۱۳۹۲ مهر ۳۰, سه‌شنبه

از زندان خود ساخته آزاد شوید

زندگی هدفمند
10/22/2013
30 مهر 1392

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

یکی از جمله های معمول بین زندانی هایی دوره محکومیت طولانی را طی می کنند، این است:"هیچ چیز در انتظار شما نیست". هیچ چیز در زندگی شما عوض نخواهد شد. آنچه استحقاقش را داشته اید، گرفته اید. احتمالا طولی نمی کشد که همسرتان طلاق می گیرد. کودکان شما از این که بگویند تو پدر یا مادر من هستی، شرمنده می شوند...
غم انگیز است که بسیاری از مردمی که "بیرون" زندان هستند، پشت میله های خود ساخته شخص خود زندگی می کنند و تسلیم همان نوع طرز فکر شده اند: "اوضاع زندگی بهتر نخواهد شد".
نه! شما می توانید از این زندان بگریزید. در قفل نیست. خدا چیزهای عالی برای شما تدارک دیده است. چیزهای خوبی در انتظار شماست.
برای آزادی از این زندان خود ساخته، ابتدا به سوی خدا بازگشت کنید. با او آشتی کنید. خدا می خواهد بهترین دوست شما باشد. او برای دوستان خود معجزه می کند. او به دوستانش هدایا و برکات زیادی می دهد. او نقشه عالی برای شما در نظر گرفته است.
در گام بعدی، شروع کنید به نگریستن از میان "چشمان ایمان". خدا به آنچه شما از طریق "چشمان غیر مادی" خود می بینید، به شدت علاقمند است. اگر تصویری از اهداف خود دارید و برای دستیابی به آن تلاش می کنید، خدا نیز به شما کمک می کند. اما تا زمانی که ناامید هستید، با این خطر مواجه هستید که در جهت اشتباه حرکت کنید. در نتیجه، کارهای بزرگی را که خدا می خواهد از طریق شما انجام دهد، از دست می دهید. این یک واقعیت است که ما به سوی آنچه در ذهن خود می بینیم، حرکت می کنیم. اگر نتوانید آن را ببینید، در زندگی تان هم رخ نمی دهد. "ایمان یعنی اطمینان داشتن به این که آنچه امید داریم، واقع خواهد شد. ایمان یعنی یقین به آنچه اعتقاد داریم، هر چند قادر به دیدنش نیستیم" (عبرانیان فصل یازدهم آیه اول).
در عهد عتیق می خوانیم که ایلیای نبی معجزات زیادی انجام داد. شاگرد او الیشع شاهد بسیاری از آن ها بود. وقتی ایلیا آماده صعود به آسمان بود، از الیشع پرسید که از استاد خود چه می خواهد. الیشع جسورانه پاسخ داد:"من دو برابر آنچه را که در روح تو است، می خواهم". به عبارت دیگر، الیشع گفت:"می خواهم دو برابر تو قدرتمند باشم، دو برابر مستحکم تر. می خواهم شاهد معجزاتی دو برابر معجزات تو باشم".
جالب است که ایلیا نبی شاگردش را ملامت نکرد. زندگی الیشع را بخوانید و شگفت زده شوید (دوم پادشاهان فصل های نهم تا سیزدهم).
وقتی دچار یاس و نومیدی می شوید، چنین دعا کنید:"ای پدر، من می دانم که تو در راس امور هستی و حتی اگر این کار به نظر غیر ممکن بیاید، می دانم تو همه چیز را تغییر خواهی داد. من شاهد معجزه خواهم بود".
ممکن است بپرسید:"اگر من همه این کارها را کردم و نشد چه؟"
موقعیت دشوار شما تا زمانی که در چارچوب منفی ذهن تان باقی بمانید، هرگز بهبود نخواهد یافت. البته باید اعتراف کرد که گاهی معجزات به آن سرعتی که ما دوست داریم، رخ نخواهند داد، اما عوض این که زیر بار انتظارات منفی زانوی غم بگیرید، باید ذهن مان را به خدا معطوف کنیم. نقطه نظر شما باید این باشد:"ای پدر، می دانم که تو در زندگی من راس همه کارهایی. گرچه معجزه ای که امروز منتظرش بودم، به وقوع نپیوست، اما می دانم که یک روز به آن نزدیک تر شدم. ایمان دارم که زمان بندی تو کامل و بی نقص است. پس با کمک روح القدس ایمانم را حفظ می کنم و مطمئنم که تو بهترین کار را انجام می دهی. آمین".

