۱۳۹۲ بهمن ۵, شنبه

ذهن خود را با وعده ها و سخنان خداوند مشغول کنید

مطالعه کتاب مقدس 
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

بسیاری درک نمی کنند که ما می توانیم افکارمان را انتخاب کنیم. هیچکس نمیتواند ما را وادار کند که به چیزی فکر کنیم. خدا هم این کار را نخواهد کرد. شیطان هم نمی تواند. این ما هستیم که تصمیم می گیریم ذهن ما به چه فکری سرگرم شود. اگر شخصی یک فکر منفی و مایوس کننده در مغز شما کاشته، به آن معنا نیست که شما مجبورید آن فکر را "آب بدهید"، پرورش بدهید، مراقبت کنید و کمکش کنید تا رشد کند. نه، این طور نیست. شما می توانید آن فکر منفی و آشغال را دور بریزید و از ذهن خود اخراج کنید.
ذهن انسان مثل کامپیوتر بسیار پیشرفته است که مغز همه افکاری را که وارد می شود، ذخیره می کند. مثل همه مطالب زشت، کلمات مستهجن، تصورات کثیف و افکار دیگر. وقتی یک فکر منفی در کامپیوتر مغرتان ذخیره شده، به آن معنا نیست که باید آن را بیاورید روی صفحه ذهن تان. اگر مرتکب این اشتباه شوید و ذهن تان را با آن مشغول کنید آن فکر، عواطف و نقطه نظرات تان را تحت تاثیر قرار می گیرد و اگر ادامه دهید، رفتارتان را هم تحت تاثیر قرار می دهد. جنایات و انحرافات اخلاقی نتیجه رشد و نمو افکار منفی است.
پرورش و رشد افکار منفی، شما را برای افسردگی، پذیرش شکست و عقب ماندگی آماده می سازد. اگر به تامل به افکار منفی ادامه دهید، انگیزه حرکت به جلو در جهت مثبت را از دست خواهید داد. هرچه بیشتر به افکار منفی مجال دهیم، مثل این است که در اطاق را باز کردیم و تابلویی آویزان می کنیم که متن آن این است:"لطفا آشغال های تان را این جا بریزید. متشکرم".
همه گاه و بی گاه نومید و افسرده می شوند. زندگی سخت است و گاهی آسیب می بینیم. حتی شکست می خوریم و نقش زمین می شویم. ولی لزومی ندارد که همیشه روی زمین بمانیم. اگر افسرده ایم، باید درک کنیم که هیچکس ما را افسرده نکرده است. اگر شاد نیستیم، هیچکس ما را وادار نکرده که غمگین باشیم. اگر منفی هستیم و نگرش بدی داریم، هیچکس ما را مجبور نکرده که کسل، فاقد حس همکاری بدبین و عبوس باشیم. خومان انتخاب کردیم که در این شرایط باقی بمانیم.
تنها شخصی که می تواند وضعیت ما را عوض کند، خودمان هستیم. باید مسئولیت اعمال مان را بپذیریم. تا وقتی که عذر و بهانه می تراشیم و خانواده، محیط، گذشته و حتی خدا را مقصر می پنداریم، هرگز آزاد نخواهیم شد و دچار مشکلات روحی و عاطفی خواهیم شد. شاید بگویید:"قبول ندارم. اوضاع و احوال من را زمین زده". واقعیت این است که اوضاع و احوال شما را زمین نزده. افکارتان درباره اوضاع، شما را زمین زده است.
البته نمی توانیم مشکلات را نادیده بگیریم و مانند کبک سرمان را زیر برف کنیم. حتی برای آدم های خوب هم اتفاقات بد رخ می دهد. اگر مریض هستید، اشکالی ندارد. آن را بپذیرید و افکارتان را به مسیح شفادهنده معطوف کنید. اگر ذهن تان فرسوده است، ایرادی ندارد. استراحت کنید. اما در هر شرایطی که هستید چه خوب یا بد، فکرتان را به این وعده خدا متمرکز کنید:"آنانی که منتظر خداوند باشند، قوت تازه خواهند یافت و مثل عقاب پرواز خواهند کرد. خواهند دوید و خسته و درمانده نخواهند شد" (اشعیاء فصل چهل آیه 31).
کلام خدا می فرماید:"اکنون باید طبیعت کهنه و گناه آلود خود را که بر اثر شهوات فریبنده فاسد و فاسدتر می شود، از خود بیرون نمایید. فکر و ذهن شما باید هر روز تغییر کند و به سوی کمال پیش رود. شما باید شخصی جدید و متفاوتی شوید. شخصی مقدس و درستکار. این طبیعت نو را که به صورت خداست، بپوشید" (فسسیان فصل چهارم آیات بیست و دوم تا بیست و چهارم).
اولین جایی که باید پیروزی را از آن خود کنیم، ذهن خودمان است. وقتی افکارمان را با افکار خدا همسو کنیم و ذهن خود را با وعده های خدا تغذیه نماییم، به سوی جلو حرکت خواهیم کرد. وقتی عالی و مثبت فکر کنید، به خدا که منبع محبت، خوشی، آرامش بردباری، مهربانی، نیکوکاری، وفاداری، فروتنی و خویشتنداری است، متصل خواهیم شد. شگفت انگیز نیست؟
اگر می خواهید مثل خدا زندگی کنید و کسی باشید که او می خواهد، باید نگرش تان را با او هماهنگ کنید. روح القدس (خدا) به شما کمک خواهد کرد. وقتی ذهنیت منفی می گوید:"موفق نخواهید شد"، خدا می گوید که مسیح کمک تان خواهد کرد. ذهنیت منفی می گوید:"هرگز از زیر بار قرض در نمی آیید"، خدا می گوید:" نه فقط از زیر بار قرض خارج می شوی، بلکه وضعیت شما از این هم بهتر می شود". ذهنیت منفی می گوید:"مشکلات شما خیلی بزرگ است و امیدی نیست". خداوند می گوید:"مشکلات شما مانند دانه ای شن است در برابر عالم هستی". وقتی شروع کنید مثل خدا فکر کردن، افکار مثبت، آرامش و شادی وارد ذهن تان می شود. افکار خدا شما را می سازد. افکار خدا دلگرم تان می کند. افکار خدا به شما قدرت ادامه می دهد. افکار خدا به شما ذهنیت "می توان انجام داد" را می بخشد.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات صفحه "زندگی هدفمند" محفوظ است. درج کامل مقالات "زندگی هدفمند" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

