ساکن شد (پیدایش فصل نوزدهم آیه 30). در نتیجه اعتماد ابراهیم به خدا ، خدا کل سرزمین را به او بخشید.
از انجام نیکوکاری و صلح و دوستی خسته نشوید. خدا، خدایی منصف است و نه تنها می بیند که چه می کنید، بلکه می بیند که چرا می کنید. روزی خدا مثل ابراهیم به شما می گوید:"تا جایی که می بینی، به تو تعلق دارد".

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات صفحه "زندگی هدفمند" محفوظ است. درج کامل مقالات "زندگی هدفمند" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

هر کجا هستید، راضی باشید

مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

اگر همیشه ناراضی هستید، یک جای کار ایراد دارد. اگر هر روز صبح از خواب بلند می شوید و ترس از رفتن به محل کار دارید، ترس از رانندگی در ترافیک، ترس از سروکله زدن با رئیس و همکاران... یا نگرش شما نیاز به تغییر دارد یا محل کارتان!
از طرف دیگر، در اغلب موارد خدا اوضاع و احوال تان را عوض نمی کند، مگر این که شما عوض شوید. اگر یاد نگیرید که از جایی که هستید راضی باشید، هرگز به جایی که می خواهید نمی رسید. ممکن است اوضاع تان خراب باشد و شما در تقلا باشید. ولی تا وقتی که مدام گله و شکایت کنید و بگویید زندگی چقدر با شما بد تا کرده و چطور هرگز پیش نمی افتید، نگرش تلخ تان شما را درست در همین جایی که هستید، نگه می دارد.
ممکن است کسی که می خواهید، نباشید. ممکن است هر چه می خواهید، نداشته باشید، اما باید یاد بگیرید که صرفنظر از اوضاع و احوال تان، راضی باشید. باید اعتماد کنید که خدا در زندگی تان تاثیردارد. واقعیت این است که خدا به تدریج و اندک اندک ما را تغییر می دهد. ناراحت و ناراضی نباشید، بدانید خدا در راس امور است.
شاید بگویید:"غیرممکن است. باور ندارم. من خیلی مشکل دارم. خیلی بی قرارم. این نمی تواند نقشه خدا برای زندگی من باشد!" ولی باید بدانید که خدا به دلیلی شما را این جا آورده. خداوند می خواهد ببیند که در این موقعیت دشوار، چه عکس العملی نشان می دهید. شاید خدا شما را در این موقعیت قرار داده تا بخشی از تاثیری باشید که او می خواهد در زندگی شخص دیگری بگذارد. ممکن است خدا از شما برای تاثیرگذاشتن روی دیگران استفاده می کند. اما هر چه هست، باید بدانید که خدا قدم های شما را هدایت می کند و شما را به دلیلی این جا آورده است.
ممکن است امروز در موقعیتی پر تنش باشید. شاید با همسر یا فرزندی زندگی می کنید که کنار آمدن با او سخت است. شاید در محل کارتان با شما منصفانه برخورد نمی شود. شاید دو شغل دارید تا بتوانید از پس خرج و مخارج بربیایید. بنابراین ممکن است فکر کنید که "به نظر درست نمی آید. خدایا من نمی فهمم".
دوست عزیز، هرگز بسیاری از چیزهایی را که در زندگی شما رخ نمی دهد، درک نخواهید کرد. یا این که چرا بعضی چیزها بر علیه شماست. آنچه شما باید انجام دهید این است که در هر اوضاع و شرایطی فقط به خدا اعتماد کنید. بدانید که خدا در راس امور است. او کنترل عالم هستی و زندگی من و شما را در اختیار دارد.
در دهه 1990، دو بازیکن قد بلند بسکتبال آمریکایی، عازم کنیا شدند. این اولین سفر آن ها بر فراز دریا بود و بسیار هیجان زده بودند. وقتی هواپیمایی که قرار بود راهی کنیا شود، می خواست در لندن بنشیند، هوا آنقدر مه آلود بود که هواپیما مجبور شد زمان زیادی را در آسمان دور بزند. در نتیجه آن دو جوان پرواز کنیا را از دست دادند. آن ها عصبانی شدند و گفتند:"ما نمی فهمیم. در شروع سفر بدبیاری آوردیم". وقتی عاقبت نوبت پرواز بعدی رسید، به جز محل درجه یک، جای خالی وجود نداشت!
هواپیما پرواز کرد، اما دقایقی بعد ناگهان در هوا شیرجه زد. مسافران جیغ و فریاد کشیدند. دو مرد جوان گفتند:"پرواز اول را از دست دادیم و حالا هواپیمای مان دارد سقوط می کند. چرا این طور شد؟"
در همین هنگام، آن ها از کابین خلبان سر و صدایی شبیه کشمکش شنیدند. مهماندار در کابین خلبان را باز کرد و آن دو مرد دیدند که مردی درشت اندام به خلبانان حمله کرده. او بسیار قد بلند و قوی بود و سعی داشت کنترل هواپیما را در اختیار بگیرد. دو مرد جوان بدون اتلاف وقت، به مهاجم حمله کردند و او را از کابین خلبان بیرون کشیدند. هواپیما در حال سقوط بود. خلبانان از فرصت کوتاهی که داشتند، برای اوج گیری استفاده کردند. کمک دو مرد جوان، مانع از فاجعه سقوط هواپیما شد.
گاهی خدا شما را نیز در موقعیت های نامطلوبی قرار می دهد تا به دیگری (دیگران) کمک کنید. خدا عمدا مسافرت این دو جوان را به تاخیر انداخت. سپس آن ها را در جایی در بخش درجه یک، درست نزدیک کابین خلبان گذاشت تا بتوانند مانع سقوط هواپیما شوند. خدا می دانست چه می کند. او می توانست آینده را ببیند. او می تواند آینده شما را نیز ببیند. بنابراین، او امروز شما را دقیقا در جایی که می خواهد، قرار داده است.
دست از مواخذه خدا بردارید و به او اعتماد کنید. فقط بدانید که خدا در راس امور است. او در باطن صلاح شما را می خواهد. او قدم های تان را هدایت می کند. کلام خدا می فرماید:"خداوند مردم را به راهی که باید بروند هدایت می کند" (مزمور 37 آیه 23). اگر می خواهید خدا شما را در مسیر زندگی هدایت کند، از او پیروی کنید و به او اعتماد نمایید. وقتی از خدا اطاعت می کنید، او بر زندگی شما تاثیر عظیم و برجسته می گذارد.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات صفحه "زندگی هدفمند" محفوظ است. درج کامل مقالات "زندگی هدفمند" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.