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات صفحه "زندگی هدفمند" محفوظ است. درج کامل مقالات "زندگی هدفمند" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

ماهیت عشاء ربانی

کلیساهای کاتولیک و ارتودکس پس از قرن‌ها تفکر و مشورت، در حوالی نیمه دوم قرون وسطیٰ، این اعتقاد را پذیرفتند که نان و شراب در مراسم عشاء ربانی، به‌طور واقعی و فیزیکی تبدیل به بدن و خون مسیح می‌شود، طوری که وقتی کشیش دعای لازم را برای این عناصر ادا کرد، آنچه که ظاهراً نان و شراب به نظر می‌رسند، واقعاً تبدیل می‌شود به بدن و خون مسیح. این عقیده را ”تبدل جوهر[۲]“ می‌نامند. مارتین لوتر، پیشگام نهضت اصلاحات و بنیانگذار کلیسای لوتری، این عقیده را رد کرد، اما عقیده‌ای نه چندان متفاوت را مطرح ساخت که به ”هم‌جوهری[۳]“ معروف است. بنا بر نظر لوتر، با دعای کشیش، بدن و خون مسیح بر نان و شراب قرار می‌گیرند، طوری که مؤمنین عملاً بدن و خون مسیح را می‌خورند. سایر شاخه‌های پروتستان این نظر لوتر را نمی‌پذیرند.
 آرمان رشدی 

جایگاه حضرت مریم ( کلیساهای کاتولیک و ارتودکس)

تنها اشاره‌ای که در کتاب‌مقدس به تکریم مریم به عمل آمده، لوقا ۱: ۴۱-‏۴۵ می‌باشد. جز این، ذکری از رفعت مقام مریم مشاهده نمی‌شود. اما از حدود قرن دوم، و خصوصاً قرن سوم میلادی، پدران کلیسا از طریق قیاس و استنتاجات فلسفی، مقامی والا برای او قائل شدند و تکریم او رواج یافت. در این میان، بعضی از پدران کلیسا لقاح او را مطهر اعلام داشتند و گفتند که نطفه مریم از لحظه نخست، از گناه اولیه آدم و حوا تطهیر شد تا ظرف مقدسی باشد برای انتقال ”کلمه خدا“ به جهان. بدیهی است که چنین تفکری در آغاز به این منظور نبود که جایگاهی استثنایی صرفاً برای شخص او قائل شوند، بلکه قصد این بود که این نظر عنوان شود که ”کلمه خدا“ نمی‌توانسته از طریق ظرف یا مجرایی آلوده به گناه تجسم‌یافته باشد. این آموزه را ”لقاح مطهر“ می‌نامند و به‌تدریج مقبولیت عام یافت.
آنچه مسلم است، این است که در قرن پنجم میلادی، مناقشه نستوریوس بر سر دو طبیعت الهی و انسانی مسیح دقیقاً از عنوانی سرچشمه گرفت که در کلیساها برای مریم به کار می‌رفت، یعنی عنوان ”حامل خدا[۱]“. نستوریوس که اسقف شهر قسطنطنیه بود، در نیمه اول قرن پنجم به کاربرد این عنوان اعتراض کرد و به جای آن کاربرد عنوان ”مادر مسیح“ را پیشنهاد نمود. این پیشنهاد با اعتراض عده‌ای دیگر از اسقفان مواجه شد که می‌گفتند از آنجا که مسیح خدا است، لذا ایرادی بر عنوان ”حامل خدا“ (یا مادر خدا) وارد نیست. از این مناقشه بود که اعتقادنامه معروف کالسدون پدید آمد که امروزه برای همه مسیحیان از هر فرقه و کلیسایی الزام‌آور است. لذا کلیساها به کاربرد عنوان ”حامل خدا“ ادامه دادند. از همان دوره‌ها رسم شد که در نیایشها، از مریم، ”مادر خدا“ تکریم به عمل آید. این تکریم در طول زمان، تبدیل شد به پدیده‌ای که چندان از پرستش فاصله نداشت، طوری که در بعضی از کلیساهای کاتولیک، به‌هنگام تکریم مریم، کلمات و اصطلاحاتی به کار می‌رود که برای یک مسیحی پروتستان عین همان اصطلاحاتی است که برای پرستش خدا مورد استفاده هستند. گرچه یک کاتولیک یا ارتودکس آگاه می‌داند که پرستش تنها مختص خدا است، اما متأسفانه عامه کاتولیک‌ها گاه تمایزی میان این دو قائل نمی‌شوند.
کاتولیک‌ها معتقدند که مریم، مادر کلیسا است و کلیسا را در دامن خود پرورش می‌دهد. او ملکه رسولان و آسمان تلقی می‌شود. همچنین، از آنجا که او مادر مسیح بوده، برای او نقشی بسیار مهم در تدبیر نجات قائل‌اند.
عقیده دیگری که از قرن چهارم مطرح بوده، صعود جسمانی مریم به آسمان می‌باشد. بعضی از پدران کلیسا بر این باور بودند که پیکر مقدس مریم، ”حامل خدا“ نمی‌توانسته پس از مرگ دچار همان فسادی شده باشد که جسد هر انسان دیگری دچارش می‌شود. لذا این اعتقاد نتیجه شد که پیکر پاک او پس از مرگ، به‌همراه روح او، به آسمان برده شد. کاتولیک‌ها روز ۱۵ ماه اوت را به مناسبت عید عروج مریم جشن می‌گیرند. پاپْ پیوس دوازدهم، در سال ۱۹۵۰ میلادی، عروج جسمانی مریم را رسماً اصلی جزمی اعلام داشت.
  آرمان رشدی 