آیا مسیح زن غیر یهودی را تحقیر کرد؟ (مرقس فصل هفتم آیات بیست و یکم تا بیست و هشتم)

 دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

در یکی از سفرهای بشارتی، عیسی ایالت جلیل را ترک کرد و به شهرهای صور و صیدون رفت. او هشتاد کیلومتر راه پیمود تا به شهر صور رسید. سپس از آن جا به صیدون رفت. این دو شهر، دو بندر در کنار دریای مدیترانه بودند. هر دو شهر، بازرگانی شکوفایی داشتند و از این رو بسیار ثروتمند بودند. صور به هنگام ویرانی اورشلیم در سال 586 قبل از میلاد، شادی کرد. رقیب بزرگ بازرگانی این شهر، اسرائیل بود. در نتیجه توانست در غیاب یهودیان به تجارت و منافع خود رونق بخشد. به چنین فرهنگ فاسد و مادی گرایانه ای بود که عیسی پیغام خود را آورد.
به محض این که مسیح وارد شهر شد، مانند همیشه خبر ورودش فوری در همه جا پیچید. زنی نزد مسیح آمد، زیرا دخترش گرفتار روح ناپاک شیطانی بود. او خبر معجزات عیسی را شنیده بود. از این رو آمد و بر پای های عیسی افتاد و التماس کرد تا عیسی فرزندش را شفا دهد.
این زن در انجیل مرقس اهل "فنیقیه اهل شهر صور" معرفی شده، در حالی که در انجیل متی، آن زن "کنعانی" گزارش شده است (متی فصل پانزدهم آیه بیست و دوم). مرقس به موقعیت سیاسی منطقه اشاره می کند تا خوانندگان رومی کتابش، بدانند که زادگاه این زن در کدام بخش امپراطوری روم واقع است. اما توضیح متی خطاب به خوانندگان یهودی بود که به یاد می آوردند کنعانی های بت پرست چقدر با قوم اسرائیل به هنگام استقرار در سرزمین موعود (سرزمین کنعان) دشمنی کردند. مخاطبین انجیل متی (یهودیان) فورا به اهمیت کمک عیسی به این زن پی بردند.
عیسی به زن غیر یهودی گفت:"من باید نخست قوم خود، یعنی یهودیان را یاری کنم". این سخن عیسی مغایرت با این حقیقت نداشت که پیغام خدا برای همه است. به یاد آوریم که عیسی خودش در قلمرو غیر یهودیان (شهرهای صور و صیدون) در حال انجام رسالتش نسبت به مردم غیر یهودی بود. عیسی صرفا داشت به آن زن می گفت که یهودیان باید قبل از دیگران، فرصت ایمان آوردن به او را داشته باشند، چون خدا از یهودیان خواسته بود تا پیغام نجات را به سایر ملل اعلام کنند.
شکی نیست که عیسی می خواست ایمان زن غیر یهودی را امتحان کند. او می خواست از این موقعیت به عنوان فرصتی برای تعلیم درسی در خصوص ایمان، استفاده کند (متی فصل پانزدهم آیه بیست و هشتم). عیسی در ادامه افزود:"درست نیست که نان را از دست فرزندان بگیریم و جلو سگ ها بیندازیم". "سگ" اصطلاحی بود که یهودیان به طور معمول برای اشاره به غیر یهودیان به کار می بردند. یهودیان این مردم بت پرست را هم ردیف سگ به حساب می آوردند، به همین دلیل از دیدگاه آنان، غیر یهودیان لیاقت دریافت برکات خدا را نداشتند، در حالی که خدا به ابراهیم فرمود:"تو مایه برکت تمام مردم جهان خواهی بود" (پیدایش فصل دوازدهم آیه سوم). اما عیسی با استفاده از این اصطلاح، نمی خواست آن زن را تحقیر کند. او در واقع می خواست نحوه برخورد یهودیان را بازگو می کند تا تضاد رفتاری یهودیان را با نحوه رفتار خودش نشان دهد.
زن غیر یهودی با استفاده از همان شیوه گفتار عیسی، پاسخ داد تا بتواند برکت خدا را برای دخترش به دست آورد. چقدر جای شگفتی دارد که بسیاری از یهودیان به خاطر رد کردن عیسی، برکت خدا و نجات را از دست دادند و بسیاری از غیر یهودیان به خاطر قبول عیسی نجات را دریافت کردند.
عیسی به زن غیر یهودی فرمود:"ای زن، ایمان تو عظیم است. برو که آرزویت برآورده شد". همان لحظه دختر او شفا یافت. این معجزه نشان داد که قدرت عیسی بر ارواح شریر و شیطانی چنان عظیم است که لازم نیست برای رهایی شخصی از چنگال آن ها، خودش شخصا حضور داشته باشد. قدرت مسیح به نقاط دور نیز می رسد.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.