آیا پیامبران هم گناه می‌کنند؟

این سؤالی است که برای بسیاری از هموطنان ما که بدون آگاهی قبلی، دست به مطالعۀ کتاب‌مقدس می‌زنند، مطرح می‌شود. آیا پیامبران هم گناه می‌کنند؟ این دست از افراد با جهان‌بینی اسلامی‌ای که دارند، معتقدند که پیامبران مصون از خطا و معصوم‌اند، در حالی که طبق جهان‌بینی کتاب‌مقدس چنین چیزی مطرح نیست. می‌پرسند چرا در کتاب‌مقدس آمده که «پیامبرانی» نظیر هارون و لوط و داوود و سلیمان گناهان فجیعی مرتکب شدند؟ در این مقالۀ کوتاه، در این زمینه بحث خواهیم کرد و جهان‌بینی کتاب‌مقدس را مطرح خواهیم نمود.
نخست و پیش از هر چیز باید توجه داشته باشیم که طبق تعلیم کتاب‌مقدس، هر موجود بشری که از نسل آدم و حوا هستند، چه به‌لحاظ ارثی و چه به‌لحاظ ارتکابی، گناهکار هستند، حتی اگر به پیامبری هم مبعوث شده باشند. در جهان‌بینی کتاب‌مقدس، هیچ بشری از نسل آدم و حوا معصوم نیست. در این میان، تنها عیسی مسیح معصوم و مصون از گناه بود، چرا که او از نسل آدم و حوا نبود، بلکه نطفۀ او را خدا در رحم مریم مقدس قرار داد. به بیانی، او خلقت دوم خدا بود. از این رو است که پولس رسول، او را «آدم آخر» و «انسان دوم» می‌نامد (اول قرنتیان ۱۵:‏۴۵ و ۴۷). به همین دلیل است که پولس رسول در بحثی مفصل در فصل‌های اول تا سوم رساله به رومیان، همۀ انسان‌ها را گرفتار گناه به‌شمار می‌آورد و در آخر می‌فرماید: «همه گناه کرده‌اند و از جلال خدا کوتاه می‌آیند.» (رومیان ۳:‏۲۳). همۀ انسان‌ها، از جمله انبیا و مردان بزرگ خدا، نیاز به فیض نجات‌بخش خدا در عیسی مسیح دارند.
دوم، باید توجه داشت که کتاب‌مقدس داستان قوم اسرائیل است. در نتیجه، تمام انبیایی که ذکر آنان را شنیده‌ایم و نزد ما معروف می‌باشند، جزو این قوم می‌باشند و باید جایگاه آنان را در این چارچوب، بر اساس کتاب‌مقدس، تشخیص داد. آنها هیچ یک، به جز حضرت موسی، پیامبر به معنی واقعی کلمه نبودند. برای مثال، لوط در کتاب‌مقدس، پیامبر نیست. او صرفاً برادرزادۀ حضرت ابراهیم بود که از قضا سکونت در شهری فاسد را به زندگی مشترک با عموی خود ترجیح داد. اگر ذکری از او در کتاب‌مقدس آمده، به این دلیل است که از او دو نسل به‌وجود آمد که هر دو دشمنان قسم‌خوردۀ قوم اسرائیل بودند. یا مثلاً هارون شخصاً نبی نبود. او برادر موسی و معاون او بود. داوود و سلیمان در وهلۀ اول، پادشاهان اسرائیل بودند نه پیامبر قومی خاص. کتاب‌مقدس به‌صراحت به فراز و نشیبهای روحانی زندگی ایشان اشاره می‌کند.
سوم آنکه کتاب‌مقدس هیچ انسانی را با عینک آرمان‌گرایانه نگاه نمی‌کند. همۀ انسان‌ها صرف نظر از مقام روحانی خود، بشر هستند و جایزالخطا. هیچ انسانی معصوم نیست، حتی انبیای کتاب‌مقدس، به‌جز عیسی مسیح، آن هم بنا به دلیلی که در بالا به آن اشاره کردیم. کتاب‌مقدس دیدی واقع‌بینانه به انسان دارد، نه دیدی ایده‌آلی. لذا جای تعجب نیست که می‌بینیم کتاب‌مقدس هم به نقاط قوت اینان اشاره می‌کند و هم به نقاط ضعفشان. همۀ ما نیاز داریم فیض خدا را در خداوندگار ما عیسی مسیح دریافت کنیم و رستگار گردیم.
 آرمان رشدی

آیا مسیحیان باید به شریعت موسی عمل کنند؟

این سؤالی است که بعضی از دوستان مطرح می‌کنند و بنده لازم می‌بینم در این خصوص توضیح مختصری عرض کنم. آیاتی که معمولاً مورد استناد قرار می‌گیرد، انجیل متی ۵:‏۱۷-‏۲۰ است که می‌فرماید: «گمان مبرید که آمده‌ام تا تورات و نوشته‌های پیامبران را نسخ کنم؛ نیامده‌ام تا آنها را نسخ کنم، بلکه آمده‌ام تا تحققشان بخشم. زیرا آمین، به شما می‌گویم، تا آسمان و زمین از میان نرود، نقطه یا همزه‌ای از تورات هرگز از میان نخواهد رفت، تا اینکه همه به‌انجام رسد. پس هر که یکی از کوچکترین این احکام را کم‌اهمیت شمارد و به دیگران نیز چنین بیاموزد، در پادشاهی آسمان، کوچکترین به‌شمار خواهد آمد. اما هر که این احکام را اجرا کند و آنها را به دیگران بیاموزد، او در پادشاهی آسمان بزرگ خوانده خواهد شد. زیرا به شما می‌گویم، تا پارسایی شما برتر از پارسایی فریسیان و علمان دین نباشد، هرگز به پادشاهی آسمان راه نخواهید یافت.» (ترجمۀ هزارۀ نو).
در نگاه اول، چنین به نظر می‌آید که مسیح تعلیم می‌دهد که پیروانش باید تمام اصول شریعت و مناسک یهودیان را به‌عمل بیاورند. آیا واقعاً منظور مسیح این بود؟ اگر چنین بود، پس چرا خودش بر خلاف آنها عمل می‌کرد؟ چرا چنین برداشتی در سایر تعالیم او یافت نمی‌شود؟ باید به فرمایش مسیح و مطالبی که او در دنبالۀ این آیات بیان فرمود، به‌دقت توجه کنیم.
نخست آنکه مسیح فرمود آمده تا تورات و نوشته‌های انبیای یهود را «تحقق» بخشد، یعنی به آنها جامۀ عمل بپوشاند یا اینکه پیشگویی‌ها را متحقق سازد. و می‌بینیم که او همین کار را در تمام طول زندگی‌اش، و خصوصاً در مصائب و مرگ و زنده شدنش انجام داد.
دوم آنکه او به عملی ساختن احکام و اهمیت دادن به آنها اشاره می‌کند و می‌فرماید که پارسایی (یا دینداری) پیروانش باید با پارسایی فریسیان و علمای دین یهود متفاوت و حتی از ایشان برتر باشد. منظورش چیست؟ برای یافتن پاسخ، باید به آیات بعد توجه کنیم. مسیح چند مورد از احکام تورات را ذکر می‌کند، مانند احکام مربوط به قتل، زنا، طلاق، سوگند، انتقام و محبت کردن. اما او در هر مورد بُعد جدیدی به آنها می‌بخشد. او به عمق احکام تورات می‌نگرد، نه به ظاهر آنها. برای مثال، در مورد مجازات قتل می‌فرماید که نه تنها ارتکاب قتل، بلکه خشم گرفتن نیز سزاوار مجازات است. نه تنها ارتکاب عمل زنا، بلکه نظر شهوت انداختن نیز زناکاری است. او به عمق احکام تورات می‌رود.
سوم آنکه باید دید منظور از تورات و نوشته‌های پیامبران چیست. قبل از هر چیز باید توجه داشت که در نوشته‌های انبیای یهود بعد از موسی، حکم جدیدی به توراتِ موسی اضافه نشد. انبیای یهود فقط قوم اسرایئل را تشویق می‌کردند که احکام موسی را نگاه دارند. می‌ماند احکام تورات یا شریعت موسی. شریعت موسی شامل سه نوع احکام بود، احکام مدنی، احکام آیینی یا مناسک و احکام اخلاقی. احکام مدنی شامل مقرراتی می‌شد که مربوط به ادارۀ مملکت بود. اینها تنها زمانی قابل اجرا بود که بنی اسرائیل مملکتی مستقل داشته باشند و پایتخت آن اورشلیم باشد. بعد از ویرانی اورشلیم و معبد مقدس آن در سال ۷۰ میلادی، هیچ یهودی‌ای دیگر قادر نیست این احکام را به‌جا آورد، چه برسد به مسیحیان. احکام آیینی نیز عمدتاً شامل نظام قربانی‌ها می‌شد، و مواردی نظیر نگاه داشتن روز سبّت (شنبه)، ختنه، طهارات و غیره. مسیح یا این احکام را «تحقق» بخشید یا مفهومی روحانی به آنها داد. منظور از تحقق بخشیدن این است که او با قربانی شدن بر روی صلیب، نظام قربانی‌های تورات موسی را به اوج خود رسانید. لذا مسیحیان دیگر نیازی به تقدیم قربانی ندارد. در خصوص ختنه و طهارات نیز مسیح آنها را به مفهوم روحانی‌شان رسانید. اکنون دیگر لازم نیست اجباراً کسی ختنه شود، تنها به این منظور که مقبول خدا واقع گردد. آنچه مسیح انجام می‌دهد، ختنۀ دل است، نه جسم. فراموش نکنیم که خودِ یهودیان نیز احکام مربوط به طهارات را به‌خاطر جنبۀ بهداشتی آنها رعایت نمی‌کردند، بلکه صرفاً برای اینکه به‌لحاظ آیینهای عبادت، نجس نباشند. اما به دلیل اینکه مسیح پیروان خود را به‌واسطۀ خون مقدس خود مقبول خدا می‌سازد، نیازی نیست این احکام به این منظور انجام شوند. بدیهی است رعایت طهارات اگر به‌منظور رعایت بهداشت صورت گیرد، بسیار نیز نیکو است.
نوع سوم احکام تورات که منظور نظر عیسی بود (با توجه به آیات مربوط به خشم و زنا و طلاق و غیره)، احکام اخلاقی تورات است. اینجاست که مسیحیان باید احکام تورات را مهم بشمارند و آنها را به‌انجام برسانند، آن هم آن گونه که مسیح تعریف کرد، نه طبق تعریف انحرافی فریسیان و علمای دین یهود. منظور این است که مسیح به عمق این احکام و قصد واقعی آنها توجه داشت. چه فایده‌ای دارد که انسان قتل نکند، اما دلش پر از بغض و کینه و غیظ باشد؟ پس می‌بینیم که مسیح به احکام اخلاقی تورات، بُعدی جهانی و کلی می‌بخشد. در چنین حالتی است که احکام تورات برای مسیحیان لازم‌الاجرا است. اوج این احکام، محبت به همنوع است، چه به دوست و چه به دشمن.
باز باید تذکر دهم که امروزه، خودِ یهودیان نیز قادر نیستند احکام مدنی و آیینی خود را به‌جا بیاورند، زیرا یا در سراسر دنیا، در کشورهای مختلف زندگی می‌کنند، یا اگر هم در کشور مدرن اسرائیل زندگی کنند، نظام اداری مملکت کلاً تغییر یافته است. احکام آیینی و خصوصاً نظام قربانی‌ها مطلقاً قابل اجرا نیست، چرا که دیگر نه معبدی در اورشلیم وجود دارد، و نه کاهنی. یهودیان اگر بسیار مؤمن باشند، باید به احکام اخلاقی تورات متمسک باشند. شاید یکی از معدود احکامی که یهودیان امروزه رعایت می‌کنند، ذبح حیوانات خوراکی به‌طریق «کوشر» است، و نیز تعطیلی روز شنبه.
حال به ذکر یکی دو مثال از زندگی مسیح می‌پردازیم. در انجیل متی، فصل ۱۲، آیات ۱-‏۸، رویدادی اینچنین ثبت شده است: «در آن زمان، عیسی در روز شبّات (همان شنبه) از میان مزارع گندم می‌گذشت. شاگردان او به‌علت گرسنگی، شروع به چیدن خوشه‌های گندم و خوردن آنها کردند. فریسیان چون این را دیدند، به او گفتند: “نگاه کن، شاگردانت کاری انجام می‌دهند که در روز شبّات جایز نیست.”. پاسخ داد: “مگر نخوانده‌اید که داوود چه کرد، آنگاه که خود و یارانش گرسنه بودند؟ به خانۀ خدا در آمد و خود و یارانش نان تقدیمی را خوردند، هر چند خوردن آن برای او و یارانش جایز نبود، زیرا فقط کاهنان بدان مجاز بودند. یا مگر در تورات نخوانده‌اید که در روزهای شبّات، کاهنان در معبد، حرمتِ شبّات را نگاه نمی‌دارند، و با این همه بی‌گناهند؟ به شما می‌گویم کسی در اینجاست که بزرگتر از معبد است! اگر مفهوم این کلام را درک می‌کردید که می‌گوید، طالب رحمتم نه قربانی، دیگر بی‌گناهان را محکوم نمی‌کردید. زیرا پسر انسان صاحب شبّات نیز است.» (ترجمۀ هزارۀ نو).
در این رویداد، مسیحْ مفهوم جدیدی به روز سبّت یا شبّات می‌بخشد. او اولاً نیاز واقعی انسان را بالاتر از حکم تورات قرار می‌دهد، و ثانیاً خود را «صاحب شبّات» می‌خواند، و ثالثاً خود را برتر از معبد مقدس اورشلیم معرفی می‌کند. مسیح مفهوم جدیدی به دین یهود بخشید.
مسیح در رویدادی دیگر فرمود: «هیچ کس پارچۀ نو را به جامۀ کهنه وصله نمی‌نزد، زیرا وصله از جامه کنده می‌شود و پارگی بدتر می‌گردد. و نیز شراب نو را در مشکهای کهنه نمی‌ریزند، زیرا مشکها پاره می‌شود و شراب می‌ریزد و مشکها از بین می‌روند. شراب نو را در مشکهای نو می‌ریزند تا هر دو محفوظ بماند.» (متی ۹:‏۱۶-‏۱۷). مقصود مسیح این بود که احکام او که شکل تازه‌ای از احکام تورات بود، باید در نظامی جدید قرار گیرد، نه اینکه آنها را در «مشکهای» کهنۀ یهودیت ریخت.
 آرمان رشدی